سیاست سرکوب وحشیگرانه جمهوری اسلامی جاده صاف کن تجاوز امپریالیسم و صهیونیسم
حکایت می کنند که در زمان حمله اعراب به ایران وضعیت اجتماعی ایران بسیار نابسامان بوده بطوریکه ظلم و ستم ساسانیان موجب شده بود موجی از نفرت و اعتراض علیه پادشاهان ساسانی که تنها در فکر عیش و نوش و اخاذی از مردم و رعایا بوده اند برخیزد. در آن دوران موبدان موبد که همان روحانیت ارتجاعی زرتشتی باشد با خرافات و طفیلیگری به جان و مال و ناموس مردم مسلط بوده اند. ایران در آن زمان در آتش جور و ستم پادشاهی و روحانیت می سوخته است و مردم ایران جان به لب بوده اند. مشهور است که مردم در دل خود آرزو می کردند که پادشاهی ساسانیان برچیده شود.
حکایت می کنند روزبه مشهور به سلمان فارسی یکی از مشاوران حضرت محمد بوده است که وی را تشویق به حمله به ایران می کند که این امر در زمان خلافت عمر انجام شد. وی بر این نظر بوده که کشور قدرتمند ایران از درون پوسیده است و مانند سیب رسیده ای است که مسلمانان می توانند آنرا بر چینند. وی برای سرنگونی رژیم پادشاهی ساسانیان توسل به نیروی خارجی برای برچیدن این بساط رعب انگیز سرکوب و وحشت را لازم می دانسته است.
کشوری کوچک با جمعیتی ناچیز، با روابط قبیله ای و سنت عقب مانده با توصیه سلمان پارسی به ایران حمله می کند و به عمر یک امپراتوری بزرگ برای همیشه پایان می دهد. حکایت است که پای سربازان ایرانی را با زنجیر بهم بسته بودند تا از مقابل اعراب فرار نکنند. سربازان ایرانی نمی دانستند که در این کشور چپاول، زور و قلدری، خودسری و تجاوز از چه دستآوردی در مقابل بیگانه باید دفاع کنند و این در حالی بود که از جنبه ایدئولوژیک شعارهای اعراب مبنی بر برادری و مساوات، زندگی ساده در مقابل ریخت و پاش پادشاهان ساسانی و دستگاه روحانیت زردتشتی خریدار فراوان داشت و منطبق بر آرزوهای مردم ایران بود.
در حقیقت سلسله ساسانیان خودشان به خودشان تیشه زدند تا از ریشه کنده شدند. موجودیت آنها متکی بر مردم نبود. آنها از مردم دور شده بودند و لحظه ایکه خطر در آستانه در قرار گرفت کسی نبود که آنها بتوانند به وی تکیه کنند. حتی یزدگرد فراری را مردم دستگیر کردند و به قتلش رساندند.
این تجربه زنده تاریخ باستانی ایران است.
رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران که با ایرانیت دشمن است و تاریخ پر افتخار ایرانِ گذشته را نفی می کند و به دروغ چنین جلوه می دهد که گویا تاریخ جهان از زمان تولد حضرت محمد پیدا شده، معتبر بوده و پس از ظهور اسلام باید خط بطلان بر تمام گذشته بشریت و از جمله تاریخ ایران باستان کشید، نمی تواند از این تجربه تلخ و زنده بیآموزد. فرومایگانی که با تاریخ کشور خویش بیگانه اند، فرومایگانی که تاریخ و گذشته خویش را نفی می کنند، فرو مایگانی که آهنگ آن ندارند که از گذشته و تاریخ خویش بیآموزند محکومند که این تاریخ را بار دیگر تکرار کنند.
جنگ ایران و عراق را به خاطر آوریم. ایران از یک انقلاب بزرگ و تاریخی سر بیرون می آورد. بساط ظلم و جور ستمشاهی محمد رضا شاه نوکر اجنبی را بدور افکنده بود و دست امپریالیسم و صهیونیسم را از ایران کوتاه کرده بود. انقلاب در ایران میلیون ها نفر به خیابانها کشیده بود. انقلاب ایران از نظر شرکت وسیع توده های مردم در آن و مداومت آن بزرگترین انقلاب تاریخ بشریت است. حتی انقلاب کبیر اکتبر چین نیز نتوانست بیش از 3 میلیون را در نمایشات خیابانی شانگهای به میدان آورد ولی در ایران این تعداد تا 12 میلیون نفر رسید و با توجه به نسبت جمعیت ایران 35 میلیونی با چین چند صد میلیونی می توان به عظمت آن پی برد. وقتی صدام حسین با توصیه آمریکا و سکوت روسیه و حمایت مستقیم ارتجاع عرب در منطقه و با رضایت امپریالیستهای اروپا و سرور صهیونیستهای اسرائیل به ایران لشگر کشید و می خواست پیروزی قادسیه را تکرار کند نتوانست بفهمد که مردم ایران از دل یک انقلاب بیرون آمده و تازه رژیم دست نشانده شاه را که نوکر اجنبی بود به زباله دان تاریخ فرستاده اند. رژیم جمهوری اسلامی که بر شور و شوق مردم و توهم آنها سوار بود می توانست برای دفاع از میهن و دستآوردهای انقلاب ایران میلیونها نفر را بسیج کند و به میدانهای نبرد بفرستد تا حتی با دست خالی در مقابل ارتجاع تا دندان مسلح جهانی مقاومت کنند. ایران در یک طرف و ارتجاع جهانی در سمت دیگر قرار داشت. ایران بر ضد دسیسه های جهانی می رزمید. نه موشکهای صدام و نه گازهای سمی وی که با رضایت آمریکا و با توصیه رونالد رامزفلد به کار می رفت نتوانست در اراده مردم ایران برای دفاع از مرزهایشان خللی وارد کند. کارخانه این گازهای سمی را بر ضد بشریت آلمانها، فرانسویها، اتریشی ها، استرالیائی ها و... در عراق ساخته بودند تا از آنها بر ضد ایران استفاده نماید.
مردم ایران و عراق قربانی دسیسه های مشترک ارتجاع منطقه و امپریالیسم جهانی شدند و یک میلیون کشته به جای گذاردند. صدام و ارتجاع جهانی فکر می کردند می توانند میهن ما ایران را فتح کرده و آنرا بخشی از خاک عراق نمایند. آنها نیرو و درجه فداکاری مردم ایران را دست کم گرفته بودند.
امروز میهن ما ایران بار دیگر از جانب ارتجاع منطقه، امپریالیسم و صهیونیسم جهانی تهدید می شود. خطر تجاوز به ایران گرچه کاهش یافته ولی هرگز منتفی نشده است. ارتجاع جهانخوار روشهای جدیدی را برای تجاوز به ایران آرمایش می کند و نمی تواند رژیمی را در منطقه تحمل کند که مانند عربستان سعودی و یا امارات متحده عربی نوکران دست به سینه آنها نیست. آنها یک ایران زیر سلطه را به یک ایران غیر قابل محاسبه ترجیح می دهند.
ولی ایران امروز پس از اعتراضات دموکراتیک و توده ای 22 خرداد دیگر ایران قبل از آن نیست. رژیم جمهوری اسلامی نمی تواند چرخ تاریخ را به عقب برگرداند و چهره زشت خویش را آرایش کند. مشاطه گری اصلاح طلبان نیز نمی تواند این رژیم را از بی آبروئی نجات دهد و “حرمت“ و اقتدار معنوی از دست رفته را به وی باز گرداند. مردم می فهمند که سیاست تقیه، دروغگوئی، ریاکاری، توهین به مردم، توهین به انسان و انسانیت در ذات این رژیم است. سیاست مصلحت جوئی ماکیاولیستی که هدف اسلام، هر وسیله بی شرمانه و ضد انسانی را نظیر تجاوز، دزدی، شکنجه، اعدام توجیه می کند، سیاست عمومی و ذاتی این رژیم است. حتی توسل به خدا وسیله ای شده است تا در زمین با شیطان همدستی کنند. رژیم جمهوری اسلامی که میهن ما را ملک طلق و خصوصی خویش می داند و برای مردم اساسا حقوقی قایل نیست و با آنها مانند گله حیوانات رفتار می کند، ازهیچ جنایتی برای سرکوب آنها فروگذاری نکرد و نخواهد کرد. به اسراء تجاوز و تعدی کردند و اجساد آنها را سوزاندند و این عمل زشت را رافت و عطوفت اسلامی نامیدند معلوم نیست اگر می خواستند شقاوت اسلامی بکار برند و با عربده “بسم قاسم جبارين“ به میدان می آمدند چه فاجعه ای پدید می آمد.
این رژیم مشروعیت خویش را در نظر مردم از دست داده است. همین امر است که مردم باور نمی کنند که این رژیم قادر باشد از منافع ملی ایران در مقابل تجاوز اجانب حمایت کند. برای این رژیم تنها منافع قشر خودی روحانیت، قشر خودی تجار و دستگاه مافیائی سیاسی اقتصادی قدرت مطرح است نه منافع ایران و مردم آن. یک رژیم ضد مردمی که خوی حیوانی خویش را به نمایش گذارده و اعتماد عمومی را بر باد داده است قادر نیست از منافع ملی ایران دفاع کند. این رژیم نمی تواند بر مردمش تکیه کند زیرا آن مردم این رژیم را نمی پذیرند و قبول ندارند و این وضعیتی است که بنفع صهیونیستها و امپریالیستها شده است. رژیم جمهوری اسلامی در درون ایران نیز رسما به انزوا کشیده شده و هنوز نمی فهمد که این سیاست ضد بشری عاقبت خوشی برایش ندارد. بن بست رژیم در همین است. اعراب تازی بدروازه ایران می کوبند و این شیوخ و دستاربندان فکر می کنند با به اسارت گرفتن ملتی خواهند توانست از تجاوز آنها جلو گیرند. امپریالیستها و صهیونیستها بخوبی می دانند که رژیم جمهوری اسلامی قافیه را باخته است و نمی تواند بر احساسات ملی ایرانیان تکیه کند. مردم باور نمی کنند که این روحانیت اساسا احساسی نسبت به ایران و مردم این کشور داشته باشد. وقتی یک رژیم ضد مردمی و جنایتکار و سرکوبگر و وقیح و بی شرم مدعی دفاع از منافع ملی ایران می شود مردم ناخودآگاه نسبت به این منافع ملی نیز بدبین می شوند. به منافع ملی به شک و تردید نظاره می کنند و آنرا دستآویزی برای ادامه سطله روحانیت سیاه و مرتجع می بینند. وقتی رژیمی خودسری را به حد اعلی می رساند و به کسی حساب پس نمی دهد و در مقابل مردم پاسخگو نیست و هیچکس در جامعه امنیت ندارد و قانون اساسی اش را بر اساس تفسیرهای خودسرانه و وابسته به زمان و مکان تفسیر می کند و تغییر می دهد مردم چگونه می توانند به ادعاهای این رژیم باور کنند. وقتی رژیمی در جنایت و آدمکشی و زورگوئی در ردیف امپریالیست آمریکا و صهیونیستهای جنایتکار اسرائیل قرار بگیرد چگونه مردم باید باور کنند که اینها بهتر از آنها هستند. این است که مسئولیت وضعیت کنونی و خطری که میهن ما را تهدید می کند به طور روشن به گردن رژیم جمهوری اسلامی است. این رژیم که حمایت مردمی ندارد باید به امپریالیستها و صهیونیستها امتیازات فراوان بدهد تا با تکیه بر اجانب مسند خویش را در ایران برای چند صباحی مستحکم دارد. خطر تجاور به منافع ملی ایران افزایش یافته است و معلوم نیست بشود مردم ایران را با توجه به جنایات روشن پس از 22 خرداد در مقابل یک تجاوز آشکار بسیج نمود. سرکوب جنبش روحیه بی تفاوتی را افزایش می دهد و در شرایط فقدان یک حزب قدرتمند کمونیستی که رهبری مبارزات رهائی بخش را بعهده گیرد خطر تجاوز به ایران افزایش می یابد.
نقل ازتوفان شماره 120 اسفند 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org
حکایت می کنند که در زمان حمله اعراب به ایران وضعیت اجتماعی ایران بسیار نابسامان بوده بطوریکه ظلم و ستم ساسانیان موجب شده بود موجی از نفرت و اعتراض علیه پادشاهان ساسانی که تنها در فکر عیش و نوش و اخاذی از مردم و رعایا بوده اند برخیزد. در آن دوران موبدان موبد که همان روحانیت ارتجاعی زرتشتی باشد با خرافات و طفیلیگری به جان و مال و ناموس مردم مسلط بوده اند. ایران در آن زمان در آتش جور و ستم پادشاهی و روحانیت می سوخته است و مردم ایران جان به لب بوده اند. مشهور است که مردم در دل خود آرزو می کردند که پادشاهی ساسانیان برچیده شود.
حکایت می کنند روزبه مشهور به سلمان فارسی یکی از مشاوران حضرت محمد بوده است که وی را تشویق به حمله به ایران می کند که این امر در زمان خلافت عمر انجام شد. وی بر این نظر بوده که کشور قدرتمند ایران از درون پوسیده است و مانند سیب رسیده ای است که مسلمانان می توانند آنرا بر چینند. وی برای سرنگونی رژیم پادشاهی ساسانیان توسل به نیروی خارجی برای برچیدن این بساط رعب انگیز سرکوب و وحشت را لازم می دانسته است.
کشوری کوچک با جمعیتی ناچیز، با روابط قبیله ای و سنت عقب مانده با توصیه سلمان پارسی به ایران حمله می کند و به عمر یک امپراتوری بزرگ برای همیشه پایان می دهد. حکایت است که پای سربازان ایرانی را با زنجیر بهم بسته بودند تا از مقابل اعراب فرار نکنند. سربازان ایرانی نمی دانستند که در این کشور چپاول، زور و قلدری، خودسری و تجاوز از چه دستآوردی در مقابل بیگانه باید دفاع کنند و این در حالی بود که از جنبه ایدئولوژیک شعارهای اعراب مبنی بر برادری و مساوات، زندگی ساده در مقابل ریخت و پاش پادشاهان ساسانی و دستگاه روحانیت زردتشتی خریدار فراوان داشت و منطبق بر آرزوهای مردم ایران بود.
در حقیقت سلسله ساسانیان خودشان به خودشان تیشه زدند تا از ریشه کنده شدند. موجودیت آنها متکی بر مردم نبود. آنها از مردم دور شده بودند و لحظه ایکه خطر در آستانه در قرار گرفت کسی نبود که آنها بتوانند به وی تکیه کنند. حتی یزدگرد فراری را مردم دستگیر کردند و به قتلش رساندند.
این تجربه زنده تاریخ باستانی ایران است.
رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران که با ایرانیت دشمن است و تاریخ پر افتخار ایرانِ گذشته را نفی می کند و به دروغ چنین جلوه می دهد که گویا تاریخ جهان از زمان تولد حضرت محمد پیدا شده، معتبر بوده و پس از ظهور اسلام باید خط بطلان بر تمام گذشته بشریت و از جمله تاریخ ایران باستان کشید، نمی تواند از این تجربه تلخ و زنده بیآموزد. فرومایگانی که با تاریخ کشور خویش بیگانه اند، فرومایگانی که تاریخ و گذشته خویش را نفی می کنند، فرو مایگانی که آهنگ آن ندارند که از گذشته و تاریخ خویش بیآموزند محکومند که این تاریخ را بار دیگر تکرار کنند.
جنگ ایران و عراق را به خاطر آوریم. ایران از یک انقلاب بزرگ و تاریخی سر بیرون می آورد. بساط ظلم و جور ستمشاهی محمد رضا شاه نوکر اجنبی را بدور افکنده بود و دست امپریالیسم و صهیونیسم را از ایران کوتاه کرده بود. انقلاب در ایران میلیون ها نفر به خیابانها کشیده بود. انقلاب ایران از نظر شرکت وسیع توده های مردم در آن و مداومت آن بزرگترین انقلاب تاریخ بشریت است. حتی انقلاب کبیر اکتبر چین نیز نتوانست بیش از 3 میلیون را در نمایشات خیابانی شانگهای به میدان آورد ولی در ایران این تعداد تا 12 میلیون نفر رسید و با توجه به نسبت جمعیت ایران 35 میلیونی با چین چند صد میلیونی می توان به عظمت آن پی برد. وقتی صدام حسین با توصیه آمریکا و سکوت روسیه و حمایت مستقیم ارتجاع عرب در منطقه و با رضایت امپریالیستهای اروپا و سرور صهیونیستهای اسرائیل به ایران لشگر کشید و می خواست پیروزی قادسیه را تکرار کند نتوانست بفهمد که مردم ایران از دل یک انقلاب بیرون آمده و تازه رژیم دست نشانده شاه را که نوکر اجنبی بود به زباله دان تاریخ فرستاده اند. رژیم جمهوری اسلامی که بر شور و شوق مردم و توهم آنها سوار بود می توانست برای دفاع از میهن و دستآوردهای انقلاب ایران میلیونها نفر را بسیج کند و به میدانهای نبرد بفرستد تا حتی با دست خالی در مقابل ارتجاع تا دندان مسلح جهانی مقاومت کنند. ایران در یک طرف و ارتجاع جهانی در سمت دیگر قرار داشت. ایران بر ضد دسیسه های جهانی می رزمید. نه موشکهای صدام و نه گازهای سمی وی که با رضایت آمریکا و با توصیه رونالد رامزفلد به کار می رفت نتوانست در اراده مردم ایران برای دفاع از مرزهایشان خللی وارد کند. کارخانه این گازهای سمی را بر ضد بشریت آلمانها، فرانسویها، اتریشی ها، استرالیائی ها و... در عراق ساخته بودند تا از آنها بر ضد ایران استفاده نماید.
مردم ایران و عراق قربانی دسیسه های مشترک ارتجاع منطقه و امپریالیسم جهانی شدند و یک میلیون کشته به جای گذاردند. صدام و ارتجاع جهانی فکر می کردند می توانند میهن ما ایران را فتح کرده و آنرا بخشی از خاک عراق نمایند. آنها نیرو و درجه فداکاری مردم ایران را دست کم گرفته بودند.
امروز میهن ما ایران بار دیگر از جانب ارتجاع منطقه، امپریالیسم و صهیونیسم جهانی تهدید می شود. خطر تجاوز به ایران گرچه کاهش یافته ولی هرگز منتفی نشده است. ارتجاع جهانخوار روشهای جدیدی را برای تجاوز به ایران آرمایش می کند و نمی تواند رژیمی را در منطقه تحمل کند که مانند عربستان سعودی و یا امارات متحده عربی نوکران دست به سینه آنها نیست. آنها یک ایران زیر سلطه را به یک ایران غیر قابل محاسبه ترجیح می دهند.
ولی ایران امروز پس از اعتراضات دموکراتیک و توده ای 22 خرداد دیگر ایران قبل از آن نیست. رژیم جمهوری اسلامی نمی تواند چرخ تاریخ را به عقب برگرداند و چهره زشت خویش را آرایش کند. مشاطه گری اصلاح طلبان نیز نمی تواند این رژیم را از بی آبروئی نجات دهد و “حرمت“ و اقتدار معنوی از دست رفته را به وی باز گرداند. مردم می فهمند که سیاست تقیه، دروغگوئی، ریاکاری، توهین به مردم، توهین به انسان و انسانیت در ذات این رژیم است. سیاست مصلحت جوئی ماکیاولیستی که هدف اسلام، هر وسیله بی شرمانه و ضد انسانی را نظیر تجاوز، دزدی، شکنجه، اعدام توجیه می کند، سیاست عمومی و ذاتی این رژیم است. حتی توسل به خدا وسیله ای شده است تا در زمین با شیطان همدستی کنند. رژیم جمهوری اسلامی که میهن ما را ملک طلق و خصوصی خویش می داند و برای مردم اساسا حقوقی قایل نیست و با آنها مانند گله حیوانات رفتار می کند، ازهیچ جنایتی برای سرکوب آنها فروگذاری نکرد و نخواهد کرد. به اسراء تجاوز و تعدی کردند و اجساد آنها را سوزاندند و این عمل زشت را رافت و عطوفت اسلامی نامیدند معلوم نیست اگر می خواستند شقاوت اسلامی بکار برند و با عربده “بسم قاسم جبارين“ به میدان می آمدند چه فاجعه ای پدید می آمد.
این رژیم مشروعیت خویش را در نظر مردم از دست داده است. همین امر است که مردم باور نمی کنند که این رژیم قادر باشد از منافع ملی ایران در مقابل تجاوز اجانب حمایت کند. برای این رژیم تنها منافع قشر خودی روحانیت، قشر خودی تجار و دستگاه مافیائی سیاسی اقتصادی قدرت مطرح است نه منافع ایران و مردم آن. یک رژیم ضد مردمی که خوی حیوانی خویش را به نمایش گذارده و اعتماد عمومی را بر باد داده است قادر نیست از منافع ملی ایران دفاع کند. این رژیم نمی تواند بر مردمش تکیه کند زیرا آن مردم این رژیم را نمی پذیرند و قبول ندارند و این وضعیتی است که بنفع صهیونیستها و امپریالیستها شده است. رژیم جمهوری اسلامی در درون ایران نیز رسما به انزوا کشیده شده و هنوز نمی فهمد که این سیاست ضد بشری عاقبت خوشی برایش ندارد. بن بست رژیم در همین است. اعراب تازی بدروازه ایران می کوبند و این شیوخ و دستاربندان فکر می کنند با به اسارت گرفتن ملتی خواهند توانست از تجاوز آنها جلو گیرند. امپریالیستها و صهیونیستها بخوبی می دانند که رژیم جمهوری اسلامی قافیه را باخته است و نمی تواند بر احساسات ملی ایرانیان تکیه کند. مردم باور نمی کنند که این روحانیت اساسا احساسی نسبت به ایران و مردم این کشور داشته باشد. وقتی یک رژیم ضد مردمی و جنایتکار و سرکوبگر و وقیح و بی شرم مدعی دفاع از منافع ملی ایران می شود مردم ناخودآگاه نسبت به این منافع ملی نیز بدبین می شوند. به منافع ملی به شک و تردید نظاره می کنند و آنرا دستآویزی برای ادامه سطله روحانیت سیاه و مرتجع می بینند. وقتی رژیمی خودسری را به حد اعلی می رساند و به کسی حساب پس نمی دهد و در مقابل مردم پاسخگو نیست و هیچکس در جامعه امنیت ندارد و قانون اساسی اش را بر اساس تفسیرهای خودسرانه و وابسته به زمان و مکان تفسیر می کند و تغییر می دهد مردم چگونه می توانند به ادعاهای این رژیم باور کنند. وقتی رژیمی در جنایت و آدمکشی و زورگوئی در ردیف امپریالیست آمریکا و صهیونیستهای جنایتکار اسرائیل قرار بگیرد چگونه مردم باید باور کنند که اینها بهتر از آنها هستند. این است که مسئولیت وضعیت کنونی و خطری که میهن ما را تهدید می کند به طور روشن به گردن رژیم جمهوری اسلامی است. این رژیم که حمایت مردمی ندارد باید به امپریالیستها و صهیونیستها امتیازات فراوان بدهد تا با تکیه بر اجانب مسند خویش را در ایران برای چند صباحی مستحکم دارد. خطر تجاور به منافع ملی ایران افزایش یافته است و معلوم نیست بشود مردم ایران را با توجه به جنایات روشن پس از 22 خرداد در مقابل یک تجاوز آشکار بسیج نمود. سرکوب جنبش روحیه بی تفاوتی را افزایش می دهد و در شرایط فقدان یک حزب قدرتمند کمونیستی که رهبری مبارزات رهائی بخش را بعهده گیرد خطر تجاوز به ایران افزایش می یابد.
نقل ازتوفان شماره 120 اسفند 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر