۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه


تسلیم بزدلانه رژیم جمهوری اسلامی به خواستهای جنایتکارانه امپریالیستهای غربی و

سرکوب خونین مطالبات کارگران و زحمتکشان

رفقای گرامی ،

 در دودهه گذشته ، وضعیت اقتصادی مردم ایران هر ساله وخیم تر شده است. در دوره ریاست جمهوری رفسنجانی در پایان جنگ ایران و عراق ، سیاستهای  نئولیبرالی در ایران اتخاذ شدند و گام بگام  تعدیل ساختاری در اقتصاد صورت گرفت.  خصوصی سازی در صنایع دولتی ، در ارتباطات و انتقالات ، در بهداشت و آموزش ، و ... اثرات بسیار مخربی در سطح زندگی و معیشت مردم داشته اند.

همزمان ، بخشی از بورژوازی ایران از سیاستهای نئولیبرالی که توسط سازمان تجارت جهانی به رژیم ایران دیکته شده بود بهره مند شد. این بورژواهای فربه که برخی از آنها بیش از دو دهه در دستگاه جمهوری اسلامی  مقام های بالائی داشته اند  از ادامه و اعمال همه جانبه سیاستهای نئولیبرالی حمایت میکنند. رفسنجانی و دار و دسته اش که از حسن روحانی پشتیبانی میکنند جزء این بخش هستند.

در دو دهه گذشته ، تحریمهای جنایتکارانه  اقتصادی  امپریالیستها بر روی مردم ایران  شرایط  زندگی توده ها را بسیار سخت کرده اند. گرانی سر به آسمان کشیده و بیکاری بویژه در نسل جوان در سطح بسیار بالائی قرار دارد.

بخش بزرگی از دست اندکاران حاکمیت ایران از تحریمهای به نفع خود استفاده کرده و سود فراوانی بجیب زده اند.  همچنین رژیم جمهوری اسلامی  تحریم اقتصادی کشور را بعنوان بهانه ای بکار گرفته تا مطالبات اقتصادی-سیاسی-تشکیلاتی کارگران و اقشار جامعه برای حقوق اولیه خود را سرکوب نموده و از حساب دهی در مقابل مردم فرار کند. رژیم سعی میکند با سرکوب شدید مردم قدرت سیاسی خود را حفظ کند.

تحریم های وسیع و همه جانبه چند سال اخیر بر روی بسیاری از بخشها ی مهم اقتصادی مانند صنایع نفت و بانکها و دارو و .... که " توسط  شورای امنیت سازمان ملل وکنرگره آمریکا و اتحادیه اروپا اتخاذ شده اند" شرایط اقتصادی مردم را بمراتب وخیمتر کرده اند. بسیاری از اقشار مردم ، اعتراض و عدم رضایت و خشم خود نسبت به وضع بد معیشتی را ابراز داشته اند. بحران اقتصادی-سیاسی در ایران به نقطه جوش رسیده است.

رژیم جمهوری اسلامی امکان انفجار اجتماعی توده ها را حس کرده است و نگران حفظ قدرت سیاسی خود میباشد. در این شرایط ، "ولایت فقیه" انتخاب ریاست جمهوری اخیر را مهندسی نمود و تمایل خود را برای انتخاب روحانی آشکارکرد. حسن روحانی فردی طرفدار  جناح "اصلاح طلب" جمهوری اسلامی ، متحد رئیس جمهور سابق رفسنجانی ، و طرفدار اتخاذ سیاستهای نئولیبرالی است. او شخصی است که باید صورتی خندان بر چهره بین المللی جمهوری اسلامی بچسباند. رسالت روحانی وسیعتر کردن اجرای سیاستهای نئولیبرالی است که در دو دهه گذشته در ایران اعمال شده و در دوران احمدی نژاد هم پیگیری میشدند. روحانی تصمیم دارد تسلیم کامل دیکته های صندوق بین المللی پول وبانک جهانی  وآماده شدن برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی شده و در های کشور را بر روی سرمایه گذاری های امپریالیستی باز کند.

سیاست امپریالیستها در مورد ایران بر پایه اینکه ایران رئیس جمهوری خندان داشته یا نداشته باشد اتخاذ نمیشود. سیاست امپریالیستها در مورد خاورمیانه  از زمان رئیس جمهوری کارتر در 3 دهه گذشته تا کنون تغییری نکرده است. امپریالیستهای آمریکائی اساسا با غنی سازی اورانیوم در ایران مشکلی ندارند. آنها تعداد 8 قرارداد اتمی با رژیم شاه بامضا رسانده بودند. سازمانهای جاسوسی آمریکا از صلح آمیز بودن برنامه اتمی ایران اطلاع کامل دارند. "بحران" اتمی ایران بهانه ای است در دست امپریالیستها تا به رزیم ایران فشار بیاورند و او را به تسلیم وادارند.  امپریالیستهای آمریکائی خواهان ایرانی نیمه مستعمره مانند دوران شاه هستند.  آنها میخواهند متحدی در ایران داشته باشند که بمثابه ژاندارمشان در خاورمیانه عمل کرده و در غارت منابع انرژی به آنها کمک کند. آنها خواهان ایرانی هستند که مخالف روسیه ، چین ، و هندوستان بوده و روابط کمتری با اروپا داشته باشد.  امپریالیستهای آمریکائی میخواهند ایران را به یک کشور دست نشانده تبدیل کنند که همدست اسرائیل بوده و دشمن فلسطین ، لبنان ، سوریه ، کره شمالی ، ونزوئلا ، کوبا ، بولیوی ، چین ،  روسیه ، و ... باشد. آنها دنبال تغییرات اشتراتزیک در سیاست ایران هستند ، تغییراتی که توسط  یک عامل مطمئن باجرا در آیند و نه توسط جناحی ار رژیم که نا پایدار باشد. برای آمریکا انتخاب یک رئیس جمهور خندان در ایران کافی نیست بلکه رژیم در ایران باید بطور غیر مشروط تسلیم سیاستهای آمریکا شود.

رهبران ایران برای مقابله با تحریمهای اقتصادی  و تهدید های نظامی غرب دو راه در پیش  دارند. یا باید به توده ها بر علیه چپاولگران استعمارگر تکیه میکردند که در این حالت میبایست در جامعه  تغییرات دمکراتیک بوجود می آوردند ، فعالین سیاسی و کارگری  و اتحادیه ای را از زندانها آزاد میکردند ، سازمانها و احزاب سیاسی را برسمیت میشناختند و مسئولین اعدامهای 30 سال گذشته را بدادگاه عمومی میکشاندند . و یا بزدلانه تسلیم امپریالیست آمریکا میشدند تا با اجتناب از تجاوز نظامی قدرت سیاسی خود را حفظ کند.  رژیم جمهوری اسلامی راه دوم را برگزید. برای در کنترل نگه داشتن جامعه ، رهبران ایران فضای رعب و وحشت را تشدید کرده اند و همزمان دست به اشاعه توهم وامید کاذب در بین مردم میزنند که گشودن درهای کشور بر روی آمریکا شرایط زندگی را بهبود بخشیده ، تحریم ها  لغو خواهند شد ،  و اقتصاد رونق خواهد یافت.

رژیمی که بمردم تکیه نداشته باشد  بلکه مطالبات عادلانه آنها را سرکوب نماید راهی جز تسلیم به اربابان امپریالیستی ندارد. این است سرنوشت رژیم جمهوری اسلامی ایران !

حزب کار ایران ( توفان)

اکتبر 2013

 

احزاب برادر متشکل در کنفرانس احزاب و سازمانهای مارکسیستی- لنینیستی :

حزب کمونیست کارگران تونس  ،   حزب کارترکیه   ،  حزب کمونیست کارگران دانمارک  ، حزب کمونیست کارگران فرانسه  ،  حزب کمونیست آلمان  ،  پلاتفرم کمونیستی نروژ  ،   تشکیلات برای احیای حزب کمونیست یونان  ،  سازمان برای بازسازی حزب کمونیست ایتالیا  ،  حزب کمونیست اسپانیا (مارکسیست- لنینیست) ،  حزب کمونیست انقلابی ولتا ،  حزب کمونیست کار دومینیکن  ،   حزب کمونیست مکزیک (مارکسیست- لنینیست)  ، حزب کمونیست کلمبیا (مارکسیست- لنینیست)  ،  حزب کمونیست شیلی(مارکسیست- لنینیست)  ،  حزب کمونیست اکوادور(مارکسیست- لنینیست)  ، حزب کمونیست انقلابی برزیل  ،  حزب کمونیست ونزوئلا(مارکسیست- لنینیست) 

هیچ نظری موجود نیست: