۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۵, جمعه


باید گفت آنچه گفتنی‌‌ست

آنچه باید گفت

شعری را که می خوانید اثر گونتر گراس شاعر و ادیب بزرگ معاصر آلمان است. وی که جانش از ریاکاری غرب و اسرائیل به لب اش رسیده است و کاسه صبرش لبریز شده، دیگر نتوانسته تحمل کند و آنچه که در دل میلیاردها مردم جهان و میلیونها مردم آلمان است بر زبان آورده است. وی دنیای قلدری و زورگوئی، دنیای تحقیر ملتهای دیگر را به نقد می کشد. وی بدرستی برخلاف ایرانیان شبه انقلابی و یا ضد انقلابی، که ایران را جنگ افروز جا می زنند تا توجیهی برای جنایات جهانخواران جنگ افروز بیافرینند و حمله به ایران را برای نجات "صلح جهانی" ترغیب کنند، به صراحت می گوید که این اسرائیل است که جنگ طلب و جنایتکار است و صلح جهانی را به خطر انداخته و نقشه نابودی ملت ایران را می کشد. این اسرائیل است که سیاست دروغ را پیشه کرده و شفافیت را از میان برداشته و انبارهایش از بمب اتمی افزوده است و بر ضد بمب اتمی موهومی ایران که نه ببار است و نه دار عربده می کشد. این اسرائیل است که بر ضد آزادی بیان برخاسته و هر منتقدی را با برچسب ضد یهود از میدان بدر می کند. وی اسرائیل را اشغالگر می خواند و از همه می طلبد که بر ضد این جنگ طلبان، که بانی همه مفاسد در منطقه هستند بپا خیزند و زبان به اعتراض گشایند:

"اعتراف می‌‌کنم: بیشتر سکوت نخواهم‌ کرد،

که از فربیکاری و دورویی غربیان،

به‌ تنگ آمده‌ام؛

باشد که دیگران بسیاری هم،

خویشتن از بند این سکوت برهند؛

بانی‌ این خطر شناخته را

به ترک این خشونت بخوانند و

بخواهند

...."

گونتر گراس به عنوان یک انسان والا همان چیزهائی را گفته است که نیروهای بشر دوست و انقلابی و مترقی و از جمله حزب ما گفته است و می گوید. گونتر گراس با بیان احساسات میلیاردها انسان روی زمین تودهنی محکمی به ایرانیان خودفروخته نیز زده است که زوزه آنها به آسمان رفته است. وی آنچه را که گفتنی است می گوید تا خودفروخته های ایرانی نتوانند در کنار گرگهای گرسنه جهانی، آنرا پنهان کنند.

باید گفت آنچه گفتنی‌‌ست

آنچه باید گفت

"گونتر گراس، نویسنده و شاعر آلمانی و برنده نوبل ادبی:"باید گفت آنچه گفتنی‌‌ست

آنچه باید گفت"

گونتر گراس

برگردان: شروین فریدنژاد

چرا سکوت می‌کنم؛ چنین طولانی پنهانش می‌‌سازم

آنچه آشکار است و در نقشه‌های جنگی،

تمرین شده

و ما جان به‌دربردگان، در پایانش،

سرانجام جز پانوشتی نیستیم.

ادعای حق حمله‌ی پیشدستانه،

که می‌‌شود ایرانیانی را که پهلوان‌پنبه‌ای دروغین به یوغشان کشیده و

سازمان‌یافته به شادی و هلهله‌شان واداشته،

نابودکرد؛

چون درسرزمینشان،

شاید که بمب اتمی ساخته می‌‌شود!

چرا خود را بازمی‌دارم،

آن سرزمینی را به نام یاد کنم،

که آنجا سال‌هاست - هرچند در نهان -

توان هسته‌ای‌ فزاینده‌ای در دسترس است

اما لجام‌گسیخته، که هیچ‌کسی را به آزمونی

بدان راه نیست؟

این همگانی نهان‌کردن واقعیتی آشکار را،

که سکوت من، فرمان‌بردار اوست،

دروغی خفت‌بار می‌‌بینم؛

و اضطراری که تنبیه در یک‌قدمی‌ است،

هرگاه که فرمانش نبری؛

که فتوای «سامی‌ستیزی»، اتهامی آشناست.

اما اکنون، که از سرزمین من،

با آن دیرگناهی که هیچش مثال نیست،

و همیشه و دوباره،

به یادش می‌‌آورند و سرزنشش می‌‌کنند،

وزان سوی دیگر، تاجرانه و مزورانه،

به امید رستگاری و به تاوان گناه

می‌‌گویند زیردریایی دیگری باید به اسراییل

فروخته‌شود؛

ویژه‌گی‌ا‌ش آن است که کلاهک همه‌ویرانگرش،

آنجایی را نشانه می‌‌گیرد،

که وجود حتا یک بمب اتمی‌ هم درآن اثبات نشده؛

از بیم درستی‌ آن،

می‌‌خواهم که گفته‌باشم، آنچه باید گفت.

چرا دیرزمانی سکوت کردم؟

چراکه می‌‌اندیشیدم، پیشینه‌ی من،

که دامانش از آن لکه‌ی ننگ هیچگاه پاک نخواهد‌شد

بازم می‌‌دارد، این حقیقت را، علیه اسراییل

که به آن وفادارم و وفادار خواهم‌ماند

بر زبان‌رانم و به چرایی بازپرسم.

چرا اما اکنون لب به سخن باز می‌‌کنم؟

سالخورده با آخرین قطره‌های مرکب:

اسراییل اتمی‌، به خطر می‌‌اندازد،

صلح جهانی‌ به خودی خود شکننده و ناپایدار را.

باید گفت آنچه گفتنی‌‌ست،

شاید که فردا دیر باشد؛

چراکه ما – آلمانی‌های کمرخم‌کرده زیر بار گناه -

همدست جنایتی می‌‌توانیم‌شد،

که از پیش دیدنی‌ است و همدستی ما،

با هیچ‌کدام از بهانه‌های آشنا،

توجیه نخواهد‌شد.

اعتراف می‌‌کنم: بیشتر سکوت نخواهم‌کرد،

که از فربیکاری و دورویی غربیان،

به‌تنگ آمده‌ام؛

باشد که دیگران بسیاری هم،

خویشتن از بند این سکوت برهند؛

بانی‌ این خطر شناخته را

به ترک این خشونت بخوانند و

بخواهند

مهار بی‌مانع و پایدار

توان اتمی‌ اسراییل

و سازه‌های اتمی‌ ایران را،

به یاری نهادی جهانی‌،

که دولت‌های هر دو کشور، پذیرفته‌اش باشند.

تنها اینگونه می‌‌شود همگان را، اسراییلی‌‌ها را، فلسطینی‌‌ها را،

بیش از آن، همه‌ی مردم را،

در این زمینی‌ که توّهم اشغالش کرده‌ و در آن

همه تنگ در کنار هم به دشمنی زنده‌اند

و سرآخر ما را هم،

یاری‌کرد."

هنوز مرکب این شعر خشک نشده بود، که هجوم صهیونیستها آغاز شد. آنها تمام اهرمهای فشار و دسیسه و خرابکاری خویش را به کار گرفتند تا از تحقیر و توهین گونتر گراس بازنمانند، اتهامی نبود که به وی نزنند. نجاست بود که از دهان صهیونیستها جاری بود و هست و تمام جاسوسان آنها به کار افتادند و رسانه های گروهی را به کار گرفتند و یکسان ساختند، تا تاثیرات شعر گونتر گراس را خنثی کنند. این یورش وحشیانه و ضد انسانی مشتی گرگ صفت صهیونیست، نشان می دهد که این گروه مافیائی-فراماسیونی تا به چه حد قدرتمند است و تا به کدام گوشه ها و زوایا دست داشته و در آنها رخنه کرده است.

صهیونیستها تلاش می کنند تا در روز روشن، سفید را سیاه جلوه دهند و تاریخ را جعل کنند و با تهدید و فشار "جامعه باز" صهیونیستی را بخورد مردم دهند. ماهیت حمایت آنها از "حقوق بشر" بر همه روشن بود و حال ماهیت حمایت آنها از "آزادی بیان" نیز بر همه روشن می شود.

اقدام جسورانه گونتر گراس و مهمتر اینکه فراخواندن سایر انسانهای متعهد از جانب وی تا به صهیونیسم و امپریالیسم دهنه بزنند و از جنایت علیه بشریت ممانعت کنند، گویای آن است که با سیل تبلیغات و سونامی دروغ و ریاکاری نمی شود کسی را فریفت. پاهای دروغ کوتاه است و بینی دروغگو دراز. افکار عمومی در آلمان یک تنه در پشت گونتر گراس ایستاده است و مزوران و کاسه لیسان و سیاستمداران بزدل و آلت دست سرمایه داران و همه ی نظام سرمایه داری غارتگر در پی خنثی کردن این تاثیر بی نظیر هستند. سخنان گونتر گراس به همه نیرو می بخشد، تا مبارزه ضد صهیونیستی و ضد امپریالیستی را تشدید کنند و از تهدیدات و زورگوئی و اقدامات تروریستی صهیونیستها هراس به دل راه ندهند. فضای جهان در تائید صهیونیسم و امپریالیسم نیست.

در زیر ما به مستخرجی از تفسیر اشپیگل اون لاین اشاره می کنیم تا هموطنان ما ببینند که تنها صهیونیستها، امپریالیستها و اپوزیسیون خود فروخته ایران نظیر "حزب کمونیست کارگری ایران"(که نه کمونیست است، نه کارگری و نه ایرانی) و "سازمان مجاهدین خلق ایران"(که دیگر از راه خلق بریده اند)هستند که در زیر دروغهای اسرائیل امضاء می گذارند و به جعل اخبار مشغولند. آنها به راهی رفته اند بر گشت ناپذیر که شکست آن از هم اکنون روشن است.

افکار عمومی جهان، خبرنگاران جسور و صلحدوستان و بشردوستان از بیان حقایق علیرغم ترور فکری که صهیونیسم در جهان ایجاد کرده تا حق آزادی بیان را پایمال سازد باکی ندارند. آنها برای بیان حقایق و جلوگیری از کشتار مردم ایران پیکار می کنند.

"نشریه اینترنتی اشپیگل اونلاین در 6 آوریل 2012 در مورد شعر گونتر گراس نوشت: شعر برجسته ای نیست، حتی یک تحلیل سیاسی درخشان هم نیست، لیکن عبارات کوتاهی که گونتر گراس تحت عنوان "آنچه باید گفت" منتشر کرد، در آینده روزی به واژه هایِ موثرِ قدرتمندی تبدیل می شوند. آنها گویای یک نقطه عطف اند. این همین عبارات است که ما در آینده دیگر نمی توانیم از کنارش رد شویم: "قدرت اتمی اسرائیل صلح به هر حال شکستنی جهان را به خطر می اندازد". این عبارت منجر به فریاد اعتراض شده است، زیرا عبارت درستی است. و از آن جهت که یک آلمانی آنرا می گوید، یک نویسنده، یک دریافت کننده جایزه نوبل، از آن جهت که گونتر گراس آنرا می گوید. در این عبارات یک نقطه عطف است. از این جهت باید از گونترگراس سپاسگزار بود. وی این مسئولیت را بر عهده گرفته که از جانب همه ما این عبارت را بیان کند. گفتگوئی که باید از مدتها قبل آغاز می شد.

...

این جنگی است که می تواند دنیا را به نابودی بکشاند. وقتی یک آلمانی از آن صحبت می کند، باید چنین گفتگوئی به آلمان و مسئولیتش نیز برگردد. در آنجا قانونمندیهائی وجود دارد. گراس می دانست که به وی به عنوان یهود ستیز فحاشی می کنند. این عادی ترین خطری است که یک منتقد اسرائیل باید بخود بخرد. آقای ماتیاس دوپفنر رئیس بنگاه مطبوعاتی اشپرینگر(بزرگترین بنگاه مطبوعاتی دست راستی و دروغپراکن و ریاکار در آلمان که زیر نفوذ صهیونیستهاست-توفان) که می پندارد دارای حق حاکمیت تفسیر روابط آلمان-اسرائیل است، فورا وی را به "یهودی ستیزی که از نظر سیاسی بی عیب است" متهم کرد و اینکه باید وی را فورا به بخش توانبخشی تاریخ آلمان منتقل کرد...

...

لیکن گراس نه ضد یهود است و نه یک مورخ آلمانی بی اراده. گراس یک واقع بین است. وی توان اتمی اسرائیل را مورد اعتراض قرار می دهد که به هیچ "آزمونی تن در نمی دهد". وی شاکی است که کارخانجات تسلیحاتی آلمان یک زیردریائی دیگری که قابلیت حمل سلاحهای اتمی را دارد، به اسرائیل تحویل داده اند. و با انزجار کامل به "ریاکاری غرب" پشت می کند، آن ریاکاری که وی نباید هم در موردش اساسا توضیح دهد، همان ریاکاری که که خط مشی اعمال ما در خاورمیانه از الجزایر تا افغانستاان بوده است. 

...

آخر باید کسی ما را از زیر بار عبارات خانم مرکل که در سال 2008 در اورشلیم بر زبان آورد بیرون بکشد. وی آن زمان گفت، امنیت اسرائیل بخشی از "بنیادیترین رهنمای عملی حکومت" ماست. و برای اینکه سوء تفاهمی ایجاد نشود، افزود: "حال که چنین است، پس نباید در زمانی که نیازش وجود دارد، تنها وعده های توخالی باقی بماند" 

...

با حمایت کامل آمریکا که در آن هر رئیس جمهور، باید قبل از انتخابات حمایت گروهای لابی یهودی را جلب کند و حمایت آلمان، که در آن برخورد به تاریخ گذشته، در این میان یک بردار نظامی هم پیدا کرده است، حکومت نتانیاهو عنان اختیار تمام دنیا را با این سرود متورم جنگی بدست گرفته است. نشریه اسرائیلی "هاآرتص" می نویسد: "اسرائیل نتانیاهو دستورات کار جهانی را به نحوی تعیین کرده است که هیچ حکومت کوچکی قبل از آن موفق به انجام آن نبوده است". از بهای نفت تا تروریسم- دنیا دلایل کافی در دست دارد تا از یک جنگ اسرائیل- ایران بهراسد.

هیچکس مدعی نیست که ایران بمب اتمی دارد. هیچکس نمی داند که آیا ایران در فکر ساختن چنین بمبی است. بر خلاف انتظار: آمریکائیها از این حرکت می کنند، تهران برنامه ساختن بمب اتمی خود را در سال 2003 کنار گذاشته است. لیکن این امر برای اسرائیلی ها بی اهمیت است. در این میان مسئله آنها این نیست که مانع ساختن بمب اتمی ایران شوند. مسئله آنها این است که پیشگیری کنند که ایرانیها نتوانند چنین بمبی را بسازند. آنها نمی خواهند خود را با مسایلی درگیر کنند که آمریکا در زمان خودش با عراق داشت: آنها هنوز بر این باور بودند که باید ثابت کنند، که مخالفشان دارای سلاحهای کشتار جمعی است. نه چنین مدارکی و نه چنین سلاحهائی در عراق وجود نداشت.  بنابراین آمریکائیها به جعل سند دست زدند.

اسرائیل به دنیا منطق تهدید را تحمیل کرده است: اصلا نمی خواهد ثابت کند که ایران دارای بمب اتمی است. آئین اسرائیلیها بطور ساده از این قرار است: تهران مجاز نیست بیک "منطقه مصون" دست بیابد. بهمین جهت اسرائیل تهدید به تجاوز به ایران می کند، قبل از آنکه ایرانی ها بتوانند تاسیسات اتمی خویش را در اعماق صخره ها بسازند، بطوریکه حتی بزرگترین بمبهای سنگر شکن آمریکا هم قادر نباشند آن را نابود سازند.

...

ایران در حال حاضر با مجموعه ای از مجازات ها تحت فشار قرار دارد. وقتش رسیده است که اسرائیل هم تحت فشار قرار گیرد. خوب توجه کنید: آنطور که آقای دوپفنر مدعی می شود: هر کس این را بگوید تلاش ندارد که "گناه آلمان را نسبی کند، باین نحو که از یهودیان مرتکبان بسازد". اینجا مربوط به گذشته آلمان نیست، بلکه به وضعیت حال جهان بر می گردد."

خلق ایران از حمایت گونتر گراس و بیان حقایقی که می خواهند آنرا در لای تلی از دروغ و دغل و ریاکاری مدفون سازند سپاسگزار است.

*****

بر گرفته ازتوفان شماره  146  اردیبهشت ماه ۱۳۹۱  ماه مه  ۲۰۱۲،  ارگان مرکزی حزب کارایران

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت. www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل).                                                                 toufan@toufan.org

هیچ نظری موجود نیست: