۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

به بهانه بازگشت شهرام امیری و امر خیانت ملی




بعد از ربوده شدن آقای شهرام امیری آنطور که می گویند دانشمند هسته ای ایران٬ اخبار داغ در روزنامه های جهان و نشریات یاران امپریالیستها و صهیونیستها با شادی زاید والوصفی خودنمائی می کرد. کیهان لندنی که دلش خنج می زد٬ عملیات محیرالعقول سازمان سیا و موساد را بزرگنمائی می نمود و برای این خیانت ملی پایکوبی می کرد. تو گوئی خیانت به ایران و منافع مردم این کشور باید موجب مسرت شود. تو گوئی صهیونیستها و امپریالیستها ناجی بشریت بوده و برای ملت ایران زانوی غم بغل گرفته اند. تو گوئی این دول جنایتکار در جهان می خواهند در ایران آزادی و دموکراسی مستقر کنند. توگوئی اسناد جنایت امپریالیستهای آمریکائی تنها در ویتنام که توسط دانیل الزبرگ منتشر شد و اسناد جنایت آمریکائیها در افغانستان در 93 هزار صفحه کافی نیست تا برخی از کری گوشها و کوری چشمها دست بردارند.

خبرگزاری فرانسه از قول یک مقام اسرائیلی به رادیوی ارتش گفت׃ "اسرائیل به تمام کسانی که در جهت متوقف شدن برنامه هسته ای ایران گام بردارند٬ کمک خواهد کرد٬ زیرا این برنامه نه تنها برای اسرائیل٬ بلکه برای تمام جهان متمدن و دموکراتیک خطرناک است". این پیام اسرائیل بسیار روشن است هر کس آماده باشد به منافع ایران خیانت کند از کمکهای مالی و معنوی اسرائیل و آمریکا برخوردار است و امپریالیستها و صهیونیستها به آنها امان نامه می دهند و به سینه آنها مدال میهن پرستی می زنند حتی اگر تروریست باشند. پاره ای تشکلها ایرانی خیانت به منافع ملی ایران را به بهانه مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی تنها با این عنوان توجیه گرانه که مساله عمده امر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است در دستور کار خود قرار داده اند. حال آنکه سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در ایران باید با دورنمای استقرار یک رژیم دموکراتیک٬ مردمی و مستقل و با دست مردم ایران انجام پذیرد. از کف دادن دورنما در مبارزه، خطر آلت دست شدن و از دست دادن استقلال سیاسی را در مبارزه افزایش می دهد.

روزنامه واشنگتن پست در 27 آوریل 2010 برملا کرد که فرار شهرام امیری با تشویق سازمان سیا صورت گرفته است. در این گزارش در عین حال می آید که کشف مرکز مخفی غنی سازی ایران در قم و... با اطلاعات منابع انسانی ایرانی مانند شهرام امیری و علیرضا عسکری ممکن شده است.

منابع مطلع در آمريکا گزارش داده اند که شهرام اميری، دانشمند اتمی ايرانی که از خردادماه سال گذشته ناپديد شده بود، به آمريکا پناهنده شده و با سازمان اطلاعات مرکزی آمريکا، «سيا» همکاری کرده است.

«ای بی سی» از قول برخی از مقامات آمريکا پناهندگی شهرام اميری را «موفقيتی اطلاعاتی» برای سيا دانست.

آمريکا گزارش داده است که شهرام اميری، دانشمند اتمی ايرانی که از خردادماه سال گذشته ناپديد شده بود، به آمريکا پناهنده شده و با سازمان اطلاعات مرکزی آمريکا، «سيا» همکاری کرده است.

شبکه خبری «ای بی سی» از قول برخی از مقامات آمريکا پناهندگی شهرام اميری را «موفقيتی اطلاعاتی» برای سيا دانست.

حال بیکباره شهرام امیری به ایران برگشته است و اظهارات مقامات ایران را که وی را در عربستان سعودی ربوده و به آمریکا برده اند تائید می کند.

دولت آمریکا که به آدم ربائی متهم شده بیکباره تمام ادعاهای پیشین خویش را در مورد همکاری دانشمند اتمی ایران پس گرفته و مدعی شده است که شهرام امیری آزادانه به آمریکا آمده و آزادانه نیز برگشته است. اینکه وی در این مدت در آمریکا چگونه زندگی می کرده و در کجا اقامت داشته و چگونه روادید ورود به آمریکا را گرفته است مسکوت گذارده می شود. حقیقتا دروغگوئی و پرروئی تنها از صفات رژیم جمهوری اسلامی نیست.

اینکه چه حوادثی اتفاق افتاده٬ شهرام امیری جاسوس دوجانبه بوده و یا در اثر فشار به خانواده و پشیمانی بازگشته است٬ اینکه جمهوری اسلامی به آمریکا در بازیهای امنیتی رودست زده است و یا برعکس مسایلی نیستند که با توجه به اطلاعات منتشر شده با قطعیت بتوان پاسخ داد.

واقعیت حوادث هر طور باشد این بحث داغی را در برخورد به امر خیانت ملی بوجود آورده است.

طبیعتا وقتی در زندانهای ایران مغایر همه موازین جهانی و انسانی وحشیانه شکنجه می شود٬ وقتی فشار و سانسور و سرکوب و فساد از سراپای رژیم جمهوری اسلامی سرازیر است نمی شود به کسی ایراد گرفت که چرا در این زمینه ها در داخل و خارج ایران به افشاء گری می پردازد. افشاء گری در این زمینه ها ماهیت رژیم جمهوری اسلامی را برملا کرده و فشارهای داخلی و خارجی را بر این رژیم افزایش می دهد و در درون هیات حاکمه به تشدید تضادها منجر می گردد که می تواند برای مردم ایران بخاطر استقرار یک رژیم دموکراتیک راه گشا باشد. چنین کارزاری علیه رژیم جمهوری ایران بخشی از مبارزه ضد استبدای و دموکراتیک مردم ایران و مسلما به نفع مردم ایران است. نمی توان کسی را که بخاطر این افشاءگریها مورد مواخذه قرار داد. این موارد اموری هستند که مستقیما با رژیم جمهوری اسلامی مربوطند و با سرنگونی این رژیم پایان می پذیرند. در ایرانِِ فردا٬ در یک حکومت مردمی و دموکراتیک دیگر از نقض حقوق بشر سخنی در میان نخواهد بود.

منافع ملی تا زمانی که دول و ملتها وجود دارند وجود خواهد داشت و درهر صورت یک مفهوم طبقاتی دارد و ماهیتا یک مفهوم بورژوائی است. قدرتهای امپریالیستی منافع ملی خویش را در سیاست خارجی بر اساس منافع بورژوازی امپریالیستی تعریف می کنند. برای امپریالیسم آمریکا هر آنچه تحت عنوان حریم امنیتی آمریکا به حساب می آید به حساب بخشی از منافع ملی آنها گذاشته می شود. منافع ملی امپریالیست آمریکا حکم می کند که از سیاست تجاوزطلبانه صهیونیستها دفاع کند٬ عراق را اشغال نماید٬ در افغانستان جنایت کند و... منافع ملی آمریکا حکم می کند که بمب اتمی در ژاپن بیفکنند و صدها هزار نفر را در یک ثانیه نابود نماید. منافع ملی آمریکا منافع سرمایه داری امپریالیستی و سیاست تسلط بر جهان است. منافع ملی برای ممالک زیر سلطه حفظ استقلال و تمامیت ارضی آنها در مقابل قدرتهای غارتگر محسوب می شود. آنها به حق حاکمیت ملی٬ تمامیت ارضی٬ عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر٬ همزیستی مسالمت آمیز و روابط متکی بر استفاده متقابل بنا می کنند. این منافع در این ممالک با منافع اکثریت زحمتکشان این جوامع الزاما در تناقض نیست. منافع ملی در این ممالک همان منافع مبارزه ضد امپریالیستی است. فرق است میان منافع ملی امپریالیستی که منجر می شود تا ملتی ملت دیگر را مورد ستم قرار دهد و منافع ملی کشوری که تنها برای حفظ بقاء و موجودیتش مبارزه می کند و در این جنگ منافع عموم خلق بطور عینی منظور می شود و این منافع نباید اصول برشمرده بالا را خدشه دار کند. منافع ملی برای پرولتاریا آن گونه میهنپرستی کمونیستی است که جامعه را بسوی همبستگی جهانی سوق می دهد و مظهر انترناسیونالیسم کمونیستی است. در یک جهان کمونیستی بدون مرز دیگر منافع ملی این یا آن ملت مشخص مطرح نیست منافع کل بشریت مطرح است. ولی تا نیل به آن هدف سالها مبارزه لازم است و این مبارزه از روند دفاع از منافع ملی هر کشور تحت ستم در مقابل قدرتهای سلطه گر می گذرد.

ولی افشاء اسرار نظامی٬ منابع ثروتهای ملی و نظایر آنها که جنبه دائمی٬ راهبردی و مستقل از وجود هر رژیمی در ایران دارد٬ امر موقتی نیست که با سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بتوان نقطه پایانی بر آن گذارد. این منافع٬ یک منافع عمومی و به سرنوشت آتی همه مردم ایران وابسته است. هر رژیم دیگری نیز در ایران بر سر کار آید باید در حفظ این اسرار که شامل نقاط ضعف و قدرت ملی است بکوشد چون در این دنیای پر از دشمن و سلطه گرائی و سیاستهای غارتگرانه چاره ای نمی ماند که دول حاکم بر این سیاستها پافشاری کنند. در تمام جهان به اصظلاح آزاد که ظاهرا نه متجاوزند و نه غارتگر٬ همه دول بودجه های سری دارند که آنرا رسما اعلام نمی کنند. حتی بودجه های نظامی را با پوششهای عوامفریبانه به تصویب مجالس خویش می رسانند تا رقیب و یا دشمن خویش را در تاریکی قرار دهند. اینهمه رقابتهای تسلیحاتی و مدرنیزه کردن صنایع نظامی و گسترش شبکه های اطلاعاتی از روی هوی و هوس صورت نمی گیرد بلکه با اهداف و نیات غیر انسانی و سودجویانه صورت می پذیرد. این تصویر دنیای سیاسی کنونی است.

مخلوط کردن اهداف و ابزاری که برای تحقق این اهداف صورت می گیرد با اهداف مبارزه ضد استبدای کار درستی نیست.

کسانی که سوراخ دعا را گم کنند و ندانند که برای چه اهدافی به مبارزه دست زده اند طبیعتا باید برای تجاوز آمریکا و اسرائیل به ایران هلهله کنند و یا از تحریمهای ضد بشری امپریالیستها حمایت نمایند و یا به جاسوسان و ستون پنجم دشمنان بشریت در ایران بدل شوند٬ تمامیت ارضی ایران را به زیر پرسش ببرند و برای تجزیه ایران به ممالک وابسته و زیر سلطه قدرتهای بزرگ یاری رسانند.

کمی در این زمینه غور کنیم. ایران توانسته به دانش فن آوری در زمینه ساخت موشک٬ پرتاب ماهواره به مدار زمین٬ پرتاب موجودات زنده به مدار زمین و در بسیاری زمینه های دیگر حتی به گفته دشمنان ایران دست پیدا کند. طبیعی است که این اقدامات محصول انقلاب ضد استبدادی و ملی ایران است. طبیعی است که این انقلاب دستآوردهای مهمی برای مردم ایران داشته است. اگر رژیم وابسته و نوکر صفت پهلوی هنوز در ایران بر سرکار بود موشک از آمریکا با هزینه مردم ایران و دلارهای نفتی وارد می شد و 50 هزار مستشار آمریکائی با مصونیت قضائی در ایران بر خزانه مردم ایران تحمیل می شدند. آنوقت ایران ژاندارم منطقه بود و باید امنیت خلیج فارس را در خدمت منافع امپریالیستها با سرکوب نهضتهای آزادی بخش تامین می کرد که کرد. این دستآوردهای انقلاب برای نسل آینده ایران باقی می ماند٬ چه رژیم جمهوری اسلامی بر سر کار باشد و چه نباشد. این دستآوردها با منافع ملی ما سر و کار دارند و دیرپا می باشند٬ وجودشان به وجود رژیم جمهوریاسلامی که می خواست ازدانشگاه حوزه علمیه بسازد بستگی ندارد. حال اگر کسی پیدا شود به بهانه انتقامجوئی از این رژیم فاسد و جنایتکار تمام اسرار فن آوری ایران و مکانهای تولید و طرز توزیع و سطح دانش فن آوری و... آنرا در اختیار دشمنان ایران از جمله آمریکا و اسرائیل قرار دهد آیا می توان از وی بنام خادم به ایران نام برد و مدعی شد که وی به مردم ایران خدمت کرده است؟ هرگز! چنین فردی خائن است٬ جاسوس است و در خدمت منافع اجانب در ایران فعال شده است. این اقدام وی به منافع مردم ایران صدمه می زند ولی یکذره نیز از قدرت آخوندهای در قدرت نمی کاهد برعکس آنها این اعمال را وسیله حقانیت و تبلیغات خویش دانسته و وسیله توجیه گرانه برای تشدید خفقان و سرکوبی جنبشهای دموکراتیک قرار می دهند. چنین افراد یا گروههائی حتی محبوبیت خویش را در میان مردم ایران از دست می دهند.

ریشه بسیاری از این انحرافات این نادانی سیاسی است که کسانی می پندارند٬ دنیای غارتگری که خود را "آزاد" می نامد و آزادیش در تجاوز و سرکوب دیگران و "تروریستها" ست و ملتهای جهان از دستشان ذله شده٬ بر اساس ادعاهای دروغشان در پی آزادی و رفاه ملت ایران است. این عده خود قربانیان تبلیغاتی رسانه های گروهی امپریالیستی هستند که آنها را شستشوی مغزی داده اند.

گفته می شود اگر همدستی با آمریکا و اسرائیل خیانت ملی است پس باید گفت که همکاری شیعیان عراق با جمهوری اسلامی در زمان سرکار بودن صدام حسین نیز خیانت ملی به مردم عراق بوده است. پرسشگر البته نظر قطعی خود را در این پرسش روشن بیان نمی کند. آیا بنظر شخص وی این همکاری خیانت ملی بوده است و یا نبوده است؟ باید به نمونه شیعیان عراق تاسی جست و یا نباید جست؟

بنظر حزب ما آن سازمانهای شیعی که با رژیم جمهوری اسلامی برای سرنگونی رژیم عراق همکاری داشته اند و اسناد آن کشور را در اختیار رژیم جمهوری اسلامی می گذارده اند طبیعتا به مردم عراق خیانت کرده اند. اگر در زمان جنگ این شیعیان از نقل و انتقالات ارتش عراق به رژیم ایران گزارش می داده اند و یا اطلاعات سری و نظامی در اختیار رژیم ایران می گذارده اند طبیعتا جاسوسان رژیم ایران بوده اند. همین امر در مورد ایرانیانی صادق است که در زمان تجاوز عراق به ایران اطلاعات نظامی ایران را در اختیار عراقیها قرار می دادند تا در ایران کشتار بیشتر و خرابیهای بزرگتری به بهانه تضعیف رژیم جمهوری اسلامی ببار آورند. مگر غیر از این است که پیروزی ارتش عراق به یاری همه ممالک امپریالیستی و ارتجاع منطقه می توانست به اشغال دائمی خوزستان منجر شود و نقشه جغرافیائی منطقه را برهم زند؟ آیا وارد کردن میلیاردها دلار خسارت به ایران و نابودی شهرهای بزرگی مانند خرمشهر و آبادان و پالایشگاه نفت آبادان و... خیانت به منافع ملی ایران نیست؟ آیا می شود اینهمه خرابکاری را تنها به بهانه دشمنی با رژیم جمهوری اسلامی تبرئه کرد؟ آنوقت معلوم نیست اهداف چنین نظریه پردازانی برای مبارزه با جمهوری اسلامی چیست؟ آنها با چه نیتی مبارزه می کنند؟ به بیماری خود بزرگ بینی و مالیخولیا دچارند؟

سازمانهای شیعی که با رژیم جمهوری اسلامی همکاری کردند همانهائی هستند که بعدا برای سرنگونی رژیم صدام حسین حتی همدست امپریالیستها شده و بر اشغال کشور عراق و غارت نفت و موزه ها و میلیاردها دلار ذخایر بانکی و... آن کشور صحه گذاردند. این سازمانها به عنوان دست نشانده دولت آمریکا و دست دراز شده ایران در عراق بر سر کار آمدند. آیا می شود حکومت کنونی عراق را که قانون اساسی اش با مشاورت اسرائیلیها نوشته شد تا اتباع اسرائیلی که دارای تبار عراقی هستند در انتخابات تقلبی به نفع حکومت دست نشانده عراق شرکت کنند حکومتی ملی به حساب آورد؟ طبیعتا از نظر حزب ما چنین سازمانهائی به منافع و مصالح ملت عراق خیانت کرده اند.

حتی آیت اﷲ خمینی که در دشمنی اش با رژیم سلطنت تردید نیست حاضر نشد در هنگام اقامت اش در عراق به چنین همکاری ننگینی با رژیم صدام حسین تن در دهد.

در توجیه خیانت ملی گفته می شود که آیا می توان در جنگ جهانی دوم٬ نظامیان آلمانی که بارها قصد ترور هیتلر را داشتند و یا با ارتش متفقین همکاری می کردند تا جلوی جنایات هیتلر و ارتش فاشیستی اس اس او را بگیرند٬ خیانتکار بودند؟.

نخست اینکه اشتباه است اگر نازیها و نژادپرستان را مترادف با ملت آلمان بدانیم و آلمان را با ایران مقایسه نمائیم. دوم اینکه آلمان یک کشور امپریالیستی٬ سلطه جو و تجاوزگر بود که می خواست منافع ملی سایر ممالک را به خطر انداخته و لگدمال کند. آنها می خواستند به عنوان ملت برتر سایر ملل جهان را تحقیر کرده به بردگی و اسارت کشور آلمان و طبقه حاکمه آن در آورند. آنها می جنگیدند تا به سرکردگی امپریالیست انگلستان در جهان خاتمه داده و بر اساس توازن جدید قوای در جهان٬ به تقسیم مناطق نفوذ و بازارها و ثروتهای ملل دیگر بپردازند. آنها بانی جنگ جهانی دوم بودند که میلیونها انسان در آن کشته شدند و در طی آن شهرهای بزرگی با خاک یکسان گردیدند. شکست آلمان آزادی بشریت از دست یک عفریت امپریالیستی بود. ارزیابی علمی را باید بر تحلیل از ماهیت جنگ قرار داد.

اتفاقا همین بحث در میان سوسیال دموکراسی در زمان جنگ اول جهانی مطرح بود که امپریالیستها برای غارت جهان به جان هم افتاده بودند و به چیزی که فکر نمی کردند آزادی و رفاه بشریت بود. بسیاری از سوسیال دموکراتها تحت عنوان "دفاع ملی" در کنار غارتگران قرار گرفتند که می خواستند جهان را میان خویش تقسیم کنند. تنها لنین بود که مسئله دفاع ملی را با اهداف سیاسی جنگ و منافع بشریت مترقی٬ با ماهیت جنگ امپریالیستی پیوند زد و از یک رستنگاه سیاسی و طبقاتی به امر مبارزه ملی برخورد نمود. مخلوط کردن منافع ممالک امپریالیستی و دول زیر سلطه بهیچوجه جایز نیست. در غیر این صورت اگر ما این اصل را به صورت غیر دیالکتیکی و انتزاعی بپذیریم به مدافعین استعمار و بردگی ملل تبدیل می شویم. شکست آلمان پیروزی بشریت و احترام به حق سایر ملل برای حفظ منافع ملی شان بود. فرق است میان کشوری که برای حفظ استقلال خویش مبارزه می کند و کشوری که می خواهد استقلال سایر ممالک را از میان بردارد و آنها را به مستعمره خویش بدل کند. ادعای استقرار آزادی و دموکراسی در ممالک زیر سلطه و اشغال شده حرف پوچی بیشتر نیست. سوم اینکه کودتاگران در آلمان خواهان آزادی سایر ملل نبودند. آنها که از طبقه حاکمه بودند خود در تقویت رژیم نازیها نقش موثری داشتند و تنها در زمانیکه مطمئن شدند ادامه جنگ به ضرر منافع امپریالیست آلمان است می خواستند با ترور هیتلر به سازشهای جدیدی با سایر امپریالیستها دست بزنند. هدف آنها نجات منافع بورژوازی امپریالیستی آلمان بود٬ آنها جلوی ضرر را از هر جا می گرفتند برایشان منفعت بود. به دعوای آنها باید در چارچوب تضاد دزدان نگاه کرد. در زمان جنگ جهانی دوم دو جبهه بزرگ جهانی بوجود آمده بود. رهبری شوروی سوسیالیستی در یک جبهه و پیروزی متفقین در جنگ به شکست نازیسم و فاشیسم به فروپاشی نظام استعماری بطور کلی٬ به استقار دموکراسی در جهان منجر شد و ماهیت آزادیبخش داشت. ندیدن دیالکتیکی پدیده ها و این همانی کردن آنها یک تحلیل علمی نیست و برای کسی در جهان راه گشا نخواهد بود.

با این استدلالات بی سر ته نمی شود خودفروشی را توجیه کرد.

هستند ایرانیان و گروههائی که اسرار نظامی٬ اقتصادی و سیاسی ایران را در اختیار آمریکا و اسرائیل قرار می دهند و مورد تشویق این ممالک قرار می گیرند. آنها از فرار و یا ربوده شدن کارشناسان نظامی و علمی ایران حمایت می کنند٬ حتی عده ای برای ربوده شدن و یا پناهندگی شهرام امیری به آمریکا پایکوبی کردند و به سایرین توصیه نمودند که به شهرام امیری تاسی جویند. گرچه کینه و نفرت نسبت به رژیمی عقب مانده و ددمنش و وحشی قابل فهم است ولی این رژیمها ماندنی نیستند٬ ایران و مردمش هستند که ماندنی اند و دستآوردهای این ملت را در اختیار دشمن سلطه گر گذاردن کوته نظری٬ بی دورنمائی و بهر صورت خیانت است. این اقدامات مورد ترغیب و تشویق رسانه های گروهی امپریالیستی و صهیونیستی قرار می گیرد.

این طیف از سازمانها و گروه ها بر این تصور باطلند که گویا امپریالیستها و صهیونیستها دغدغه خاطری بجز آزادی و دموکراسی و نجات مردم ایران ندارند. حال آنکه تجربه زنده حداقل از زمان جنگ جهانی اول نشان می دهد که این نیروها و محافل تا به چه حد جنایتکار و وحشی اند٬ آنها بانیان دو جنگ جهانی٬ اشغال کشورها٬ بمباران آنها با بمبهای ناپالم٬ اتمی٬ بمبهای خوشه ای٬ مین های ضد نفر٬ بمبهای فسفری و گلوله های آغشته به مواد رادیو آکتیو بوده اند. آنها انواع و اقسام "شکنجه های علمی" را اختراع کرده اند٬ زندانهای سری و علنی داشته اند و... حمایت آنها از حقوق بشر و دموکراسی و آزادیخواهی دروغین است. دل بستن به این "ناجیان" و دامن زدن به این توهم که گویا اینها برای منافع ملی ایرانیان دل می سوزانند اگر ملایم بگوئیم از بلاهت سیاسی سرچشمه می گیرد. هر اطلاعی که به دشمنان خلقهای و دول جهان داده شود نه تنها خیانت ملی بلکه خیانت به بشریت است. بعد از سرنگونی رژیمهائی نظیر رژیم ایران امپریالیستها اطلاعات بدست آمده را علیه رژیم مترقی و انقلابی آینده ایران نیز مورد استفاده قرار می دهند. جاسوسان ایرانی نیز باید به جاسوسی خود ادامه دهند. یک بار جاسوس همیشه جاسوس.

طبیعتا اگر دولتی وجود داشته باشد که ماهیتا از منافع بشریت٬ از دموکراسی دفاع کند و این را در عمل نشان دهد حمایت از این دولت حتی اگر ایرانی نباشد وظیفه هر انسان مترقی است زیرا به منافع ملی کشورش نیز خدمت کرده است. طبیعی است که باید از مبارزه این دولتها در قبال تجاوزات و سلطه گری نیروهای غارتگر حمایت کرد.

حال ما برای شکافتن ماهوی مسئله به یک پرسش متقابل دست می زنیم. آیا اقدامات شیعیان عراقی در همدستی با رژیم ایران چنانچه رژیم صدام حسین رژیمی انقلابی و موکراتیک بود می توانست قابل توجیه باشد؟ هرگز! مسلما در چنان شرایط کسی را جرات آن نبود که از عمل خیانتکارانه شیعیان عراقی بهر توجیهی که باشد حمایت کند.

همین نکته در مورد آلمان صادق است. اگر دولت آلمان دولتی مترقی و انقلابی بود و نه فاشیستی و نژادپرست و امپریالیستی آیا آنوقت عمل کودتا و همکاری با سایر دول سلطه گر خیانت به منافع ملی به حساب نمی آمد؟

از این نمونه ها فقط می توان یک نتیجه گرفت که به پدیده خیانت ملی نمی توان مجزا و منفرد برخورد کرد. پدیده خیانت ملی را باید سیاسی و در چارچوب منافع مبارزه طبقاتی مطرح کرد.

اگر حامیان خیانت ملی که مشوقین خائنین هستند یک نمونه و تنها یک نمونه در وضعیت سیاسی دنیای کنونی به ما نشان دهند که کشوری قدرتمند وجود دارد که صمیمانه و بدون نیات غارتگرانه و ضد انسانی در پی یاری به مردم ایران است و خواهان استقرار دموکراسی و ازادی در ایران بوده و استقلال میهن ما را برسمیت شناخته و به تصمیمات اکثریت مردم ایران احترام می گذارد حزب ما حاضر است به زیر ادعاهای آنها صحه بگذارد.

ولی اکنون ما در بیابان برهوتی زندگی می کنیم که عقربها در فکر غارت جهانند. در این دنیا سند تبرئه برای آمریکا و اسرائیل صادر کردن خود عین خیانت ملی است.



نقل از توفان شماره 126 ارگان مرکزی حزب کارایران شهریورماه 1389

www.toufan.org

toufan@toufan.org

هیچ نظری موجود نیست: