اکثریت "مستبد" و اقلیت
"دموکرات"
یکی از اصول مبارزه
در درون حزب واحد طبقه کارگر اعتماد رفیقانه است. کسی که این اعتماد رفیقانه را در
میان کمونیستها برسمیت نشناسند، اساسا بی جهت به مبارزه روی می آورد. کسی که اصل را
نه بر اعتماد رفیقانه، بلکه بر حقه بازی و بی اعتمادی بگذارد، کسی که مدام در پی آن
باشد که مبادا سرش کلاه رود، مبادا گوشش را ببرند، وی را با هیچ قید و بند و تکیه
به موازین سازمانی لنینی و یا موعظه در مورد دموکراسی و حقوق اکثریت و اقلیت و..
نمی شود مقید ساخت و درمان کرد. وی بی جهت به حزب طبقه کارگر روی آورده است جایش در
احزاب بورژوائی است.
یکی دیگر از اصول
سازمانی لنینی در درون حزب طبقه کارگر تبعیت اقلیت از اکثریت است. هر کس این اصل را
نپذیرد قادر نیست یک مبارزه متحد و موثر مشترک را با دیگران به پیش ببرد.
اصل لنینی تشکیلات
حزب طبقه کارگر، اصل مرکزیت دموکراتیک است. این بدان معناست که حزب بر اساس مرکزیت
شکل می گیرد. در شرایط خفقان و سرکوب دشمن برای پیشگیری از رخنه عوامل دشمن و
ماموران مخفی معمولا و منطقا تکیه عمده بر مرکزیت است، ولی این اعتقاد بدان معنا
نیست که باید به نظر توده های حزبی بی تفاوت بود و به آنها اهمیت نداد. رهبران حزبی
باید همیشه راه و روشی را بیابند تا از طریق آن در عین حفظ پنهانکاری، از نظریات
مخالفان و یا منتقدان درون حزب برای پیشبرد کار حزب مطلع
شوند.
برای این کار از روش
نگارش نظریات به صورت فردی و یا طرح در نشریات داخلی حزب، یا مذاکره و گفتگوی
مستقیم با رفقای مرکزیت و یا برگذاری سمینار و جلسات عمومی تر و یا کلاسهای تربیت
کادر و آموزشی، در عین حفظ پنهانکاری استفاده می شود. هدف این است که رهبری در تماس
با اعضاء حزب که محیط بازتری برای فعالیت و تماس با مردم دارند، از نتایج سیاستهای
خویش با خبر شود و با جمعبندی و دادن رهنمودهای مناسب، کار حزبی را به پیش براند.
رهبری می تواند از این طریق از نوع و سبک تبلیغات دشمنان نیز کسب خبر
کند.
واقعیتها می توانند
از زوایای گوناگونی مورد بررسی قرار بگیرند و تماس با رفقای حزبی و یا نظرخواهی از
آنها می تواند جنبه هائی از واقعیت را مطرح کند که تا آن زمان از دید رهبری پنهان
مانده بوده است و یا آنطور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته بوده
است.
رهبری با ارزیابی و
تحلیل از شرایط جهانی و داخلی و با توجه به سیر و تکامل تضادهای سیاسی در اجتماع،
با تکیه به دانش مارکسیسم لنینیسم، برنامه و خط مشی حزب را تدوین کرده و آنرا در
میان اعضاء حزب به بحث می گذارد و سرانجام کنگره حزبی آنرا تصویب نموده و برای همه
لازم الاجراء می گردند.
وقتی برنامه حزب به
تصویب اکثریت رسید، دیگر اقلیت موظف است که بر منش فردی خویش غلبه کرده و تابع
تصمیم اکثریت شود. حزب باید در عمل، مانند تن واحد رفتار کند. از اندیشه واحد باید
عمل واحد بر خیزد و به آشفته فکری پایان دهد.
اقلیت طبیعتا دارای
حقوقی است، ولی این حقوق اقلیت وزنه بیشتری از حقوق اکثریت نخواهد داشت. وقتی از
حقوق اقلیت صحبت می شود مفهومش این نیست که اقلیت حق دارد تابع هیچ تصمیمی نباشد و
فقط حرف خودش را بزند و زیر بار تصمیم اکثریت نرود. اقلیت دارای این حقوق نیست که
پس از بحث و اتخاذ تصمیم قلدری کند و تبعیت از تصمیمات اکثریت کنگره و حزب را
استبداد جلوه دهد. اقلیت دارای این حقوق است که در مراجع و زمانهائی که حزب تعیین
می کند و براساس موازین حزبی به اظهار نظر بپردازد و از نظرات خود دفاع کند و یا
آنرا از طریق موازین حزبی ترویج دهد. اقلیت می تواند خواهان دامن زدن به بحثی که با
سند و مدرک ارائه می دهد و از آن به دفاع برمی خیزد، باشد و برای بیان نظریات خویش
وقت کافی بطلبد. ولی وقتی در زمان تعیین شده اسناد و مدارک و دلایل ارائه شد و
کفایت مذاکرات اعلام گردید، دیگر موقع تصمیم است و باید برای فعالیت حزبی رهنمود
روشن ارائه داد. می تواند در این مدت اقلیت نخست به اکثریت بعدی بدل شده باشد، ولی
هر اقلیتی باید تابع تصمیمات اکثریت باشد. البته تاریخ نشان نداده است که ترکیب
اقلیت در تمام زمینه ها ثابت باشد. اگر چنین پدیده ای وجود داشته باشد، آنوقت باید
بر سر توافق و درک واحد از ماهیت حزب و وظایف و خط مشی آن در این اقلیت "ثابت" دچار
تردید شد. معمولا ترکیب این اقلیتها بر سر موضوعات گوناگون کاملا گوناگون است.
رفیقی که در بحث قبلی در یک جناح با عده ای از رفقا قرار داشته می تواند در بحث
بعدی با عده ای دیگر اقلیت جدیدی بسازد ولی این ترکیبها و نظریات در اینکه اقلیت
دارای حقوقی در داخل حزب است و این حقوق
را اساسنامه حزبی معیین کرده است تاثیری نمی گذارد.
این سخنان بدیهی را
از این جهت بیان کردیم برخی که هنوز مارکسیسم لنینیسم را درک نکرده اند و یا از
منظر لیبرالیسم به پدیده ها می نگرند، مدعی اند که اجرای حقوق اکثریت و تصمیمات وی
مغایر دموکراسی است!؟، زیرا نظر اقلیت را در برنگرفته است؟!. نتیجه این درک آنها،
"احترام" به نظر اقلیت، عملا مفهومش سلب تصمیم گیری از اکثریت است. این عده خود نه
تنها دموکرات نیستند سهل است، بلکه اقلیت مستبدی هستند که به هیچ موضع و موازین
دموکراتیکی پایبند نمی باشند. آنها مستبدانه در همه جا می خواهند به عنوان مهمان
ناخوانده با افراشتن پرچم اتهام که حقوق ما نقض شده است و یا حق حرف از ما گرفته
شده است حاضر شوند و همه تصمیمات اکثریت را نقض کنند. بنظر آنها دنیا باید به ساز
آنها برقصد وگرنه دنیا استبدادی است. این اقلیت یک اقلیت استبدادی و دشمن دموکراسی
است.
حزب ما برای همه
اعضاء خود حقوق مساوی قایل است، حزب ما راه و روش بحث و جدل و تصمیمگیریها را تعریف
و تعیین کرده است، حزب ما بر اساس اعتماد رفیقانه و موازین لنینی حزبی ساخته شده
است و همه اعضاء اش تابع تصمیمات کنگره حزبی اند که اکثریت اعضاء حزب آنرا تصویب
کرده اند. حق رفقائی که بعد از بحث قانع نشده اند در حفظ نظرات خویش محفوظ است، ولی
کسی حق ندارد تصمیمات اکثریت را نفی کند و خود را دموکرات جلوه داده و اکثریت را
مستبد معرفی کند. این تفکر بیمارگونه لیبرالی خود نماد روشن استبداد روشنفکرانه است
که باید با آن بشدت مبارزه کرد. امروزه اندیشمندان بورژوا در میان روشنفکران مترقی
به این طرز تلقی دامن می زنند. این خود یک عرصه مبارزه ایدئولوژیک است تا مستبدان
اقلیت افشاء شوند.
اما در خارج از حزب
طبقه کارگر برخی از این مستبدان نقابدار که برای جنبش دموکراتیک مردم ایران
خطرناکند و با ویروس لیبرالیسم بورژوائی آلوده شده اند، در هر نشستی که در برگذاری
آن کوچکترین نقشی نداشته اند و حتی جلسات سخنرانی کسانی است که به ابتکار خودشان
این جلسات را برگذار کرده اند و می خواهند از حق دموکراتیک آزادی بیان افکارشان
خودشان استفاده کنند، ظاهر می شوند و سهم خود را می طلبند و می خواهند در جلسه
دیگران سخنران را از پشت میز خطابه پائین بکشند و بنام نامی دموکراسی، خودشان به
سخنرانی بجای صاحب مجلس بپردازند و اعتراض سخنران بدبخت را استبداد فردی جلوه دهند،
که گویا جلوی سخنان اپوزیسیون خودش را می گیرد. درک این عده از دموکراسی معیوب است،
زیرا بدون اینکه در جائی تلاشی در فراخوانی برای شنیدن سخنان خود کرده باشند، با
سوء استفاده از تلاش دیگران در برپائی مجامع، دوره گردی سیاسی را، به عنوان یک اصل
مقدس در آورده اند. این جماعت نه تنها مستبد، خطرناک، فاقد اصول است، اقلیتی ریاکار
و خرابکار است که با پنهان کردن خویش در پشت پرچم دموکراسی از هر تحول دموکراتیک،
از هر بحث دموکراتیک، از هر آموزش دموکراتیک جلوگیری می کند. این جماعت مستبد که
همواره طوری حرف می زند که گویا اکثریت است و حقش همواره خورده شده است به رای
اکثریت احترام نمی گذارد و همیشه موجودی طلبکار است. این عده نقض حقوق اکثریت را
عین دموکراسی جلوه می دهند. بنظر آنها اکثریت دموکرات، اکثریتی است که از حقوق خودش
به خاطر اقلیت مستبد صرفنظر کند. در میان اپوزیسیون ایران این تفکر ارتجاعی و
استبدادی جا خوش کرده است و می خواهد کاری کند که در مبارزه اجتماعی سنگ روی سنگ
بند نشود. می خواهد به شمشیر تیز استبداد، رنگ دموکراسی بزند و دمار از روزگار
اکثریت در آورد. آنها طوری رفتار می کنند که گوئی اکثریت شدن جرم است و بهتر آن است
که همه اقلیت بمانند. گوش شما از این نوع دفاع از حقوق اقلیت کر می شود. این نوع
دفاع ریاکارانه، به مد روز بدل شده است.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره
156 اسفند ماه 1391، مارس سال
2013، ارگان مرکزی حزب
کارایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر