۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه



در حاشیۀ حملات ناجوانمردانه به رضا رخشان دبیر سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه



تضعیف سندیکاهای مستقل کارگری و دشمنی با

فعالین سندیکائی در خدمت جمهوری اسلامی است



"معیار حقیقت پراتیک است"

                           مارکس



ما درون را بنگریم و حال را

نی برون را بنگریم و قال را

                          مولوی



در دهۀ اخیر جنبش کارگری ایران شاهد احیاء دو تشکل سندیکائی مستقل، رزمنده با رهبران و فعالینی شجاع و از خود گذشته بوده است؛ که در یکی از سیاه ترین دوران تاریخ جنبش کارگری و سندیکائی با فداکاری و ایثار و تلاشی شبانه روزی، در زیر شمشیر خونچکان جمهوری اسلامی پایه ریزی شد. کارنامۀ درخشان این دو تشکل نه تنها برگ زرین و افتخار آفرینی برای جنبش کارگری ایران است بلکه درسﻫﺎﻯ گرانقدری برای جنبش کارگری جهان دارد.

بیانیهﻫﺎ و اعلامیهﻫﺎ و تظاهرات تشکلﻫﺎﻯ گوناگون کارگری جهان در حمایت از مبارزات قهرمانانۀ این دو سندیکا طعم شیرین اتحاد و همبستگی را به کارگران ایران چشاند و این بزرگ ترین دستاورد این مبارزات بود.

جمهوری ضد کارگری اسلامی ایران از هیچ خدعه و فریب و نیرنگ و بد طینتی و خباثت و پلیدی سرکوبگرانهﺍﻯ در برخورد با این دو سندیکا کوتاهی نکرد. دهﻫﺎ نفر از فعالین سندیکائی در این مدت به زندان و شکنجه و اخراج محکوم شدند و خانوادهﻫﺎﻯ آنان را مورد آزار و اذیت و فشارهای اقتصادی قرار دادند ولی نتوانستند در ارادۀ پولادین آنها خللی وارد کنند . آنها چون کوه در برابر ناملایمات ایستادگی کردند و برای خود و جنبش کارگری افتخار کسب کردند.

در طی این مدت جریانات چپ نمائی که در عمل نقش چرخ پنجم ضد انقلاب و سرمایهﺪاری جهانی را عهده دار هستند آگاهانه در جنبش کارگری در جهت ایجاد تفرقه و تشتت فکری خرابکاری می کنند. با شعارهای ماوراء انقلابی تشکیل شوراهای انقلابی و کنترل کارگری و لغو کار مزدی در شرایطی که جنبش کارگری در شرایط تدافعی قرار دارد، می خواهند کارگران را دنبال نخود سیاه شعارهای توخالی و مفت آنارشیستی فرستاده و با دستآورد شکست و یاس و سرخوردگی برای کارگران، مانع تشکل یابی شان شوند.

اگر عملکرد و پراتیک این جریانات را مورد بررسی قرار دهیم برای همه دیر باوران و متوهمان، این چپ نماها هم روشن خواهد شد که اینها نه تنها گامی در جهت اتحاد و همبستگی و تشکل یابی کارگران بر نداشتهﺍند بلکه با تبلیغ علیۀ تشکلﻫﺎﻯ مستقل سندیکائی و فعالین سندیکائی به جمهوری اسلامی ضد کارگری خدمت کردهﺍند.

در چند هفتۀ اخیر این جریانات به دنبال نامۀ آقای رضا رخشان دبیر سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه به سندیکاهای فرانسه، حملات ناجوانمردانهﺍﻯ را همراه با فحاشی و لجن پراکنی و دروغگوئی و اتهام زنی به ایشان با دستآویز قراردادن مواضع ایشان در مورد حذف یارانهﻫﺎ و جنبش سبز، انجام دادند که بد نیست نگاهی به آن افکنده شود.

آقای رضا رخشان در مصاحبه با سایت جنبش کارگری نظر خود را به صورت فشرده در مورد هدفمند کردن یارانهﻫﺎ چنین بیان می کند:

"طرح هدفمند کردن یارانهﻫﺎ که دولت آقای احمدی نژاد قصد اجرای آن را دارد، بیشترین فشار را به طبقۀ کارگر در ایران وارد می کند. کارفرماها و صاحبان سرمایه از هرگونه خسران مصون هستند چون می توانند با استفاده از همین فرصت، با کاهش هزینهﻫﺎ و به ویژه کاهش دستمزدها، حتی سود بیشتری هم ببرند؛ اما کارگران و به طور کلی اقشار کم درآمد جامعه زیر فشار این طرح له خواهند شد. از طرف دیگر، بسیاری از کارخانهﻫﺎئی که به دلایل گوناگون (از جمله فرسودگی ماشین آلات، مدیریت غلط و خصوصاً زد و بندهای پشت پرده) قصد تعطیلی دارند، به بهانۀ این طرح می توانند اعلام ورشکستگی کرده و با بالا کشیدن سابقۀ کار کارگران، آنها را بیکار کرده و هستی و زندگیشان را نابود کنند... در اثر اجرای این طرح سفرۀ خالی و ویرانۀ کارگران باز هم خالی تر و ویرانه تر می شود...به واقع، طرح هدفمند کردن یارانهﻫﺎ، یک طرح کاملاً غیر انسانی و ویرانگر است که باید سریعاً جلوی آن گرفته شود"

آقای رضا رخشان در همین مصاحبه در مورد جنبش سبز می گوید:

"من از خواست ایجاد دموکراسی، آزادی و عدالت که از طرف تک تک مردم ایران مطرح می شود، حمایت می کنم و به خونﻫﺎئی که در راه آرمان آزادی و عدالت ریخته شد، احترام می گذارم... آقایان موسوی، کروبی، خاتمی و مانند آنها رهبران سیاسی و معنوی این جنبش هستند.این آقایان در هیچ موقعی هیچ گونه سخن یا اشارۀ متفاوتی به منافع و مطالبات سایر جنبشﻫﺎﻯ اجتماعی نداشتهﺍند .برای مثال در مورد جنبش زنان هیچگاه نگفتند که زنان باید حق برابر با مردان داشته باشند و خودشان باید در مورد نحوۀ پوشش و لباسشان تصمیم بگیرند؛ یا قوانین جزائی باید تغییر کند و چند همسری باید جرم تلقی شود. طبیعی است که وقتی در مورد حقوق اجتماعی زنان صحبت می شود ، قوانین مجازات اسلامی باید تغییر کند. از طرف دیگر، وقتی کسی می خواهد در مورد جنبش کارگری حرف بزند، باید بگوید که تشکیل سندیکا و اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری، حق تشکیل کنفدراسیون کارگری، حق اعتصاب و مانند آن به رسمیت شناخته می شود. اما به طور مشخص من هیچ گونه حرف شفاف، روشن و حتی شعاری در حمایت از خواستهﻫﺎﻯ جنبشﻫﺎﻯ اجتماعی ندیدهﺍم... این آقایان به هیچ عنوان در مورد مطالبات کارگران وارد جزئیات نشدند و نگفتند که قرار است به کارگر چی بدهند و چی ندهند؛یا چگونه از منافع کارگران حمایت خواهند کرد؟ واقعیت این که جنبش سبز به هیچ گونهﺍﻯ نمی تواند منافع ما کارگران را برآورده کند...بلکه چنین خواستﻫﺎئی اصلاً با وجودشان هم جور در نمی آید. جالب این که هر چه این جنبش به قول خودشان رادیکال تر می شود، زنجیرۀ معنوی رهبری آن سفت تر و رهبرانش هم بزدل تر می شوند؛ و ارتباط و وابستگیشان را با همین حاکمیت سخت تر می کنند."

حال مشاهده کنید این مواضع روشن و صریح دبیر سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه چگونه توسط فعالین حزب ضد کمونیست ضد کارگری و ضد ایرانی تحریف می شود و به خوانندگان ورق پارهﻫﺎ و سایتﻫﺎﻯ خود که با پول اسرائیل و همکاری سلطنت طلبان منتشر می شود چگونه دروغ تحویل می دهند

سعید صالحی نیا در نقد نظرات آقای رضا رخشان چنین می نویسد: " آدمی که حامی سیاستﻫﺎﻯ صندوق بینﺍلمللی پول است و از طرح قطع سوبسیدی و یارانهﺍﻯ دفاع می کند"

محمود قزوینی در مطلبی تحت عنوان "فرصت طلبی زیر تابلوی سندیکای استقرار نیافته" در مورد آقای رضا رخشان چنین می نویسد:" یکروز اقتصاددان و در نقش مشاور احمدی نژاد ظاهر می شود، از طرح حذف یارانهﻫﺎ دفاع می کند ... در نزاع جناح ها همیشه به دنبال "چیزی" برای کارگران است، در جریان جنبش تودهﺍﻯ و اعتراضات سال گذشته هم همین موضع را داشته است. او می گوید دیکتاتوری باشد، حکومت اسلامی باشد، آپارتاید جنسی و سنگسار و زندان برقرار باشد ، بهائیان اعدام شوند ، تبعیض مذهبی باشد، آزادیﻫﺎﻯ فردی و اجتماعی سرکوب شود، سوسیالیستﻫﺎ و کمونیستﻫﺎ را هزار هزار قتل عام کنند و اما "چیزی" به کارگر برسد "

امیر پیام در نقد نظرات رضا رخشان چنین می نویسد: "اگر چه راست جدید خطی عمیقاً ضد کارگری است اما رضا رخشان فعالانه برای تکوین آن می کوشد. هر اظهار نظر و اقدام عملی ایشان گامی است در این جهت و به همین معنا هم باید مورد نقد و افشا قرار گیرد. پیام وی به سندیکاهای فرانسه صرفاً گام دیگری بود برای تکوین راست جدید. این گام در امتداد حمایت وی از سیاستﻫﺎﻯ اقتصادی احمدی نژاد ، حمایت از حذف یارانه ها..."

شهلا دانشور  در این رابطه می نویسد: "بحث بر سر سندیکالیسم یعنی بحث بر سر حفظ نظام موجود و بازی در چهار چوب قوانین موجود...گرایشی که در ایران از یک جناح حکومت اسلامی دفاع کند ، قطع سوبسید کالاهای اساسی توسط حکومت را به نفع کارگران قلمداد کند و کارگران را مدافع احمدی نژاد معرفی نماید ، یک خط کاملاً راست است."

یاشار سهندی می نویسد: " برای رضا رخشان جمهوری اسلامی خودی است"

واقعاً یک لحظه تصور کنید که اگر معیار آزادیخواه بودن و دموکرات بودن و طرفدار مردم بودن فقط حرف و ادعا بود و نه عمل، آن وقت دولت جنایتکار صهیونیست اسرائیل (که منصور حکمت پایه گذار حزب ضد کمونیست ضد کارگری آن را تنها کشور دموکراتیک خاور میانه می دانست) و امپریالیستﻫﺎﻯ آمریکائی و اروپائی و جنایتکارانی نظیر بوش و بلر آزادیخواه و دموکرات و مردمی بودند و مبتلایان به ویروس منصور حکمت، انقلابیﻫﺎﻯ دوآتشه! ولی اگر معیار واقعیت، پراتیک اجتماعی باشد هر جریان و شخصیتی در جایگاه واقعی خود قرار می گیرد.

سندیکاهای مستقل کارگری و رهبران و فعالین شجاع و فداکار آن در راستای تکامل تاریخی عمل می کنند و دقیقاً به این دلیل است که مورد پشتیبانی حزب کار ایران (توفان) و حمایت همۀ کمونیستﻫﺎ و نیروهای مردمی و انقلابی در عرصۀ ایران و جنبش بینﺍلمللی مارکسیستی لنینیستی قرار دارند.این حمایتی است اصولی و به معنای صحه گذاردن به همۀ نقطه نظرات سیاسی و ایدئولوژیک و یا خطاهای معرفتی این یا آن رهبر و فعال سندیکائی نیست. چرا که اساساً سندیکای کارگری تشکلی است که از حقوق صنفی و اجتماعی کارگران دفاع می کند و وظیفۀ حزب سیاسی طبقۀ کارگر را به عهده ندارد و طبعاً نباید این وظایف مخدوش شود

هیچ نظری موجود نیست: