راهکارهای جدید امپریالیستها در مورد ایران
سیاست راهبردی امپریالیست آمریکا در منطقه و بویژه در خصوص برخورد به ایران تغییر نکرده است. اندیشمندان امپریالیسم سیاست کشورشان را بر اساس واقعیتها و منافع سرمایه های امپریالیستی و حفظ نظام استعماری و استثماری موجود بنا کرده اند. این منافع و واقعیتها امری نیستند که از امروز به فردا تغییر کنند. منافع امپریالیستها در منطقه خاور میانه یک منافع دائمی است و منافعی نیست که از امروز به فردا تغییر کند. دولتها می روند و می آیند ولی منافع امپریالیسم ثابت می ماند. اگر بنا باشد منافع امپریالیسم بر اساس نتایج انتخاب هر رئیس جمهوری عوض شود پس باید سیاست امپریالیست آمریکا در منطقه خلیج فارس و یا خاور میانه هر چهار سال یک بار ماهیتا دچار تغییر گردد. اینکه جرج بوش در آمریکا بر سر کار باشد و یا اینکه اوباما قدرت رهبری را بگیرد ذره ای تغییر در ماهیت منافع امپریالیسم در منطقه نمی دهد. سیاست راهبردی آنها روشن است. ایران تنها کشوری در منطقه است که موی دماغ امپریالیست آمریکا محسوب می شود. آنها ترجیح می دهند نوکر دست بسینه ای نظیر رژیم محمد رضا شاه داشته باشند که 50 هزار مستشار آمریکائی را از خزانه ملت نان و آب دهد و با فرمان کاپیتولاسیون دستشان را در تجاوز به منافع ملی ایران باز بگذارد. آنها ترجیح می دهند رژیمی در ایران بر سر کار باشد که انبار تسلیحات خود را از کالاهای نظامی آمریکا پر کند و حتی سلاحهائی را که کارخانه های آمریکائی هنوز تولید نکرده اند پیش خرید کند و پول آنها را با خیانت ملی از قبل بپردازد. انقلاب عظیم ایران لگد محکمی به امپریالیست آمریکا و اسرائیل صهیونیست وارد آورد و آنها را مجبور کرد جل و پلاسشان را از ایران جمع کنند.
ناموس امپریالیست آمریکا در نفت عربستان سعودی است. نفت عربستان سعودی پشتوانه دلارهای بی ارزش آمریکائی است. وادار کردن عربستان سعودی تا نفتش را به دلار بفروشد همه جهان سرمایه داری را وادار کرده است برای خرید انرژی فسیلی دلار کسب کنند و کاغذ پاره های آمریکائی را با ارزهای با ارزش خود پرداخت نمایند و باین ترتیب بار سنگین ورشکستگی بانکهای آمریکائی را بدوش بکشند و در این ورشکستگی سهیم شوند و عملا با دسترنج مردم کشورشان سطح زندگی آمریکائیها را ارتقاء دهند. کنترل بر منابع انرژی فسیلی در خلیج فارس شیشه عمر امپریالیست است. آنها به امنیت کویت٬ عربستان سعودی٬ عراق٬ امارات متحده عربی علاقه دارند و باین جهت خلیج فارس را در کادر حریم منافع امنیتی خویش جا داده اند. آنها بهیچ بهائی حاضر نیستند این منطقه را ترک کنند. جمهوری اسلامی چوب لای چرخ سیاستهای نظم نوین امپریالیست آمریکا درمنطقه میگذارد وازاین رو هدف راهبردی آنها حکم می کند که ایران را در تحت کنترل خود بگیرند تا منافعشان در منطقه مورد تهدید قرار نگیرد. در این متن حضور اسرائیل و تقویت صهیونیسم بر ضد اعراب برای سیاست راهبردی امپریالیست آمریکا ضروری است زیرا از طرفی با لولوی اسرائیل دلارهای نفتی را در مقابل اسلحه از جیب شیوخ عرب بیرون می کشند و در عمل خرید نفت برایشان بسیار ارزان تمام می شود و از طرف دیگر سگ پاسبانی در منطقه دارند که می توانند وی را به سمت هر کشور عربی که بخواهند کیش دهند.مهار کردن ایران لیکن راههای گوناگون دارد. امپریالیست آمریکا باید راهکارهای مختلفی را مورد استفاده قرار دهد. این راهکارها می تواند از تغییر در دستگاه حاکمیت ایران از طریق استحاله باشد و یا حمله نظامی جای آنرا بگیرد و یا روش ایجاد تزلزل و اغتشاش و ناامنی در ایران باشد که نارضائی عمومی را تشدید کند. این نارضائی عمومی می تواند در شرایط فقدان نیروی انقلابی سازمان یافته در مجاری ای به حرکت در آید که در درجه معینی زمینه را برای تحقق خواسته های امپریالیستها فراهم کند. جرج بوش راهکار جنگ و بگیر و ببند را برگزیده بود. این سیاست فاجعه آمیز آمریکا را به اشغال خاک عراق و افغانستان کشانید که معلوم نیست علیرغم جنایات بی حد و حصری که در آنجا می کنند موفق شوند سیاستهای خویش را عملی نمایند. بهانه دستگیری اسامه بن لادن و تبلیغات گسترده در این زمینه حضور قشون آمریکا را در همه جا تحت عنوان مبارزه با "تروریسم" توجیه می کند. باید پرسید که این چگونه تروریستهای منفرد و فاقد پایگاه اجتماعی هستند که سالهاست علیه بزرگترین قدرتهای جهانی در افغانستان می جنگند٬ مسلحند٬ از حمایت مردم برخوردارند و به اعتراف خودِ امپریالیستها شکست آنها مقدور نیست. در جنگ فرسایشی تنها شکست ارتش منظم ممکن است٬ شکست پارتیزانها که بیک مبارزه توده ای طولانی دست می زنند و در کشور خودشان ساکنند و نسل اندر نسل به کمین می نشینند تا عساکر دشمن را دانه دانه از رده خارج کنند شکست نمی تواند مفهوم داشته باشد. صهیونیستها حدود 60 سال است که ممالک فلسطینیها را اشغال کرده اند ولی نتوانسته اند مقاومت مردم فلسطین را از بین ببرند.
سیاست تجاوز نظامی امپریالیستها با شکست روشن روبرو شده است. اسناد تکان دهنده جنایات آنها که در حرف از حقوق بشر دم می زنند و در عمل افراد غیر نظامی را سلاخی می کنند وجدان عمومی را در سراسر جهان معذب کرده است.
بنظر می رسد که شکست راهکار تجاوز نظامی به ممالک منطقه برای خود امپریالیستها نیز آشکار شده است. آنها بسیار از گزینش نظامی در مورد ایران سخن می رانند٬ آنها بسیار این عبارت را به کار می گیرند که گزینش نظامی روی میز ما قرار دارد و آن را حذف نکرده ایم ولی خودشان می دانند که چنین گزینشی تا به چه حد خطرناک و دارای آینده ای ناروشن است.
راهکار اوباما با جرج بوش که قلدری را به نمایش می گذاشت فرق دارد. وی نیز می خواهد کنترل خلیج فارس را کاملا به عهده بگیرد و ایران را مهار کند. این مهار کردن از طریق جنگ بسییار گران تمام می شود. این است که آنها تصمیم گرفته اند در یک برنامه گسترده در چند زمینه در ایران فعالیت خویش را تشدید کنند. اعزام جاسوس به ایران٬ ترور مغزها و یا تبلیغ برای فرار مغزها٬ تحریک فعالیتهای تجزیه طلبانه در بلوچستان٬ کردستان٬ خوزستان و آذربایجان٬ تحریم اقتصادی برای آنکه جان مردم به لب برسد و موج نارضائی افزایش یابد٬ خریدن عوامل رژیم٬ تقویت عوامل خودی در درون ایران٬ استفاده از شبکه اینترنت و رسانه های گروهی برای تبلیغات و جنگ روانی٬ اقدام به عملیات خرابکارانه توسط عمال ایرانی و یا افراد وارداتی به ایران در این عرصه سازمان مجاهدین خلق و عمال سلطنت طلبان و تجزیه طلبان در ایران می توانند مورد استفاه قرار گیرند.
رضا پهلوی در مصاحبه خود با نشریه کیهان لندنی که معرف حضور همه ایرانیان "میهندوست" است وقتی پرسش در مورد تحریم ایران مطرح می شود حرف دل اوباما را زده می گوید׃ "من اصولا تحریم اقتصادی را در قالبی متصور می دانم که هدفمند باشد نه فقط منظور تنبیه باشد" و اضافه می کند׃ "تحریم به خودی خود نمی تواند یک هدف باشد بلکه یک وسیله ای است برای رسیدن به هدف. نکته دوم اینکه با وجودی که می توان تصور کرد که یک سلسله تحریمات می تواند وضع یک نظامی را مختل کند اما مساله کافی برای سقوط نظام نیست. من نمی گویم که تحریم بی فایده است ولی می گویم تنها اتکاء به تحریم و یا اهرمهای فشار از خارج بدون اضافه کردن یک میزان فشار از درون به نظام نهایتا کفاف نخواهد داد.".برگردان سخنان دیپلماتیک این مدعی ایرانی بودن این است که گرسنگی به مردم دادن کافی نیست٬ باید مردم را تحریک کرد٬ باید همه اهرمها را که ما در ایران و خارج ایران داریم بکار بگیریم. باید بر متن تحریم و نارضائی عمومی برای نیل به هدف، که سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و استقرار سلطنت است فعال شویم. تحریم تنها گام نخست است که باید با سایر اقدامات کامل شود.
زبیگنیو برژینسکی مشاور سابق رئیس جمهور آمریکا در امور امنیتی در یک مصاحبه خود با نشریه آلمانی نوشت׃ "ایران باید چنان مهار شود که جرات کاربرد زور را نداشته باشد این به معنای آن است که چتر هسته ای آمریکا باید در منطقه گسترش پیدا کند." وی سپس اضافه کرد׃ "با همه اینها تا زمانی که جابجائی قدرت در ایران صورت نگیرد٬ ما نخواهیم توانست مسایل خود با این کشور را حل و فصل کنیم. هر چند این جابجائی قدرت لزوما به معنای کنار رفتن آیت اﷲ ها یا پدایش دموکراسی نیست".
سخنان برژینسکی روشن است و بازتاب منافع آمریکاست. وی می خواهد بدون جنگ با تغییر از درون حتی با کنار آمدن با بخشی از حاکمیت مذهبی جابجائی قدرت را در ایران موجب شود. سیاست تحریم برای فشار آوردن به رژیم حاکم است که در زیر منگنه فشار از پائین و توسط مردم و درباغ سبز امپریالیست آمریکا یکی را انتخاب کند. رضا پهلوی حکم لولو و سر آقا گرگه را دارد که وی را هر چند وقت یکدفعه به رخ آخوندها می کشند تا حساب کار خود را بکنند. این اقدامات از جمله این است که دولت صهیونیستی اسرائیل بسیاری از یهودیان ایرانی را که به اسرائیل مهاجرت کرده اند برای دخالت در امور ایران٬ آموزش دادن زبان فارسی٬ در بخشهای تبلیغاتی و خرابکاری و گسیل بدرون ایران آموزش می دهد. این نیروها تحت نام نیروهای 8200 در اسرائیل شناخته می شوند. نشریه زود دویچه تسایتونگ در شماره 26/05/2010 از سیاست آمریکا تحت رهبری ژنرال داوید پتروس پرده بر می دارد. محافل سیاسی در واشنگتن اعتراف کردند بر اساس بخشنامه ای که ژنرال پتروس که آنرا در ماه سپتامبر گذشته صادر کرده است عملیات تخرینی سری باید در عراق٬ افغانستان٬ یمن بر ضد گروههای افراطی و القاعده به اجراء در آید. همین نشریه به نقل از نشریه نیویورک تایمز می نویسد׃ "این دستور اقدامات سری خرابکارانه را در ایران مقدور می کند. این امر مربوط می شود به جمع آوری اطلاعات در مورد برنامه هسته ای ایران و یافتن منتقدین رژیم که برای انجام ضربات نظامی مفید باشند".
مدتهاست که سیل جاسوسان اروپائی و آمریکائی به سوی مرزهای ایران برای خرابکاری روان است. بارها در خلیج فارس در سواحل جزیره کیش جاسوسان اروپائی دستگیر شده اند و در زندان بسر می برند. ادعای آنها این بوده که برای ماهیگیری اشتباها تا مرزهای ایران قایق سواری کرده اند. مضحک تر از همه افسانه سه کوهنورد آمریکائی است که برای استفاده از مرخصی برای تفریح از آمریکا پا شده به عراق اشغالی و ناامن و جنگ زده رفته اند و بیکباره سر از کوه های غربی ایران در آورده اند. پس از دستگیری به علت جاسوسی و ورود غیر مجاز به ایران مجله "نیشن" در آمریکا البته با دستور دولت آمریکا و به صورت خنده آوری مدعی شده که این توریستها در داخل خاک عراق دستگیر شده و بزور بدرون خاک ایران برده شده اند. آنها توریستند٬ کوهنوردند٬ جاسوس نیستند. چقدر از این جاسوسها در داخل ایران ولو هستند معلوم نیست. خانم کلوتید ریس یکی از آنها بود که از فرانسه آمده بود. رژیم که در سرکوب مردم٬ تجاوز به زندانیان سیاسی و اسراء ید طولائی دارد در کنترل جاسوسان امپریالیستها علیل و درمانده است. سیاست امپریالیست آمریکا در ایران٬ وادار کردن رژیم ایران به تسلیم است. آنها فشار از خارج را با فشار از داخل و رهبری این فشارها تکمیل می کنند. مسلما هستند کسانی در ایران که در همکاری با امپریالیستها منافعی دارند و اقدامات امپریالیستها را مورد تائید و حمایت در ایران قرار می دهند. رژیم حاکم در ایران به علت سیاستهای ارتجاعی و سرکوبگرانه٬ به علت حمایت از فساد و ریاکاری به شدت مورد نفرت مردم بویژه نخبگان جامعه است. این رژیم که تنها به بخش مسلح و امنیتی بطور عمده تکیه می کند و به آنها باج می دهد تا خود را سراپا نگاه دارد می پندارد با سرکوب و بگیرو ببند٬ با ساختن زندانها و شکنجه گاهها٬ با تضییق حقوق مردم٬ با پنهانکاری و عدم شفافیت٬ با تکیه بر احکام الهی و نیروی موهومی امام زمان٬ با گسترش خرافات و تحمیق عمومی٬ با باج دادن به قشر کم در آمد می تواند چند صباحی خویش را نجات دهد. این رژیم محکوم به فناست و اتفاقا با رفتاری که در پیش گرفته است بهترین جاده صاف کن نفوذ امپریالیستها در ایران می شود. رفتار وحشیانه رژیم در سرکوب مردم٬ خودسری٬ فقدان امنیت اجتماعی٬ بی حساب و کتابی٬ ادعای اینکه قوای کشور ناشی از ملت نیست بلکه ناشی از ولی فقیه است و... وضع انفجاری در ایران ایجاد می کند. نارضائی را تشدید می نماید٬ جان مردم را به لب می رساند و همه زمینه های ممکن را برای ایجاد خرابکاری و نفوذ دشمنان مردم ما در درون صفوف آزادیخواهان باز می گذارد. سیاست رژیم جمهوری اسلامی که به بن بست رسیده است قادر نیست به مردم کشورش تکیه کند. آنها در منگنه فشار امپریالیستها گیر کرده اند. یا باید به مردم تکیه کنند و یا تسلیم امپریالیستها شوند. غلبه بر این همه مشکلات که روز بروز در حال گسترش و تزاید است بدون تکیه به مردم امکان ندارد. جرقه را می شود خاموش کرد ولی وقتی ایران گر گرفت آنوقت خشک و تر با هم می سوزد. رژیم جمهوری اسلامی در پی آتش زدن ایران است تا آخوندها به خیال خودشان نجات پیدا کنند.نجات ایران در گرو احترام به حق مردم است. باید حقوق دموکراتیک مردم برسمیت شناخته شود. باید مذهب از حاکمیت جدا شده و به امر خصوصی بدل شود. باید ولایت فقیه به زباله دان تاریخ فرو رود و در کنار سلطنت قرار گیرد. انقلاب ایران تاج را دفن کرد عمامه را نیز دفن می کند.
نقل از توفان شماره 126 ارگان مرکزی حزب کارایران شهریورماه 1389
www.toufan.org
toufan@toufan.org
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر