۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۸, یکشنبه


به مناسبت اول ماه مه

دو انحراف چپ و راست در برخورد به جنبش کارگری



» طی دهۀ اخیر علیرغم همۀ بگیر و ببندها و ترفندهای سرکوبگرانه و ضد کارگری جمهوری اسلامی هزاران حرکت اعتصابی و اعتراضی با شرکت صدها هزار کارگر در نقاط مختلف کشور، حول خواستﻫﺎﯼ گوناگون، به صورت خود جوش و یا با سازماندهی بطئی انجام شد. از جمله این خواستﻫﺎ، اعتراض به اخراجﻫﺎﯼ دسته جمعی، اعتراض به قراردادهای موقت و عدم استخدام رسمی، اعتراض به عدم پرداخت به موقع حقوق و دستمزد و مزایا، اعتراض به خصوصی سازیﻫﺎ، اعتراض به تغییر قانون کار در جهت حفظ سرمایه و از بین بردن امنیت شغلی کارگران، اعتراض به عدم پرداخت حق سنوات کارگران بازنشسته به طور کامل و تعیین سقف پرداختی برای آن توسط دولت، اعتراض  به عدم اجرای طرح طبقه بندی مشاغل، اعتراض به اضافه کاری اجباری، اعتراض به عملکرد مأمورین امنیتی حراست کارخانهﻫﺎ و مراکز صنعتی، اعتراض به پرونده سازی برای نمایندگان و فعالین کارگری و احکام زندان و شلاق برای آنها بود.

مشخصۀ این جنبش اعتراضی را می توان در تدافعی بودن آن، جوان، تحصیل کرده و در عین حال کم تجربه بودن فعالین، پراکندگی در کلیت خود، خودجوشی و عدم سازمانیافتگی آن دانست.

بسیاری از کارگران در جریان مبارزات اعتراضی خود به ضرورت احیاء و یا ایجاد تشکل مستقل سندیکائی رسیدند و با پذیرش و تحمل همه سختیﻫﺎ و مشکلات به ایجاد آن و یا تجمعﻫﺎﯼ مقدماتی آن اقدام نمودند؛ از جمله کارگران قهرمان شرکت واحد اتوبوسرانی  تهران و حومه، کارگران نیشکر هفت تپه و کارگران نقاش، کارگران برق و فلزکار کرمانشاه موفق به احیاء سندیکای خود شده و کارگران لاستیک سازی البرز و کارگران ایران خودرو در این راستا اقدام می کنند.

فعالین جنبش سندیکائی در این دوران علاوه بر اقدامات سرکوبگرانه و خرابکارانه و تفرقه افکنانۀ حاکمیت، با دو برخورد انحرافی اکونومیستی و آنارکوسندیکالیستی از راست و چپ با این جنبش مواجه بودند. منحرفین اکونومیست که با تلاش در جهت محدود کردن فعالیت فعالین کارگری در کادر مبارزۀ اقتصادی و مخالفت با تلاشﻫﺎﯼ آگاه گرانۀ روشنفکران انقلابی و حزب طبقۀ کارگر در فعالیتﻫﺎﯼ سندیکائی تحت عنوان حفظ استقلال سندیکا و یا آزادی طبقۀ کارگر، کار خود طبقۀ کارگر است با نفی نقش علمی سوسیالیسم، در عمل تشکلی بی بو و خاصیت و آلت دست سرمایهﺪاران را تبلیغ می کردند و از سوی دیگر افراد و جریاناتی که با نقاب ماوراء چپ و سوپر انقلابی با نفی مبارزۀ سندیکائی و مطرح کردن شورا به عنوان تنها تشکل کارگری، در رویاهای خود قصد انقلاب در واحدهای پراکندۀ کارگری دارند و قادر به درک این واقعیت نیستند که شوراهای کارگری که محصول شرایط دوران انقلاب است و در اوج مبارزات کارگری با هدف هدایت و مدیریت و اِعمال قدرت طبقاتی تشکیل می گردد و باید تحت رهبری مغز متفکر و ستاد فرماندهی واحدی یعنی حزب طبقۀ کارگر عمل کند،همان شوراهائی نیستند که آنها می خواهند با نیروی تخیل و آرزوی خود در شرایطی که جنبش کارگری هنوز در شرایط تدافعی قرار دارد به وجود آورند. شوراها ارگانﻫﺎﯼ قدرت سیاسی هستند و ایفای نقش اساسی آنها در عرصۀ سیاست است و نه در عرصۀ اقتصاد. وجود شوراهای کارگری که تنها کارگرانی را در بر می گیرد که از سطح معینی از آگاهی طبقاتی برخوردار بوده و آمادگی توسل به اِعمال قهر انقلابی برای کسب قدرت سیاسی را دارند مغایرتی با وجود و تلاش سندیکاهای کارگری در قبل و بعد از انقلاب سوسیالیستی نداشته و نخواهد داشت.  

جنبش کارگری باید صفوف خویش را از افکار مغشوش پاکیزه کند و تلاش کند که دامنۀ سندیکاها و اتحادیهﻫﺎﯼ خود را توسعه دهد و نگذارد که دفاع از حقوق صنفی ــ اجتماعی که وظیفۀ اصلی آنهاست با مسئلۀ کسب قدرت سیاسی که وظیفۀ رهبری حزب سیاسی طبقۀ کارگر است درهم ریخته شود.

بدون کوچک ترین تردید رژیم منحوس و مرتجع سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی به زباله دان تاریخ خواهد پیوست. مهم تحقق کامل اهداف و آمال و آرزوهای تودهﻫﺎﯼ زحمتکش و آزادیخواه مبارزی است که طی صد سالۀ اخیر از انقلاب مشروطه و جنبش ملی شدن صنعت نفت گرفته تا انقلاب بهمن 57 برای آن اهداف مبارزه کردهﺍند. این مبارزه تنها با ایفای نقش اصلی و قاطع و تعیین کنندۀ طبقۀ کارگر متحد، متشکل و سازمانیافته و رهبری حزب سیاسی او به ثمر خواهد رسید.

حزب ما از خواستﻫﺎﯼ اقتصادی طبقۀ کارگر ایران برای ایجاد یک تشکل مستقل سندیکائی در مقابل تشکلﻫﺎﯼ دولتی شوراهای اسلامی حمایت می کند. حزب ما بر آن است که اتحادیهﻫﺎﯼ کارگری مکتب آموزش طبقۀ کارگر است تا به قدرت خویش پی برد و روحیۀ همبستگی را در میان خویش تقویت نماید. شرط پیروزی طبقۀ کارگر در هر عرصه از مبارزه، همبستگی و اتحاد وی است. «

[برگرفته از قطعنامۀ  کنگرۀ چهارم حزب کار ایران (توفان)]

هیچ نظری موجود نیست: