۱۳۹۱ مهر ۳۰, یکشنبه


گزارشی از ایران

ژرفش بحران در تمامی عرصهﮬﺎﻯ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و خطر تجاوز نظامی به ایران
 

اگر بخواهیم چکیده و ماحصل مشاهدات و دیدگاه و تحلیلمان از اوضاع فعلی ایران را در دو کلمه بیان کنیم ، این دو کلمه، بحرانی و خطرناک است.

بحران در همهﻯ عرصهﮬﺎﻯ داخلی و خارجی ــ بحران اقتصادی، بحران سیاسی، بحران اجتماعی، بحران فرهنگی و خطر تشدید تحریمﮬﺎ و راه اندازی جنگﮬﺎﻯ قومی و مذهبی و ترور و تجاوز نظامی توسط امپریالیستﮬﺎ و صهیونیستﮬﺎ و ستون پنجم آنها، مطابق سناریوﻯ سوریه، مشخصهﻯ وضعیت فعلی ایران در تابستان 1391 می باشد.

بسیاری از روشنگریﮬﺎ و افشاگریﮬﺎئی که از ابتدای انقلاب تا به حال توسط حزب کار ایران و سایر نیروهای ترقی خواه و مردمی در عرصهﮬﺎﻯ مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می شد امروز بی پرده و عریان و آشکار و در عرصهﻯ زندگی و عمل و با پوست و گوشت و استخوان، خود تودهﮬﺎﻯ مردم درک کرده و از زبان آنها می شنویم. امروز صحبت کردن از ماهیت دزد و مافیائی حاکم و سلاطین شکر، گوشت، آهن، سیگار، پسته، خشکبار، فولاد و معدن و دزدیﮬﺎﻯ میلیاردی، چنان عادی است که حتی کودن ترین و فالانژترین مزدوران رژیم هم جرئت نفی آن را در حضور مردم ندارند.

به گفتهﻯ رئیس بازرسی کل کشور اکنون به دلیل توزیع ناعادلانه ثروت در کشور، میزان ثروت 20 درصد ثروتمند جامعه 43 برابر 20 درصد فقیر جامعه است. به این ترتیب ایران در جایگاه نخست میزان اختلاف طبقاتی در جهان قرار گرفته است. میانگین جهانی فاصلهﻯ طبقاتی حدود 6 و در ژاپن 2 است.

هر وقت از مقابل مجلس عبور کنید جمعی از کارگران یا معلمان و بازنشستگان معترض را مشاهده می کنید که حتی نیروهای انتظامی و لباس شخصی هم اگر با آنها همدردی نکنند سعی می کنند در مقابل فریادهایشان خفقان گرفته و ساکت باشند. هزاران کارگر از واحدهای مختلف در اقدامی مشترک با نوشتن نامه و طومار به حذف یارانهﮬﺎ، به اخراجﮬﺎﻯ دسته جمعی، به قراردادهای پیمانی و سفید امضاء، به حقوقﮬﺎﻯ شدیداً زیر خط فقر، به خصوصی سازیﮬﺎ، به نداشتن امنیت شغلی و به تغییر دائمی قانون کار در جهت منافع سرمایه داران اعتراض می کنند.

عضو کمیسیون اقتصادی مجلس "داریوش قنبری" می گوید: "جمعیت بیکاران کشور به ده میلیون نفر هم می رسد"

طبق گزارش خبرگزاری مهر 100 درصد قراردادهای بخش خصوصی موقت است. و در کل حدود 90 در صد نیروی کار ایران پیمانی و قرار دادی است .

طبق گزارش دیگری 5 میلیون نفر کارگران بخش خدماتی و اصناف از هیچگونه مزایائی برخوردار نیستند.

در شرایطی که  دستمزدها فقط 8 تا 12 درصد هزینهﻯ تولید را تشکیل می دهد، به بهانهﻯ کاهش هزینهﻯ تولید به اخراج نیروی کار و فشار مضاعف کاری به سایر کارگران برای جبران آن می پردازند.

سرمایهﺪاران بخشﮬﺎﻯ تولید صنعتی و کشاورزی ترجیح می دهند به بهانهﮬﺎﻯ گوناگون سرمایهﻯ خود را به بخشﮬﺎﻯ تجاری و دلالی و خدماتی و بساز و بفروشی و بنکداری و مستغلات و خرید و فروش ارز منتقل کنند، چون سود بیشتر و بی دردسر تری برایشان دارد.

در این وانفسائی که میلیونﮬﺎ نفر بیکار و بی درآمد و میلیونﮬﺎ کارگر و کشاورز و زحمتکش و بازنشسته با حقوقﮬﺎﻯ یک چهارم خط زیر فقر زندگی می کنند، تورم تقریباً صد در صدی در یک سالهﻯ اخیر قدرت خرید آنها را حتی نسبت به سال قبل به نصف کاهش داده است. قریباً همهﻯ کالاها از مواد غذائی و پوشاک و دارو گرفته تا هزینهﻯ ایاب و ذهاب و بهداشت و درمان و هزینهﻯ مسکن نسبت به سال قبل دو برابر شده است. تودهﮬﺎﻯ میلیونی مردم از این وضعیت جانشان به لب رسیده و مثل آتش زیر خاکستر آمادهﻯ شورشﮬﺎﻯ خودانگیخته هستند.

بحران اقتصادی موجود از طرفی محصول سیاستﮬﺎﻯ اقتصادی نئولیبرالیستی و ضد ملی جمهوری اسلامی است که توسط بانک جهانی و صندوق بینﺍلمللی پول به آنها دیکته شده   و به صورت پیگیر بخصوص در 23 سالهﻯ اخیر توسط کابینهﮬﺎﻯ رفسنجانی و خاتمی و احمدی نژاد دنبال شده است و از طرف دیگر با تحریمﮬﺎﻯ اقتصادی و نفتی و بانکی ایران توسط امپریالیستﮬﺎ تشدید گردیده است.

گسترش خصوصی سازیﮬﺎ که با تحریف آشکار قانون اساسی توسط خامنهﺍﻯ در جهت منافع مافیای دولتی و آقا زادهﮬﺎ و سرمایهﺪاری مالی و زمین خواران دامن زده شد و بخش عظیمی از ثروتﮬﺎﻯ ملی و عمومی را از بخشﮬﺎﻯ مختلف صنعتی و کشاورزی و سیستم حمل و نقل زمینی و دریائی و هوائی و معادن و راهﮬﺎ، برق و آب، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و بانکﮬﺎ را به مشتی دزد سرمایهﺪار بخش خصوصی و مافیائی واگذار کردند باعث نابودی تولید صنعتی و کشاورزی و پائین آمدن سطح خدمات و کیفیت درمان و آموزش و گسترش بیش از حد بیکاری شد و به دنبال آن با طرح حذف یارانهﮬﺎ و گسترش هر چه بیشتر واردات این روند منفی اقتصادی تشدید و به ورشکستگی و رکود تولید صنعتی و کشاورزی و رشد بیکاری و رشد تورم منجر شد. از تبعات چنین سیاست اقتصادی است که معضلات اجتماعی نظیر طلاق: (رتبهﻯ چهارم در دنیا، 30 تا 35 درصد ازدواجﮬﺎ به طلاق ختم می شود)، اعتیاد: (سردار مؤیدی رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر خبر از افزایش 15 در صدی معتادان و قاچاقچیان را می دهد و می گوید در هر دقیقه 2 کیلو مواد مخدر کشف و در هر ساعت 30 فروشندهﻯ مواد مخدر و معتاد دستگیر می شود.)، فحشاء: (معینی کارشناس مسائل اجتماعی تا 600 هزار زن خودفروش را قابل ردیابی می داند)، دزدی: (سردار احمدی مقدم خبر از افزایش 20 درصدی سرقت خودرو می دهد . این رشد در زمینهﻯ کیف زنی، سرقت موتور سیکلت، سرقت از منازل هم وجود دارد)، قتل و جنحه وجنایت: (رئیس پلیس آگاهی خبر از 2400 قتل در سال می دهد) و بیماریهای روحی و روانی: (دکتر احمد حاجبی رئیس ادارهﻯ سلامت روان وزارت بهداشت اعلام می کند 21 درصد جمعیت کشور دچار اختلالات روانی هستند)  و خودکشی: (رئیس پزشکی قانونی میزان خودکشی منجر به مرگ دو برابر قتل است. سالانه حدود 5000 نفر در ایران خودکشی می کنند. ) کار کودکان: (دو میلیون و پانصد هزار کودک کار طبق مرکز آمار ایران ) و تکدی گری: ( پدیدهﺍﻯ رو به گسترش در سراسر ایران که حسین پور رئیس کمیتهﻯ امداد کاشمر تورم، بیکاری و خشکسالی در منطقه را عامل گسترش فقر و آسیبﮬﺎﻯ اجتماعی می داند) و کلاهبرداری: ( رئیس ادارهﻯ آگاهی خبر از تشکیل 18 تا 20 هزار پرونده در سال در رابطه با کلاهبرداری می دهد. او می گوید: 60 درصد زندانیان دارای سابقهﻯ کیفری نیستند و این نشاندهندهﻯ معضلات اجتماعی است که آنها را به این ورطه می کشاند) و نظایر آن در جامعه تشدید گردیده که تماماً مسئولیتش به عهدهﻯ جمهوری اسلامی است.

 به دنبال تحریمﮬﺎﻯ جنایتکارانهﻯ اقتصادی و مؤسسات مالی و بانکی و نفتی ایران توسط کشورهای امپریالیستی که با هدف زمینه سازی برای تجاوز نظامی و تجزیهﻯ ایران به منظور تسلط بر منابع نفت و گاز ایران صورت می گیرد، بحران اقتصادی بخصوص در یکسالهﻯ اخیر به شدت تشدید گردید که از جمله پی آمدهای آن رشد صد در صدی تورم و گسترش هر چه بیشتر ورشکستگی صنعتی و کشاورزی و بیکاری و فشار غیر قابل تحمل به کارگران و زحمتکشان شهر و روستا و بازنشستگان است.  

بحران سیاسی درون حاکمیت بعد از کودتای انتخاباتی 88 و کنار زدن جناح اصلاح طلب نظام و سرکوب جنبش خود جوش دموکراتیک مردم نه تنها حل نگشت بلکه روز به روز به علت معضلات اقتصادی و اجتماعی و نارضایتی عمیق مردم و هم چنین فشارهای خارجی بیش از پیش تشدید گردیده است. باندهای مختلف مافیائی درون جناح محافظه کار و به اصطلاح اصول گرای رژیم بر سر سهم بیشتر یا انحصاری از غارت و چپاول مردم مثل گلهﺍﻯ گرگ به جان هم افتادهﺍند و در کار هم اخلال کرده و دائماً دست به افشاءگری علیهﻯ یکدیگر می زنند. باند احمدی نژاد همهﻯ مشکلات را نتیجهﻯ خرابکاری در کار دولت توسط برادران لاریجانی (در قوهﻯ مقننه و قضائیه) و برادران قاچاقچی سپاهی نظیر محسن رضائی و روحانیت اشرافی و دزد، تبلیغ می کند و آنها نیز متقابلاً همهﻯ مشکلات را ناشی از بی کفایتی دولت تبلیغ می کنند. در این بین دارودسته و باند رفسنجانی و لیبرالﮬﺎ و جناح راست اصلاح طلبان که تا حدی جزء مطرودین هستند شدیداً به نفع رفسنجانی تبلیغ کرده و راه برون رفت از مشکلات داخلی و خارجی را تنها با قدرت گرفتن دوبارهﻯ او تبلیغ می کنند.مردم در این بین می خواهند سر به تن هیچکدامشان نماند.

بحران اجتماعی ــ ریشه نارضایتی کارگران و زحمتکشان شهر و روستا بیشتر فشارهای اقتصادی و تا حدودی محدودیتﮬﺎﻯ اجتماعی و اقشار میانی و نیمه مرفه، ریشهﻯ نارضایتیشان بیشتر نبود آزادیﮬﺎﻯ فردی و سیاسی و اجتماعی و حقوق دموکراتیک و تا حدودی اقتصادی است.

افزایش نرخ ارزهای خارجی و کاهش ارزش پول داخلی بر توان خرید اقشار میانی و نیمه مرفه جامعه نیز تأثیر گذاشته، برای نمونه بازار فرش تهران کاملاً خلوت و مغازهﮬﺎﻯ فرش فروشی داخل شهر نیز بیشتر تابلوی فرش دارند. از مسافرین تورهای خارجی به شدت کاسته شده. در پاساژها و مراکز خرید، بیشتر مردم مشغول وقت گذرانی و تماشا هستند و درصد بسیار کمی فقط وسایل ضروری می خرند. لوکس فروشیﮬﺎ کارشان تق و لق شده است. کاسبان خرده پا ورشکست و تبدیل به دست فروش می شوند.روند تجزیهﻯ طبقاتی و گسترش شکاف طبقاتی با تشدید بحران اقتصادی تشدید می یابد. امروز مشاهدهﻯ افراد آبرومندی که پول دارو و درمانشان را گدائی می کنند چندان غیر طبیعی نیست. ارز دولتی برای واردات داروها و تجهیزات پزشکی که در داخل تولید نمی شود، پرداخت نمی گردد. ولی ارز دولتی به سلاطین گوشت و فولاد پرداخت می شود.

در مورد وضعیت نابسامان ادارات دولتی و سیستم مردم آزاری و سادیستی حاکم بر آن قبلاً هم نوشته بودیم. برای کاری به. ادارهﻯ تأمین اجتماعی مراجعه کرده بودم که روی دیوار کنار باجه چشمم به نوشتهﺍﻯ افتاد که مراجعه کنندهﺍﻯ نوشته بود: "آقای احمدی نژاد که می خواهید دنیا را مدیریت کنید و شعار دولت الکترونیک می دهید، اول فکری به حال قطع شدن دائمی برق و سرعت 2 کیلو بایتی اینترنت بکنید مدیریت جهان پیشکشتان" بسیاری از کارهای اداری که اساساً هیچگونه نیازی به مراجعهﻯ حضوری ندارد باید ساعتﮬﺎ برای انجام آن رفت و آمد کرد و در صفﮬﺎﻯ طویل منتظر ماند. مثلاً حقوق بازنشستهﮬﺎ را که میزان مشخصی است و همه آنها هم حساب بانکی با شمارهﻯ حساب مشخصی دارد، به جای این که به حسابشان بریزند. باید خودشان حضوری به بانک مراجعه و دریافت کنند. یا بیمه شدهﮬﺎﻯ تأمین اجتماعی که سهم کارفرما را هم خودشان می پردازند باید به قسمت کارپردازی این سازمان مراجعه و در صفﮬﺎﻯ چند صد نفری منتظر باشند تا قبض دریافت کرده و به بانک مراجعه و آنجا هم چند ساعت منتظر بمانند تا قبض را پرداخته و به مهر دریافت بانک ممهور کنند.کاری که می توان به راحتی از طریق هر عابر بانکی پرداخت و رسید دریافت کرد. و اما در رابطه با کارهای مربوط به ادارهﻯ پلیس و آگاهی نمونهﺍﻯ می آورم که تا حدودی وضعیت چنین ارگانی برایتان روشن شود. شخصی تعریف می کرد چون شبﮬﺎ پمپ بنزینﮬﺎ خلوت تر است ساعت 12 شب برای بنزین زدن به باجهﺍﻯ نزدیک خانه مراجعه کردم در حالی که در انتهای صف بودم و می خواستم به دوستی تلفن کنم درب عقب ماشین از دو طرف باز شد و دو نفر دهان مرا گرفته وکاردی روی گردنم گذاشتند و به صندلی عقب کشیدند و یک نفر درب جلو را باز کرده و پشت فرمان نشست و دنده عقب زد و راه افتاد. در راه با خیال راحت آهنگ گذاشته بودند و می گفتند و می خندیدند. رفتند بیابانﮬﺎﻯ بالای کرج آنجا مرا پیاده کرده و لباسﮬﺎیم را در آوردند و لخت مادر زاد ولم کردند و سوار ماشین شده رفتند. بعد از چند ساعت پیاده روی خودم را رساندم به جائی که در حال ساختمان سازی بودند و در آنجا از یک کارگر افغانی تلفنی قرض کرده با همسرم تماس گرفته و آدرس آنجا را دادم که بیایند دنبالم. خلاصه فردا رفتیم اداره آگاهی برای شکایت و تشکیل پروندهﻯ آدم ربائی و سرقت. افسر ادارهﻯ آگاهی گفت اصلاً اسم آدم ربائی و خفت گیری و این چیزها را هم نیاورید. فقط بگوئید ماشین و وسایل داخلش دزدیده شده. خلاصه قبول کردیم و تشکیل پرونده دادیم . بعد از چند روز زنگ زدند و گفتند ماشینت پیدا شده . برای گرفتن ماشین که رفتیم، با این که لپ تاب و موبایل و کیف پول و لباسﮬﺎیم را برده بودند، گفتند بنویس همه چیز را تحویل گرفتهﺍﻯ و باید هفتصد هزار تومان هم بابت هزینه بپردازی. پول را پرداختیم و ماشین دزدیده شدهﻯ خودمان را پس گرفتیم. بعد از چند روز دوباره تماس گرفتند و گفتند کیف و کارتﮬﺎیت هم پیدا شده، دویست هزار تومان پول شیرینی بردار بیا کیف و کارتﮬﺎیت را بگیر. خلاصه این هم وضعیت تشکیلاتی که باید در جهت ایجاد امنیت عمومی اقدام کند.

بازار فروش داروهای قاچاق در ناصر خسرو و باب همایون تهران داغ است و بیچاره بیماران زحمتکشی که احتیاج به چنین داروهائی دارند ، نهایتاً و مجبوراً به قوای ماوراءالطبیعه متوسل شده و به امامزادهﮬﺎ دخیل ببندند و منتظر مرگ باشند. نبود سازمانﮬﺎﻯ نظارت بر کیفیت مواد غذائی و سوء تغذیه و آلودگی هوا و آب آشامیدنی و دهﮬﺎ مشکل زیستی دیگر باعث گسترش و شیوع انواع و اقسام بیماریﮬﺎ گشته. در همهﻯ بیمارستانﮬﺎ و درمانگاهﮬﺎ و مطبﮬﺎ، بیمار موج می زند. در بیمارستانﮬﺎﻯ عمومی در عرض چند ساعت هر پزشک بیش از 200 بیمار را ویزیت می کند. گاهی منشی برای راحت تر کردن کار خودش نام هر پنج بیمار را با هم اعلام کرده و همه را با هم به اتاق پزشک می فرستد. بیمار اینجا باید شرم و حیاء را کنار بگذارد چون در این مملکت چیزی خصوصی وجود ندارد . باید همهﻯ مشکلاتش را در حضور دیگران و خیلی سریع به دکتر بگوید و دکتر بدون اینکه به حرف او گوش دهد برایش یک سری آزمایش و نوار قلب بنویسد و سرو ته قضیه را در عرض چند ثانیه به هم آورد. بیمارستانﮬﺎﻯ خصوصی و مطبﮬﺎﻯ بالای شهر هم که در واقع مراکزی تجاری ــ کلاهبرداری هستند و پزشکانش سهامداران سرمایهﺪاری هستند که نه بوئی از انسانیت و شرافت و وجدان بردهﺍند و نه در مقابل کارشان مسئول. بازاریﮬﺎئی هستند که به فکر چاپیدن مشتری می باشند.

همه در مورد مقام اول داشتن ایران در میزان تصادفات و کشتار و جراحات و نقض عضو ناشی از آن بسیار دیده و شنیده و خواندهﺍیم، شاید کمتر به دلایل اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی آن که محصول حاکمیت جمهوری اسلامی است توجه کردهﺍیم. در مرحلهﻯ اول، رژیم که برای جان مردم پشیزی ارزش قائل نیست بعد از ده ساعت تمرین رانندگی یک جواز آدمکشی به نام گواهینامه به دست متقاضی داده و روانهﻯ کوچه و خیابان و جادهﺍش می سازد. در مرحلهﻯ بعد توجه کردن به مقررات رانندگی امری غیر ضروری است، چرا که تمام خودروهای دولتی و انتظامی و نظامی و حتی خود پلیس راهنمائی و رانندگی هم آن را نقض می کنند. خطوط سبقت ممنوع و مطلقاً ممنوع و تابلوی ورود ممنوع هم در ایران فقط تزئینی است. وقتی رژیم خودش تمام قانون اساسی و قوانین دیگرش را زیر پا می گذارد به مردم آموزش می دهد که قانون و مقررات فقط روی کاغذ و تشریفاتی است یا منبعی برای کسب درآمد. در رابطه با دلایل اقتصادی، بد رانندگی کردن بسیاری از مسافر کِشﮬﺎ و تاکسیﮬﺎ و موتورسواران که اکثراً یا پیک هستند و یا مسافر کِش مسئلهﻯ قاپیدن مسافر از همدیگر و به دست آوردن چهارصد، پانصد تومان بیشتر که پول یک نان سنگک هم نمی شود، علت بسیاری از تخلفات و تصادفات است. این موضوع در رابطه با تصادفات بین شهری و جادهﺍﻯ هم صادق است. اکثر رانندهﮬﺎﻯ آژانس و کرایهﺍﻯﮬﺎﻯ بین شهری برای کسب درآمد بیشتر که بتوانند از عهدهﻯ مخارج کمر شکنشان بر بیایند چارهﻯ کار را در سرعت زیاد و عدم توجه به مقررات راهنمائی و رانندگی می بینند. مسئلهﻯ دیگر اعصابﮬﺎﻯ خراب در اثر مشکلات متعدد زندگی زیر سایهﻯ نحس        ام القرای اسلامی است که بخش اعظم آن اقتصادی است. از نظر اجتماعی و فرهنگی گسترش فرهنگ فرد گرائی و خود محوری و بی توجهی و بی احترامی به حقوق مردم که مروج آن حاکمیت بوده، باعث شده که همه به فکر این هستند، فقط گلیم خودشان را از آب بکشند و این را زرنگی می دانند و این در واقع همان زرنگی بازاری آخوندی است که در جامعهﻯ جا افتاده .

یکی از محصولات حاکمیت ارتجاعی و مستبد و سرکوبگر و آزادی کش مذهبی حاکم، کشیده شدن میلیونﮬﺎ نفر به مواد مخدر و الکل  برای تحمل فشارها و رسیدن به  آرامش روحی و فکری کوتاه مدت بود که متأسفانه برای خودشان و اطرافیانشان و جامعه تأثیرات طولانی مدت بسیار مخربی داشت و دارد، با این حال یکی از پارادُکسﮬﺎئی که محصول وجود همین  حکومت مستبد و سرکوبگر و ارتجاعی است، کشش اقشار زیادی از جامعه بخصوص جوانان به کسب آرامش روحی و فکری در بُعد مثبت آن از طریق گرایش به موسیقی و شعر و محافل ادبی و هنری و تحصیل و کسب دانش و ورزش می باشد. امروز در جامعهﻯ ایران با همهﻯ قشری گریﮬﺎ و فشارها و تبلیغات علیهﻯ موسیقی، کمتر کسانی را می بینید که به موسیقی گوش ندهند(حتی اکثر افراد شدیداً مذهبی و پای بند به اصول دینی هم تحت تأثیر این نیاز روحی، موسیقی را دوست دارند)، کشش به انواع سبکﮬﺎﻯ موسیقی و آموزش آن، تشکیل گروهﮬﺎﻯ موسیقی و آواز و کُر و حتی از بین افراد بین 50 تا هفتاد سال، محافل شعر خوانی و کلاسﮬﺎﻯ بسیار زیاد آموزش خط و نقاشی و مجسمه سازی و صنایع دستی و گروهﮬﺎﻯ ورزشی از جوانان دختر و پسر گرفته تا افراد مسن و بازنشستهﮬﺎﻯ زن و مرد که به پیاده روی و کوهنوردی و مسافرتﮬﺎﻯ جمعی می روند.

سی و چهار سال تبلیغ شبانه روزی جهل و خرافات و انواع و اقسام فشارهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اخراج و زندان و شلاق و شکنجه نتوانسته مادران و زنان و دختران واقعاً افتخار آفرین و مقاوم ایرانی را به تمکین تمایلات ارتجاعی حاکمیت بکشاند.زن ایرانی واقعاً سمبل استقامت و پایداری و سرافرازی است.

 

خطر جنگ

 

خطر تهاجم و تجاوز به میهنمان جدی است! دیگر صحبت از جنگ روانی در میان نیست . مدت زمانی است که از جنگ سرد تهدید و تحریم فراتر رفته و درگیری رو در روی نظامی با متحد نظامی ایران و خط مقدم جبههﻯ ایران، سوریه شروع شده است. اسرائیل سگ زنجیری آمریکا در منطقه در حال پاره کردن زنجیر و دست زدن به عملیات انتحاری است.امپریالیستﮬﺎ و صهیونیسم و ستون پنجم داخلی آنها (مجاهدین، حزب دموکرات کردستان و کومله و پژاک و پان ترکیستﮬﺎ و جنداله و الاهواز ) در رؤیای سهیم شدن در قدرت زیر سایهﻯ امپریالیستﮬﺎ و نابودی ایران و تجزیهﻯ آن لحظه شماری می کنند. مانور نظامی سی کشور در خلیج فارس برای تفریح تابستانی برگذار نمی شود.

جمهوری اسلامی هم به تجربه دریافته است که حتی اگر صد در صد شرایط آنها را مثل صدام حسین و قذافی بپذیرد، رفتنی است. چون طرح استراتژیک امپریالیسم برای منطقهﻯ خاور میانه (به منظور کنترل بر منابع و شریانﮬﺎﻯ انرژی)، سرنگونی حاکمیتﮬﺎﻯ مستقل سیاسی و تجزیهﻯ آنها و روی کار آوردن حکومتﮬﺎﻯ مینیاتوری دست نشانده است. جمهوری اسلامی خطر جنگ را جدی می داند و برای دفاع البته با اتکاء به نیروهای نظامی و شبه نظامی آماده است. مسئلهﻯ تعیین کننده در این بین موضعگیری و نقش تودهﮬﺎﻯ میلیونی کارگران و زحمتکشان و نیروهای ملی و مترقی و مردمی است.

آیا کارگران و زحمتکشان و تودهﮬﺎﻯ میلیونی مردم ستم دیده و زجر کشیده و متنفر و منزجر از حاکمیت دزد و مافیائی جمهوری اسلامی علامت تساوی بین حاکمیت و وطن خود ایران می گذارند؟

آیا کارگران و زحمتکشان ایران و نیروهای مردمی و مترقی و ملی و میهن پرست از حق تعیین سرنوشت خود و از میهن خود در مقابل تجاوز نظامی دفاع خواهند کرد؟

آیا اقوام مختلف ایرانی و ایرانیان پیرو مذاهب مختلف وحدت تاریخی و چند هزار سالهﻯ خود را در مقابل توطئهﮬﺎﻯ دشمن و متجاوز مشترک، حفظ خواهند کرد؟

پاسخ صحیح به سئوالات فوق بسیار تعیین کننده و راه گشا خواهد بود.

 

پاسخ ما به سئوالات فوق این است که مردم ایران حاکمیت را رفتنی و ایران را وطن خود و ماندنی می دانند و در مقابل هر گونه تجاوزامپریالیستی و صهیونیستی مقاومت خواهند کرد و وحدت و در آمیختگی تاریخی و چند هزار سالهﻯ اقوام ایرانی نتیجهﻯ قرارداد و اجبار و تحمیل نبوده . بلکه وحدتی طبیعی است و نه ساختگی جدای از قانونمندیﮬﺎﻯ عمومی و کلی مربوط به تکامل جوامع بشری و روانشناسی اجتماعی، روحیات و خُلق و خو و عکسﺍلعملﮬﺎﻯ مردم ما؛ ویژگیﮬﺎئی دارد که نه تنها بیگانگان آن را درک نمی کنند بلکه در بسیاری موارد سیاسیون کارکشته و مردم شناس داخلی را هم به اشتباه انداخته است. البته این ویژگیﮬﺎ طبیعی است که محصول شرایط خاص جامعهﻯ ایران و حاکمیت چند هزار سالهﻯ استبدادی و تجربهﻯ تاریخی تهاجمات بزرگ از اسکندر مقدونی گرفته تا اعراب و مغول و ترکﮬﺎ و هضم تدریجی مهاجمین در خود است . مردم ما در طول تاریخ مثل جریان آب راه خودشان را پیدا کردهﺍند. هر جا که به دلایلی سدی جلوی خود دیدهﺍند با صبر و شکیبائی و تدبیری جمعی که ناشی از تجارب و فرهنگ ملی است راه خود را پیدا کردهﺍند و بدین سان در گذر از رنجﮬﺎ و شکستﮬﺎ و پیروزیﮬﺎ توانستهﺍند وحدت ملی و سرزمین واحد خود ایران را حفظ کنند.

هیچ نظری موجود نیست: