۱۳۹۴ آبان ۲۴, یکشنبه

کارگران بدون حزب طبقاتی خود و بدون رهبری انقلابی کمونیستی به پیروزی نمی رسند
 
برای مبارزه انقلابی و پیروزی در آن، باید دشمن ملی و طبقاتی را شناخت. بدون شناخت ماهیت دشمن، امکانات فنی، تدارکاتی، مالی، نفوذ معنوی، متحدان بالقوه و پایدار وی، درجه نفوذش در مردم و توان فریب آنها، نفوذ ایدئولوژیک، توان نظامی و قدرت سرکوب و... نمی توان به جنگ "آسیاب بادی" رفت و خود را قربانی کرد. مبارزه بی موقع در میدان نامناسب در شرایط ناسالم می تواند نتایج مرگبار داشته باشد. این توصیه و تجارب که شاید هر کس به عنوان فرد آنرا بداند، برای پیروزی بر دشمن کافی نیست. برای پیروزی بر دشمن ملی و طبقاتی به تشکیلات نیاز است. باید این نیروهای فردی در بستر این تشکیلات به نیروی جمعی بدل شوند تا قدرت شکننده و موثر در مبارزه داشته باشند. ولی صرف وجود تشکیلات نیز برای پیروزی بر دشمن کافی نیست. این تشکیلات باید توسط رهبران کاردان، با تجربه، با کفایت و انقلابی با دانش و به شیوه علمی رهبری شود. پس نقش رهبری در هر جنبش انقلابی شرط لازم برای پیروزی است و نمی توان آنرا نادیده گرفت.
 
ما کمونیستها که به دانش علمی مارکسیسم لنینیسم مسلحیم و آنرا راه نجات بشریت از بحرانهای کنونی می دانیم، به این اصل اعتقاد داریم و بر این باوریم که طبقه کارگر باید تشکیلات خودش را بر اساس سه اصل لنینی سازمانی(مرکزیت دموکراتیک)، سیاسی(کسب قدرت سیاسی از طبقه حاکمه از طریق سرنگونی وی) و ایدئولوژیک(مبارزه برای نشان دادن حقانیت کمونیسم، مبارزه با دروغهای دشمن طبقاتی، تلاش مستمر برای شناساندن ماهیت دشمن و مانورهایش، مبارزه با نادانی و فقر معرفتی، مبارزه برای پاکیزگی مارکسیسم لنینیسم...) بر پا دارد و آنوقت اسلحه لازم را در مبارزه با دشمن طبقاتی در دست خواهد داشت. دشمنان طبقه کارگر با تشکل توده های کارگر و نقش عامل برونیِ آگاهی برای بردن به درون جنبش کارگری مخالفند و با عبارت پردازیهای پوچ و ورشکسته و هندوانه زیر بغل "کارگران" گذاردن مدعی می شوند که کارگران خودشان؛ خودشان را آزاد می کنند و به "آقا بالا سر" نیاز ندارند. این عده البته همان آقا بالا سر سرمایه داری را برای کارگران می خواهند. آنها مدعی اند که کارگران برای مبارزه اجتماعی بر خلاف بورژواها به حزب و تشکل طبقاتی نیاز ندارند و آزادی آنها خودبخودی است و حتی می توانند صدها حزب و گروه داشته باشند، زیرا "تفسیر" مارکسیسم انحصاری نیست. به زعم آنها هر کس خودش را مارکسیست بداند مارکسیست است. آنها تحریف می کنند که کمونیستها به نقش عنصر آگاه و علم کمونیسم اهمیت می دهند و باور ندارند که، کسی خودکار کمونیسم می شود. با آچار در دست گرفتن کسی کمونیسم نمی شود، حتی الزاما کارگر انقلابی هم نمی تواند باشد. یک کارگر حزب اللهی و یا تروتسکسیست و یا اکونومیست کارگر ضد انقلابی است و نه انقلابی. از نظر کمونیستها مهم این است که کدام افکار کارگران را در بستر مبارزه اجتماعی هدایت می کند. این حزب است که با نظارت و آگاهی ایدئولوژیک، این قدرت تشخیص را برای جهت یابی و یافتن راه از میان سنگلاخ مبارزه طبقاتی دارا می باشد. به همین جهت مهم است که رهبری حزب در دست چه کسانی باشد.
 
رویزیونیستها که دشمنان طبقه کارگر هستند با تجدید نظر در اصول مارکسیسم لنینیسم به این بهانه که گویا شرایط جهانی تغییر کرده و ماهیت امپریالیسم صلح جویانه است و سرمایه داران در انتخابات "آزاد" حق را به حق دار می دهند، طبقه کارگر را به سلاخ خانه بورژوازی می برند. تلاش آنها نه برای آزادی طبقه کارگر، بلکه برای آن است که طبقه کارگر قدرت تشخیص طبقاتی خویش را از دست بدهد و در هر کشور مشخصی به چرخ پنجم بورژوازی همان کشور بدل شده و در جهت منافع بورژوازی حاکم همان کشور عمل کند. خروشچف یک عنصر ضد انقلابی و ضد کمونیست بود که با تئوری های غیر طبقاتی و آشتی جویانه خویش ماهیت مبارزه طبقاتی  و قهرآمیز کارگران را تحریف کرد و با حمله به ساختمان سوسیالیسم در دوران استالین بر تمام آمال و آرزوها و دستآوردهای کمونیستها خط بطلان کشید. وی با تصفیه و سرکوب مخالفان با کودتای قصری بر حزب کمونیست شوروی سوسیالیستی حاکم شد و به تدریج همه دستآوردهای سوسیالیسم را بر باد داد. گورباچف و یلتسین و علی اوف و نظایر آنها فقط پرده استتار "سوسیالیسم" را از روی تعفنی که جامعه بورژوائی شوروی را گرفته بود و مشتی طبقه نوخاسته مافیائی بورژوازی بر آن حاکم بودند، به کناری زد. حزب توده ایران که تا آن تاریخ، یعنی تا تاریخ پذیرش رویزیونیسم خروشچفی، حزب طبقه کارگر ایران بود و حزبی کمونیستی و انقلابی محسوب می شد، با دنباله روی از رویزیونیستها به آلت دست امیال روسها بدل شد و سرنوشت غم انگیزش که سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان آنرا پیشگوئی کرده بود، هم اکنون در مقابل ماست. با رهبری رویزیونیستی که خیانت به مارکسیسم لنینیسم است نمی شود، جنبش طبقه کارگر را رهبری کرد و به سرانجام رسانید. کسانی که خود دیگر به کمونیسم اعتقادی ندارند، چگونه می خواهند و می توانند، کارگران را به دنیای کمونیسم برسانند؟ به همین جهت حزب کار ایران(توفان) بر این نظر است که رویزیوینستها دشمنان مارکسیسم لنینیسم و عامل طبقاتی بورژوازی در جنبش کارگری هستند و باید آنها را افشاء نمود. وگرنه آنها با عوامفریبی در لحظات بحرانی خنجر خویش را از پشت به جنبش کارگری و ملی می زنند. نمونه یونان تجربه خوبی است. رویزیونیسم کمونیسم "بد" نیست، دشمن کمونیسم است. دشمن طبقاتی است و هیچ عاطفه کمونیستی و هیچ عاطفه شخصی به افراد نباید جای عاطفه ژرف طبقاتی و علاقه نسبت به طبقه کارگر و حزب وی را بگیرد. کسانی که با رویزونیسم مبارزه نمی کنند و آنرا متحدان "بد" برای نیل به کمونیسم می دانند، در چشم طبقه کارگر خاک می پاشند. حزبی که رهبریش در دست رویزیونیستها باشد نمی تواند حزب طبقه کارگر به حساب آید حتی اگر صدها بار نیر سوگند یاد کند، زیرا وی برای سوسیالیسم و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا و ما تاکید می کنیم- برای استقرار دیکتاتوری پرولتاریا - مبارزه نمی کند. رویزیونیستها این اصل کمونیستی را از برنامه خود حذف کرده اند و به افسانه "دموکراسی بورژوازی" دلبسته و کارگران را فریب می دهند.
 
 
 
 
بر گرفته از توفان شـماره 188آبان ماه  1394ـ آبان ماه سال 2015
ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
toufan@toufan.org
لینک چند وبلاگ حزبی
..........................
 وبلاگ توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ ظفرسرخ
 http://kanonezi.blogspot.se/
 وبلاگ کارگر آگاه
 http://www.kargareagah.blogspot.se/
  سایت کتابخانه اینترنتی توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
 سایت آرشیو نشریات توفان
 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
 توفان در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در فیسبوک
https://www.facebook.com/toufan.hezbekar
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

هیچ نظری موجود نیست: