سیاست راهبردی استیلاجویانه امپریالیست آمریکا در منطقه اقیانوس آرام و محاصره نظامی و اقتصادی چین
باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا مطابق گزارش خبرگزاری های جهان مورخ 18 نوامبر 2011 در روز پنجشنبه در مجلس استرالیا نطقی ایراد کرد که سیاست راهبردی امپریالیست آمریکا را برای دهه های آینده در جهان و در درجه نخست در آسیا رقم می زد.
این موضعگیریهای سیاسی دارای ابعاد بزرگ در مقیاس جهانی بوده و منظره سیاسی جهان را بشدت تغییر خواهد داد. سخنرانی اوباما در تهدید چین، در واقع ترسیم و تحمیل یک نظم نوین جهانی در وضعیت بحران جهان سرمایه داری است. مبارزه با "تروریسم اسلامی" جایش را بتدریج به مبارزه با سلطه گری چینی ها واگذار می کند. تئوری ارتجاعی مبارزه با "اسلام سیاسی" به مبارزه با خطر "نژاد زرد" تبدیل می گردد. این ارزیابی جدید متکی بر همان نظریات "برخورد فرهنگ ها"ی پرفسور ساموئل هانتیگتون یهودی تبار است.
بدون شناخت این نقشه و برنامه امپریالیسم، اتخاذ هیچ سیاست واقعبینانه، آزادیبخش و انقلابی، حداقل در آسیا صرفنظر از سایر نقاط جهان ممکن نیست.
روزنامه آلمانی زود دویچه تسایتونگ مورخ 18/12/2011 می نویسد: "واقعا این نقطه عطفِ راهبردی، یک هدف دارد و آنهم کشور چین است. اگرچه اوباما آنرا مستقیما بر زبان نیاورد، ولی در مرکز این سیاست نوین، چین به عنوان رقیب بالقوه آمریکا قرار دارد. مدتها در واشنگتن این ترازو، تعادل خویش را حفظ کرده بود. مهار کردن یا در آغوش کشیدن؟ روبروئی و یا سیاست توازن؟ اکنون پاسخ روشن شده است و حیرت انگیزانه صریح است و ایالات متحده آمریکا بدون تدارک دیپلماسی در قبال پکن، خود را در موضع پشتیبانی از مللی قرار می دهد که از سیاست سرکرده گرانه چین احساس خطر می کنند".
چین بزرگترین بستانکار آمریکاست، بیش از یک بیلیون دلار آمریکائی ذخیره ارزی دارد. بزرگترین خریدار اوراق قرضه های دولتی بوده و در اروپا و سایر قاره ها سرمایه گذاریهای عظیم کرده و در آفریقا و آسیا به منابع مهم مواد اولیه دست انداخته است. چین با عضویت در سازمان تجارت جهانی به بسیاری بازارهای جهان با صدور اجناس چینی که غیر قابل رقابت است، دست یافته و قشری مشترک المنافع در این کشورها خلق کرده است. چین بزرگترین رقیب سایر امپریالیستها در رقابت جهانی برای تسلط بر کره زمین است. امپریالیست آمریکا برای مهار کردن و تهدید چین به حمایت موذیانه این ملل در جنوب دریای چین و تسلط بر آبراههای تجارت جهانی در این منطقه برخاسته است. ویتنام، کامبوج و... که قربانیان بمبهای ناپالم تجاوزگری امپریالیست آمریکا در هندوچین بودند، بیکباره متحد آمریکا محسوب می شوند که باید از حقوق آنها در مقابل سلطه جوئی چینیها دفاع کرد!؟. برای بی شرمی امپریالیست آمریکا، ریاکاری و دوروئی حد و مرزی ندارد. در عین حال باید برای ارزیابی واقعبینانه دانست که در زیر آبهای این آبراههای مهم تجاری جهانی منابع عظیمی گاز و نفت خوابیده است. بر سر مالکیت بر این آبها و با توجه به پراکندگی ده ها جزیره پاراسلسیوس واسپراتلی میان چین و ویتنام و فیلیپین، تایوان و... اختلاف نظر وجود دارد. و این اختلاف نظر مورد بهره برداری امپریالیست آمریکا برای پیشبرد نیات شوم امپریالیستی اش در منطقه است.
این ممالک کوچک زورشان به چین قدرتمند و توسعه گر نمی رسد و رهبران چین، این سخنگویان بورژوازی نوخاسته بروکراتیک بخوبی به این واقعیت واقفند و بی جهت نیست که روزنامه چینی گلوبال تایم با لحن تهدید آمیزی می نویسد: "اگر این ممالک رفتارشان را نسبت به چین تعییر ندهند، آنوقت باید خودشان را برای غرش توپها آماده کنند". زبان زور بر منطقه اقیانوس آرام سایه افکنده است.
آمریکائیها وارد معرکه ای می شوند که از قبل وجود داشته و حال می خواهند ممالک پیرامون چین را به عنوان همدست خویش جلب کنند و در این امر مسلما موفق خواهند بود. سیاست آمریکا در این منطقه سیاست توازن قوا به نفع خود و تهدید چین به جنگ برای حفظ سرکردگی جهانی خویش است. آمریکا قصد آن دارد در یک جنگ پیشگیرانه، چین را، تا قبل از اینکه برایش خطرناک شود، خفه کند. سیاست آمریکا، تحریک آمیز، فرسایشی و بازدارنده پیشرفت و گسترش نفوذ چین در منطقه و جهان است. مرکز پایگاههای آمریکا از اروپا به شرق منتقل می شود. جنگ سرد نوینی در منطقه اقیانوس آرام در می گیرد که بیادآور تشنجات و تنشهای دوران جنگ سرد در اروپاست. مسلما چینیها نیز در پی جستجوی متحد برای خویش بر خواهند آمد و در این عرصه در آسیا به روسیه و جمهوریهای آسیای میانه و ایران و پاکستان و افغانستان تکیه خواهند کرد.
امپریالیست آمریکا از نفوذ روز افزون و سر برآوردن یک چین قدرتمند می ترسد. رشد سرمایه دارانه غول آسای چین در عرصه اقتصادی و پیشرفتهایش در عرصه علوم و فنآوری و نفوذ سیاسی اش در جهان، امپریالیست آمریکا را به اتخاذ یک سیاست تهاجمی در جهان علیه چین و روسیه واداشته است. مرکز تضادهای جهان به آسیا به خلیج فارس و دریای جنوبی چین منتقل می شود. در این عرصه است که سرنوشت جهان کنونی رقم خواهد خورد. ظاهرا چنین می نماید که مبارزه برای کسب سرکردگی در جهان، فرجام قطعی خویش را در آسیا پیدا می کند. جهان آبستن حوادث خونینی است.
اوباما این برنده جایزه مصلحتی صلح، سخنرانی بسیاری صریح و تهدیدآمیزی ارائه داد که هر عبارت آن پر معنا و از هر واژه آن بوی جنگ و خون می آمد. امپریالیست آمریکا تنها به ترسیم سیمای سیاسی این منطقه و حد و مرز تحمل آمریکا اکتفاء نکرد، بلکه سیاستهای عملی فعالی نیز برای محاصره چین و تسلط بر شاهراههای آبی منطقه و تنگه های آبی راهبردی و یارگیری منطقه ای و ایجاد همکاری و اتحادهای نظامی ضد چینی در پیش گرفت.
اوباما گفت: "آینده ای که ما در منطقه آسیائی دریای آرام در پی آن هستیم: امنیت، آسایش و حیثیت برای همگان است"!!؟؟ وی اضافه کرد "برای این کار آماده ایم، ما با این عقایدیم. باشد که هیچکس به توهم دچار نشود. در منطقه آسیا-اقیانوس آرامِ قرن بیست و یکم، ایالات متحده آمریکا با تمام قوا حضور خواهند داشت".
آنچه که اوباما تحت عنوان امنیت، آسایش و حیثیت مطرح می کند در حقیقت مبارزه با چین و روسیه از طریق محاصره نظامی آنها، ایجاد امنیت آبراههای دریائی(یعنی امنیت-توفان) برای تجارت آزاد متحدین آمریکا و ایجاد موانع برای کشتیهای تجاری چینی(یعنی آسایش-توفان) و مسئله مبارزه ایدئولوژیک برای خلع سلاح چین در عرصه حقوق بشر(یعنی حیثیت-توفان) است. تحقق مناسبات سرمایه داری و نابودی سوسیالیسم در چین، مبانی قابل قبولی برای امپریالیستها بخاطر دوستی با چین نبوده و ماهیتا نیست و نمی تواند باشد. تضاد میان امپریالیستها بر سر غارت جهان می تواند حتی تضاد با سوسیالیسم را تحت الشعاع قرار دهد. زیرا امپریالیسم همیشه سرمنشاء جنگ بوده و هست. رشد سرمایه داری و صدور آن، پایان سوسیالیسم در چین است و در این عرصه آمریکا موفقیت خویش را جشن می گیرد، ولی برای آمریکا یک چین امپریالیستی ضعیف و تحت نفوذ و سلطه آمریکا به مراتب با ارزشتر است، تا یک چین قدرتمند امپریالیستی که در آینده رقیب قدرتمند و موی دماغ آمریکا در غارت جهان در سراسر قاره هاست. پس امپریالیست آمریکا تلاش می کند، قدرت سیاسی متمرکز چین را که تضمین کننده استقلال چین و ضامن توانائی ها و ظرفیتهای چین و عامل مهم پیشرفت مستقل آنها در شرایط مشخص چین و جهان است، با اسلحه مبارزه با حقوق بشر و ایجاد یک فضای ضد چینی تضعیف کند. ایجاد ستون پنجم در چین در تحت لوای حمایت از حقوق بشر در تکمیل سیاست یکه تازی امپریالیسم آمریکا در جهان و محاصره نظامی چین است. امپریالیستها، در سراسر جهان، در عرصه مبارزه نظری و جنگ روانی از "حقوق بشر" یک ابزار مبارزه سیاسی می سازند تا منویات ضد بشری و تجاوزکارانه خویش را با فریب افکار عمومی به تحقق در آورند. یک پایگاه اینترنتی در این باره می نویسد: "اوباما با متحمل شدن شکست های پی در پی در عرصه های جنگ قدرت در سطح جهان و ناتوانی در مقابله با مشکلات اقتصادی در مقایسه با کشورهایی که از نظر اقتصادی ضعیف تر هستند، سیاست محاصره و تحریک را در مقابل چین - دومین اقتصاد بزرگ جهان و بزرگترین بستانکار آمریکا- و روسیه -اصلی ترین فراهم کننده نفت و گاز اتحادیه اروپا- در پیش گرفته است". این مبارزه در سه زمینه امنیت، آسایش و حیثیت به پیش می رود.
تبلیغاتِ رسانه های گروهی امپریالیست آمریکا، مردم آن کشور را برای جنگِ جدید، شستشوی مغزی داده و آماده می کند. مطابق آماری که منتشر شده 47 در صد مردم آمریکا چین را یک خطر مهم نظامی و 63 در صد آنها چین را یک خطر اقتصادی می بینند. در تبلیغات انتخاباتی، مشکل بحران سرمایه داری در آمریکا را به گردن چینیها می اندازند که گویا شامل عملیات تجاری آنها و خرید و فروش و بازی دستکاری شده با نوسانات ارزی به بهائی بیش از ارزش واقعی آن صورت می گیرد.
در این سخنرانی اوباما تائید کرد که بر ضد نقض حقوق بشر در چین آشکارا دست به اعتراض خواهد زد. وی عوامفریبانه و بدون احساس شرم و حیا اظهار داشت: "تاریخ در صف آزادگان یعنی اجتماعات آزاد، دولتهای آزاد، اقتصادهای آزاد و خلقهای آزاد ایستاده است". این عبارات را فردی می گوید که دستش تا آرنج به خون مردم افغانستان، عراق، فلسطین و لیبی و سوریه آلوده است. فردی است که می خواهد مانند نتانیاهو از ایران نوار غزه دوم بسازد و میلیونها ایرانی را به قتل برساند. آزادی مورد پذیرش امپریالیسم، آزادی تجاوز و غارت و آزادی در نقض حقوق بشر و ملل است. امپریالیسم بدنبال آزادی دستهای بازش، برای جنایت و جنگ و غارت است.
وی گفت: دوران مبارزاتی که تحت تاثیر 11 سپتامبر با اشغال عراق و افغانستان بوجود آمده بود، به پایان رسیده است و اکنون باید ما نظر خویش را به منطقه اقیانوس آرام در آسیا معطوف کنیم: "ما آینده را در اینجا می بینیم. این یک حقیقت بنیادی است که ایالات متحده آمریکا یک ملت متعلق به منطقه اقیانوس آرام بوده و در آینده هم خواهد ماند"، " ایالات متحده آمریکا به عنوان یک ملت متعلق به این منطقه نقش درازمدت و بزرگی را در شکل دادن به منطقه و آینده اش بازی خواهد کرد". وی با کنایه به چینی ها، اشاره کرد: برای آمریکا در درجه اول امنیت منطقه مطرح است و باید آزادی کشتیرانی در دریای جنوبی چین تضمین شود. وی اضافه نمود: "منافع پایدار ما در منطقه آسیا - اقیانوس آرام حضور مداوم ما را در این منطقه می طلبد. آمریکا از هم اکنون یک قدرت در اقیانوس آرام محسوب می شود و ما در این منطقه می مانیم. با پایان گرفتن جنگ ها در افغانستان و عراق تمرکز تیم امنیت ملی به حضور و مأموریت در آسیا - اقیانوس آرام معطوف خواهد شد. بنابر این کاهش هزینه های دفاعی آمریکا شامل هزینه ها در آسیا - اقیانوس آرام نمی شود".
روزنامه زود دویچه تسایتونگ آلمانی از اوباما در رابطه با سیاست آتی اش در اروپا، چنین نقل کرد: "در حالیکه ما به جنگهای امروز پایان می دهیم دستور دادم که حضور و ماموریت ما در منطقه اقیانوس آرام-آسیا بزرگترین اولویت را داشته باشد. آنچه تا به امروز رامشتاین در اروپا بود داروین در استرالیا خواهد بود و این تازه اول کار است"(روزنامه آلمانی زود دویچه تسایتونگ 18/12/2011).
به سخن دیگر امپریالیست آمریکا نیروهای خویش را در اروپا کاهش خواهد داد و بخشی از آنها را به آسیا و اقیانوسیه منتقل خواهد کرد و به طور مشخص در استرالیا مستقر خواهد گردانید. روزنامه ها نوشته اند: "ماهیت دقیق آنچه که اوباما از آن به عنوان حضور و مأموریت نام برد، توافق نظامی جدید با استرالیا برای اعزام ناو های جنگی، جنگنده ها و 2500 تفنگدار دریایی به شهر داروین استرالیا- در نزدیکی چین – است". این پایگاه تازه ترین پایگاهی است که در شبکه پایگاههای زنجیره ای امپریالیست آمریکا، در عرصه جهانی جای گرفته است. این اقدام آمریکا نخستین گسترش نظامی آمریکا در منطقه اقیانوس آرام بعد از جنگ ویتنام است. اوباما تکیه می کند که: "ما آمده ایم برای اینکه اینجا بمانیم". چینیها فورا با واکنش خویش این اقدام آمریکا را نامناسب خواندند و دولت اندونزی نسبت به استقرار تفنگداران دریایی ایالات متحده در استرالیا هشدار داد و با اشاره به تلاش های آمریکا و چین برای نفوذ در آسیا، این اقدام را عاملی برای ایجاد تنش در منطقه دانست. وزیر امور خارجه اندونزی در اجلاس سران کشورهای جنوب شرق آسیا، اتحادیه ملل جنوب شرق آسیا معروف به "آ.سه. آن."(ASEAN) با ابراز نگرانی در این خصوص گفت: "چنین تحولاتی به بروز واکنش هایی می انجامد که منجر به ایجاد دور باطل تنش ها و در پی آن بی اعتمادی ها خواهد شد".
اعتراض کشورهای واقع در دریای جنوبی چین به اینجا ختم نمی شود. وزیر اور خارجه سنگاپور بیان کرد که نباید ممالک آ.سه. آن. درگیر مناقشات دولتهای بزرگ شوند. نخست وزیر مالزی که با دولت چین در خصوص دریای جنوبی چین اختلافاتی دارد، بیان کرد از هیچگونه توسعه نظامی که باعث تضعیف امنیت منطقه ای شود حمایت نمی کند.
تنها کشوری که در کنار استرالیا از سیاست آمریکا صریحا استقبلال کرده دولت دست نشانده فیلیپین است که نقش واشنگتن در ترویج صلح، ثبات و رفاه در منطقه را ستوده است!!؟؟.
گفته می شود که دولت چین آهنگ آن دارد، حاکمیت خود را بر تمامی دریای جنوبی این کشور به نمایش بگذارد، این بدان معناست که این حاکمیت به تمام آبراههای تجاری کشتیرانی بین المللی در این منطقه نیز گسترش می یابد و با منافع ممالکی در این گذر نظیر ویتنام، فیلیپین، تایوان، برونئی و مالزی برخورد خواهد کرد. این ممالک پیرامونی همگی نسبت به منابع زیرزمینی نفت و گاز این منطقه ادعای مالکیت دارند. سایت خبری شین هووا از چین می نویسد که در نشست آ. سه. آن. اختلافات ارضی در دریای جنوب چین به موضوع مهمی تبدیل خواهد شد. یک استاد مطالعات جهانی در دانشگاه علوم مالزی با اشاره به ارتباطات بسیاری از کشورهای آ.سه.آن با آمریکا، اظهار داشت این روابط باعث شده که این کشورها هزینه های هنگفتی برای تجهیزات نظامی از ترس چین بپردازند و عملا بر اساس اهداف آمریکا به سمت نظامی شدن پیش بروند.
از همین حالا دولت فیلیپین با حمایت آمریکا، تلاش می کند که اعضاء این سازمان را برای حمایت ارضی به شکل متحد به مقابله علیه چین بکشاند.
همانگونه که اشاره کردیم، امپریالیست آمریکا در ماه نوامبر سال 2011 سه سیاست مهم در یک بسته اتخاذ کرد که عواقب راهبردی عمیقی برای قدرت های در حال رقابت در سطح جهان در پی دارد. اوباما سیاست محاصره نظامی چین بر پایه استقرار نیروی دریایی و ناوگان هوایی در سواحل نزدیک چین و محدود کردن و همچنین ایجاد اختلال در دسترسی چین به بازارهای جهانی و روابط تجاری و مالی در آسیا را با ایجاد جنگ روانی دفاع از حقوق بشر در داخل خاک چین در پیش گرفته است. اظهارات اوباما مبنی بر اینکه آمریکا به دنبال گسترش قوای نظامی خود در آسیاست و همچنین در پی یافتن هم پیمانان اقتصادی در این قاره است به نوعی مورد چالش قرار دادن چین در حیاط خلوت خود معنی می دهد.
امپریالیست آمریکا در راستای همین سیاست محاصره چین به بهبود روابط خویش با ویتنام، کامبوج، لائوس، میانمار، اندونزی و مالزی پرداخته است. بیکباره رژیمهای مستبد سابق گربه های عابد و زاهد شده اند. خانم سان سوچی با نقشی مشکوک، در میانمار از حبس خانگی در آمده و دولت میانمار با آزادی 200 زندانی سیاسی و رفع سانسور مطبوعات برای خالی نبودن عریضه، ولی در اساس با تمکین از آمریکا بعد از سفر دخالتگرانه و بی شرمانه خانم کلینتون به میانمار، برای لغو قرار داد دوجانبه با چین مبتنی بر ساختمان یک سد حیاتی در میانمار به دوست "دموکرات" امپریالیست آمریکا بدل شده است. دولت آمریکا با فشار، بر دولت قانونی میانمار بی شرمانه این خواست را تحمیل کرده تا آنها روابط "غیرقانونی" خویش را با جمهوری دموکراتیک خلق کره قطع کنند و پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای را امضاء نمایند. این درخواستها ظاهرا مورد پذیرش حکام میانمار قرار گرفته است. خانم کلینتون بی شرمانه مدعی شده است که هدفش از سفر به میانمار و ملاقات با سان سوچی و تاین زاین رهبر میانمار اقداماتی برای دور نگهداشتن میانمار از چین نیست، "مسئله بر سر این نیست که مخالف کشوری باشیم. مسئله ما این است از این کشور(منظور میانمار است-توفان) حمایت کنیم". این سخنان را خانم کلینتون زمانی می زند که اوباما چهار هفته قبلش اعلام کرده بود که قصد دارد در آسیا فعالیتش را تشدید کند و متحدین جدیدی پیدا نماید و بعد از تلفن با خانم سان سوچی اعلام کرد: وزیر امور خارجه آمریکا را به میانمار می فرستد. اگر این اقدامات تهدید و شانتاژ و دخالت در امور داخلی کشورها، با تکیه بر زور و گردن کلفتی نیست، چه اسمی باید بر آنها گذارد؟
وزیر خارجه آمریکا در این منطقه در گشت و گذار است تا متحدین پر و پا قرص پیدا کند و چین را مورد تهدید و فشار قرار داده و خفه نماید. هیلاری کلینتون در متن همین سیاست به پشتیبانی از کشورهایی - ویتنام، فیلیپین و برونئی در دریای چین جنوبی پرداخت که با چین بر سر مرز دریایی مناقشه دارند. علاوه بر این واشنگتن روابط نظامی خود و فروش تسلیحات نظامی به ژاپن، تایوان، سنگاپور و کره جنوبی را افزایش داده است. آمریکا همچنین زیردریایی های هسته ای خود را به آب های منطقه گسیل داشته است و جنگنده های آمریکایی نیز بر فراز آب های ساحلی چین مشغول مانور و پروازند. در راستای سیاست محاصره نظامی، اوباما و کلینتون در حال تقویت آن توافق نامه های تجاری در آسیا هستند که شامل چین نمی شود. حضور اوباما در اجلاس آپک، سازمان همکاریهای اقتصادی آسیا- اقیانوسیه(APEC) و همچنین سفر او به اندونزی در نوامبر سال 2011، همگی در جهت افزایش استیلای امپریالیست آمریکا در آسیا محسوب می شوند. واضح است که تحرکات اقتصادی و نظامی و مواضع ضد چینی در کنگره آمریکا همگی در جهت تضعیف موقعیت تجاری چین است.
از همین حالا دولت فیلیپین تلاش می کند که اعضاء این سازمان را برای حمایت ارضی به شکل متحد به مقابله علیه چین بکشاند.
تبلیغات امپریالیسم آمریکا علیه رقیب چینی اش، از زمان نگارش اثر ساموئل هانتیگتون بنام "برخورد تمدنها" شکل دیگری بخود گرفت. با فروپاشی امپراتوری شوروی و ظهور چین با پرچم رویزیونیستی "تئوری سه دنیا" و گام گذاری در راه احیاء سرمایه داری و نفی دیکتاتوری پرولتاریا در قدرت سیاسی، امپریالیستهای آمریکا به خطر چین به عنوان رقیبی با ظرفیتهای بالقوه و توانائیهای بی اندازه به عنوان امپریالیستی رو به رشد پی بردند. از آن تاریخ تحریکات علیه چین برای تجزیه آن کشور از جانب تبت و یا در شمال غربی در مناطق مسلمان نشین آغاز شده است. در ایران نیز از جانب ستون پنجم آمریکا تلاش می شود شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل را با شعار مرگ بر چین و روسیه که هر دو رقیب امپریالیست آمریکا هستند، جایگزین کنند و مشتی ایرانی فریب خورده نیز بدون تعمق و معرفت به اهمیت سیاسی و راهبردی این تبلیغات خدعه گرانه، در دام امپریالیستهای غرب می افتند و نمی توانند با توجه به مصالح مردم کشور ما، سیاست متناسب با وضعیت کنونی سیاسی جهانی را انتخاب کنند. این واقعیت همه دانسته ای است که سیاست چین و روسیه، بهر صورت و بطور عینی، بر اساس منافع خودشان در مخالفت با تحریمها و تجاوز بربرمنشانه به خاک ایران و نابودی کشور ما است. این سیاست مقاومت دو نیروی قدرتمند و رقیب امپریالیستهای غرب، بهر صورت به نفع کشور ما ایران خواهد بود. عقل سالم حکم می کند که نیروهای اپوزیسیونِ سالم و انقلابی و مخالف تجاوز به ایران و قتل عام مردم کشور ما، بدون کتمان ماهیت امپریالیستی چین و روسیه با این دول برخوردی صحیح داشته، زیرا مصالح سیاسی کنونی ایران چنین سیاست آگاهانه ای را ایجاب می کند. دشمن تراشی کار ساده ای است، دوست یابی و متحد یابی کار پیچیده و دشواری خواهد بود. خوب است توجه کنید که از دهان این ستون پنجمی ها هرگز شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را دیگر نمی شنوید. اگر باشند کسانیکه شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را با شعار مرگ بر چین و مرگ بر روسیه در وضعیت کنونی تکمیل کنند، می توان بر این عده، مُهر بی خبران و گمراهان سیاسی را زد که علیرغم نادانی سیاسی در صمیمیتشان تردید نیست. ولی کسانی که همراه با خانم هیلاری کلینتون و در راستای سیاست امپریالیست آمریکا پای چین و روسیه را به میدان می کشند، هوادار تجاوز امپریالیستها به ایران، هوادار تحریم اقتصادی مردم ایران و ساختن نوار غزه دومی از ایران هستند. این عده مسلما دشمن مردم ایرانند و باید دستشان را رو کرد.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره ۱۴۳ بهمن ماه ۱۳۹۰ فوریه ۲۰۱۲، ارگان مرکزی حزب کارایران
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت. www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل). toufan@toufan.org
باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا مطابق گزارش خبرگزاری های جهان مورخ 18 نوامبر 2011 در روز پنجشنبه در مجلس استرالیا نطقی ایراد کرد که سیاست راهبردی امپریالیست آمریکا را برای دهه های آینده در جهان و در درجه نخست در آسیا رقم می زد.
این موضعگیریهای سیاسی دارای ابعاد بزرگ در مقیاس جهانی بوده و منظره سیاسی جهان را بشدت تغییر خواهد داد. سخنرانی اوباما در تهدید چین، در واقع ترسیم و تحمیل یک نظم نوین جهانی در وضعیت بحران جهان سرمایه داری است. مبارزه با "تروریسم اسلامی" جایش را بتدریج به مبارزه با سلطه گری چینی ها واگذار می کند. تئوری ارتجاعی مبارزه با "اسلام سیاسی" به مبارزه با خطر "نژاد زرد" تبدیل می گردد. این ارزیابی جدید متکی بر همان نظریات "برخورد فرهنگ ها"ی پرفسور ساموئل هانتیگتون یهودی تبار است.
بدون شناخت این نقشه و برنامه امپریالیسم، اتخاذ هیچ سیاست واقعبینانه، آزادیبخش و انقلابی، حداقل در آسیا صرفنظر از سایر نقاط جهان ممکن نیست.
روزنامه آلمانی زود دویچه تسایتونگ مورخ 18/12/2011 می نویسد: "واقعا این نقطه عطفِ راهبردی، یک هدف دارد و آنهم کشور چین است. اگرچه اوباما آنرا مستقیما بر زبان نیاورد، ولی در مرکز این سیاست نوین، چین به عنوان رقیب بالقوه آمریکا قرار دارد. مدتها در واشنگتن این ترازو، تعادل خویش را حفظ کرده بود. مهار کردن یا در آغوش کشیدن؟ روبروئی و یا سیاست توازن؟ اکنون پاسخ روشن شده است و حیرت انگیزانه صریح است و ایالات متحده آمریکا بدون تدارک دیپلماسی در قبال پکن، خود را در موضع پشتیبانی از مللی قرار می دهد که از سیاست سرکرده گرانه چین احساس خطر می کنند".
چین بزرگترین بستانکار آمریکاست، بیش از یک بیلیون دلار آمریکائی ذخیره ارزی دارد. بزرگترین خریدار اوراق قرضه های دولتی بوده و در اروپا و سایر قاره ها سرمایه گذاریهای عظیم کرده و در آفریقا و آسیا به منابع مهم مواد اولیه دست انداخته است. چین با عضویت در سازمان تجارت جهانی به بسیاری بازارهای جهان با صدور اجناس چینی که غیر قابل رقابت است، دست یافته و قشری مشترک المنافع در این کشورها خلق کرده است. چین بزرگترین رقیب سایر امپریالیستها در رقابت جهانی برای تسلط بر کره زمین است. امپریالیست آمریکا برای مهار کردن و تهدید چین به حمایت موذیانه این ملل در جنوب دریای چین و تسلط بر آبراههای تجارت جهانی در این منطقه برخاسته است. ویتنام، کامبوج و... که قربانیان بمبهای ناپالم تجاوزگری امپریالیست آمریکا در هندوچین بودند، بیکباره متحد آمریکا محسوب می شوند که باید از حقوق آنها در مقابل سلطه جوئی چینیها دفاع کرد!؟. برای بی شرمی امپریالیست آمریکا، ریاکاری و دوروئی حد و مرزی ندارد. در عین حال باید برای ارزیابی واقعبینانه دانست که در زیر آبهای این آبراههای مهم تجاری جهانی منابع عظیمی گاز و نفت خوابیده است. بر سر مالکیت بر این آبها و با توجه به پراکندگی ده ها جزیره پاراسلسیوس واسپراتلی میان چین و ویتنام و فیلیپین، تایوان و... اختلاف نظر وجود دارد. و این اختلاف نظر مورد بهره برداری امپریالیست آمریکا برای پیشبرد نیات شوم امپریالیستی اش در منطقه است.
این ممالک کوچک زورشان به چین قدرتمند و توسعه گر نمی رسد و رهبران چین، این سخنگویان بورژوازی نوخاسته بروکراتیک بخوبی به این واقعیت واقفند و بی جهت نیست که روزنامه چینی گلوبال تایم با لحن تهدید آمیزی می نویسد: "اگر این ممالک رفتارشان را نسبت به چین تعییر ندهند، آنوقت باید خودشان را برای غرش توپها آماده کنند". زبان زور بر منطقه اقیانوس آرام سایه افکنده است.
آمریکائیها وارد معرکه ای می شوند که از قبل وجود داشته و حال می خواهند ممالک پیرامون چین را به عنوان همدست خویش جلب کنند و در این امر مسلما موفق خواهند بود. سیاست آمریکا در این منطقه سیاست توازن قوا به نفع خود و تهدید چین به جنگ برای حفظ سرکردگی جهانی خویش است. آمریکا قصد آن دارد در یک جنگ پیشگیرانه، چین را، تا قبل از اینکه برایش خطرناک شود، خفه کند. سیاست آمریکا، تحریک آمیز، فرسایشی و بازدارنده پیشرفت و گسترش نفوذ چین در منطقه و جهان است. مرکز پایگاههای آمریکا از اروپا به شرق منتقل می شود. جنگ سرد نوینی در منطقه اقیانوس آرام در می گیرد که بیادآور تشنجات و تنشهای دوران جنگ سرد در اروپاست. مسلما چینیها نیز در پی جستجوی متحد برای خویش بر خواهند آمد و در این عرصه در آسیا به روسیه و جمهوریهای آسیای میانه و ایران و پاکستان و افغانستان تکیه خواهند کرد.
امپریالیست آمریکا از نفوذ روز افزون و سر برآوردن یک چین قدرتمند می ترسد. رشد سرمایه دارانه غول آسای چین در عرصه اقتصادی و پیشرفتهایش در عرصه علوم و فنآوری و نفوذ سیاسی اش در جهان، امپریالیست آمریکا را به اتخاذ یک سیاست تهاجمی در جهان علیه چین و روسیه واداشته است. مرکز تضادهای جهان به آسیا به خلیج فارس و دریای جنوبی چین منتقل می شود. در این عرصه است که سرنوشت جهان کنونی رقم خواهد خورد. ظاهرا چنین می نماید که مبارزه برای کسب سرکردگی در جهان، فرجام قطعی خویش را در آسیا پیدا می کند. جهان آبستن حوادث خونینی است.
اوباما این برنده جایزه مصلحتی صلح، سخنرانی بسیاری صریح و تهدیدآمیزی ارائه داد که هر عبارت آن پر معنا و از هر واژه آن بوی جنگ و خون می آمد. امپریالیست آمریکا تنها به ترسیم سیمای سیاسی این منطقه و حد و مرز تحمل آمریکا اکتفاء نکرد، بلکه سیاستهای عملی فعالی نیز برای محاصره چین و تسلط بر شاهراههای آبی منطقه و تنگه های آبی راهبردی و یارگیری منطقه ای و ایجاد همکاری و اتحادهای نظامی ضد چینی در پیش گرفت.
اوباما گفت: "آینده ای که ما در منطقه آسیائی دریای آرام در پی آن هستیم: امنیت، آسایش و حیثیت برای همگان است"!!؟؟ وی اضافه کرد "برای این کار آماده ایم، ما با این عقایدیم. باشد که هیچکس به توهم دچار نشود. در منطقه آسیا-اقیانوس آرامِ قرن بیست و یکم، ایالات متحده آمریکا با تمام قوا حضور خواهند داشت".
آنچه که اوباما تحت عنوان امنیت، آسایش و حیثیت مطرح می کند در حقیقت مبارزه با چین و روسیه از طریق محاصره نظامی آنها، ایجاد امنیت آبراههای دریائی(یعنی امنیت-توفان) برای تجارت آزاد متحدین آمریکا و ایجاد موانع برای کشتیهای تجاری چینی(یعنی آسایش-توفان) و مسئله مبارزه ایدئولوژیک برای خلع سلاح چین در عرصه حقوق بشر(یعنی حیثیت-توفان) است. تحقق مناسبات سرمایه داری و نابودی سوسیالیسم در چین، مبانی قابل قبولی برای امپریالیستها بخاطر دوستی با چین نبوده و ماهیتا نیست و نمی تواند باشد. تضاد میان امپریالیستها بر سر غارت جهان می تواند حتی تضاد با سوسیالیسم را تحت الشعاع قرار دهد. زیرا امپریالیسم همیشه سرمنشاء جنگ بوده و هست. رشد سرمایه داری و صدور آن، پایان سوسیالیسم در چین است و در این عرصه آمریکا موفقیت خویش را جشن می گیرد، ولی برای آمریکا یک چین امپریالیستی ضعیف و تحت نفوذ و سلطه آمریکا به مراتب با ارزشتر است، تا یک چین قدرتمند امپریالیستی که در آینده رقیب قدرتمند و موی دماغ آمریکا در غارت جهان در سراسر قاره هاست. پس امپریالیست آمریکا تلاش می کند، قدرت سیاسی متمرکز چین را که تضمین کننده استقلال چین و ضامن توانائی ها و ظرفیتهای چین و عامل مهم پیشرفت مستقل آنها در شرایط مشخص چین و جهان است، با اسلحه مبارزه با حقوق بشر و ایجاد یک فضای ضد چینی تضعیف کند. ایجاد ستون پنجم در چین در تحت لوای حمایت از حقوق بشر در تکمیل سیاست یکه تازی امپریالیسم آمریکا در جهان و محاصره نظامی چین است. امپریالیستها، در سراسر جهان، در عرصه مبارزه نظری و جنگ روانی از "حقوق بشر" یک ابزار مبارزه سیاسی می سازند تا منویات ضد بشری و تجاوزکارانه خویش را با فریب افکار عمومی به تحقق در آورند. یک پایگاه اینترنتی در این باره می نویسد: "اوباما با متحمل شدن شکست های پی در پی در عرصه های جنگ قدرت در سطح جهان و ناتوانی در مقابله با مشکلات اقتصادی در مقایسه با کشورهایی که از نظر اقتصادی ضعیف تر هستند، سیاست محاصره و تحریک را در مقابل چین - دومین اقتصاد بزرگ جهان و بزرگترین بستانکار آمریکا- و روسیه -اصلی ترین فراهم کننده نفت و گاز اتحادیه اروپا- در پیش گرفته است". این مبارزه در سه زمینه امنیت، آسایش و حیثیت به پیش می رود.
تبلیغاتِ رسانه های گروهی امپریالیست آمریکا، مردم آن کشور را برای جنگِ جدید، شستشوی مغزی داده و آماده می کند. مطابق آماری که منتشر شده 47 در صد مردم آمریکا چین را یک خطر مهم نظامی و 63 در صد آنها چین را یک خطر اقتصادی می بینند. در تبلیغات انتخاباتی، مشکل بحران سرمایه داری در آمریکا را به گردن چینیها می اندازند که گویا شامل عملیات تجاری آنها و خرید و فروش و بازی دستکاری شده با نوسانات ارزی به بهائی بیش از ارزش واقعی آن صورت می گیرد.
در این سخنرانی اوباما تائید کرد که بر ضد نقض حقوق بشر در چین آشکارا دست به اعتراض خواهد زد. وی عوامفریبانه و بدون احساس شرم و حیا اظهار داشت: "تاریخ در صف آزادگان یعنی اجتماعات آزاد، دولتهای آزاد، اقتصادهای آزاد و خلقهای آزاد ایستاده است". این عبارات را فردی می گوید که دستش تا آرنج به خون مردم افغانستان، عراق، فلسطین و لیبی و سوریه آلوده است. فردی است که می خواهد مانند نتانیاهو از ایران نوار غزه دوم بسازد و میلیونها ایرانی را به قتل برساند. آزادی مورد پذیرش امپریالیسم، آزادی تجاوز و غارت و آزادی در نقض حقوق بشر و ملل است. امپریالیسم بدنبال آزادی دستهای بازش، برای جنایت و جنگ و غارت است.
وی گفت: دوران مبارزاتی که تحت تاثیر 11 سپتامبر با اشغال عراق و افغانستان بوجود آمده بود، به پایان رسیده است و اکنون باید ما نظر خویش را به منطقه اقیانوس آرام در آسیا معطوف کنیم: "ما آینده را در اینجا می بینیم. این یک حقیقت بنیادی است که ایالات متحده آمریکا یک ملت متعلق به منطقه اقیانوس آرام بوده و در آینده هم خواهد ماند"، " ایالات متحده آمریکا به عنوان یک ملت متعلق به این منطقه نقش درازمدت و بزرگی را در شکل دادن به منطقه و آینده اش بازی خواهد کرد". وی با کنایه به چینی ها، اشاره کرد: برای آمریکا در درجه اول امنیت منطقه مطرح است و باید آزادی کشتیرانی در دریای جنوبی چین تضمین شود. وی اضافه نمود: "منافع پایدار ما در منطقه آسیا - اقیانوس آرام حضور مداوم ما را در این منطقه می طلبد. آمریکا از هم اکنون یک قدرت در اقیانوس آرام محسوب می شود و ما در این منطقه می مانیم. با پایان گرفتن جنگ ها در افغانستان و عراق تمرکز تیم امنیت ملی به حضور و مأموریت در آسیا - اقیانوس آرام معطوف خواهد شد. بنابر این کاهش هزینه های دفاعی آمریکا شامل هزینه ها در آسیا - اقیانوس آرام نمی شود".
روزنامه زود دویچه تسایتونگ آلمانی از اوباما در رابطه با سیاست آتی اش در اروپا، چنین نقل کرد: "در حالیکه ما به جنگهای امروز پایان می دهیم دستور دادم که حضور و ماموریت ما در منطقه اقیانوس آرام-آسیا بزرگترین اولویت را داشته باشد. آنچه تا به امروز رامشتاین در اروپا بود داروین در استرالیا خواهد بود و این تازه اول کار است"(روزنامه آلمانی زود دویچه تسایتونگ 18/12/2011).
به سخن دیگر امپریالیست آمریکا نیروهای خویش را در اروپا کاهش خواهد داد و بخشی از آنها را به آسیا و اقیانوسیه منتقل خواهد کرد و به طور مشخص در استرالیا مستقر خواهد گردانید. روزنامه ها نوشته اند: "ماهیت دقیق آنچه که اوباما از آن به عنوان حضور و مأموریت نام برد، توافق نظامی جدید با استرالیا برای اعزام ناو های جنگی، جنگنده ها و 2500 تفنگدار دریایی به شهر داروین استرالیا- در نزدیکی چین – است". این پایگاه تازه ترین پایگاهی است که در شبکه پایگاههای زنجیره ای امپریالیست آمریکا، در عرصه جهانی جای گرفته است. این اقدام آمریکا نخستین گسترش نظامی آمریکا در منطقه اقیانوس آرام بعد از جنگ ویتنام است. اوباما تکیه می کند که: "ما آمده ایم برای اینکه اینجا بمانیم". چینیها فورا با واکنش خویش این اقدام آمریکا را نامناسب خواندند و دولت اندونزی نسبت به استقرار تفنگداران دریایی ایالات متحده در استرالیا هشدار داد و با اشاره به تلاش های آمریکا و چین برای نفوذ در آسیا، این اقدام را عاملی برای ایجاد تنش در منطقه دانست. وزیر امور خارجه اندونزی در اجلاس سران کشورهای جنوب شرق آسیا، اتحادیه ملل جنوب شرق آسیا معروف به "آ.سه. آن."(ASEAN) با ابراز نگرانی در این خصوص گفت: "چنین تحولاتی به بروز واکنش هایی می انجامد که منجر به ایجاد دور باطل تنش ها و در پی آن بی اعتمادی ها خواهد شد".
اعتراض کشورهای واقع در دریای جنوبی چین به اینجا ختم نمی شود. وزیر اور خارجه سنگاپور بیان کرد که نباید ممالک آ.سه. آن. درگیر مناقشات دولتهای بزرگ شوند. نخست وزیر مالزی که با دولت چین در خصوص دریای جنوبی چین اختلافاتی دارد، بیان کرد از هیچگونه توسعه نظامی که باعث تضعیف امنیت منطقه ای شود حمایت نمی کند.
تنها کشوری که در کنار استرالیا از سیاست آمریکا صریحا استقبلال کرده دولت دست نشانده فیلیپین است که نقش واشنگتن در ترویج صلح، ثبات و رفاه در منطقه را ستوده است!!؟؟.
گفته می شود که دولت چین آهنگ آن دارد، حاکمیت خود را بر تمامی دریای جنوبی این کشور به نمایش بگذارد، این بدان معناست که این حاکمیت به تمام آبراههای تجاری کشتیرانی بین المللی در این منطقه نیز گسترش می یابد و با منافع ممالکی در این گذر نظیر ویتنام، فیلیپین، تایوان، برونئی و مالزی برخورد خواهد کرد. این ممالک پیرامونی همگی نسبت به منابع زیرزمینی نفت و گاز این منطقه ادعای مالکیت دارند. سایت خبری شین هووا از چین می نویسد که در نشست آ. سه. آن. اختلافات ارضی در دریای جنوب چین به موضوع مهمی تبدیل خواهد شد. یک استاد مطالعات جهانی در دانشگاه علوم مالزی با اشاره به ارتباطات بسیاری از کشورهای آ.سه.آن با آمریکا، اظهار داشت این روابط باعث شده که این کشورها هزینه های هنگفتی برای تجهیزات نظامی از ترس چین بپردازند و عملا بر اساس اهداف آمریکا به سمت نظامی شدن پیش بروند.
از همین حالا دولت فیلیپین با حمایت آمریکا، تلاش می کند که اعضاء این سازمان را برای حمایت ارضی به شکل متحد به مقابله علیه چین بکشاند.
همانگونه که اشاره کردیم، امپریالیست آمریکا در ماه نوامبر سال 2011 سه سیاست مهم در یک بسته اتخاذ کرد که عواقب راهبردی عمیقی برای قدرت های در حال رقابت در سطح جهان در پی دارد. اوباما سیاست محاصره نظامی چین بر پایه استقرار نیروی دریایی و ناوگان هوایی در سواحل نزدیک چین و محدود کردن و همچنین ایجاد اختلال در دسترسی چین به بازارهای جهانی و روابط تجاری و مالی در آسیا را با ایجاد جنگ روانی دفاع از حقوق بشر در داخل خاک چین در پیش گرفته است. اظهارات اوباما مبنی بر اینکه آمریکا به دنبال گسترش قوای نظامی خود در آسیاست و همچنین در پی یافتن هم پیمانان اقتصادی در این قاره است به نوعی مورد چالش قرار دادن چین در حیاط خلوت خود معنی می دهد.
امپریالیست آمریکا در راستای همین سیاست محاصره چین به بهبود روابط خویش با ویتنام، کامبوج، لائوس، میانمار، اندونزی و مالزی پرداخته است. بیکباره رژیمهای مستبد سابق گربه های عابد و زاهد شده اند. خانم سان سوچی با نقشی مشکوک، در میانمار از حبس خانگی در آمده و دولت میانمار با آزادی 200 زندانی سیاسی و رفع سانسور مطبوعات برای خالی نبودن عریضه، ولی در اساس با تمکین از آمریکا بعد از سفر دخالتگرانه و بی شرمانه خانم کلینتون به میانمار، برای لغو قرار داد دوجانبه با چین مبتنی بر ساختمان یک سد حیاتی در میانمار به دوست "دموکرات" امپریالیست آمریکا بدل شده است. دولت آمریکا با فشار، بر دولت قانونی میانمار بی شرمانه این خواست را تحمیل کرده تا آنها روابط "غیرقانونی" خویش را با جمهوری دموکراتیک خلق کره قطع کنند و پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای را امضاء نمایند. این درخواستها ظاهرا مورد پذیرش حکام میانمار قرار گرفته است. خانم کلینتون بی شرمانه مدعی شده است که هدفش از سفر به میانمار و ملاقات با سان سوچی و تاین زاین رهبر میانمار اقداماتی برای دور نگهداشتن میانمار از چین نیست، "مسئله بر سر این نیست که مخالف کشوری باشیم. مسئله ما این است از این کشور(منظور میانمار است-توفان) حمایت کنیم". این سخنان را خانم کلینتون زمانی می زند که اوباما چهار هفته قبلش اعلام کرده بود که قصد دارد در آسیا فعالیتش را تشدید کند و متحدین جدیدی پیدا نماید و بعد از تلفن با خانم سان سوچی اعلام کرد: وزیر امور خارجه آمریکا را به میانمار می فرستد. اگر این اقدامات تهدید و شانتاژ و دخالت در امور داخلی کشورها، با تکیه بر زور و گردن کلفتی نیست، چه اسمی باید بر آنها گذارد؟
وزیر خارجه آمریکا در این منطقه در گشت و گذار است تا متحدین پر و پا قرص پیدا کند و چین را مورد تهدید و فشار قرار داده و خفه نماید. هیلاری کلینتون در متن همین سیاست به پشتیبانی از کشورهایی - ویتنام، فیلیپین و برونئی در دریای چین جنوبی پرداخت که با چین بر سر مرز دریایی مناقشه دارند. علاوه بر این واشنگتن روابط نظامی خود و فروش تسلیحات نظامی به ژاپن، تایوان، سنگاپور و کره جنوبی را افزایش داده است. آمریکا همچنین زیردریایی های هسته ای خود را به آب های منطقه گسیل داشته است و جنگنده های آمریکایی نیز بر فراز آب های ساحلی چین مشغول مانور و پروازند. در راستای سیاست محاصره نظامی، اوباما و کلینتون در حال تقویت آن توافق نامه های تجاری در آسیا هستند که شامل چین نمی شود. حضور اوباما در اجلاس آپک، سازمان همکاریهای اقتصادی آسیا- اقیانوسیه(APEC) و همچنین سفر او به اندونزی در نوامبر سال 2011، همگی در جهت افزایش استیلای امپریالیست آمریکا در آسیا محسوب می شوند. واضح است که تحرکات اقتصادی و نظامی و مواضع ضد چینی در کنگره آمریکا همگی در جهت تضعیف موقعیت تجاری چین است.
از همین حالا دولت فیلیپین تلاش می کند که اعضاء این سازمان را برای حمایت ارضی به شکل متحد به مقابله علیه چین بکشاند.
تبلیغات امپریالیسم آمریکا علیه رقیب چینی اش، از زمان نگارش اثر ساموئل هانتیگتون بنام "برخورد تمدنها" شکل دیگری بخود گرفت. با فروپاشی امپراتوری شوروی و ظهور چین با پرچم رویزیونیستی "تئوری سه دنیا" و گام گذاری در راه احیاء سرمایه داری و نفی دیکتاتوری پرولتاریا در قدرت سیاسی، امپریالیستهای آمریکا به خطر چین به عنوان رقیبی با ظرفیتهای بالقوه و توانائیهای بی اندازه به عنوان امپریالیستی رو به رشد پی بردند. از آن تاریخ تحریکات علیه چین برای تجزیه آن کشور از جانب تبت و یا در شمال غربی در مناطق مسلمان نشین آغاز شده است. در ایران نیز از جانب ستون پنجم آمریکا تلاش می شود شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل را با شعار مرگ بر چین و روسیه که هر دو رقیب امپریالیست آمریکا هستند، جایگزین کنند و مشتی ایرانی فریب خورده نیز بدون تعمق و معرفت به اهمیت سیاسی و راهبردی این تبلیغات خدعه گرانه، در دام امپریالیستهای غرب می افتند و نمی توانند با توجه به مصالح مردم کشور ما، سیاست متناسب با وضعیت کنونی سیاسی جهانی را انتخاب کنند. این واقعیت همه دانسته ای است که سیاست چین و روسیه، بهر صورت و بطور عینی، بر اساس منافع خودشان در مخالفت با تحریمها و تجاوز بربرمنشانه به خاک ایران و نابودی کشور ما است. این سیاست مقاومت دو نیروی قدرتمند و رقیب امپریالیستهای غرب، بهر صورت به نفع کشور ما ایران خواهد بود. عقل سالم حکم می کند که نیروهای اپوزیسیونِ سالم و انقلابی و مخالف تجاوز به ایران و قتل عام مردم کشور ما، بدون کتمان ماهیت امپریالیستی چین و روسیه با این دول برخوردی صحیح داشته، زیرا مصالح سیاسی کنونی ایران چنین سیاست آگاهانه ای را ایجاب می کند. دشمن تراشی کار ساده ای است، دوست یابی و متحد یابی کار پیچیده و دشواری خواهد بود. خوب است توجه کنید که از دهان این ستون پنجمی ها هرگز شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را دیگر نمی شنوید. اگر باشند کسانیکه شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را با شعار مرگ بر چین و مرگ بر روسیه در وضعیت کنونی تکمیل کنند، می توان بر این عده، مُهر بی خبران و گمراهان سیاسی را زد که علیرغم نادانی سیاسی در صمیمیتشان تردید نیست. ولی کسانی که همراه با خانم هیلاری کلینتون و در راستای سیاست امپریالیست آمریکا پای چین و روسیه را به میدان می کشند، هوادار تجاوز امپریالیستها به ایران، هوادار تحریم اقتصادی مردم ایران و ساختن نوار غزه دومی از ایران هستند. این عده مسلما دشمن مردم ایرانند و باید دستشان را رو کرد.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره ۱۴۳ بهمن ماه ۱۳۹۰ فوریه ۲۰۱۲، ارگان مرکزی حزب کارایران
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت. www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل). toufan@toufan.org
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر