۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۶, شنبه


گشت و گذاری در فیسبوک



مطالبی که ازنظر خوانندگان عزیز توفان الکترونیک می گذرد برگرفته از فیسبوک توفان می باشد که به مناسبتﻫﺎﯼ مختلف در صفحۀ فیسبوک درج و در موردشان  بحث گردیده. اینک چکیدهﺍﯼ از این مطالب را ملاحظه فرمائید :

زنان

مبارزۀ زنان برای کسب حقوق دموکراتیک جدا از دیگر مسائل و حقوق دموکراتیک در جامعه نیست و نمی تواند جنبشی فقط برای خود باشد.ما امروز با دو عفریت، یکی داخلی و دیگری خارجی سروکارداریم. زنان آگاه ایران موظفند ضمن مبارزه با عفریت سرکوبگر داخلی به مبارزه و افشای عفریت ویرانگر خارجی نیز بپردازند.قبلاً نیز تأکید کردم آنهائی که حاضر نیستند تهدید نظامی و تجاوز احتمالی به ایران و تحریم جنایتکارانۀ اقتصادی امپریالیستﻫﺎ را علیۀ کودکان و مادران و زنان ایرانی محکوم کنند، حامی تساوی حقوق زن و مرد نیستند و بوئی از دموکراسی نبردهﺍند. آنها کاسبکارانی هستند در خدمت امپریالیسم جهانی که مأموریت دارند با نقاب دفاع از حقوق بشر و یا حقوق زنان و کودکان و مادران و... به میدان آیند.زنان مبارز ایران بدون چنین جهت گیری و پیوند با مبارزۀ کارگران و زحمتکشان نمی توانند نقش تاریخی و مثبتی در تحولات ایران ایفا کنند.می توان در مورد حقوق زنان صفحات زیادی نوشت و سخن گفت اما اگر در این بین در مورد عفریت امپریالیسم و تحریم و گرسنگی دادن مردم سخنی نرود و سیاست کاسبکاری و سکوت و مماشات پیشه گردد بی ارزش و کژراهه است

مذهب و زنان

نگاه تمام مذاهب به زن همین است (موجود درجه دوم). ولی آن چه شما این روزها بیشتر می شنوید و شاهد آن هستید زن ستیزی اسلام است و ترساندن شهروندان ممالک غرب از اسلام. بیاد آورید دوران تدارک جنگ فاشیستی و تجاوزکاران توسط نازیﻫﺎ و یهود ستیزی آن دوران. امروز نیز جنگ صلیبی علیۀ ممالک اسلامی و مسلمانﻫﺎ به راه افتاده است. اشعال ممالکی نظیر افغانستان، عراق، کشتار مردم لیبی و تحریم و گرسنگی دادن به مردم ایران و خطر تجاوز احتمالی با همین ترفندها و"جنگ تمدنﻫﺎ" صورت می گیرد. باید هوشیاربود و فریب تبلیغات امپریالیستﻫﺎ را نخورد. اینان خود حامیان سرسخت خرافات و مذهب هستند. بن لادن محصول خود آنهاست. طالبان محصول خود آنهاست. تقویت رژیم عربستان و دول مشابه درمنطقه دیگر بر کسی پنهان نیست.باید منافع پنهان سیاسی اقتصادی در پشت اسلام ستیزی و هراساندن مردم توسط دول غرب را بیرون کشید و افشا کرد.فردا وقتی روابط جمهوری اسلامی با آمریکا حسنه شد مشکلی برای آنها در رابطه با اسلامیسم ایران نخواهد بود



حقوق ملت ایران و حقوق جمهوری اسلامی

حقوق ملت ایران، حقوق جمهوری اسلامی نیست، حقوق ملت ایران است. جمهوری اسلامی رفتنی، ولی ملت ایران پاینده و بالنده است. آیا چون جمهوری اسلامی بر سر کاراست باید به زورگوئیﻫﺎﯼ امپریالیستﻫﺎ تن دهیم، دیکتۀ آنها را بپذیریم، تهدید و تجاوز و تحریمﻫﺎﯼ ضد بشری را بپذیریم، در مقابل سیاست تکه پاره کردن ایران توسط امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ سکوت کنیم و هیچ حقوقی را برای ملت ایران به رسمیت نشناسیم چون رژیم جنایتکار اسلامی بر سر قدرت است.... آیا می خواهیم در دام اپوزیسیون خود فروختۀ عراق بیافتیم که به همدست آمریکا برای سرنگونی رژیم بعث و اشغال آن کشور بدل شد. مگر حق مسلم مردم برای تشکل و آزادیﻫﺎﯼ سیاسی با سایر حقوق مسلمی که به عنوان یک ملت در عرصۀ علمی و بینﺍلمللی و حفظ تمامیت ارضی خود از آن برخوردار است در تناقص نیست. باید از تمامی حقوق مسلم خود دفاع کنیم.دستآوردهای خلق ایران ربطی به جمهوری اسلامی ایران ندارد. جمهوری اسلامی ضد علم، آگاهی و معرفت و هوادار خرافات و نادانی و جهالت است. این رژیم رفتنی است اما دست آوردهای ملت ایران مانده گاراست.فراموش نکنیم اگر مبارزۀ ضد استبدادی را با مبارزه علیۀ امپریالیسم و صهیونیسم پیوند نزنیم به بیراهه رفتهﺍیم به آلت دست امپریالیسم و استبداد بدل خواهیم شد

تولید انرژی هستهﺍی که از آن در عرصۀ علمی سود می جویند، مثلاً برای تولید برق... با تولید بمب اتمی یکی نیست. هر انسان آزادیخواهی باید روشن و بدون تزلزل به زورگویان و غارتگران بینﺍلمللی بگوید فضولی موقوف این حق ملت ایران است که خود تصمیم بگیرد انرژی هستهﺍﯼ داشته باشد و یا حتی حق داشتن بمب اتم. اگر آمریکا و اسرائیل چنین حقی را برای خود دارند چرا کره و ایران و کوبا و ویتنام ...نداشته باشند.داشتن این حق هنوز به معنای صلاح بودن در تولید بمب اتم نیست. من موافق خلع سلاح اتمی هستم. همین امروز. اما تا زمانی که چنین چیزی روی نداده این حق برای ایران و هرکشور دیگر محفوظ است. مگر این که به دیکتۀ آمریکا و سایر امپریالیستﻫﺎ تن دهیم . این که در مقابل زورگوئیﻫﺎﯼ امپریالیستﻫﺎ سکوت کنیم و فقط به رژیم به چسبیم در همان دامی خواهیم افتاد که اپوزیسیون خود فروختۀ عراق افتاد. رژیم جمهوری اسلامی باید توسط مردم سرنگون گردد و ما در فردای ایران دموکراتیک و مستقل از این هم بیشتر با فشارهای امپریالیستی  مواجه خواهیم شد

.......

در پاسخ به دوستی که چپ را جزئی از رژیم می داند

دوست عزیز، چپﻫﺎﯼ واقعی و یا به گفتۀ صحیح تر کمونیستﻫﺎﯼ واقعی، میهن پرست هم هستند، برعکس عدهﺍﯼ چپ نما، وطن فروش نیستند. چپی که فقط علیۀ رژیم اسلامی باشد و به امپریالیسم و استعمار نظر خوشی داشته باشد چپ نیست، وطنفروش است .اما من نمی فهمم چرا شما حاضر نیستید علیۀ امپریالیسم جهانخوار موضع بگیرید؟ اگر خود را ملی و دموکرات می پنداری باید علاوه بر مخالفت با رژیم با هرگونه تحریم و تجاوز به ایران نیز مخالفت کنید.درغیر این صورت میهن پرست و دموکرات نیستید



دروغ رسانهﻫﺎﯼ امپریالیستی

 تا دلتان بخواهد هر روز و هر لحظه و به طور سیستماتیک جعل و دروغ در مورد کشتار مردم توسط رژیم بشار اسد در شهرحمص و عمر بابا و سایر شهرها پخش و به خورد مردم داده می شود. بی بی سی و صدای آمریکا ...و دیگر رسانهﻫﺎﯼ امپریالیستی رسالتی جز دروغ و تحریف ندارند و بر همین اساس با اشاره به منبع اپوزیسیون خودفروختۀ سوریه که مقر تقلبیﺍش در لندن است هر روز بدون هیچ شرمی دروغ بخورد مردم می دهند. یکروز خبر از کشته شدن 150 نفر در حمص می دهند که نیمی از آنها زنان و کودک بیگناه هستند و روز دیگر خبر از قتل عام 500 نفر توسط ارتش سوریه می دهد. منبع این خبرها اپوزیسیون سوریه در لندن است." این خبرها را آن قدر تکرار می کنند تا با شستشوی مغزی افکار عمومی، شرایط "مقبولیت و مشروعیت" تجاوز رسمی به سوریه را فراهم آورند. در چنین شرایطی مطالعۀ مصاحبۀ فوق یاری کنندۀ ذهن ما برای قضاوت منطقی از اوضاع سوریه است.جائی که منافع امپریالیستﻫﺎ وجود دارد حقیقت همیشه پنهان است

باید ساده و روشن سخن گفت. جویده، جویده سخن گفتن آن هم در لفافۀ لیبرالیسم که فرزندش نئولیبرالیسم افسار گیسخته است، بیراهه است. کسی که ریگی در کفش ندارد باید دخالت امپریالیسم در امور داخلی سوریه را محکوم کند و روشن بگوید که براندازی دولت استبدادی تک حزبی و یا چند حزبی و یا بی حزبی سوریه وظیفۀ مردم سوریه است.طفره رفتن در این مورد و ماستمالی کردن قضیه دخالت کشورهای امپریالیستی و نوکرانشان در سوریه، یک سیاست ریاکارنه و بر ضد منافع مردم است.مقالﺁ فوق بسیار دقیق و موشکافانه حقایق جاری در سوریه و منطقه را برشمرده و نشان داده است که مبارزه برای دموکراسی و آزادی، بدون مبارزه علیۀ امپریالیسم، گژراهه است.

همۀ کسانی که از اپوزیسون خود فروختۀ سوریه به دفاع برخاستهﺍند اگر نادان و جاهل نباشند حتماً! خودفروخته و پادوئی امپریالیسم را پذیرفتهﺍند. اینان جملگی بیشرمانه از تجاوزات امپریالیستﻫﺎ به افغانستان و عراق و لیبی دفاع می کنند و اکنون نیز به بلندگوی تبلیغاتی عموسام در عرصۀ مجازی به انجام وظیفه مشغولند. اینان نه تنها خواهان تجاوز نظامی امپریالیستﻫﺎ به سوریهﺍند بلکه همین سناریو را برای مردم ایران می خواهند. اینان خودفروختگان استعمارند،بوئی از انسانیت نبردهﺍند.افشای این مزدوران بخش جدا ناپذیر از مبارزه برای کسب آزادی و عدالت اجتماعی است.

جدائی ناپذیر بودن مبارزۀ دموکراتیک و ضد امپریالیستی

مبارزه برای تحقق حقوق بشر از مبارزه بر ضد امپریالیسم، صهیونیسم و ارتجاع داخلی می گذرد. حقوق بشر امپریالیستی حقوق بشری است که ابناء بشر را به دستهﺍﯼ از انسانﻫﺎﯼ مستحق شکنجه و بی حقوق و وحشی و غیر متمدن، با حجاب و مسلمان و مسلمان سیاسی و یا به دستۀ دیگری از انسانﻫﺎﯼ به اصطلاح "لائیک"، "مدرن"، بی حجاب و مسلمان غیر سیاسی، هوادار خصوصی سازی، سازمان تجارت جهانی، جامعه باز ... که شایستۀ برخورداری از حقوق بشر هستند تقسیم می کند. چنین تفکر بیمارگونۀ جرج بوشی و یا تونی بلری با تفکر خمینی و لاجوردی فرقی ندارد. و پیروان این دو تفکر نیز هر دو از یک قماشند

 سوریه و عربستان دموکراتیک!!

سال گذشته امپریالیست آمریگا 60 میلیارد دلار سلاح به "عربستان دموکراتیک" فروخت تا او را نیز تقویت و همراه با سایر دول دست نشاندۀ عربی منطقه درمقابل ایران و سوریه قرار دهد. چه دنیای وارونهﺍﯼ عربستان عشیرهﺍﯼ قرون وسطائی به سوریه سکولاری درس دموکراسی می دهد!!.حال بد نیست به اطلاعاتی درمورد فروش سلاح توسط فرانسۀ قهرمان اروپا به عربستان سعودی نظری افکنید تا ببینید در چه دنیای شهر فرنگی به سر می بریم.همۀ جنایتکاران تاریخ به یکباره هوادار دموکراسی و حقوق بشر شدهﺍند

تفاوت سندیکا و شورا

پاسخ به یک دوست

شورا و سندیکا علیرغم این که هر دو از جمله تشکلﻫﺎﯼ کارگری هستند، اولی رکن حکومتی و برای کسب قدرت سیاسی و تغییر بنیادی جامعه است و دیگری برای بهبود شرایط زندگی در چهارچوب مناسبات حاکم سرمایهﺪاری است و هدفش کسب قدرت سیاسی نیست. بنابراین نه تنها نباید این دو تشکل سازمانی را با یکدیگر اشتباه گرفت بلکه به هیچ وجه مجاز نیستیم ماهیت متفاوت آنها را یکی کنیم و وظایف مستقل آنها را در هم ریزیم.

سندیکا باید متحد کنندۀ همۀ کارگرانی باشد که به لزوم اتحاد برای مبارزه با کارفرمایان و حکومت پی می برند. اگر سندیکاها و اتحادیهﻫﺎﯼ کارگری سازمانﻫﺎﯼ بسیار وسیعی نباشند تحقق اهدافشان هم غیر قابل حصول می باشد.

......

 دربارۀ شعار اتحاد پرولترهای جهان و خلقﻫﺎﯼ تحت ستم متحد شوید

دوستی در رد این شعار نوشته است که: » دوران چنین شعارهائی گذشته و این شعار ما را به اتحاد با طالبان و حزب الله و حماس و نیروهای ارتجاعی می کشاند. در ضمن اگر جنگی درگیرد باید آن را به جنگ داخلی تبدیل کنیم و در جبهۀ سوم علیۀ هر دوطرف جنگ، بجنگیم «.

 پاسخ به این دوست:

شعار پرولترهای جهان و همۀ خلقﻫﺎﯼ گیتی متحد شوید از آن لنین است و در انطباق با عصر امپریالیسم و دوران رهائی خلقﻫﺎﯼ دربند فرموله گردید. این فرمولبندی صحیح است زیرا یکی از تضادهای اساسی دوران حاضر، تضاد خلقﻫﺎﯼ تحت سُلطه با امپریالیسم برای رهائی از بند است. بدین رو پرولترهای جهان موظفند علیۀ ستمی که بر خلقﻫﺎ روا می شود مبارزه نمایند و ازحق تعیین سرنوشت خلقﻫﺎ حمایت کنند. این مبارزه موجب تضعیف امپریالیسم جهانی است و باید حمایت گردد.آیا در دوران کنونی خلقﻫﺎﯼ تحت ستم و تحت سُلطۀ امپریالیسم در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین و...وجود دارند؟ شما حتماً مخالف اشغال افغانستان و عراق و لیبی، فلسطین و... هستید. آیا از مبارزۀ ملل این کشورها برای رهائی از استعمار دفاع میکنید یا نه؟ برخلاف نظر این دوست  نه تنها این شعار اشتباه نیست بلکه کاملاً در انطباق با واقعیتﻫﺎﯼ امروز منطقه و جهان قرار دارد. برای اطلاعات بیشتر به منتخب آثار لنین در مورد امپریالیسم و مبارزۀ ملل رجوع کنید.

ما از ملت لبنان، ملت افغانستان، ملت فلسطین، ملت عراق.... حرف می زنیم و این ملل حق دارند صرف نظر از ایدئولوژِی شان از موجودیت خود در مقابل تجاوز و سُلطه جوئی امپریالیسم و صهیونیسم دفاع کنند. و از این منظر باید از مبارزاتشان علیۀ تجاوز خارجی حمایت کرد.دفاع حزبﺍلله در مقابل متجاوزین صهیونیست اسرائیلی مشروع است و کسی که به بهانۀ ایدئولوژی مذهبی آنها نظاره گر بمباران لبنان توسط اسرائیل باشد، تجاوز و زورگوئی و نقض حق ملل در سرنوشت را مورد تائید قرار می دهد. شما با چنین استدلالی قادر نخواهید بود در مقابل تجاوز به افغانستان بایستید، آن را محکوم و خواهان خروج فوری و بی قید و شرط متجاوزین از خاک افغانستان گردید.

یکی از تضادهای اساسی و یا عمدۀ دوران کنونی تضاد خلقﻫﺎﯼ تحت ستم و زیر سُلطه با امپریالیسم است و از این رو جنبشﻫﺎﯼ ضد سُلطۀ امپریالیسم متحد پرولتاریای صنعتی ممالک معظم امپریالیستی است و اگر کمونیستﻫﺎﯼ ممالک امپریالیستی از آن حمایت نکنند به شوونیسم در می غلطتند.متأسفانه امروز جریاناتی هستند که اساساً پدیدهﺍﯼ به عنوان لنینیسم را که تکامل مارکسیسم است نمی پذیرند و در دوران سرمایهﺪاری رقابت آزاد، یعنی قبل از ظهور انحصارات به سر می برند.فراموش نکنیم که در اینجا سخن از میلیونﻫﺎ و میلیاردها خلقﻫﺎﯼ تحت ستم در آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین... که از جانب امپریالیسم بر آنها ستم اعمال می شود است..دیگر تضاد اساسی دوران کنونی تضاد کار و سرمایه است و تضاد اساسی سوم تضاد بین امپریالیستﻫﺎ برای چپاول سرزمینﻫﺎ و منابع طبیعی و تقسیم مجدد جهان است که این امر می تواند در نهایت به جنگ جهانی منجر شود. به باور ما در شرایط کنونی تضاد خلقﻫﺎﯼ تحت ستم با امپریالیسم عمده ترین تضاد است.لنینیسم تئوری و تاکتیک پرولتاریا در عصر امپریالیسم است و به درستی به مسائل پیچیدۀ دوران کنونی پاسخ داده



 در بارۀ تجاوز احتمالی به ایران و "جبهۀ سوم"



هرمقولهﺍﯼ را باید به طور کُنکرت و مشخص مورد نقد و تجزیه و تحلیل قرارداد تا بتوان نتایج مترتب بر آن را بیرون کشید. مقولۀ خلقﻫﺎﯼ تحت ستم در ارتباط با مقولۀ ستمگری امپریالیسم و الحاق تعریف می گردد.آیا باید از خلقﻫﺎﯼ تحت ستم برای رهائی دفاع کرد یا نه؟ این که تاکتیک کمونیستﻫﺎ چه باشد ،بحث دیگری است. جنگ امپریالیستی جنگی ارتجاعی برای تقسیم مجدد جهان و کسب اشغال سرزمینﻫﺎﯼ جدید و مواد خام است. جنگ رهائیبخش جنگی دفاعی برای کسب استقلال است.تاکتیک و نوع برخورد با این دومقوله باید متفاوت باشد در غیر این صورت به دگماتیسم در خواهیم غلطید و به آلت دست ارتجاع بدل خواهیم شد.متأسفانه همین درک غلط از مقولات است، که عدهﺍﯼ از جریانات سیاسی جنگ احتمالی و تجاوزکارانه علیۀ ایران را از هر دو سو ارتجاعی ارزیابی می کنند و مدام جنگ جهانی اول را مثال می آورند.یعنی رژِیمﻫﺎﯼ سرمایهﺪاری ایران و عراق در دورۀ صدام حسین را.... امپریالیستی همانند روسیه 1917 می پندارند و ساز "جبهۀ سوم و جنگ را به جنگ داخلی" تبدیل کنیم راه می اندازند ، بدون این که قادر باشند یک تحلیل درست سیاسی، اقتصادی و منطقی ارائه دهند. نوع برخورد ما به اشغال عراق، افغانستان و لیبی و. احتمالاً سوریه و ایران..... اگر مبتنی بر درک درست از ماهیت امپریالیسم و جنگ برای مواد خام و سرکردگی بر دیگر رقبای امپریالیستی نباشد، به نتایجی می رسیم که اپوزیسیون مرتجع عراق، افغانستان، لیبی ... رسید و این فاجعه بار است.

تجاوز نظامی به عراق، افغانستان، لیبی، احتمالاً ایران دارای یک ماهیت است. این جنگ  از طرف امپریالیستﻫﺎ به طور مشخص آمریکا برای تصاحب مواد خام، نفت و گاز و ایجاد پایگاهﻫﺎﯼ نظامی و کنترل رقبای تازه نفس نظیر چین و یا اتحادیۀ اروپا است.همۀ اینها به منظور حل بحران امپریالیستی است که اگر به صورت منطقهﺍﯼ حل نگردد در نهایت امکان رودر روئی امپریالیستﻫﺎ و جنگ جهانی منتفی نیست. حل بحران امپریالیستی با ویران سازی زیر بنای کشورهائی مثل عراق و ایران و لیبی و افغانستان و با خاک یکسان کردن این ممالک و نابودی میلیونﻫﺎ نفر از مردم محروم و زحمتکش و فرار موج میلیونی انسانﻫﺎ به بیرون از کشور انجام می گیرد.پس این تجاوز محکوم است باید مانع این تجاوز جنایتکارانه شد. باید با صدای رسا و روشن و به صورت متحد گفت که تجاوز امپریالیستی به ایران موقوف، اشغال و بمباران ایران محکوم است. آمریکا و اسرائیل حق ندارند به ایران تجاوز کنند. این نقض تمام کنوانسیونﻫﺎﯼ بینﺍلمللی و نقض قوانین خود ساختۀ سازمان ملل متحد است و باید محکوم گردد.



حال اگر بر فرض مثال  تجاوز به ایران صورت گیرد، این مردم ایران به وِیژه محروم ترین اقشار جامعه هستند که آسیب می بینند. این تجاوز ابتدا زمینی نیست، بلکه یک تجاوز مهیب  و ویرانگر هوائی با بمب افکنﻫﺎﯼ غول پیکر است. آن قدر ایران را از هوا می کوبند تا با خاک یکسان شود، تا سرانجام رژیم سرنگون گردد و رژیمی ارتجاعی تر اما نوکر آمریکا بر مسند قدرت بنشیند . تازه در اینجاست که مقاومت در روی زمین آغاز می گردد. حال در این شرایط چه باید کنیم؟ نیروهای پیشرو و دررأس آن کمونیستﻫﺎ باید همۀ مردم ایران را به مقاومت در مقابل متجاوزین و نوکرانشان دعوت کنند و در جبههﺍﯼ ملی و میهنی در مقابل اشغالگران بجنگند. باید دشمن اصلی و متجاوز خارجی را مورد هدف قرار داد و به دیگر نیروهای مسلح که خواهان مقاومت در مقابل متجاوزین هستند اعلان آتش بس داد. شعار ما این است: تمام سلاح به سوی دشمن متجاوز خارجی و بیرون ریختن اشغالگران از خاک ایران و کسب استقلال ملی.... تنها در این بستر مبارزه است که کمونیستﻫﺎ می توانند قدم به قدم اعتماد مردم را به دست آورند و سرانجام با حل مسئلۀ ملی به مسئلۀ داخلی و مطالبات مردم پاسخ گویند. حال دوست  عزیز! شما چه فکر می کنید و در کجای این حوادث ایستادهﺍید؟ تاکتیک شما چیست؟ چگونه می خواهید با یک دست تیر به سوی دشمن خارجی رها کنید و با دست دیگر به سوی دشمن داخلی؟ و در آن واحد همۀ تضادهای جاری را حل کنید.!!این جبهۀ سومی که نام می برید در کجاست؟ چرا امروز قبل از تجاوز به کشور توسط آمریکا رژیم را توسط جبهه تان سرنگون نمی کنید.؟ منتظر چه هستید؟ اگر نیرو دارید، نفوذ در بین مردم دارید، بفرمائید این گوی و این میدان! با شعار توخالی و کشیدن چک بی محل  که نمی توان به مسائل پیچیدۀ اجتماعی پاسخ داد. باید بیشتر تعمق کرد و سنجیده حرکت نمود.

جنگ جنایتکارانه در ممالک اسلامی و تبلیغات ضد اسلامی امپریالیستﻫﺎ

»امپریالیستﻫﺎ که هم اکنون در ممالک اسلامی در جنگی جنایتکارانه درگیرند به تبلیغات ضد اسلامی نیاز دارند. آنها از اسلام هیولائی می سازند که گویا تمام زندگی خصوصی و دستآوردهای مردم غرب را تهدید می کند و با ایجاد چنین فضائی از ترس و وحشت، اشغال سرزمینﻫﺎﯼ دیگران را توجیه می کنند. امپریالیستﻫﺎ دفاع از منافع اقتصادی کنسرنﻫﺎ را با پردۀ استتار حمایت از حقوق مدنی و دموکراتیک و حقوق بشر می پوشانند تا مردم خویش را برای دادن قربانی در عراق و افغانستان آماده کرده اشغال سرزمینﻫﺎﯼ فلسطینی را توجیه نمایند. افکار عمومی فکر می کند که این همه مخارج و قربانی برای حفظ دستآوردهای بشریت و نوع زندگی غربی که آنها برگزیدهﺍند ضرورت دارد.«



این نوشتۀ کوتاه به بحثی در فیسبوک دامن زد و به مذاق افرادی که ریگی در کفش دارند و تمام هم و غمشتان مبارزه علیۀ "اسلامگرائی" است خوش نیامد. این عده که از استعمار فضیلتی ساخته و از الگوی لیبی و عراق و افغانستان و... حمایت می کنند در کنار اسرائیل و آمریکا علیۀ چین و روسیه و از این که آنها امروز مخالف تجاوز به ایران هستند افشاگری و آنها را دشمن سوگند خوردۀ مردم ایران معرفی می کنند. اینان بیشرمانه از حملۀ نظامی به ایران حمایت می کنند و از مطلب کوتاه و افشاگرانۀ حزب ما در فیسبوک عنان از دست دادند به فحاشی و انگ زدن متوسل شدند. کامنتﻫﺎﯼ زیر پاسخی به نحوۀ برخورد کمونیستﻫﺎ به مذهب و افشای پیروان حزب اسرائیلی منصور حکمت است.



کمونیستﻫﺎ و شکل برخورد با مذهب

» در مبارزه با مذهب نمی توان به زور اسلحه متوسل شد و با قهر و اجبار مردم را وادار کرد از تعلقات مذهبی و اعتقادات دینی خویش دست بردارند. این اعتقادات ریشۀ چند هزار ساله در میان مردم دارند و زمینهﻫﺎﯼی مادی برچیدن آن که به درجۀ آگاهی عمومی نیاز دارد هنوز به طور کامل فراهم نشده است. این است که شمشیر کشیدن بر روی مذهب و از جمله مذهب اسلام دوای درد نیست و نظر کسی را نسبت به اسلام تغییر نمی دهد برعکس منجر به آن می شود که مسلمانان و نه تنها مسلمانان حتی اتباع لامذهب این ممالک نیز خود را مورد تعرض و تهاجم حس کنند و در مقابل یورش دشمن مذهبی که در حقیقت انگیزۀ سیاسی را به یدک می کشد جبهه گیری کرده به یورش متقابل دست زنند. ما از شکست بیسمارک در آلمان در مبارزه با مذهب با توسل به زور سخن نمی رانیم چون به گذشتۀ نزدیک تعلق ندارد ولی خوب است به گذشته نزدیک و تجربۀ چند ده سال اخیر نظری افکنیم.

نازیﻫﺎ در جنگ جهانی دوم میلیونﻫﺎ یهودی را سربه نیست کردند و به طور سیستم یافته و ماشینی تصمیم گرفتند آنها را از بین ببرند. آیا در کارشان موفق شدند؟ هرگز! نتایج کار نازیﻫﺎ واکنشی را در جهان و در میان یهودیان موجب شد که از آن واکنش کشور متجاوز و صهیونیستی اسرائیل پدید آمد که خودش با عدم آموزش از گذشته مانند نازیﻫﺎ در پی قتل عام فلسطینیﻫﺎست. دولت ایران سالﻫﺎست که بهائیان را مورد تضییق و زندان و شکنجه و اعدام قرار می هد و اماکن مقدس آنها را نابود می ازد و جان و مال و ناموسشان را آزاد اعلام می ند. آیا رژیم اسلامی ایران قادر شده است از نفوذ بهائیان بکاهد؟ هرگز! قرنﻫا اکثریت سنی، شیعیان را مورد تعقیب و آزار قرار می دادند و ما با آخرین نمونۀ آن در لبنان و عراق و عربستان سعودی و یمن و بحرین و پاکستان و... روبرو هستیم. آیا آنها قادر شدهﺍند از نفوذ شیعه جلو گیرند؟ هرگز! برعکس این اقدامات موجب مظلوم نمائی این مذاهب شده و زمینۀ همبستگی و قدرت آنها را افزایش داده است «



پیروان فرقۀ حکمتیه و برخوردشان به اسلام

» پیروان منصور حکمت که سیاست ضد مذهبی آنها در خدمت صهیونیستﻫﺎ و بنیادگراهای مسیحی است با افتخار از تروریست خواندن پیامبر اسلام حمایت کردند، در تائید سیاست امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ اعلامیه پخش کردند و به عنوان مسلمانان توبه کار سازمان علم نمودند و در کنار صهیونیستﻫﺎ همۀ حقوق دموکراتیک مهاجرین مسلمان را در اروپا در کنار نازیﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ به زیر پا گذاردند. باید از آنها پرسید که چرا در جشن کتابسوزان که نتیجۀ منطقی اقدامات گذشته آنهاست شرکت نمی کنند؟ به چه مناسبت رهبران این جریان صهیونیستی در شهر کلن آلمان فدرال مراسم چهارشنبه سوری آتش زدن قرآن را به استناد حمایت از آزادی اندیشه و بیان، مطرح نمی کنند؟ از چی می ترسند؟.

حقیقت این است که این عده در کادر سیاست امپریالیست آمریکا که خطوط اساسی آن را می توان در اثر ساموئل هانتیگتون تحت نام "نزاع تمدنﻫﺎ" یافت حرکت می کنند و با اشارۀ دست اوباما بالا و پائین می روند. وگرنه اگر ذرهﺍﯼ به اصول ادعائی خویش اعتقاد داشتند باید مراسم قرآن سوزی راه انداخته، فراخوان می دادند و از کشیش آمریکائی مانند بار گذشته که از کاریکاتوریست دانمارکی حمایت نمودند پشتیبانی می کردند. این تناقض گوئی و سردرگمی آنها در بهترین حالت ناشی از آن است که آنها ماهیت این مبارزهﺍﯼ را که در گرفته است نمی بینند و نمی فهمند. آنها در سطح باقی می مانند و تصور می کنند که گویا واقعاً نزاع بر سر آن است که یکی هوادار تمدن و ضد مذهب است و دیگری هوادار مذهب و دنباله رو سنت است. در حالی که این یک مبارزۀ سیاسی است و باید آن را در کادر سیاست نظم نوین امپریالیست آمریکا و سیاستﻫﺎﯼ راهبردی آن تحلیل کرد.

مبارزه با مذهب، مبارزه با نادانی و جهل عمومی است و این امری نیست که در طی دهﻫﺎ سال عملی باشد. به این جهت کمونیستﻫﺎ همیشه مبارزه با مذهب را در متن مبارزۀ طبقاتی دیده و از دریچۀ منافع مبارزۀ طبقاتی به آن برخورد کردهﺍند. یک کارگر نمازخوان که در تظاهرات و اعتصاب شرکت می کند و قرآن کوچکی در جیب دارد صدها بار ارزش و تأثیرش برای مبارزه بیشتر از یک روشنفکر ژیگولوئی است که در کافهﺍﯼ در کلن نشسته، میگساری کرده و قرآن را آتش می زند و برضد پیامبر اسلام به عنوان فرد تروریست اعلامیه پخش می کند. مبارزه با مذهب مبارزهﺍﯼ طبقاتی، مبارزهﺍﯼ طولانی است که حتی بعد از استقرار دیکتاتوری پرولتاریا در کشور نیز به پایان نمی رسد. باید ریشهﻫﺎﯼ رشد مذهب را با تنویر افکار و اقناع خشک کرد و نه با چوبۀ دار. «
» آنهائی که ریگی در کفش دارند و آلوده به تئوریﻫﺎﯼ ارتجاعی منصور حکمت هستند، پیروان سیاستﻫﺎﯼ امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه و جهانند. مشکل این افراد و جریانات اگر از سر ضعف تئوریک و نادانی نباشد حتماً از سرخود فروختگی و به نان و نوائی رسیدن است. انسان درعجب می ماند، هرگاه کوچک ترین انتقادی به اوضاع دهشتناک افغانستان، عراق، لیبی و فلسطین می شود و به اشغال و کشتار مردم توسط امپریالیستﻫﺎﯼ "مدرن" و "متمدن" اشاره می گردد عدهﺍﯼ ترش می کنند و به خود می گیرند.این نشان دهندۀ عدم درک صحیح این افراد از ماهیت امپریالیسم، دیدن درخت اما ندیدن جنگل است و در تونل تاریک طی طریق می کنند. آقای منصور حکمت از اشغال افغانستان دفاع کرد آن را مثبت ارزیابی نمود "زیرا براین باور بود که امپریالیسم موجب تضعیف اسلام سیاسی در افغانستان و منطقه خواهد شد." چه فقری! صهیونیستﻫﺎﯼ نژاد پرست اسرائیل و آدمخواران ناتو برای چنین "اندیشمندی" کف می زنند.بهتر از این نمی شود به امپریالیسم در منطقه خدمت کرد. «

هیچ نظری موجود نیست: