خود
ستائی تهوع آور
کمیته نروژی نوبل در اسلو در روز
جمعه 12 اکتبر 2012 مطابق 20 ماه مهر 1391 اعلام کرد که اتحادیه اروپا جایزه نوبل
صلح را به خاطر شش دهه خدمات اتحادیه اروپا در راه صلح و دمکراسی دریافت می
کند.
این
تصمیم کمیته نروژ، سیلی از تمسخر بر لبان مردم جهان جاری ساخت. خنده دار این است که
دست اندرکاران این خودستائی تهوع آور کارشان به مصداق آن شیخ است که از کار کرده
خود می خندید و احساس هنرمندی می کرد. مدتهاست که مردم جهان با چشم خود دیده اند و
شاهد بوده اند که این گونه "جوایز جهانی" به ابزاری تبلیغاتی و سیاسی برای تحقق
نیات استعماری بدل شده است. مردم دیده اند که اوبامای جنگ طلب و متجاوز جایزه صلح
دریافت می کند. به فردریک دو کلارک رئیس جمهور آفریقای جنوبی در دوران آپارتاید در
سال 1993 جایزه صلح دادند و یا رهبران دولت فاشیستی و اشغالگر اسرائیل از جمله آقای
مناخم بگین تروریست تحت تعقیب و مشهور، در سال 1978، و آقایان شیمون پرز و اسحاق
رابین دو جنایتکار مشهور صهیونیست در سال 1994 مورد تفقد این کمیته قرار گرفتند و
بیکباره صلح طلب از کار در آمدند. این کمیته چه معجزه هائی که نمی کند. هنری کیسنجر
وزیر خارجه اسبق آمریکا که در زمان مسئولیت خود از حامیان بمباران لائوس و کشتار
مردم این کشور بود و در کودتای جنایتکارانه شیلی و قتل عام مردم آن دیار دست داشت و
از پینوشه ی قاتل حمایت می کرد، یکی دیگر از برگزیدگان دریافت این جایزه سیاسی است.
جایزه نوبل صلح، یک جایزه صرفا سیاسی است و اهداء آن فقط با نیات سیاسی صورت می
گیرد. کمیته نوبل صلح نقش کشیشی را ایفاء می کند که گناه کاران را به پاس عدم
اعتراف به گناه، غسل تعمید می دهد و از هر گونه گناه مبرا می سازد تا با خیال راحت
به جنایاتشان ادامه دهند. البته گاه و گداری نیز افرادی را به این "افتخار" مفتخر
می کنند که صاحب نام نشانی بوده در نزد افکار عمومی محبوبیتی دارند. ولی این
محبوبیت باید پوششی شود تا جنایات جنایتکاران را بپوشاند.
البته در این نمایش مشتی ایرانی متعلق به انقلاب مخملی نیز شرکت دارند که
از مزایای هتلهای درجه یک و مخارج مسافرتهای عدیده به بهانه شرکت در دوره های
کارشناسی حقوق بشر و یا روزنامه نگاری در لندن و سایر شهرهای اروپا و یا در دوبی و... برخوردارند، تصاویر کوچک و
بزرگ آنها را در نشریات امپریالیستی برای عوامفریبی چاپ می کنند. این ایرانی های
خود فریب واقفند که اگر دهان باز کرده تجاوز امپریالیستها به ایران را محکوم کرده،
از حق قانونی ایران در استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای دفاع نموده، محاصره
اقتصادی ایران و گرسنگی دادن به مردم ایران را جنایتکاری علیه بشریت دانسته و محکوم
نمایند و یا اینکه به امر تحقق حقوق بشر کاسبکارانه برخورد ننموده، آنرا جهانشمول
دانسته و نقض آنرا توسط صهیونیستها و امپریالیستها در فلسطین و افغانستان و عراق
محکوم کنند، دیگر از اطاقهای راحت هتلهای درجه یک و پولهای همراه جوایز بنیادهای
مشکوک امپریالیستی-صهیونیستی، از ضیافتهای گرانقیمت با صرف شامپاین و قرقاول و
خاویار انتشار نام و نشان بی اهمیتشان در نشریات امپریالیستی خبری نیست. آنها
آموخته اند که "آسته آسته راه بروند تا گربه شاخشان نزند". این ایرانی ها از آن نوع ایرانی هائی هستند که
آنها را لای پوست پیاز می خوابانند تا به موقع از آنها برای اسارت ملت ایران
استفاده کنند. حزب ما بارها اعلام کرده است که برای مبارزه با این تاکتیک
امپریالیستی تنها یک راه وجود دارد و آن اعلام موضع روشن کسانی است که این جوایز را
به دست می آورند، اعلام موضع بر این مبنا که نشان دهد آنها حاضر نیستند شرافت و
غرور ملی خویش را برای دریافت این نوع جوایز به فروش برسانند. آنها باید به صراحت
خط تمایز خویش را با ریاکاری امپریالیستها و یا صهیونیستها نیز روشن کنند. طفره
رفتن از این امر، پذیرش همدستی با دشمنان بشریت و مردم ایران است. این جوایز نه
برای ایران و نه برای آنها افتخاری خلق نمی کند و سرانجام مانند لکه ننگ همکاری با
بنیادهای مشکوک در تاریخ زندگی آنها می ماند. این افراد اگر فرصت طلب و خودفروخته
نباشند می توانند در سخنرانی تشکر آمیز خود مواضع سیاسی مردم ایران را در نفرت از
جمهوری اسلامی، امپریالیسم و صهیونیسم بیان کنند. این است ملاک تمیز سره از نا
سره.
ظاهرا باید چنین باشد که اعطای جایزه نوبل صلح به سیاستمداران و آنانی که
در سرکوب مردم جهان و انسانها شرکت داشته اند، با روح تحقق حقوق بشر مغایرت داشته
باشد، ولی این دم و دستگاه تبلیغاتی اروپائی از آن جهت ساخته نشده است تا به رهروان
راه آزادی و استقلال و دموکراسی و خدمت به انسانیت خدمت کند و از آنها تجلیل به عمل
آورد، این دم و دستگاه را ساخته اند تا از آن به عنوان ابزار مبارزه ایدئولوژیک
برای فریب افکار عمومی و مبارزه در عرصه جنگ روانی استفاده کنند. در گذشته پاره ای
سازمانهای بین المللی این جوایز را دریافت کرده بودند و نوع فعالیت و نام آنها
حداقل جای شک و تردیدی را باقی می گذارد که تناسبی میان دریافت جایزه نوبل صلح و
فعالیتهای عام المنفعه این سازمانها وجود دارد. آنها عبارت بودند از: دفتر دایمی
صلح بین الملل، صلیب سرخ جهانی، کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان،
سازمان یونیسف و سازمان بین المللی کار، ولی تصمیم اخیر کمیته نوبل نروژ این تناسب
ظاهری را بدور انداخته و رودربایستی را به کنار گذارده و بی محابا تصمیم به
عوامفریبی و تطهیر امپریالیسم اروپا گرفته است.
پس
از این خودستائی که اقدامی صرفا عوامفریبانه و سیاسی است و تلاش دارد در شرایط
بحرانی کنونی، پرده ای بر جنگ طلبی و تجاوزکاری استعمار گران کهن و امپریالیستهای
نوین اروپائی بیفکند، سیل خودستائی از سران این کشورها آغاز
شد.
در
توضیح کمیته نروژی نوبل آمده است که اتحادیه اروپا در دهههای گذشته پیشاهنگ
پیشبرد صلح، دمکراسی و آشتی در قاره اروپا بوده است. به گفته کمیته نوبل وجود
مشکلات اقتصادی کنونی نمیتواند از اهمیت خدمات اتحادیه اروپا بکاهد.
مارتین شولتس، رئیس
پارلمان اروپا در نخستین واکنش اعلام کرد که از اعطای جایزه نوبل صلح به اتحادیه
اروپا "عمیقاَ خشنود" و "مفتخر" است. وی تصریح کرد که این تصمیم میتواند
"الهامبخش" فعالیتهای آینده اتحادیه اروپا باشد.
دولت آلمان نیز رسماَ
دریافت جایزه نوبل صلح را تبریک گفت. اشتفن زایبرت سخنگوی دولت آلمان دقایقی پس از
اعلام این خبر در برلین گفت: "این جایزه شادیآور و تاییدی بر پروژه بزرگ صلح در
اروپا به شمار میآید".
آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نیز این موفقیت را به همه نهادهای اجرایی و
اعضای اتحادیه اروپا شادباش گفت.
گرهارد شرودر، صدراعظم
پیشین آلمان نیز اعطای جایزه نوبل صلح را "نشانهی رد ناسیونالیسم و حکومتهای
کوچک" دانست و تاکید کرد که این جایزه به تقویت بیشتر کشورهای اروپایی یاری خواهد
رساند.
سخنان گرهارد شرودر بهترین بیان سوسیال دموکراتیک امپریالیستی آلمان است.
وی در حالی از رد ناسیونالیسم و ممالک کوچک سخن می راند که امپریالیسم آلمان سرزمین
یوگسلاوی را به خاک و خون کشید و آن کشور قدرتمند را به کشورهای کوچک و قابل بلع
برای امپریالیستهای اروپا و آمریکا بدل کرد و دامنه ناسیونالیسم آلمان را به دامنه
کوه های هندوکش کشانیده است. سربازان امپریالیسم آلمان در کوزوو به سرکوب اقلیت صرب
و تجزیه یوگسلاوی سابق اشتغال دارند و هم اکنون عازم ترکیه می شوند تا در تجاوز به
سوریه نقش مستقیم ایفاء کنند. این امر به غیر از شرکت ناوگان دریائی آلمان در
مرزهای لبنان است. هم اکنون ناسیونالیسم آلمان زمام امور اتحادیه اروپا را در دست
گرفته و به زورگوئی و تعیین خط مشی به نفع سرمایه داران آلمان در اروپا مشغول است.
مبارزه طبقاتی در تمام ممالک اروپا اشکال حاد و خشونت آمیز بخود گرفته است و بخش
بزرگی از ملتهای اروپا امپریالیسم آلمان را سرزمین هیتلر دوم ارزیابی می کنند و بر
ضد نمایندگان آنها در کشورهایشان به اعتراض دست می زنند. در کشور آلمان امپریالیستی
با دستور از بالا سازمانهای دست آموز به ترور ترک تباران و یونانیها به مدت ده سال
اشتغال داشتند، تا "شرّ" آنها را از سر خود کم کنند. پرونده های این جنایتِ از بالا
را، یکی بعد از دیگری نابود می کنند، تا افتضاح ناشی از برملا شدن دستورات بالائی
ها را بپوشانند. همین بالائیها بودند که آتش زدن پناهجویان خارجی در آلمان را در
شهرهای "مُلن"، "هویرز وردا"، "زولینگن"، "لوبِک" و... سازمان دادند و ماستمالی
نمودند. صلح آنها صلح بر خاکستر انسانهاست. در نروژ دموکراتیک و سرزمین جایزه صلح
نوبل یک نروژی نژادپرست و ضد خارجی بیش از 70 نفر را به قتل رساند نه از آن جهت که
دیوانه بود، بلکه از آن جهت که سیاست عمومی نژادپرستانه پنهان در اروپا را که به
همه تزریق می شود پیگیرانه متحقق ساخته بود. مبارزه بر ضد دین اسلام توسط عمال
شناخه شده صهیونیسم با همدستی حکومتهای این ممالک بر کسی پوشیده نیست. آنها حتی
قوانین اساسی بورژوائی خویش را نیز لگدمال می کنند. آیا این جنایات همان کارنامه
"شش دهه خدمات اتحادیه اروپا در راه صلح و دمکراسی" است؟.
در
حالی که جنگ طبقاتی در داخل این ممالک از جمله در یونان، اسپانیا، پرتقال، ایتالیا
در حال گسترش است، سرمایه داران به مُسکّن "صلح و پیشرفت" در اروپای "صلحدوست"، با
گواهینامه کمیته حقوق بشر نروژ نیاز دارند. امپریالیسم فرانسه با نیروی نظامی ناتو،
حکومت قانونی لیبی را سرنگون کرد و کشور لیبی را به زیر سلطه خویش در آورد. اروپا
در شش دهه گذشته مظهر تجاوز و جنگ بوده است. امپریالیسم فرانسه بیش از یک میلیون
الجزایری را به قتل رساند تا سرانجام مجبور شد به استقلال آنها تن در دهد، اروپا از
تمام تجاوزات امپریالیست آمریکا در سراسر جهان به حمایت برخاست و هنوز هم در کنار آنها در اشغال عراق و
افغانستان و لبنان و لیبی و سوریه و... شرکت دارد. امپریالیسم اروپا در تمام دوران
تجاوز آمریکائی ها به سرزمین کره و و ویتنام و لائوس و کامبوج و کشتار بیش از یک
میلیون نفر ویتنامی با بمبهای شیمیائی در کنار امپریالیسم آمریکا قرار داشت.
امپریالیسم اروپا تمام کودتاهای ضد بشری در ایران و اندونزی و سراسر آمریکای لاتین
را مورد حمایت قرار داد و ماهیت توسعه طلبانه و ضد بشری خویش را به منصه ظهور
گذارد. امپریالیسم اروپا در سرکوب خلق فلسطین در کنار صهیونیستها ایستااده است و
مبارزات مردم فلسطین را تخطئه می کند و به تصمیمات آنها احترام نمی گذارد. اروپا
مانند امپریالیست آمریکا به بهانه حمایت از حقوق بشرِ خود ساخته، حقوق ملل را به
زیر پا می گذارد و روزی نیست که ده ها افغانی را در افغانستان به قتل نرساند. نقش
اروپا در آفریقا در ایجاد گرسنگی و تاراندن زارعان آفریقائی از مزارعشان در مطبوعات
اروپائی مشهود است. آنها گرسنگان آفریقائی را که در اثر سیاستهای امپریالیستی بی
خانمان شده و برای رهائی از وضعیتشان خطر گذر از دریای مدیترانه را بخود می خرند و
خود و خانواده خویش را به آب و آتش می زنند، در دریای مدیترانه به گلوله می بندد و
بیش از 1000 نفر از آنها را به نام نامی حمایت از مرزهای اروپای متحد با برچسب حقوق
بشر به قتل می رساند. آنها سودان را تجزیه کرده و اکنون در پی تجزیه نیجریه هستند
تا نفت این ممالک را در اختیار خود بگیرند. نقش آنها در بنگالدش و هندوستان بهتر از
آفریقا نیست. اروپا از تجاوزات اسرائیل و اشغال سرزمینهای فلسطینی دفاع می کند و به
صهیونیستهای اسرائیل نه تنها بمب اتمی داده است، بلکه زیردریائی های اتمی نیز اهداء
نموده است که طبیعتا اقدامی جنایتکارانه و در مغایرت کامل با روح جایزه نوبل صلح
است. اروپای "بشردوست" مرزهای خویش را به روی پناهجویان سراسر دنیا بسته است و کولی
های رومانی و مجارستان را مورد ضرب و شتم قرار داده و برایشان مانند زمان هیتلر
حقوقی قایل نیست و مانع اقامت آزاد آنها در اروپا که باید سرزمین اروپائی ها و
کشورهای بدون مرز باشد، می شود.
نماینده حقوق بشر در دولت آلمان آقای مارکوس لونینگ برخورد غیر انسانی به
پناهندگان را در کشور یونان به باد انتقاد گرفت و بیان کرد: " آنچه که نسبت به
پناهندگان در یونان می گذرد برای همه اروپا ننگ است". این پناهندگان هم قربانی
نژادپرستان یونانی هستند و هم قربانی عدم رسیدگی به وضع آنها از طرف دولت یونان.
سازمان عفو بین الملل در آلمان، اظهار داشت که دولت یونان رفتار غیر انسانی با
پناهندگان داشته و آنها را در زندان نگاه می دارد و به آنها پناهندگی نمی دهد.
مرزبانان یونانی فراریان سوری را که از ترکیه به داخل یونان می آیند با زور اسلحه
بازمی گردانند. بر اساس اظهارات شاهدان عینی یک گروه 40 نفره سوری که در میان آنها
کودکان نیز وجود داشته اند در ماه ژوئیه با زور اسلحه تهدید شدند که از وسط رودخانه
مرزی اوروس به سمت ترکیه شنا کنند. پلیس یونان آنها را در داخل دو قایق حمل نموده و
در مرز دریائی میان دو کشور یونان و ترکیه بدون وسایل امدادی، با الهام از همتاهای
ایتالیائی شان، به آب پرتاب کرده است. فقط
15 نفر از این فاجعه انسانی جان سالم بدر برده اند.(نقل از نشریه آلمانی زود دویچه سایتونگ مورخ 21 دسامبر 2012). آلمان
که خودش سازمانهای نازی را مسلح کرده تا خارجیان را به قتل برسانند و با درز کردن
اسناد به بیرون مشغول آتش زدن مدارک هستند، بیکباره از تجاوز نازی های یونانی به
پناهندگان خارجی خونش به جوش آمده و وجدانش معذب شده است. نماینده حقوق بشر در دولت
آلمان نقض حقوق بشر در یونان را وسیله ای کرده است تا فشار ضد بشریش را بر مردم
یونان افزایش دهد. وی مدعی است که دولت یونان کارمند به اندازه کافی دارد تا بتواند
به پناهندگان کمک نمایند ولی این کار را نمی کند. این نوع شیوه بیان، همان بیان
تهدیدآمیز و توهین آمیز امپریالیسم آلمان نسبت به مردم یونان است که آنها را به
تنبلی و بیعاری متهم کرده و مدعی می شد که در یونان کارمندهای مفتخور برسر کار
زیادند که حقوق می گیرند و کار نمی کنند و دولت یونان باید همه آنها را تصفیه کند.
حال همان کارمندان بی کار از کمک به پناهندگان ابا دارند. دولت آلمان این سیاست را
امروز به نحو دیگری و زیر لوای حقوق بشر به افکار عمومی القاء می کنند. دولت آلمان
و یا سایر ممالک ثروتمند اروپا اگر بوئی از بشر دوستی برده اند، خوب است که بیاری
پناهندگان در یونان بروند، و نه اینکه از بیرون بر اساس مصلحت زمانی فریاد بزنند
لنگش کن. دولت آلمان خودش دروازه های خود را بر روی پناهندگان بسته است.
دولت آلمان اگر دلش برای بشر می سوزد خوب است از ارسال موشکهای پاتریوت به
ترکیه که یک اقدام جنگی است خودداری کرده و با فشار به ترکیه مانع شود که در امور
داخلی سوریه دخالت کرده و ده هزار عمال طالبان را مسلح نموده و به سوریه گسیل دارند
و مردم سوریه را آواره نمایند. مسئول قتل عام این 25 نفر در مرز یونان و ترکیه
یونان نیست، امپریالیستهای اروپائی هستند که به حق حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه
تجاوز کرده و میلیونها انسان را آواره ساخته اند و هنوز نیز به آنجا اسلحه صادر می
کنند و آنها را آوراه می کنند. و حاضر نیستند به نتایج اعمال جنایتکارانه خویش نیز
با وجدان برخورد کنند. ریاکاری و دوروئی در ماهیت امپریالیستهاست. آوارگان سوریه
محصول سیاستهای تجاوزکارانه اتحادیه اروپا در منطقه خاور میانه، در ترکیه و سوریه،
لبنان و افغانستان است. آنها هم مردم را می کشند و هم طالبان کمک را مورد تحقیر
قرار می دهند. آیا این است "افتخارات اروپا" که آنها را شایسته دریافت جایزه نوبل
صلح می کند؟
نژادپرستی سیاست غیر رسمی اتحادیه اروپاست. آنها با تحریمهای غیر قانونی و
ضد بشری بر ضد مردم ایران موافقند و با امپریالیست آمریکا در این عرصه همکاری می
کنند، امپریالیسم اروپا در کنار آمریکا یکی از حامیان صدام حسین در جنگ تحمیلی علیه
ایران بود. کارخانه های تسلیحاتی اتحادیه اروپا تسلیحات شیمیایی و گاز سمی برای
صدام حسین تامین می کردند و با تظاهر به دلسوزی برای حقوق بشر حاضر بودند جانبازان
شیمیایی ایرانی را در بیمارستان های اروپائی برای سنجش تاثیر سلاحهای بکار رفته،
مورد درمان "بشردوستانه" قرار دهند. حقوق بشر آنها در خدمت استفاده از سیاست "خرگوش
آزمایشگاهی " ساختن سربازان ایرانی بود. اتحادیه اروپا بزرگترین فروشنده سلاحهای آدمکشی
در جهان است. این تسلیحات برای تحقق حقوق بشر و ایجاد صلح در جهان نیست. این داد و
ستدهای تسلیحاتی برای غارت خلقها و تامین منافع ممالک امپریالیستی و تامین سودهای
هنگفت آنهاست.
بورژوازی نروژ نیز می خواهد از این نمد برای خویش کلاهی بسازد و با تبلیغ
در مورد اهمیت اروپا، مردم نروژ را به پیوستن به اتحادیه اروپا تشویق کند. باید
انتظار داشت تا با این تبلیغات در آینده نزدیک نروژ به صورت کامل به اتحادیه اروپا
بپیوندد و سپس نوبت به سوئد نیز می رسد. اهمیت پیوستن به اتحادیه اروپا برای ممالک
شمال اروپا تنش سیاسی احتمالی آینده در مورد ثروت های طبیعی قطب شمال است که برای
به دست آوردن قدرت چانه زنی بالا در مقابل روسها و دانمارک و کانادا این همگرائی
بیشتر حس می شود.
نمونه بذل و بخشش کمیته نوبل صلح را ما می توانیم در عرصه های دیگر از جمله
کارزار ایران تریبونال نیز مشاهده کنیم که عمال امپریالیسم و
سازمانهای امنیتی راه می افتند و با نمک گیر کردن سازمانهائی نظیر اقلیت و بخشیدن
آخور "شهرزاد نیوز" به آنها و چرب کردن سبیل رهبرانشان "راه انقلاب آینده ایران" را
به آنها نشان داده، به سینه آنها مدال زده و به آنها جایزه می دهند تا به بلندگوی
تبلیغاتی صهیونیسم و امپریالیسم در ایران بدل شوند. کارزار ایران تریبونال که کارِ
زارِ اقلیت را برملا کرد، از همین گونه کارزارهای تبلیغاتی جهانی است. بخشی از
مجموعه سیاست امپریالیستی-صهیونیستی در جهان است. نمی شود مخالف جایزه کمیته نوبل
صلح به اتحادیه اروپا بود ولی از "کارنامه حقوق بشر" اروپا در ساخت و پرداخت کردن
کارزار تریبونال ایران حمایت نکرد. این پدیده ها دارای ماهیت واحدند، ادامه
سیاستهای مشترکند. امروز که ماهیت ایران تریبونال رو شده است راهی برای همدستان
ایرانی آنها نمانده است که یا از خود انتقاد کنند و دلایل همدستی خویش را با
اتحادیه اروپای "صلح جو" و "انساندوست" را بیان کنند و از مردم ایران پوزش بخواهند
و یا در منجلاب خیانت به مردم ایران و همدستی با امپریالیسم و صهیونیسم غرق شوند و
این راه بدون بازگشت را ادامه دهند و بیهوده بکوشند بر این خیانت سرپوش بگذارند.
راه دیگری این جریانهای سیاسی ندارند. سرنوشتشان دست خودشان است.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره
154 دی ماه 1391، ژانویه سال
2012، ارگان مرکزی حزب
کارایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر