۱۳۹۰ خرداد ۲۸, شنبه

کدام راه بسوی ایران؟ (١) :لند دیسترویر،بنیاد بروکینگس!برگردان از ا. م. شیری

مطلب حاضر و مقالات بسیاری از این دست، خاری است بر چشمان سوسیال- دمکراتهای «شریک دزد و رفیق قافله»، که در طول تاریخ نحس خود، چه با سکوت مرموز، چه با تأئید آشکار و چه با مشارکت مستقیم در تمام جرایم ضد بشری امپریالیسم جهانی، شریک و سهیم بوده و هستند. سوسیال- دمکراتها، این درندگان در پوستین میش، اگر دیروز هیچ گام مؤثری در مقابل تهاجمات اشغالگرانه امپریالیسم و کشتار جمعی خلقهای جهان برنداشتند، امروز نیز نه تنها در مقابل حملات تروریستی دولتهای امپریالیستی به کشورهای مختلف، کر و کور و لال شده اند، حتی با ارسال تقاضانامه های سخیف به نهاد های دولتی و مشاطه های خونخوار امپریالیسم، از آنها می خواهند، میهن و مردم ما را نیز مثل مردم ستمدیده یوگسلاوی، افغانستان، عراق، پاکستان، لیبی و بسیاری دیگر، در زیر بمبهای «دمکرات» و «بشردوست» ویران و کشتار کنند.
کدام راه بسوی ایران؟ (١)
لند دیسترویر()، تایلند- ١٣ فوریه ٢٠١١
بنیاد بروکینگس
منبع:

http://www.warandpeace.ru/ru/analysis/view/58514/
٣١ مه ٢٠١١

برگردان: ا. م. شیری

www.eb1384.wordpress.con
دیگر جنگ آغاز شده، سناریوی جنگ عمومی محتمل است.
در همان حال که آژانسهای خبری وابسته، توده ها را به بحث بر سر این موضوع که آیا ایران به سلاح هسته ای دست یافته یا نه، و آیا ایران برای نسل کشی یهودیان آماده می شود (بیشترین تعداد یهودیان خاورمیانه پس از اسرائیل، در ایران زندگی می کنند)، وادار می سازند، بحثها پایان گرفته و جنگ پنهان آغاز شده است. اما قبل از اینکه جنگ شروع شود، یک نهادی به بررسی جزئیات اینکه جنگ در کدام سمت پیش خواهد رفت، پرداخته است. این «یک نهاد»، همان بنیاد بروکینگس تحت الحمایۀ کمپانیهای بزرگ می باشد.
سابقه
گزارش «راه بسوی ایران» بمثابه یک برنامه برای رو در روئی با ایران، از سوی بنیاد بروکینگس در سال ٢٠٠٩ تدوین گردید. گزارش در صفحات اول خود از بنیاد اسمیت ریچاردسون که در حال حاضر زیبگینوف بژزینسکی عضو رهبری آن است، قدردانی کرده است.
بنیاد اسمیت ریچاردسون تأمین مالی بسیاری از پروژه های محبوب گلوبالیستها، از جمله طرحهای مطالعه ژئومهندسی، سازندگی دولتی، دخالت در منطقه قفقاز و حتی مطالعه اوضاع سال ٢٠٠٩ با هدف بررسی روشهای حمایت از «جنبشهای دمکرات بومی و دگرسازی» در لهستان، مصر، کوبا، نپال، هائیتی، ویتنام، کامبوج، زیمبابوه و برمه را بر عهده دارد. در گزارش همچنین از بنیاد خانواده کرائون شیکاگو تقدیر بعمل آمده است.
خود بنیاد بروکینگس ساخته سازمانهای مشهور گلوبالیستهای تأمین کننده مالی نهادهای اجتماعی مثل بنگاه کارنگی، بنیاد راکفلر و بنیاد فورد می باشد و همه آنها اخیرا به جنجال ساختگی پیرامون احداث مسجد در محل مرکز تجارت جهانی نیویورک وارد شدند. امروز بروکینگس می تواند به حمایت و پشتیبانی مالی کمپانیهای بزرگ آمریکا کاملا مباهات نماید. در هیئت امنای بنیاد بروکینگس، رهبران شخصیت حقوقی مثل «گلدمن ساکس»(Goldman Sachs)، گروههای کارلایل(Carlyle)، شرکتهای بیمه، «پپسی»(شورای روابط بین المللی)، «الکوا»( Alcoa)( شورای روابط بین المللی) و افراد مختلف مرتبط با «شورای روابط بین المللی» وابسته به موسسات مشورتی، مثل مک کین سی(McKinsey) و شرکاء را می توان دید.
در این واقعیت که بروکینگس با سرمایه کلان و بمنظور تأمین منافع سرمایه داران بزرگ تشکیل شده، هیچ تردیدی نیست. درک این مسئله مهم است، که ما فعلا به بررسی برنامه های آنها در رابطه با ایران و آن نتایج دهشتناک اجرای هر یک از گزینه های مورد نظر آنها برای همه و اما برای درآمد پاک آنها هیچ جای تعجب ندارد، بپردازیم.
انگیزه روشن است.
ما الزاما باید تصمیمات آنهایی را که سیاست خارجی آمریکا را تعیین می کنند، درک کنیم و لفاظی های گمراه کننده آنها را که به خورد ما می دهند، رد کنیم. سیاست خارجی آمریکا بواسطه سازمانهایی مثل بنیاد بروکینگس متشکل از اعضای کمپانیهای غول آسا و بانکها، تنظیم می شود. این کمپانیها نه فقط در امنیت ذینفع نیستند، حتی از جنگها و مناقشات حاصل از عدم ثبات نیز حداکثر سود را می برند. (رجوع کنید به مقالۀ: «جنگ یعنی قلدری» و پیش بینی های آیزنهاور).
ایران نه تنها بدلیل داشتن ذخایر عظیم نفتی و اقتصادی، سیاسی و نظامی در ارتباط با روسیه و چین، همچنین با جمعیت ٧٦ میلیونی خود می تواند مباهات کند. با این تعداد عظیم انسان که اگر آنها آزاد و مستقل باشند، می تواند در کمال موفقیت با اقتصاد قمارخانه ای فاسد کشورهای پیشرفته غربی به رقابت برخیزد و یا اگر این کشور را اشغال و تخریب کنند، می تواند به یک جامعه مصرفی تبدیل شود.
خود مقیاس گزینه های نظامی مورد نظر در استراتژی بروکینگس، صرفنظر از موفقیت یا شکست عملیات، می توانند موجب توسعه سریع مقاطعه کاران جنگی تأمین کننده مالی این استراتژی شوند. هدف از سلطه بر ایران روشن است و برای کمپانیهای آمریکائی با توجه اینکه حتی اگر همه مخاطره های چنین سلطه طلبی کاملا «اجتماعی» گردد- از سربازان مرده گرفته تا مالیات دهندگان ورشکسته- دارای جذابیت بیشتری می باشد. اگر این را هم در نظر بگیرید که «آنها چیزی از دست نمی دهند»، این گزارش چندان گستاخانه بنظر نمی رسد.
مراکز پژوهشی مثل بنیاد بروکینگس که دکترین های استراتژیک کلان آنها را کارشناسان- تحلیلگران تدوین می نمایند، گلوبالیستها را در تمام جهان رهبری می کنند. سپس با در هم آمیزی این دکترینها، نظریه عمومی شکل می گیرد. شناخت جزئیات این دکترین ها پیشاپیش می تواند ما را در پیش بینی همه آنچه که در صفحه شطرنج ژئو سیاسی با توجه به اینکه آغازگران بازی چگونه شروع خواهند کرد، یاری رساند.
«انقلاب های سبز»، استعفای آدمیرالها، تشدید حضور نظامی در افغانستان و عراق، عملیات تروریستی در داخل ایران و قتلهای بسیار جنجالی وقتی قابل فهم تر می شوند که اگر شما در نظر داشته باشید که این اقدامات بر اساس کدام طرحها به اجرا در می آیند. جنگ تبلیغاتی بسیار وسیع و بسیار تصنعی با «تروریسم»، یک خانه چند منظوره و زنگ خطر جدی و شاید، خطرناک ترین آنها می باشد.
صفحۀ ١: نکتۀ کلیدی
گزارش در کمال شفافیت با بیانیه ای که گویا ایران مانع برنامه های این کشور است، منافع و نفوذ آمریکا در خاور میانه را تهدید می کند، آغاز می شود. در گزارش بارها تأکید می شود که جمهوری اسلامی مستقیماًَ امنیت ایالات متحده آمریکا را تهدید می کند. اما در واقع ایران تصویری از خود ارائه می دهد که مصمم است از هر گونه فتنه انگیزی منجر به اقدام نظامی برعلیه خود احتراز کند.
انگیزه تأکید بر ایدئولوژی، ناسیونالیزم و امنیت ایران وقتی روشنتر می شود که این واقعیت را فراموش نکنیم که همسایه های شرقی و غربی این کشور در حال حاضر تحت اشغال نظامی آمریکا قرار دارند. اصل مسئله نیز همین است. بنابر این، منافع آمریکا در منطقه نه امنیت آن، این کشور را به دخالت در ایران وادار می سازد، و این همان نکته کلیدی است که مرتبا در گزارش ١۵٦ صفحه یی تکرار می شود.
صفحۀ ١١: نه تهدید هسته ای
در گزارش گفته می شود که رهبری ایران می تواند، خشن هم هست، ولی بی پروا نیست. آنها دست یابی به سلاح اتمی را با در نظر گرفتن امکان امتناع آمریکا و یا حتی اسرائیل از تهاجم هسته ای، بمثابه آخرین حربه مطلق استفاده خواهند کرد. حتی سلاحی را که احتمال افتادن آن بدست ساختارهای غیردولتی وجود داشته باشد، در گزارش بعنوان مسئله غیرمحتمل در نظر گرفته شده است.
در گزارش مشابه کمپانی «راند»( RAND) آمده است که ایران در طول دهها سال سلاح شیمیایی در اختیار داشته و در دیگر گزارشات «راند»، از کنترل شدید یگانهای نظامی نخبه بر این تسلیحات سخن بمیان آمده که احتمال افتادن آنها بدست «تروریستها» را منتفی می سازد. این واقعیت که ذخایر عظیم تسلیحات شیمیایی ایران هنوز بدست سازمانهای غیردولتی نیافتاده است، همراه با واقعیت دیگری که خود همین یگانهای نخبه به سهم خویش با هر گونه سلاح اتمی ایران تعامل خواهند کرد، دلیل چنین نتیجه گیری بوده است.
در صفحه ٢٤ گزارش بروکینگس گفته می شود: گسترش این نوع تسلیحات تهدید واقعی نیست، بلکه عامل بازدارنده ایست که به ایران اجازه می دهد فارغ از نگرانی از تهاجم آمریکا، با نفوذ آمریکا در منطقه به مقابله برخیزد. به سخن دیگر، قاعده بازی تغییر خواهد کرد و آمریکا، احتمالا مجبور خواهد شد حاکمیت دولت ایران را متناسب با منافع خاص منطقه ای آن برسمیت بشناسد.
صفحه ٢٣: تشویق
اولین گزینه مشتمل بر وادار کردن دولت ایران (بدون تغییر رژیم) از طریق اعمال تحریمهای سنگین همراه با تشویق می باشد. تشویق هم به سهم خود بیشتر بمثابه تسکین رنجهای تحمیلی آمریکا بنظر می آید تا واقعیت موجود.
یکی از اینگونه تشویقها بسیار شایسته توجه است. بروکینگس حاضر می شود «عدم تهاجم» آمریکا به ایران را تضمین می کند که احتمالا خود این دلیل نگرانی بسیار واقعی و یکی از دلایل تحریک ایران برای ساختن سلاح اتمی خواهد بود. بنیاد بروکینگس تأکید می کند که آمریکا برای ایجاد چنین انگیزه ای باید اقدامات مشخصی، از جمله کاهش تعداد نظامیان آمریکایی در خاورمیانه و دادن برخی امتیازات را عملی سازد. امتیازاتی که به اذعان خود بنیاد بروکینگس مشکل بتواند در چند دهه آینده تحقق یابد.
بنیاد بروکینگس در اینجا ضمن اذعان گستاخانه متذکر می شود که ایالات متحده آمریکا پیش از شفاف سازی نقشی که برای ایران در منطقه قائل است، تحت هیچ شرایطی به ایران امکان اتخاذ موضع برتر نخواهد داد. بی تردید، این نوع طرحها ایران را به نهایت درجه پاسداری از منافع، استقلال و دفاع از خود وادار می سازد.
این گزینه «پندآمیز» آنطور که معلوم است دیگر کهنه شده و ناکارآمدی خود را هم در برنامه وادار کردن ایران به عقب نشینی با پیشنهادهای بی معنی و هم در طرح بدست آوردن حمایتهای بین المللی برای اعمال تحریمهای مؤثرتر نشان داده است.
صفحۀ ٦۵: جنگ عمومی
واقعاًَ، جنگ معمولی با ایران در دوره کنونی غیرممکن است. گلوبالیستهای بنیاد بروکینگس خود به این امر اذعان می کنند. اما مسئله نگران کننده این است که آنها باور دارند اگر آمریکا با تحریکات «واقعی» مواجه شود، این امر غیرممکن نخواهد بود. کارشناسان بروکینگس در ادامه می گویند که واشینگتن ممکن است برای تضمین خود و برای دست زدن به چنین تحریکاتی، «گامهای مشخصی» بردارد.
علاوه بر آن، در گزارش بنیاد بروکینگس گفته می شود که ایران یکسری تدابیر اضطراری، مثل بی اعتنایی به تحریکات آمریکا اتخاذ کرده، زیرا تشدید خطر تحریکات ممکن است در صورت انجام تلاشهایی برای حمله تمام عیار، شکل داربست را بازی کند.
و در اینجا تلاشهای بی وقفه برای روشن کردن حقایق حوادث تروریستی ١١ سپتامبر ثمرۀ خود را داده و اینک آنها در میان مردم آمریکا و جنگ پر هزینه و بیسابقه قرار گرفته اند که باید یکی را انتخاب کنند. آنها حداکثر مساعی خود را به کار می گیرند تا با بزرگنمایی کسانی که سعی می کنند به تحریکات دست بزنند عملیات را در زیر پرچم دیگری به اجرا درآورند (ضمن اجرای عملیات مخفی، در جامعه نیز چنین فکری را القاء نمایند که گویا عملیات را سازمان و یا دولت دیگری به اجرا در آورده است).
صفحۀ ١٠٣: حمایت از انقلابهای رنگی
نهاد بروکینگس پیشنهاد می کند که انقلاب را «آشکارترین و قابل قبول ترین متد» برای به زیر کشیدن دولت ایران بنامد و از انقلاب مردم پشتیبانی نماید. این نهاد، با پررویی تمام به نقش «سازمانهای اجتماعی» در رسیدن به این هدف تأکید نموده، افزایش قابل توجه میزان کمکهای مالی برای فعالیتهای تخریبی در ایران را پیشنهاد می کند.
البته، ایالات متحدۀ آمریکا قانون حمایت از آزادی در ایران را تصویب کرده و با هدف روشن سرنگون ساختن حاکمیت فعلی ایران، گروههای مخالف ایرانی در داخل کشور را مستقیما حمایت مالی می کند. پس از تصویب این قانون، «انقلاب سبز» بوقوع پیوست که از سوی نیروهای امنیت ایران بشدت سرکوب شد.
در حال حاضر باز هم «انقلاب سبز» در ایران تدارک دیده می شود. دولت آمریکا و جنبشهای تحت حمایت مالی کمپانی «Movements.org»، خیزش ایرانیان تحت حمایت مالی آمریکا را از همان ابتدا زیر نظر گرفته و مورد پشتیبانی قرار داد. یک آمریکائی ایرانی تبار، بنام کامران اشرف که او را کارمند ارشد علمی «Movements.org» معرفی می کنند، در حوادث سال ٢٠٠٩ شرکت داشت. «Movements.org» اخیراًَ در صفحۀ اول خود اطلاعاتی در مورد «انقلاب سبز» آینده درج کرده که احتمالا از جنبش مورد حمایت آمریکا که رژیم مبارک را در مصر ساقط کرد، الهام می گیرد.
و این گزینه واقعا هم در زمان حال تحقق می یابند. در بخشی از گزارش بنیاد بروکینگس در مورد خطر بی ثباتی در ایران بمثابه ابزاری برای گرفتن امتیازاتی از دولت یاد می شود. گزارش آشکارا از ناآرامیها در سراسر ایران جانبداری نموده و متناسب با اعمال تحریم های سنگین برعلیه ایران، همانطور که بارها ران پُـل، نماینده کنگره گفته است، بمفهوم صریح اقدام تجاوزکارانه شمرده می شود.
بنیاد بروکینگس ضمن اذعان به وجود سازمان امنیت داخلی پیشرفته در ایران، به همراه انقلاب رنگی سازمانیافته از سوی آنها، امکان استفاده از نیروی نظامی را نیز توصیه می کند. این کاری بود که سال ٢٠٠٩ انجام نشد ولی این دفعه نباید از نظر دور داشت و باید هر بار که «انقلابیون سبز» به خیابان می آیند، در کنار آنها ایستاد.
صفحۀ ١١٣: حمایت از تروریسم واقعی
صرفنظر از همه لاف زنیهای بی شرمانۀ مندرج در گزارش، هیچ یک از بخشهای آن باندازۀ بخشی با عنوان «تشجیع شورشیان» حیرت انگیز نیست. بنیاد بروکینگس علناًَ از تأمین مالی، آموزش و تحریک تمام عیار شورش مسلحانه جانبداری می کند. در این گزارش از جدایی طلبان عرب الاهواز سخن گفته می شود که اصل این موضوع را سیمور هیرش طی مقاله «آماده کردن میدان نبرد» بعنوان گزینه قابل اجرا در داخل ایران، مورد تحلیل و بررسی قرار داده است.
این گزارش، در شمال (غرب) از کردها و در شرق کشور از شورشیان بلوچ در همسایگی پاکستان نیز بعنوان گزینه های بالقوه مشمول کمکهای آمریکا برای اجرای عملیات مسلحانه تروریستی برعلیه خلق ایران نام می برد. بنیاد بروکینگس پیشنهاد می کند زمانیکه گزینه پشتیبانی نظامی آشکارتر در صدر گزینه ها قرار گیرد، سازمان «سیا» باید به تجهیز و آموزش این نیروها بپردازد.
بنیاد بروکینگس در بخش «یافتن واسطه» می گوید: با بهره گیری از تنش های قومی می توان به ناآرامیها دامن زد. گزارش از اینکه روح میهن پرستی در میان بسیاری از اقلیتهای ملی و هموطنان فارس آنها قوی است، اظهار تأسف می کند. و صرفنظر از اینکه آمریکائیها «سازمان مجاهدین خلق» را بخاطر کشتن نظامیان آمریکایی در گذشته، در لیست رسمی سازمانهای تروریستی وارد کرده اند، گزارش بروکینگس توجه زیادی به آن سازمان مبذول داشته است.
بنیاد بروکینگس در بخش «یافتن واسطه و پناهگاه»، متدهای مختلف مخفی کردن گروههای تروریستی تحت حمایت مالی آمریکا در کشورهای زیر اشغال ارتش آمریکا را و همچنین، اعزام آنها به ایران و خارج کردن آنها پس از عملیات از ایران را تشریح می کند.
صفحۀ ١٤۵: مطیع ساختن همه
بنیاد بروکینگس می گوید هیچ یک از گزینه ها، تنها گزینه محسوب نمی شوند. بنابر این، اجرای همزمان همه گزینه ها را پیشنهاد می کند. آنطور که ما در خبرها شنیدیم، مثل اینکه توصیه های بنیاد بروکینگس را جدی گرفتند- از داده های سیمور هیرش در بارۀ حمایت مخفی ایالات متحدۀ آمریکا از تروریستها گرفته تا سازماندهی آشکار انقلابهای «سبز» و تا کارشکنی ها و قتل هایی که در رابطه با برنامه هسته ای ایران اتفاق می افتد.
اگرچه روشن است که بسیاری از طرحهای بنیاد بروکینگس مو به مو اجرا می شود، اما بیش از همه نگرانی از آن طرحی است که در صورت شکست همه گزینه های پیشنهادی، به اجرا گذاشته خواهد شد.
از خود گزارش، صفحۀ ١۵٠؛
«استراتژی ساقط کردن دولت ایران در نهایت امر می تواند جزء برنامه تمام عیار حمله قرار گیرد. البته، اگر اشکال مختلف حمایت مخفی و علنی تأثیر مطلوب نگذارد، در آن صورت ممکن است رئیس جمهور تصمیم قطعی برای تغییر رژیم ایران اتخاذ نموده و بخواهد حمله را بعنوان یگانه ابزار دستیابی به این هدف برگزیند.
در این صورت ایالات متحده باید بداند که ایران در مقابل عملیات آمریکا برای تغییر رژیم، مثل سابق مقاومت خواهد کرد. هر چند ایرانیها در این امر که از خطوط قرمز آمریکا عبور نکنند محتاطند، اما ممکن است هم محاسبه آنها غلط از آب در آید و هم امکان دارد که اقدام متقابل ایران برعلیه فعالیت ایالات متحدۀ آمریکا برای تغییر رژیم، از نظر آمریکائیها بمثابه عبور از خط قرمزها تلقی شود.
مثلا، اگر ایران ضربات سنگینی از طریق اقدامات تروریستی منجر به کشته شدن مردم بیشتر وارد سازد، یا با استفاده از تسلیحات کشتار جمعی به عملیات تروریستی، بویژه در خاک ایالات متحدۀ آمریکا دست بزند، آنوقت واشینگتن ممکن است به این نتیجه برسد که حمله، یگانه راه مقابله با چنین رژیم خطرناک ایران است.
در واقع، درست به همین سبب، تشدید اقدامات دولت آمریکا برای تغییر رژیم ایران را می توان بمثابه فتنه انگیزیهای از پیش برنامه ریزی شده ارزیابی کرد که در صدد است با واداشتن ایرانیها به نشان دادن عکس العمل تند، همان واکنش را بهانه حمله آمریکا به ایران قرار دهد».
با توجه به اینکه عملیات « نورت وودس»(٢)، مقابله ساختگی در «خلیج تونکین»(٣) و انبوه اطلاعات و اخبار جعلی پیرامون حادثه تروریستی ١١ سپتامبر سال ٢٠٠١ منجر به کشیده شدن ما به جنگ با عراق و افغانستان، هشدارهای واقعا خوفناکی بودند، وقتی که فکر می کنی دفعه بعد چه اتفاقی خواهد افتاد.
ما دیگر می بینیم چگونه سیستم پوچ امنیتی در سراسر آمریکا برقرار می شود، و می شنویم بیانیه های مختلف رهبران اروپا در باره «چند فرهنگی»، شالوده «برخورد تمدن ها» چگونه با شکست مواجه می گردند. همچنین، بیانات هشدارآمیز مقامات آمریکا در باره حملات تروریستی قریب الوقوع مرتباًَ افزایش می یابد. اما ایالات متحده آمریکا دیگر نمی تواند «فتنه انگیزی» ویژه خود برای شروع جنگ با ایران را با این متدها راه بیاندازد.
سخن پایانی
کاملا روشن است که پیشنهادهای بروکینگس و اجرای آنها برای همه شرکت کنندگان، از سربازان شجاع و فریب خورده ما گرفته تا مالیات دهندگان سرکیسه شده برای تأمین هزینه جنگها و تا مردم نابود شده ایران، فاجعه و ویرانی به ارمغان خواهد آورد. تحریم کمپانیهای تأمین کننده مالی چنین سیاستهایی، آنها را صرفنظر از ابزاری که بکار بگیرند، از دستیابی به اهداف پلید خود باز خواهد داشت. خود توانائی آنها در تأمین مالی چنین مطالعاتی، صرفنظر از اجرای آنها، ناشی از آن است که ما مشتری دائمی چنین کمپانیهای غول آسا هستیم. آگاه ساختن جامعه در مورد این که منافع شرکتهای بزرگ، نه نگرانی ازامنیت، دلیل اصلی مناقشه با ایران است و همچنین بدین جهت که شهروندان هر دو کشور را از لبه پرتگاه جنگ دور سازیم، حائز اهمیت است.
حوادث دنیای امروزی بیش از آنکه تصور کنیم، عظیم هستند. ما به پیروزی خود در مقابل چنین نیروی بزرگی مطمئن نیستیم. اما، درک این مسئله مهم است که اگر چه فعالیت های ما قرین موفقیت نخواهند بود، ولی بی عملی ما، یقیناًَ ضامن شکست ما خواهد بود. به جنبش جسور «حقایقی در باره حوادث تروریستی ١١ سپتامبر» و دیگر فعالان رسانه های جمعی جایگزین رو به رشد بپیوندید- با شرکت در جبهه افکار عمومی جویای حقیقت، برعلیه افکار عمومی ساختگی مبارزه کنید.
پی نوشت مترجم
١ــ مطلب حاضر و مقالات بسیاری از این دست، خاری است بر چشمان سوسیال- دمکراتهای «شریک دزد و رفیق قافله»، که در طول تاریخ نحس خود، چه با سکوت مرموز، چه با تأئید آشکار و چه با مشارکت مستقیم در تمام جرایم ضد بشری امپریالیسم جهانی، شریک و سهیم بوده و هستند. سوسیال- دمکراتها، این درندگان در پوستین میش، اگر دیروز هیچ گام مؤثری در مقابل تهاجمات اشغالگرانه امپریالیسم و کشتار جمعی خلقهای جهان برنداشتند، امروز نیز نه تنها در مقابل حملات تروریستی دولتهای امپریالیستی به کشورهای مختلف، کر و کور و لال شده اند، حتی با ارسال تقاضانامه های سخیف به نهاد های دولتی و مشاطه های خونخوار امپریالیسم، از آنها می خواهند، میهن و مردم ما را نیز مثل مردم ستمدیده یوگسلاوی، افغانستان، عراق، پاکستان، لیبی و بسیاری دیگر، در زیر بمبهای «دمکرات» و «بشردوست» ویران و کشتار کنند. برای نشان دادن این مدعا کافیست تقاضانامه های بسیاری از جریانها و شخصیتهای سوسیال- دمکرات خائن به آمال و آرمانهای انسانی، از جمله، تقاضانامه های به اصطلاح هیئت سیاسی- اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و صدر آن، آقای بهروز خلیق به مقامات و ارگانهای دول امپریالیستی را مورد توجه قرار دهیم.
٢ــ حادثه خلیچ تونکین: درسال ١٩٦۵، دولت جانسون برای اخذ جواز جنگ برعلیه ویتنام از کنگره ایالات متحده آمریکا، حادثه خلیچ تونکین را بدین ترتیب جعل كرد كه گویا دو فروند از ناوهای این کشور در آبهای خلیج تونکین مورد حمله دو قایق تندرو ویتنام شمالی قرار گرفته است. این حادثه جعلی، بعدها به نماد و سمبل فتنه انگیزی ها، فریبکاری ها و دروغگویی های دولت های آمریکا تبدیل شد.
٣ــ عملیات نورت وودس: زمانیکه در سال ١٩٦٢ دولت آمریکا در پی بهانه جویی برای حمله نظامی به کوبا و ساقط کردن دولت کاسترو بود، وزارت جنگ آمریکا بمنظور فریب افکار عمومی برنامه ای را با عنوان «عملیات نورت وودس» تنظم کرد.

هیچ نظری موجود نیست: