تکامل در وحدت، سرشت مارکسیسم است(15)
نکته دیگری که مطلقا مورد توجه قرار نمی گیرد ماهیت دولت است. همینکه پرولتاریا تحت رهبری حزب سیاسی خود به تصرف قدرت سیاسی نایل می آید٬ دیکتاتوری پرولتاریا تحقق یافته است و راه به سوی سوسیالیسم گشوده می شود. در ارتباط با ماهیت پرولتری دولت که نشانه حاکمیت پرولتاریا است بسیاری از مفاهیم مانند سرمایه٬ مالکیت٬ کالا٬ قانون ارزش و غیره مضمون و محتوای دیگری پیدا می کنند. غالبا و شاید می توان گفت در تمام موارد٬ مالکیت دولتی را در شرایط دیکتاتوری پرولتاریا با اصرار سرمایه داری دولتی می نمایانند. در حالی که این مالکیت دولتی٬ مالکیت خصوصی نیست٬ مالکیت همگانی است بخش سوسیالیستی اقتصاد دوران گذار است. سرمایه نیز در شرایط حاکمیت پرولتاریا به آن مفهمومی نیست که در نظام سرمایه داری از آن استفاده می شود. سرمایه در دست پرولتاریا حامل استثمار و ارزش اضافی نیست چون پرولتاریا خودش خودش را نمی تواند استثمار کند. همینگونه است برای تولید کالائی٬ کالا و ... دیکتاتوری پرولتاریا را نمی توان فقط به "افزار خلع ید" یعنی افزار سلب مالکیت از مالکان وسایل تولید محدود ساخت. اگر چنین می بود دیکتاتوری پرولتاریا می بایستی پس از انجام "خلع ید" زائد باشد و برچیده شود. مارکس دیکتاتوری پرولتاریا را برای تمام دوران گذار از سرمایه داری به کمونیسم ضروری می شمرد و این خود می رساند که در کنار "خلع ید" وظایف دراز مدت دیگری بر عهده دیکتاتوری پرولتاریاست. در واقع هم حکومت پرولتاریا در کنار سرکوب مخالفان انقلاب و تقویت و تحکیم قدرت دولتی برای مقابله با مداخله گر خارجی باید نظام سوسیالیستی را سازمان دهد و به سوی محو طبقات پیش رود. این آخرین وظیفه نهائی دوردستی است که دولت پرولتاریا باید در راه انجام آن گام بردارد. از یاد نبریم که وظیفه دیکتاتوری پرولتاریا تنها تخریب نظام بورژوائی نیست٬ ساختمان جامعه نوین سوسیالیستی نیز هست و این دو از یکدیگر تفکیک ناپذیرند. لنین برای دیکتاتوری پرولتاریا دو وظیفه قائل است׃ "پرولتاریا برای آنکه بتواند پیروز گردد و سوسیالیسم را بوجود آورد و تحکیم کند باید مسئله دوگانه یا دو جانبه ای را حل کند׃ اولا با قهرمانی بی دریغ خود در مبارزه انقلابی علیه سرمایه تمام توده زحمتکشان و استثمار شوندگان را به سوی خود جلب کند٬ آنها را متشکل سازد و برای سرنگون ساختن بورژوازی و درهم شکستن کامل هرگونه مقاومتی از طرف وی رهبری نماید. ثانیا تمام توده زحمتکشان و استثمار شوندگان و نیز تمام قشرهای خرده بورژوا را براه ساختمان اقتصادی نوین٬ برای برقراری رابطه اجتماعی نوین٬ انضباط نوین در کار و سازمان نوین کار بکشاند... این مسئله دوم از اولی دشوارتر است"(لنین׃ ابتکار عظیم).
بدین ترتیب مهمترین وظایف اقتصادی دیکتاتوری پرولتاریا در دوران گذار به اولین مرحله جامعه کمونیستی عبارتست از برانداختن سلطه اقتصادی بورژوازی و در دست گرفتن اهرمهای اقتصاد٬ دگرگون کردن اقتصاد کشاورزی و پیشه وری و بازرگانی٬ رهبری اقتصاد بر طبق نقشه و تکامل سریع نیروهای مولد بر اساس آخرین کلام علم و تکنیک و بهبود در سطح زندگی زحمتکشان.
لارم به تذکر نیست که اگر تدارک انقلاب پرولتاریائی و سرنگون ساختن حکومت بورژوائی و استقرار سلطه سیاسی پرولتاریا بدون حزب طبقه کارگر عملی نیست٬ در دوران گذار که مسایلی به مراتب دشوارتر و بغرنجتر از مسایل تدارک انقلاب در دستور کار قرار می گیرد نقش حزب پیشرو طبقه کارگر افزون تر می شود. البته خطوط کلی و قانونمندیهای دوران گذار را مارکس و انگلس و لنین بدست داده اند ولی پیاده کردن خطوط کلی و قانونمندیها در عمل نیازمند دانش و دانائی و برّرائی است. دوران طوفانی و پرحادثه پس از انقلاب اکتبر شاهد صادقی بر این حکم است. نباید در دام این خودفریبی افتاد که چنانچه توده کارگر غیر حزبی زمام امور را بدست گیرد دیکتاتوری پرولتاریا مصداق واقعی پیدا می کند و دوران گذار به سهولت برگزار خواهد شد. البته حزب طبقه کارگر جدا از طبقه نیست و همانطور که مارکس و انگلس آموخته و عمل کرده اند وظیفه دارد بهترین و آگاه ترین و پیشروترین عناصر طبقه کارگر را به حزب جلب کند و می کند و آنها را با پرورش صحیح به اداره امور دولت بگمارد و می گمارد. دولت پرولتری بیقین در کار آموزش و پرورش فرزندان کارگران و دهقانان زحمتکش از همان آغاز اقدام خواهد کرد و دیری نخواهد پائید که قشر نوئی از روشنفکران با منشاء کارگری در جامعه بوجود خواهد آمد و اداره امور را در دست خواهد گرفت معذالک مشکل باقی می ماند که هیچ ضمانتی وجود ندارد که این قشر نوین روشنفکران و حتی کارگران آگاه و پیشرو وقتی به مقامات اداری کشور رسیدند ماهیت پرولتری خود را همچنان نگاه دارند.
در نشریه "مارکسیسم و مسئله شوروی"(شماره 1) بطور گذرا در ص 17 نکته با اهمیتی ذکر شده ولی از روی آن گذشته است. نشریه می نویسد׃ "بنا به عقیده لنین و بوخارین پینه بسته ترین دستها٬ شریفترین کارگرها٬ زحمتکش ترین کارگران زحمتکش ترین بخش طبقه کارگرهیچ تضمینی ندارد که اگر برود آن بالا و حکومت بکند تبدیل به طبقه جدیدی نشود". این نکته مهمی است که در مسئله تغییر ماهیت سوسیالیسم شوروی به سرمایه داری و از آن مهمتر برای اجتناب از انحطاط سوسیالیسم در آینده٬ اساس و بنیادی است. چرا شریفترین و زحمتکش ترین کارگر وقتی "آن بالا" رفت ممکن است ماهیت پرولتری خود را از دست بدهد؟ (مارکس بگمانم در آنتی دورینگ اشاره میکند که معلم خود با تغییر و تکامل نیروهای مولده احتیاج به آموزش دارد که باید همانا این آموزش را از دست های پینه بسته کارگران پایینی که ابزار نوین را برای اولین بار بکارمیگیرند، و از تغییرات آتی در جامعه سریعتر از همه مطلع میشوند، یاد بگیرند) علت اصلی و اساسی بازگشت به سرمایه داری اگر پیروزی مداخله و هجوم از خارج را کنار بگذاریم در همین نکته خوابیده است. اتحاد شوروی بر تجاوز فاشیسم فائق آمد ولی بر اثر تغییر ماهیت پرولتری قشری از مقامات حکومتی در دولت٬ در شوراها٬ در حزب رنگ خود را عوض کرد. درگذشت استالین به این قشر امکان داد قدرت سیاسی را قبضه کند و بتدریج روابط سرمایه داری را به جای سوسیالیسم نشاند.
در روسیه پس از انقلاب اکتبر سیادت سیاسی بدست پرولتاریا افتاد و با تکیه بر این سیادت٬ دستگاه دولتی و بوروکراتیک کهنه را نابود کرد و بجای آن دولت پرولتاریا را در شکل شورائی آن نشانید. با تکیه بر قدرت سیاسی وسایل تولید و موسسات مالی را از کف استثمار کنندگان بیرون کشید و در اختیار دولت پرولتری گذاشت یعنی به مالکیت همگانی در آورده، ارتش تزاری را منهدم ساخت و توده کارگران و زحمتکشان را مسلح گردانید.
"قدرت شوروی نوع جدید دولت است بدون بوروکراسی٬ بدون پلیس٬ بدون ارتش دائمی که دموکراسی نوین را جایگزین دموکراسی بورژوائی ساخت"(لنین). دین را از دولت جدا کرد قدرت قانونگذاری و اجرائی را در سازمان شوراها در یکجا جمع کرد٬ حوزه های انتخاباتی محلی را با واحدهای تولیدی مانند فابریکها و کارخانه ها جانشین گردانید٬ سازمان سوسیالیستی تولید را در مقیاس سراسر کشور و تحت رهبری قدرت شوروی به سازمان های کارگری(اتحادیه های صنفی٬ کمیته های کارخانه و فابریکها و غیره) واگذاشت٬ نمایندگان و کارکنان انتخابی را در هر زمان و بدون استثناء قابل تعویض اعلام کرد و حتی در آغاز حقوق همه کارکنان را برابر با دستمزد کارگران تعیین کرد׃ "قدرت دولتی سوسیالیستی شوروی از همان آغاز سیاست تنزل حقوقهای زیاد را تا سطح دستمزد یک کارگر متوسط اعلام داشت"(وظایف نوین حکومت شوروی) دموکراسی نوین دولت شوروی "پیشاهنگ توده های زحمتکش را به پیش می راند٬ از آنها قانوگزار مجری قانون و پاسدار نظامی می سازد٬ دستگاهی را ایجاد می کند که قادر است توده ها را تجدید تربیت کند"٬ "قدرت شوروی دستگاهی است برای آنکه توده فورا شروع کند اداره امور دولت و سازمان تولید را در مقیاس تمام کشور بیآموزد". تمام اقدامات شوروی بوضوح جنبه طبقاتی و بطور مشخص جنبه پرولتری داشت. لنین بدرستی برآنست که قدرت شوروی ادامه راه کمون پاریس است(برای توضیح مفصلتر به گزارش لنین به کنگره هفتم حزب و سخنرانی لنین در اولین کنگره انترناسیونال کمونیستی مراجعه شود).
نقل از توفان شماره 126 ارگان مرکزی حزب کارایران شهریورماه 1389
www.toufan.org
toufan@toufan.org
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر