نکاتی پیرامون
مصاحبۀ تلویزیون چشم انداز با رفیق قدرت قاسمی
تلویزیون چشم انداز در ماه ژانویه 2012 مصاحبهﺍﯼ
با سخنگوی حزب ما رفیق قدرت قاسمی
پیرامون خطر حمله احتمالی به ایران و مناقشات هستهﺍﯼ داشته که مورد استقبال بسیاری ایرانیان میهن دوست و
ضد تحریم اقتصادی و ضد تجاوز نظامی به ایران قرارگرفته است.متن زیر از رفیقی است که در صفحِۀ فیسبوک انتشار یافته و ما به خاطر اهمیت
مسئله، آن را در نشریه منتشر می کنیم.
برای دیدن مصاحبه می توانید لینک فوق
را کلیک کنید و یا به تارنمای توفان
مراجعه نمائید.
هئیت تحریریه
رفیق قاسمی در این مصاحبه بر نکات مهمی تکیه داشت که بسیار حائز اهمیت می باشد.
رفیق با توجه به شرایط جهان کنونی که در سیطرۀ کامل امپریالیستﻫﺎ به سرکردگی
امپریالیسم آمریکا است، و با توضیح تاریخی بدین امر که هم اکنون تمامی موازین بینﺍلمللی
و حقوق انسانی به خشن ترین شکلی توسط این آدم خواران لگدمال گشته است، در
دفاع از مردم تاریخی و بجا ماندنی ایران، آن را از رژیم جمهوری سرمایهﺪارانۀ
اسلامی چون رژیمﻫﺎﯼ موقتی و رفتنی، جدا نمود و به درستی از جبهۀ آزادی خواهان و
میهن دوستان در پیکار و مبارزه علیۀ جبهۀ تجاوزگران امپریالیستی اصرار داشت، و بر
آن تکیه وافر نمود. رفیق موجودیت موهومی"جبهۀ سوم" را به سخره گرفت و
استدلال می کرد که در شرایط تجاوز اشغالگران به کشورمان،به جز دو جبهه، جبههﺍﯼ
دیگر عملاً نمی تواند موجودیت خارجی داشته باشد. یا باید در کنار مردم قرار
داشت و علیۀ متجاوزان اشغالگر و غارتگر به مبارزه پرداخت، و یا به بهانۀ رژیم ضد
بشری ایران، در کنار تجاوزگران بینﺍلمللی به سرکردگی امریکا قرار گرفت. متأسفانه به
خاطر محدودیت زمانی رفیق قادر به توضیحات بیشتر نشد و بحث به آینده موکول گردید. و
اما نکتۀ قابل تعمق در این مصاحبه، نظری بود که توسط مجری برنامه آقای سیامک قبادی
با تأکید چندین باره، ابراز گردید.آقای قبادی با طرح شعار نه به رژیم ، نه به جنگ،
معتقد به جبهۀ سومی بود که در شرایطه تجاوز، هم علیۀ رژیم و هم علیۀ قوای متجاوز
مبارزه نماید. آقای قبادی جهت قوت بخشیدن به نظرش به تاکتیک واقع بینانۀ
بلشویکﻫﺎ به رهبری لنین در جنگ اول جهانی استناد ورزید. و اعتقاد داشت که باید در
شرایط کنونی،چنین تاکتیکی را برگزید.
سئوال این است؟ آیا شرایط دوران زمان جنگ جهانی اول همراه با ویژگیﻫﺎﯼ تعیین
کنندهﺍش، با شرایط دوران کنونی ما یکی است؟. اگر آقای قبادی زحمت کشیده و همسانی
دو دوران را با فاکتورهای تاریخی و مستند به ما نشان دهند، بسیار متشکر خواهیم شد.
ولی باز نمی توان پذیرفت،حتی اگر شرایط دو دوران آن طور که قبادی و طرفدارانش
بدان اعتقاد دارند، یکی است، باز حل مسئله به صورتی که جبهۀ سومیﻫﺎ بیان می دارند،
نخواهد بود.
با اطمینان راسخ می توان اذعان داشت، که هرگز بلشویکﻫﺎ به رهبری آموزگار کبیر
پرولتاریا لنین، نه،تحت عنوان "جبهۀ سوم" آن طوری که آقای قبادی القاء
می نماید، بلکه به مثابۀ جبهۀ پرولتاریا و زحمتکشان علیۀ برپاکنندگان جنگ
امپریالیستی و متجاوزین به پیکاری بی امان برخاستند.چرا که خود رژیم روسیۀ تزاری
آن روزی یعنی تزاریسم، یک قطب (آنتانت) قدرت امپریالیستی ــ فئودالی
دوران بود، که با قطب دیگر دول امپریالیستی به سرکردگی آلمان، با هدف تقسیم مجدد
جهان به منظور اشغال سرزمینﻫﺎ و منابع جدید، با یکدیگر دنیا را به آتش و خون
کشیدند. پس ملاحظه می گردد،که بلشویکﻫﺎ به رهبری لنین در یک قطب، علیۀ قطب
اشغالگران جهانی که از قضا تزاریسم بخشی از آن قطب ارتجاعی بود،به مصاف برخاستند.
یعنی قطب خلق، علیۀ قطب ضد خلق. شما با هر شکل دیگری بخواهید صورت مسئله را تغییر
دهید، باز نتیجۀ عملی و منطقی آن،جزء رویاروئی دو قطب نخواهد بود. باید توجه داشت
که شرایط دوران جنگ جهانی اول، با شرایط دوران کنونی،از جهاتی بسیار تفاوت داشت.در
مقالهﺍﯼ جداگانه بدین امر مهم خواهم پرداخت. و اما چرا از نظر ما در شرایط تجاوز
احتمالی قوای اشغالگر به ایران، جبهۀ سومیﻫﺎ مجبورند با تاکتیک
"بندبازانه" از قطبی به قطب دیگر نوسان کنند(*). چرا چنین خواهد شد.به خاطر
این که جبهه سومیﻫﺎ، آن نیروئی نیستند که بتوانند در یک زمان هم با رژیم ایران و
هم با قوای اشغالگر بجنگند. دلیلش ساده است. اگر چنین بود، هم اکنون با مبارزۀ
قهرآمیز ابتدا می باید رژیم ایران را سرنگون نمایند، تا با این عمل انقلابی
خویش هم از تجاوز قوای اشغالگر جلوگیری نمایند، و هم با خلع سلاح تبلیغاتی،قوای
تجاوزگر را دور گردانند. در چنین صورتی است که با قربانی بسیار اندک تر نسبت
به مبارزه با قوای بربرمنش اشغالگر قادر خواهند شد به مثابۀ رهبران راستین ارتش
آزادی بخش ایران مورد ستایش مردم ایران و جهان قرار گیرند و الهام بخش مبارزات
دیگر خلقﻫﺎ علیۀ متجاوزین امپریالیستی گردند.
این"جبهه سوم" که ساخت
ذهن عده ای است به دلایل بسیاری قادر نخواهد بود قبل از حملۀ قوای اشغالگر به
ایران، خود، کار رژیم بهیمی ایران را با سرنگونی کلیت رژیم تمام کند. تا بدین طریق
خیال همه را از کابوس یورش بربرمنشانۀ قوای اشغالگر برهاند.
نتیجه این که،جبهۀ سوم،تنها و تنها در پناه قوای اشغالگر قادر خواهد بود خود
را به ایران برساند. یعنی می باید ابتدا قوای متجاوز با یورش وحشیانه توسط
بمباران و موشک بارانﻫﺎﯼ رعدآسا، رژیم ایران را زمین گیر کند تا امکان ورود
نیروهای "جبهۀ سوم" فراهم شود.در این صورت وظیفۀ انان ابتدا سرنگونی تام
و تمام بقایای رژیم ایران چون لیبی است. به زبان دری یعنی همکاری با قوای اشغالگر.
یعنی در قطب متجاوزین علیۀ رژیم جنگیدن.
رفیق قاسمی با توجه به شرایط دوران کنونی
یگانه تاکتیک انقلابی و واقع بینانه را طرح کرده
تا بتوان درعمل و طی شرکت در یک مبارزۀ ملی رهبری را به کف گرفت و با حل
مسئلۀ ملی به مبارزۀ طبقاتی رسید . تنها با به کار گرفتن چنین تاکتیکی،نیروهای
آزادیخواه و انقلابی قادر خواهند بود در ادامۀ پیکار خویش علیۀ رژیم آدمخوار جمهوری
اسلامی اعتماد تودهﻫﺎ را جلب نموده و با بسط و گسترش انقلاب به مدارجات بالاتر، با
انجام انقلاب سوسیالیستی که تنها راه نجات انسانﻫﺎ است، به برپائی جامعهﺍﯼ حقیقتاً
انسانی همت گمارند. و به پیروزی نائل آیند..........
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(*)توجه داشته باشید که روی سخن ما با "جبهۀ سوم"ی است که از انسانﻫﺎﯼ
شریف و پاک تشکیل یافته است. که با
هدف خدمت به مردم و زحمتکشان خواهان مبازره هم با رژیم جنایتکار ایران و هم با قوای تجاوزگر امپریالیستی می باشند.
در غیر این صورت، حساب ما با ستون پنجم قوای تجاوزگر امپریالیستی؛ چون حزب
اسرائیلی حمید تقوائی، مصطفی هجری، عبدالله مهتدی ، نیم پهلوی، علیرضا نوری زاده،
محسن سازگارا،...و تمامی خودفروختگان و جیره بگیران دول
امپریالیستی ــ صهیونیستی، کاملاً مشخص است و ما اعتقاد راسخی داریم که "مبارزه علیۀ رژیم جنایتکار و غارتگر جمهوری اسلامی ضد ایرانی
حاکم، جدا از مبارزه علیۀ دشمنان سوگند خورده و جاسوسان و خودفروختگان ایرانی که با اجانب همکاری می کنند ، نیست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر