۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

زنده باد ۸ مارس (روز جهانی زن)


در گرامی‌داشت روز جهانی زن و در حمایت و همبستگی با مبارزات دلیرانه‌ی زنان

در خیزش اجتماعی اخیر مردم ایران

۶ مارس ۲۰۱۰ گرد هم می‎آئیم

سخنرانان: سارا نیکو: "اتحاد زنان آزادیخواه"

سهیلا دهماسی : "اتحاد زنان آزادیخواه"

برنامه های هنری

موسیقی زنده

وید یو کلیپ

نمایشگاه عکس از مبارزات زنان از دیروز تا امروز

مکان و زمان:

محل میزکتاب آمستردام، شنبه ۶ مارس از ساعت ۱ تا ۶ بعداز ظهر

آدرس:

Weteringplantsoen 2/C 1e از ایستگاه مرکزی قطار آمستردام با ترام‌های: ۱۶،۲٤و۲۵ ایستگاه: Weteringsciruit

برپا دارندگان:

کمیته‌ی میزکتاب آمستردام متشکل از: "انقلابیون کمونیست، فعالین چریکهای فدایی خلق ایران -هلند، شورای سوسیالیست‌های مسلمان، کانون زندانیان سیاسی ایران ( در تبعید( - هلند، هواداران حزب کار ایران (توفان)- هلند" و سازمان زنان ٨ مارس ( ایران- افغانستان) – هلند، سازمان پرایم - هلند، خانه‌ی هنر هلند، سازمان IKA- هلند، ومنفردین چپ.



Tel: +31-0625050155

E.mail: mize_ketab@hotmail.com

۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

سوء قصد به جان منصور اسالو در زندان گوهردشت کرج


بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،صبح روز دوشنبه زندانی سیاسی منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد از یک سوء قصد جان سالم بسر برد.

روز دوشنبه 3 اسفند ماه منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه در هواخوری بند 4 زندان گوهردشت کرج هنگامی که با 2 زندانی دیگر در حال صحبت کردن بود با تیزی و از پشت مورد تهاجم قرار گرفت. که با هوشیاری زندانیان و واکنش به موقع او از خطر جدی نجات یافت.این حمله در حضور پاسدار بند بنام حسن پور و فرددیگر بنام مرادی سر وکیل بند صورت گرفت. پاسداران بندها هیچی اقدامی برای ممانعت از یورش انجام ندادند و بعد از اینکه زندانیان سیاسی نسبت به این حمله و بی عملی آنها اعتراض کردند آنها فقط اقدام به گرفتن تیزی از فرد مهاجم کردند و او را رها کردند . فرد مهاجم همچنان به سوی آقای اسالو حمله می کرد و می گفت :که ترا می کشم و به عربده کشی خود ادامه می داد.

این فرد قبل از این در مقابل فروشگاه چند بار سعی به ایجاد درگیری فیزیکی با آقای اسالو را داشت و چند بار بر سینه ایشان با مشت کوبید ولی آقای اسالو با بردباری واکنشی از خود نشان ندادند.اما زندانیانی که شاهد این صحنه بودند به دفاع از آقای اسالو برخواستند و فرد مهاجم را عقب نشاندند.

فرد مهاجمی که به زندانی سیاسی منصور اسالو حمله کرد. سید محمد حسینی از اعضای سپاه پاسدارن است که به جرم قتل همسرش در زندان بسر می برد. یورش امروز به آقای اسالواز پیش طراحی شده بود که بدستور وزارت اطلاعات و با طراحی علی حاج کاظم و علی محمدی رئیس و معاون زندان و کرمانی و فرجی رئیس و معاون اطلاعات و محمود مغنیان رئیس بند 4 به اجرا گذاشته شد. این چندمین باری است که طرح حمله ناموفق علیه زندانیان سیاسی در بند 4 به اجرا گذاشته می شود و هدف از این حملات برای حذف فیزیکی آقای اسالو و سایر زندانیان سیاسی می باشد.

پیش از این آقای منصور اسالو را به مدت 1 هفته به سلولهای انفرادی بند 5 انتقال دادند. انتقال آقای اسالو به دستور کرمانی رئیس اطلاعات زندان گوهردشت صورت گرفته بود.

۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

راه پیمایی 22 بهمن:

شفافتر شدن مرز دوست و دشمن

جنبش 22 خرداد بیان خشم فروخفته ملتی بود که در 22 بهمن نتوانست در اثر دسیسه و تشدید سرکوب روحانیت ارتجاعی حاکم ازیک سو و سیاستهای سازشکارانه، تاکتیکهای نادرست، بی دورنمائی سیاسی جناح بورژوا مذهبی اصلاح طلب به خواستهای خویش در افشاء بیشتر رژیم، بی اعتباری وی دسترسی پیدا کند. تاکتیک سازشکارانه به هرز رفتن نیروی انقلابی مردمی منجر شد.

اسلام و یا هر مذهب دیگری برای مردم ارزشی قایل نیست. این مردم نیستند که تصمیم گیرنده اصلی اند این خدا و نمایندگان زمینی وی هستند که برای مردم سرنوشت تعیین می کنند و برای آنها تصمیم می گیرند. تائید این احکام به مفهوم تائید اسلامیت رژیم بود. صفت جمهوری از همان روز نخست با صفت اسلامیت در تناقض بود و هست. جنبش 22 خرداد متکی بر این جمهوریت و هواداری از تداوم انقلاب بهمن است. مردم خواهان جمهوری ایرانی هستند. که هم نافی سلطنت و هم نافی اسلامیت و هم نافی دخالت اجانب در ایران است. از منظر ذهنیت مردم، انقلاب 22 بهمن باید در تکامل خود اسلامیت را به منزله امر دولتی بزداید و آنرا به مسئله خصوصی افراد بدل کند. اینکه چه کسی تمایل دارد بعد از مرگش به بهشت برود و با روحانیت محشور شود و چه کسی می خواهد به جهنم برود و در آتش جهنم بسوزد تا بمیرد و به جهنم بعدی رود مسئله ای است که بخودش مربوط است. امر مذهبی یک امر وجدانی و شخصی افراد است و نمی تواند ابزار اعمال نفوذ حکومتی گردد.

ولی مدعیان رهبری جنبش 22 خرداد مسئله را چنین نمی دیدند. آنها در عرصه اختلافات “خانوادگی“ خویش با جناح مسلط حاکمیت بر سر نحوه حکومت و تقسیم غنایم به نیروی مردم نیاز داشتند تا از اسلحه مردم برای پیشبرد اهداف خویش استفاده کنند و جناح رهبری و جناح مسلط را با نشان دادن نیروی مردم به مصالحه باز دارند. آنها حکومت مافیائی را بدرستی خطری کشنده برای ایران و اسلام می دانند و از این جهت نمی توان بر آنها ایرادی گرفت. آنها امید داشتند که وقتی میلیونها انسان به خیابان آمدند جناح مسلط جا بخورد و فورا آماده دادن امتیاز شود. جناح رهبری مافیائی بسیار “واقعبیانه“ رفتار کرد. حاکمیت می دانست که اصلاح طلبان ناچارند تنها در چارچوب حفظ تمامیت رژیم جمهوری اسلامی فعالیت کنند. حد پیشروی آنها تا جائی است که خطری تمامیت و کلیت رژیم را تهدید نکند. سقف خواستهای اصلاح طلبان روشن بود. آنها نمی توانستند خواستهای خویش را اتقاء دهند و به آن نیز اساسا فکر هم نکرده بودند. کسب قدرت سیاسی در دستور کار آنها به علت ماهیت و سیاستشان قرار نداشت. اصلاح طلبی یعنی اینکه به تمامیت رژیم دستی زده نشود و فقط رژیم را قدری آرایش کنیم. رهبران جنبش 22 خرداد با این درک به مبارزه می آمدند و دستشان از همان روز نخست برای رهبر رو بود و برای مردم بسته بود.

شعار “مسخره رای ما را پس بده“ شعاری بود که میلیونها هموطنان ما را که حاضر نشده بودند مشروعیت این رژیم جنایتکار را برسمیت بشناسند و در انتخابات شرکت کنند و آنرا تحریم کرده بودند از مبارزه با رژیم منع می شدند. معترضین سبز نخست خط تمایزی میان خویش و مخالفین سرسخت رژیم کشیدند و جبهه خویش را تضعیف کردند. خامنه ای به فوریت به ضعیف بودن این شعار و نتایج قابل محاسبه آن پی برد و اعلام کرد ما رای کسی را پس نمی دهیم چون انتخابات با صحت برگزار شده است و هرکس به خانه های خویش نرود هدفش دیگر اعتراض به تقلب در انتخاباتی که تحقیقات صحت انجام آنرا تائید کرده است نیست، بلکه می خواهد نظام را سرنگون کند. این حرف بی خردانه نبود. این حرف جنبش را خفه می کرد و می گفت این گوی و این میدان حال خودتان تکلیفتان را روشن کنید. اصلاح طلبان صف خویش را از صف ساختار شکنان جدا کنند. خامنه ای می خواست بدون دادن امتیاز اصلاح طلبان را خفه کند و آنها را در مقابل تصمیم میان خواست سرنگونی رژیم و دوری از ساختارشکنان و نزدیکی به احمدی نژاد به عنوان نخست وزیر قانونی ایران قرار دهد.

رهبران اصلاح طلب، موسوی و کروبی و سایرین راه دیگری نداشتند. یا باید رهبری را که نماینده خدا و ولی فقیه است رد می کردند و قانون اساسی جمهوری اسلامی را به زیر پرسش می بردند و یا باید راهی برای سازش و فرستادن مردم به خانه هایشان می یافتند.

تسلیم ناپذیری مردم، آمادگی فداکاری آنها تا برای آزادی و دموکراسی بهای جان خویش را بدهند باعث شد که رژیم از همه ابزار سرکوب خویش در مقابل مقاومت غیر قابل انتظار مردم استفاده کند و این امر حیثیت نظام را در مجموع خود از بین برد. رژیم جمهوری اسلامی رژیمی است که نه تنها دستهایش غرقه در خون است قلبهای مردم نیز از دست این رژیم غرقه در خون است و دامنه سرکوبگری و بی قانونی و وحشیگری بی حساب این رژیم اسلامی به جائی رسید که پای آقازاده ها و فرزندان همدستان و همکاران و مریدان رژیم را نیز به میدان کشید. این عکس العمل ولی فقیه را، مردم با شعار مرگ بر دیکتاتور ولی فقیه و خامنه ای پاسخ گفتند و نشان دادند که کسی برای نماینده خدا بر روی زمین تره ای هم خورد نمی کند.

مقابله به مثل مردم، اوج جنبش دموکراتیک، گسترش آن در شهرهای بزرگ، رژیم را بهراس واداشت و مقاومت مردم که قهر را با قهر پاسخ داده و در روزهای عاشورا آمادگی مقاومت خویش را نشان دادند، خامنه ای و رهبران اصلاح طلب را بر آن داشت تا فکر چاره ای کنند و تا کنترل به تمامی از دست آنها خارج نشده است به تکاپو افتند. آنها از 22 بهمن سالگرد انقلاب ایران می ترسیدند که مردم به خیابانها آیند و بخواهند این روز تاریخی و بزرگ را به روز عزای جمهوری اسلامی بدل کنند. رژیم از حضور مردم در صحنه می ترسید و می خواست کاری کند که تا در 22 بهمن “آرامش“ به ایران برگردد. اعدام های دستجمعی، وادار کردن رهبران اصلاح طلب به اظهار ندامت و عقب نشینی. اعتراف ضمنی و علنی آنها که احمدی نژاد نخست وزیر قانونی است و آنها نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی و ولایت فقیه را قبول دارند، نشانه از بن بستی است که از همان آغاز آنها در آن گرفتار آمدند. یا باید شعارها و خواستها را تا سرنگونی کامل رژیم جمهوری اسلامی ادامه می دادند و مردم را برای این سرنگونی بسیج می کردند و یا اینکه باید در مرحله ای باین سازش تن در می دادند. رفسنجانی محلل قضیه بود و تلاش می کرد که این سازش را در پشت پرده سراندازد.

اینکه در پشت پرده چقدر امتیاز به جناح رفسنجانی داده شده است هنوز معلوم نیست. هر امتیازی نیز وابسته به قدرت است. تضمین وعده ها نیز به قدرت وابسته است. در غیر این صورت اگر تضمینی وجود نداشته باشد می توان در سیاست هر وعده ای را پس از ریختن آب از آسیاب، برف دیروز تلقی کرد و زیرش زد. موسوی و کروبی هر کدام بنحوی وفاداری خویش را به کل نظام اعلام کرده و آنرا در لفافه ای از انتقادات دلخوشکنک برای مردم پیچیده اند. حرف آخر آنها این است که باید پاره ای از خواستهای مردم را برآورده کرد. از آنها دلجوئی کرد و عده ای از عوامل سرکوب را قربانی کرد تا کل رژیم نجات یابد. حتی سخن از این می رود که احمدی نژاد بعد از دو سال از قدرت کناره گیری کند و اصلاح طلبان بر سر کار آیند. اینکه در پشت پرده چه بده و بستانهائی صورت گرفته معلوم نیست ولی موضعگیریهای اصلاح طلبان از سازشهای عمیق گفتگو می کند. هر دو جناح از این ببعد هرکدام به نحوی تلاش می کنند تا مبارزه مردم را سرکوب کنند. یکی رسما و علنا بنام نامی خدا و دیگری با پنبه از مردم می خواهند که در خانه های خود بمانند و بیرون نیایند تا آلت دست کسانی قرار بگیرند که از آن طرف مرز آمده اند!!. اصلاح طلبان از مردم می خواهند که شعارهای ساختارشکنانه ندهند به خشونت متوسل نشوند و تندروی را بکنار بگذارند. این خواستها از خواسته بعدی که از مردم بخواهد تند روان و خشونت طلبان را بدست بسیجی ها بدهند زیاد دور نیست.

در واقع رهبران اصلاح طلب جنبش سبز قبل از سالگرد انقلاب بهمن یکی بعد از دیگری تسلیم شدند. مسئله تسلیم این رهبران یک امر زمانی بود دیر یا زود داشت، سوخت و سوز نداشت و زودتر از همه محسن رضائی آنرا فهمید و خود را کنار کشید. اینکه این رهبران تا به این حد به میدان آمدند و خود را کشان کشان بدنبال مردم روانه کردند خود باندازه کافی شگفت برانگیز است ولی این رهبران فقط به اجبار بدنبال جنبشی که هرگز فکر نمی کردند تا باین حد کش پیدا کند و تعمیق شود روانه شدند. آنها در حقیقت بدنبال جنبش کشیده شدند و از عقب گریبان جنبش را چسبیدند که بیشتر به جلو نرود. آنها از پس جنبش روانه شدند تا نگذارند خواستنهای این جنبش از حد مجاز تجاوز کند و تمامیت نظام را به زیر پرسش ببرد. البته خود رهبران اصلاح طلب مدعی اند که بر سر اصول خود ایستاده اند و به تقلبی بودن انتخابات هنوز هم اعتقاد دارند، آنها هنوز هم اعتقاد دارند که رئیس جمهور مملکت قلابی است و سپس برسمیت شناختن احمدی نژاد را به عنوان رئیس جمهور با این استدلال توجیه می کنند که ایشان مورد تائید ولی فقیه اند و یا اینکه در هر صورت باید شخص ایشان نسبت به حوادث اخیر پاسخگو باشند چون رسما ایشان و حاکمیت احمدی نژاد را شخص مسئول برسمیت شناخته اند. اگر ما از احمدی نژاد می طلبیم که نسبت به این جنایات پاسخگو باشد منظورمان برسمیت شناختن ایشان نیست. ما با تعهدی که نسبت به مردم کرده ایم پایبندیم. البته ما از همان روز نخست گفته ایم که هوادار نظام جمهوری اسلامی هستیم و با خواستهای ساختارشکنانه مخالفیم.

سخنان کروبی که پسرش را جلو انداخته و میرحسین موسوی که زهرا رهنورد همسرش را جلو انداخته گواه عقب نشینی “پیروزمندانه“ است. رژیم جمهوری اسلامی برای شکستن روحیه مردم و آمادگی فداکاری آنها با تاکتیک حساب شده، با برنامه ریزی دقیق با فشارهای فیزیکی و روانی و تبلیغاتی از خارج این رهبران اصلاح طلب را به جائی رسانید که آنها ناچار به توبه شدند و ساختار نظام و تمامیت رژیم جمهوری اسلامی را پذیرفتند. آنها قانون اساسی را پذیرفتند و از شعارهای تند و ساختارشکنانه مردم تبری جستند. آنها با این اعترافات در وضعیتی قرار گرفتند که راه پیشرفت جنبش را بستند و حد آنرا به همه نشان دادند. سیاست آنها جلوگیری از تعرض جنبش بود و سیل مبارزه عظیم مردم را به کوچه بن بست کشاندند. خودشان نیز اینک سردرگم اند. اینکه در انتخابات تقلب شده و رای ما را پس بده، دیگر متعلق به دیروز است. ولی فقیه عکس آنرا گفته و صحت انتخابات را تصدیق کرده است و از رهبران اصلاح طلب خواسته که اگر ریگی در کفش ندارند به خانه های خود بروند. از نظر وی نظام تصمیم خود را گرفته و به همه ابلاغ کرده است. اگر کسی تصمیم ولی فقیه را قبول ندارد، مالا هدفش ساختار شکنی است. وی می پرسد که شما رهبران فتنه گر مردم را تا به کجا می خواهید ببرید؟ فصل انتخابات بسته شده است. تنها یک راه می ماند که شما کل نظام را مورد پرسش قرار دهید و خواستار سرنگونی آن شوید. این بن بستی است که رهبران اصلاح طلب و جنبش اصلاح طلبی در آن گیر کرده و اگر دست به تعرض نزند و بر سرنگونی دیکتاتور تکیه نکند و این شعار را ارتقاء ندهد کارش زار است و تحلیل می رود. کروبی و میرحسین موسوی و مشاوران آنها مدعی اند که رهبران اصلاح طلب هرگز حرف خویش را تغییر نداده اند و تسلیم نشده اند و همان حرفهای سابق را می زنند. توگوئی دعوای ما یک دعوای حقوقی است و حال باید قضات محترم دادگستری اجماع کنند و به حل مشکل حقوقی بپردازند. در اینجا سخن بر سر سیاست حاکم بر جنبش، دورنمای آن، تاکتیک و استراتژی آن، سطح کنونی جنبش وخواستهای آن و طرحهای دراز مدت رهبری این جنبش است. جنبش به صورت عینی مستقل از خواست رهبری اصلاح طلب تحول یافته و به پیش می رود. رهبران جنبش اصلاح طلب به جای طرح شعار و خواستهای درست مردم را به محافظه کاری، به عدم توسل به خشونت، به وفاداری به قانون اساسی و کل نظام جمهوری اسلامی فرا می خوانند. تضاد در این واقعیت بیرونی و ذهنیت رهبران اصلاح طلب نهفته است. دعوا دعوای حقوقی نیست که رهبران اصلاح طلب فلان جمله را چگونه و یا بهمان عبارت را با چه نیت و با چه شکل بیان کرده اند. جنبش به سمتی می رود که نیاز به رهبری انقلابی دارد. فقدان رهبری جنبش را خسته، بی دورنما می کند، بر تعداد قربانیان می افزاید، بخت نیروهای ارتجاعی صهیونیستی امپریالیستی را برای طرح شعارهای انحرافی در جنبش ومنحرف کردن آن از سوی آمریکا و اسرائیل به سوی چین و روسیه و بر ضد مردم فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان و تمام ممالک انقلابی و دموکراتیک آمریکای لاتین که نوکر آمریکا نیستند افزایش می دهد. “شعار همه با هم“ خمینی که بر سر شعارهای حداقل در نازلترین سطح توافق کنیم مجددا جا باز می کند و ضد انقلاب را نیز در صفوف مردم پناه می دهد تا با سپر کردن مردم راه ورود سلطنت طلبان و عمال کثیف ارتجاع را به ایران باز کند. سالهاست که این دیوان برای چنین روزهائی نقشه کشیده و روشنفکران خودفروخته خویش را پرورده اند. از حمایت مالی و تبلیغاتی امپریالیستها و صهیونیستها از طریق رسانه های گروهی و شبکه وسیع اینترنت برخوردارند. حزب ما در گذشته بارها و بارها نسبت به این وضعیت هشدار داده بود و امروز نیز این خطر را گوشزد می کند. نیروهای انقلابی باید خطوط خویش را از شعار “همه با هم“ جدا کنند تا سلطنت طلبان و عمال امپریالیسم و صهیونیسم فقط برای خودشان بمانند. باید جبهه مردم را شفاف کرد، باید روشن کرد همه ایرانیها برای ایرانی مستقل، دموکراتیک، آزاد، مبتنی بر عدالت اجتماعی و جمهوری ایرانی اتحاد دارند. رهبران اصلاح طلب در ایران راه دیگری ندارند یا باید تسلیم شوند، یا باید با تحول جنبش حرکت کنند و شعارهای منطبق با خواست آتی مردم طرح نمایند، در غیر این صورت حقیقتا به “عامل فتنه“ بدل می شوند و باید به صهیونیستها و امپریالیستها تکیه کنند. مبارزه با جمهوری اسلامی بدون خط کشی با ارتجاع جهانی عملی نیست. اگر رهبران اصلاح طلب تکلیف خویش را با تک پرانی های ارتجاعی در ایران روشن نکنند مردم را گمراه کرده و بدامان دسیسه های ارتجاع جهانی سوق خواهند داد.

موضعگیریهای کژدار و مریز رهبران اصلاح طلب قبل از راه پیمائی 22 بهمن و بی برنامگی آنها در مقابل برنامه دقیق ارتجاع حاکم نشان داد که تا به چه حد آنها فریب ولی فقیه را خورده بودند و تسلیم وی شده بودند و در جهت خلع سلاح فکری مردم و گرفتن دورنما از آنها پیش رفته بودند. این شیوه جنگ فرسایشی رژیم نظامی امنیتی خامنه ای به جنبش دمکراتیک مردم لطمه وارد ساخت. متاسفانه نیروهای انقلابی و دموکرات واقعی در ایران به علت سرکوب فراوان و خیانت رویزیونیستها و همدستی آنها با رژیم خمینی که تا به امروز نیز ادامه دارد(نظری بیفکنید به همدستی فدائیان اکثریت با ارتجاع جهانی و اصلاح طلبان و سلطنت طلبان-توفان) از بخت کمتری برخوردارند تا بتوانند علیرغم تلاش شبانه روزی رهبری جنبش را به کف آورند. نیروهای انقلابی باید تلاش کنند طبقه کارگر را به میدان بکشند که در آن صورت جنش دمکراتیک مردم بیک جنبش نیرومند انقلابی تبدیل خواهد شد و شعارهای انحرافی و امپریالیستی و صهیونیستی در آن جای نخواهد داشت. یکی از راههای پیشبرد جنبش طرح خواستهای طبقه کارگر در ایران است. شعار اعتصاب عمومی را باید جا انداخت، باید برای آن کار کرد و تدارک دید وقتی رهبری جنبش بدست نیروهای انقلابی بیفتد دیگر همه با هم نمی توانند باشند خطوط انقلاب و ضد انقلاب روشن می شود. مرز میان دوست و دشمن آشکار و شفاف است و دشمنان مردم ایران نمی توانند خویش را در پشت شعار “همه با هم“ پنهان کنند. تنها کسانی با هم هستند که برای استقلال و آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی در ایرانی فعالیت می کنند که حداقل باید درآن یک جمهوری ایرانی مستقر شود. هواداران سلطنت، اسرائیل، آمریکا در این جبهه جائی ندارند. ما برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی دست اتحاد به امپریالیستها و صهیونیستها نمی دهیم. این کار وطنفروشان است حتی اگر خود را پشت آزادی و دموکراسی پنهان کنند.



نقل ازتوفان شماره 120 اسفند 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران

www.toufan.org

toufan@toufan.org

فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل خواستار آزادی منصور اسالو و ابراهيم مددی شد



راديو فردا : فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل اعلام کرد که منصور اسالو، رئيس هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه، از سلول انفرادی در زندان رجايی شهر به بند عمومی بازگردادنده شده است.

اين اقدام پس از اعتراض ديويد مک کرافت، دبيرکل فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل، به دولت ايران نسبت به انتقال آقای اسالو به سلول انفرادی صورت گرفته است.

در همين حال، مک اوراتا، يکی از مسئولان فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل، خواستار آزادی منصور اسالو و ابراهيم مددی، رئيس و نايب رئيس هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه شد.

اين دو فعال کارگری به اتهام های امنيتی به زندان محکوم شده اند.

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

پائین کشیدن تابلو خیابان جمهوری اسلامی بوسیله مردم

منشور مطالبات حداقلی کارگران ایران به مناسبت سی و یکمین سالروزانقلاب ٥٧




1388/11/21 ساعت 19:09:06

برای ما کارگران سلولهای زندان پایان کار نیست، ما میلیونها انسانیم، ما تولید کنندگان تمامی ثروتها و نعمات موجود هستیم، چرخ تولید و زندگی در جامعه در دستان ماست، پشتوانه ما تجربه اعتصاب متحدانه و شکوهمند کارگران نفت در انقلاب بهمن 57 است و ما با این پشتوانه و با اتکا به قدرت میلیونی خود و با الهام از خواستهای انسانی مردم ایران در انقلاب سال 57، امروز و پس از سی و یک سال از بهمن 57 رئوس خواستهای حداقلی خود را به شرح زیر اعلام میداریم و خواهان تحقق فوری و بی قید و شرط همه آنها هستیم.

سی و یک سال از انقلاب بهمن 57 گذشت. مردم ایران در آنروزها با امید به برخورداری از یک زندگی بهتر و برچیده شدن چتر اختناق و سرکوب در صفی میلیونی به خیابانها آمدند و طبقه کارگر ایران و پیشاپیش آنان کارگران شرکت ملی نفت با اعتصاب سراسری خود و بستن شیرهای نفت کمر حاکمیت استبداد را در هم شکستند و توده های میلیونی مردم با شعار "کارگر نفت ما، رهبر سر سخت ما" پاسخی شورانگیز به این اقدام تاریخی آنان دادند و در روز 22 بهمن 1357 قدرت به دست مردم افتاد.

سقوط حکومت استبداد در روز 22 بهمن 1357 برای مردم به جان آمده از ستم و خفقان، بهارانی پر شکوه بود که زن و مرد و پیر و جوان و کودک با سرود بهاران خجسته باد و با شوری وصف ناپذیر به استقبالش شتافتند، مردم همدیگر را در آغوش می کشیدند، اشک شوق می ریختند و در پس قطره های اشک شوق شان رهائی و بهروزی خود را با تمامی وجودشان لمس میکردند.

اینک از آنروزهای پر شکوه و از آن روزهای امید و طراوت و شادابی 31 سال میگذرد، سی و یک سالی که امروز از آن همه امید و طراوات و شادابی چیزی جز فقر و بدبختی، بیکاری و دستمزد زیر خط فقر، طرح قطع یارانه ها و درماندگی میلیونها کارگر و مزد بگیر برای گذران زندگی بر جای نمانده است.

اما زندگی ادامه دارد و مردم ایران هنوز و به حق در حال و هوای تغییر اند و امیدشان را برای دست یابی به یک زندگی انسانی و شاد و مرفه و آزاد از دست نداده اند.

در این میان کارگران ایران در طول سالهای گذشته با اعتصابات و اعتراضات جسورانه خود و برپائی تشکلهای مستقل شان به دفاع از حق حیات و زندگی خود برخاستند و امروز بسیاری از آنان به جرم تشکل خواهی و خواست یک زندگی انسانی در پشت میله های زندان بسر میبرند.

اما برای ما کارگران سلولهای زندان پایان کار نیست، ما میلیونها انسانیم، ما تولید کنندگان تمامی ثروتها و نعمات موجود هستیم، چرخ تولید و زندگی در جامعه در دستان ماست، پشتوانه ما تجربه اعتصاب متحدانه و شکوهمند کارگران نفت در انقلاب بهمن 57 است و ما با این پشتوانه و با اتکا به قدرت میلیونی خود و با الهام از خواستهای انسانی مردم ایران در انقلاب سال 57، امروز و پس از سی و یک سال از بهمن 57 رئوس خواستهای حداقلی خود را به شرح زیر اعلام میداریم و خواهان تحقق فوری و بی قید و شرط همه آنها هستیم.

1- برسمیت شناخته شدن بی قید و شرط ایجاد تشكلهاي مستقل كارگري، اعتصاب، اعتراض، تجمع، آزادی بیان، مطبوعات و تحزب

2- لغو فوری مجازات اعدام و آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه فعالین کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی از زندان


3- افزايش فوري حداقل دستمزدها براساس اعلام نظرخود كارگران ازطريق نمايندگان منتخب آنها در مجامع عمومی کارگری


4- طرح هدفمند کردن یارانه ها باید متوقف و دستمزدهاي معوقه كارگران باید فورا" و بي هيچ عذر و بهانه اي پرداخت گردد


5- تامين امنيت شغلي براي كارگران و تمامی مزد بگیران، لغو قراردادهاي موقت و سفيد امضاء، برچيده شدن کلیه نهادهای دست ساز دولتی از محیطهای کار و تدوین و تصویب قانون کار جدید با دخالت مستقیم نمایندهای منتخب مجامع عمومی کارگران

6- اخراج و بيكار سازي كارگران به هر بهانه اي بايد متوقف گردد و تمامي كساني كه بيكار شده اند و يا به سن اشتغال رسيده و آماده به كار هستند بايد تا زمان اشتغال به كار از بيمه بيكاري متناسب با يك زندگي انساني برخوردار شوند


7- لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی


8- برخورداري تمامي بازنشستگان از يك زندگي مرفه و بدون دغدغه اقتصادي و رفع هرگونه تبعيض در پرداخت مستمري بازنشستگان و بهره مندی آنان از تامین اجتماعی و خدمات درمانی


9- تمامي كودكان بايد جداي از موقعيت اقتصادي و اجتماعي والدين، نوع جنسيت و وابستگي هاي ملي و ن‍‍ژادي و مذهبي از امكانات آموزشي، رفاهي و بهداشتي يكسان و رایگانی برخوردار شوند


10- اول ماه مه بايد تعطيل رسمي اعلام گردد و در تقويم رسمي كشور گنجانده شود و هر گونه ممنوعيت و محدوديت برگزاري مراسم اين روز ملغي گردد



سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه


سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه

اتحادیه آزاد کارگران ایران


انجمن صنفی کارگران برق و فلز کار کرمانشاه



21 بهمن ماه 1388
افزايش خط فقر به يک ميليون تومان


مهر: نماينده سابق کارفرمايان در سازمان جهانی کار گفت: حذف يارانه‌ها خط فقر را به بيش از يک ميليون تومان و نرخ تورم را نيز به 40 درصد افزايش خواهد داد.
عباس وطن پرور از افزايش خط فقر به يک ميليون تومان در سال آينده خبر داد و گفت: افزايش 40 هزار ميليارد تومانی رقم بودجه به دليل اجرای طرح هدفمندکردن يارانه ها، خط فقر را به بيش از يک ميليون تومان و نرخ تورم را نيز به بيش از 40 درصد خواهد رساند.

نماينده سابق کارفرمايان در سازمان جهانی کار اظهار داشت: از سويی برنامه حذف صفرهای پول ملی افزايش ميزان واردات و در نتيجه بالارفتن مجدد نرخ بيکاری را در پی خواهد داشت.
وی با ذکر اين نکته که 20 هزار ميليارد تومان سهم مردم از 40 هزار ميليارد تومان ( براساس پيش بينی بودجه سال آنيده) حداقل 12 درصد نرخ تورم را افزايش خواهد داد، افزود: دولت در نظر دارد 12 هزار ميليارد تومان از 20 هزار ميليارد تومان دوم ( معادل 30 درصد 40 هزار ميليارد تومان) را به صنايع بدهد که به نوعی تزريق پول خواهد بود. به واسطه 8 هزار ميليارد تومان ( معادل 20 درصد از 40 هزار ميليارد تومان) را که خود دولت هزينه خواهد کرد، پول پرقدرت را در بازار افزايش می دهد.
اين مقام کارفرمايی با ذکر اينکه پول پرقدرت افزايش نرخ تورم را در پی خواهد داشت، گفت: در اين رابطه دولت موظف است روشهايی را اتخاذ کند تا با ريزش مشاغل مواجه نشويم.

وطن پرور در پايان سخنانش يادآور شد: افزايش نرخ بيکاری و تورم تبعات اجتماعی به همراه خواهد داشت.

پيش از اين، برخی اعضای کانون شوراهای اسلامی کار استان تهران با اعلام اينکه خط فقر 900 هزار تومان است، گفته بودند: بر همين اساس، دستمزد کمتر از 500 هزار تومان در سال آينده معيشت خانوار کارگری 4 نفره و بيش از آن را به مخاطره مي‌اندازد.

۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

ایفای نقش سیاهی لشکر، عملکرد عاقلانه یا خودفریبی؟

ا. م. شیری

از زمانیکه سبزهای مذهبی با وزش اولین ”باد سرد مهرگان“ به زردی گرائیدند، بسیاری از دنباله روان «غیرمذهبی» و «سکولار» آنها که اعتبار و نفوذ داشته و نداشته خود را به پای سبزهای طرفدار «جمهوری اسلامی، نه کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر» و «مخالفان ساختار شکنی» ریختند، قافیه را باختند و به تپق زدن افتادند. هنوز زمان زیادی از دروغگوئی و جعلیات تبلیغاتی پیرامون اینکه «موسوی و کروبی، اعدامها را محکوم کردند»، نگذشته بود که، سبزهای محترم «غیرمذهبی» و «سکولار» ما، دسته گل تازه تری به آب دادند.پس از آنکه تقریبا همه احزاب، سازمانها، شخصیتهای سیاسی و فعالان اجتماعی قتل عمد (اعدام) آرش رحمانی‌پور و محمد رضا علی‌زمانی درتاریخ هشتم بهمن ماه سال جاری بدست رژیم پیرو اسلام ناب محمدی ایران را شدیدا تقبیح و محکوم کردند، منابع مجازی منتسب به سبزهای «غیرمذهبی» و «سکولار» دو روز بعد از آن نوید دادند که گویا، «موسوی و کروبی، اعدامها را محکوم کردند». اما، متن گزارشهای منتشره از دیدار این آقایان، خلاف این عنوان خبر را نشان داد. در گزارش سحام نیوز، آمده بود: «آقایان موسوی و کروبی در جریان دیدار روز شنبه ۱۱ بهمن ماه خود در منزل آقای کروبی، ضمن اعتراض به تداوم وضعيت موجود، نسبت به احکامی که بدون رعايت مراحل دادرسی برای اعدام برخی از شهروندان صادر شده اعتراض کرده و نسبت به اجرای عجولانه آن نيز ابراز تاسف کردند ... و آن را اقدامی برای ایجاد خوف در مردم جهت عدم حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن دانستند». یعنی؛ این آقایان، همچنانکه در جریان کشتارهای جمعی دهه شصت به انجام وظایف الهی- سیاسی خود در رژیم جمهوری اسلامی مشغول بودند، این بار نیز نه تنها اعدامها را محکوم نکردند، بلکه، بر خلاف آقای جنتی که در نماز جمعه دهم بهمن ماه تهران گفت: «جاى رافت نیست» و خواهان تسریع اعدامها شد، فقط از «اجرای عجولانه اعدامها» ابراز تأسف کرده، خواستار « رعایت مراحل دادرسی» شدند. در ضمن، این دو رهبر و راهنمای سبزهای غیرمذهبی و سکولار، نگرانی خود را از آینده نظام نیز اعلام داشته و به سران رژیم اطمینان دادند که: «... اکثریت مردم تنها حق خود را می‌خواهند و به دنبال تغییرات ساختاری در اصل نظام نیستند». همین. آقایان موسوی و کروبی در جریان همین دیدار، «کرامت» دیگری هم از خود نشان داده، مردم را به شرکت در راهپیمائی ٢٢ بهمن دعوت کردند. گویا، این آقایان این دفعه دست پیش گرفتند تا مثل راهپیمائی های روزهای «قدس»، ۱٣ آبان، ۱٦ آذر و عاشورا، از جنبش پس نیافتند.نتیجه این دعوت را سایت اینترنتی «پیک نت»، ٢٢ بهمن ۱٣٨٨در گزارشی از میدان آزادی تحت عنوان «سبزها چند برابر بودند اما شعارشان "سکوت" بود!» شرح داده است. در قسمتهائی از این گزارش گفته می شود: «سپاه و اوباشی که مداحان با قمه به خیابان آورده بودند، برای تکرار یک 30 خرداد سال 1360 خود را آماده کرده بودند. موسوی بسیار عاقلانه عمل کرد که راهپیمائی را جداگانه برگزار نکرد، زیرا می خواستند به بهانه و تشابه 30 خرداد 60 حمام خون راه بیاندازند». بسیار خوب. اگر گزارشگر «پیک نت»، عدم برگزاری جداگانه راهپیمائی موسوی را بسیار عاقلانه می داند و می نویسد: «امروز شناختن سبز ها خیلی آسان بود. هرکس شعار بلندگوها را تکرار نمی کرد و پارچه نویس های دولتی در دستش نبود سبز بود و کسانی که داخل جمعیت بودند، مثل خود من دیدند که شمار این افراد بسیار زیاد بود. یعنی کسانی که هم شعارهای دولتی را تکرار نمی کردند و هم پارچه نویس های دولتی را در دست نداشتند». در این صورت، باید این عملکرد بسیار عاقلانه موسوی و «سبزها سکولار» را بمعنی ایفای نقش سیاهی لشکر در جهت پر کردن صفوف راهپیمایان رژیم و تکمیل خوراک تبلیغاتی برای کمک به حل بحران مشروعیت آن قبول کند.


فکر نمی کنم هر تعریف و تعبیر و توجیه دیگری از این عملکرد بسیار عاقلانه آقای موسوی، بتواند تغییری در مفهوم و ماهیت امر بوجود آورد. واقعیتی که از ابتدا، از همان زمان دعوت از مردم به شرکت در انتخابات مدیریت شده دهمین دوره ریاست جمهوری، تا جعل و بزرگنمائی این و یا آن گفته میرحسین موسوی و بالاخره چنین گزارشات ساختگی از میدان آزادی، مفهومی جز تلاشهای مستمر برای نجات کل رژیم از بحران مشروعیت و مساعی بی شائبه در مسیر مسلط گردانیدن جناح لیبرالهای تحت رهبری هاشمی رفسنجانی، قسی ترین و بی رحم ترین دشمن جان و مال مردم ایران و بزرگترین شریک جنایات ولی فقیه اول و دوم رژیم، بجای اصولگرایان تحت امر علی خامنه ای داشته باشد.

حق مطلب را نباید فراموش کرد که در گزارش«پیک نت» بدرستی گفته می شود: « چه وحشتی از مردم دارند این ها! باید باشید و ببینید. دقیقاً با آرایش نظامی جنگی – جنگ شهری- در تمام مسیر حضور داشتند». البته، این را هم نباید فراموش کرد که همین معنی را بسیاری از تحلیل گران اوضاع سیاسی کشور، از جمله نویسنده همین یادداشت، مدتها پیشتر از آن، در پی پاره کردن مصلحتی و طراحی شده عکس خمینی در روز دانشجو و حوادث روز عاشورا، طی مقالاتی با عناوین «عکس پاره و یا تدبیر تازه»(٢٨ آذر ۱٣٨٨) و «حرمت شکنی عاشورا، بهانه دیگری برای مردم ستیزی»(۱۰ دی ماه ۱٣٨٨) توضیح داده و گفته بود که «رژیم ایران به این تدابیر و شیوه ها دست یازیده است تا با تحریک و بسیج اردوی مقلدان و مکلفان که، اساسا پایگاه اجتماعی نظام را تشکیل می دهند، خیابانها را نیز تحت اشغال خود در آورده و در آینده از حضور مردم بمناسبتهای مختلف تاریخی و مذهبی در خیابانها، جلوگیری نماید...».

بدین ترتیب، سبزهای «غیرمذهبی» و «سکولار» با همه تپق زدنها و پخش گزارشات و اخبار خلاف واقع، قصد دارند دنباله روی خود از خط رفسنجانی و سبزهای تئوکرات «پیرو خط اصیل امام» را در زرورق عبارات و کلمات فریبکارانه پوشانیده و از زیر مسئولیت خود بخاطر مشارکت فعالانه در منحرف ساختن جنبش انقلابی مردم ایران و ناامید کردن بخش عظیمی از نیروهای آنها شانه خالی کنند. و گرنه، هیچ انسان عاقلی، هیچ نیروی جدی اوپوزیسیون، اگر توان حرکت و اقدام مستقل را نداشته باشد، حاضر نمی شود در راهپیمائی رژیم اسلامی ایران، نقش سیاهی لشکر را بازی کند.

۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

شنود بیسیم سردار رادان در 22 بهمن: دست و پای زنان و بچه ها را بشکنید




شبکه جنبش راه سبز (جرس):بر اساس شنود بیسیم سردار رادان در روز 22 بهمن، او از نیروهای تحت امرش می خواهد که "دست و پای زنان و بچه ها را بشکنند"

یکی از راهپیمایان در آریاشهر به خبرنگار جرس گفت که در مجاورت یک مامور شنیده است که به رادان می گوید : "سردار یک کپه جمعیت سبز اینجا ایستاده اند اما در میان آنها زن وبچه هم هست ."

اما سردار رادان در پاسخ به مامور گفت:" زن وبچه چیه ، همه را بزنید . دست وپاهایشان را بشکنید. "

گفتنی است پیشتر نیز دستگاه بی سیم سردار رادان شنود و ضبط شده بود و در سایتهای اینترنتی منتشر شده بود. در یکی از این فایل های صوتی سردار رادان می گوید که "بزنید، کهریزکیشان کنید.."

نهصد هزار نفر از كارگران صنعت برق در آستانه بيكاري قرار دارند



ايلنا: حجم مطالبات اعضاي سنديكاي صنعت برق از دولت به رقم نگران كننده 5 ميليارد دلار رسيده است.

رئيس هيات مديره سنديكاي صنعت برق، سنديكاي توليد كنندگان صنعت برق ضمن اعلام مطلب فوق در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا افزود: مشكلات بي‌شمار واحدهاي توليد كننده تجهيزات برقي را تهديد مي كند. درحال حاضر بسياري از توليدكنندگان يا تعطيل هستند و يا با بخش اندكي از ظرفيت توليدشان كار مي‌كنند.

محمد پارسا گفت: متاسفانه رقم بدهي‌هاي دولت به ما آنقدر سنگين شده كه در صورت عدم چاره جويي واحدهاي توليد كننده مجبور به تعطيلي خواهند بود و بيش از نهصد هزار نيروي كار كه مستقيم و غير مستقيم در اين صنعت مشغول به كار هستند، در معرض بيكاري قرار دارند.

او در توضيح اين مطلب افزود: چون دولت طلب‌هاي ما را به موقع نداده ما نتوانسته‌ايم وام‌هايمان را تسويه كنيم و بدهي‌مان به سيستم بانكي بسيار سنگين شده است. از اين رو ما از سوي بانك‌ها تحت فشار شديد هستيم و بين خود اعضا نيز دعواي حقوقي در جريان است.

او سرآغاز مشكل را از زمان تثبيت قيمت‌ها دانست كه مجلس وقت تصميم به تثبيت قيمت برق گرفت و گفت: از آن موقع وزارت نيرو نتوانست بدهي‌هاي خود را بپردازد و صنعت برق آهسته آهسته درگير بحران شده و سير قهقرايي آن آغاز شد.


وقتی مافیای تجاری - نظامی مدعی دفن سرمایه داری می شود




ايلنا: در شرايطى كه واردات رسمى كالا در سال گذشته 68 ميليارد دلار اعلام مى شود، آخرين گزارش‌هاى رسمى ازثبت بيش از 20ميليارد دلار كالاى قاچاق كه كشف و ضبط شده است، خبر مي‌دهند.


به گزارش خبرنگار ايلنا، بخش قابل توجهى از كالاهاى ثبت شده از سوى ستاد مبارزه با قاچاق كالا و ارز به كالاهاى يارانه‌اى همچون سبد سوختى اختصاص دارد و بخش قابل توجه ديگرى شامل پوشاك وكالاهاى مصرفى است.

آخرين آمار رسمى ستاد مبارزه با قاچاق كالا و ارز به سال 86 بازمي‌گردد كه براساس آن ميزان كالاى قاچاق ثبت و ضبط شده معادل 13ميليارد دلار اعلام شده بود. اين گزارش ويژه كه به رييس جمهور ارايه شد، دولت را برآن داشت تا نسبت به اجراى سهميه‌بندى بنزين اقدام كند، زيرا بخش قابل توجهى از پرونده‌هاى مربوط به آن را قاچاق سوخت تشكيل مي‌دادند. با وجودى كه دولت نهم مبارزه با قاچاق كالا و ارز را در گرو هدفمندكردن‌يارانه‌ها عنوان مي‌كند، اما عملكرد مبارزه با قاچاق كالا طى پنج سال گذشته حاكى است كه عملا هيچ اتفاق ويژه‌اى براى مقابله با قاچاق صورت نگرفته است.

براساس گزارش‌هاى رسمى كه از سوى ستاد مبارزه با قاچاق كالا و ارز در اختيار كميسيون اقتصادى مجلس قرار گرفته در سال 83 قاچاق كالا و ارز به ميزان 6 ميليارد دلار بوده كه اين رقم در آمارهاى سال جارى به 20ميليارد دلار يعنى نزديك دو و نيم برابر افزايش يافته است، اين درشرايطى است كه ميزان واردات رسمى نيز به همين ميزان افزايش داشته است.

بر اساس آخرين آمار اعلام شده از سوى گمرك ميزان واردات كالا در شش ماه نخست سال جارى بالغ بر23ميليارد و 600 ميليون دلار به ثبت رسيده كه نشان مى دهد، درهاى كشور چه به صورت رسمى و چه غير رسمى بر روى كالاهاى خارجى باز است.

۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

تاملی بر دستچینی از شعارهای انقلابی مردم ایران

در شعارهای مردم ایران درماههای اخیر روشنائی های بیشتری جلوه می کند. با پیشروی جنبش و مقاومت سرسختانه حاکمیت روحانی، رو شدن دست سازشکاران و هواداران رژیم جمهوری اسلامی، جنبش دموکراتیک مردم ایران بیک خانه تکانی دست می زند و در روند رو به تکامل خویش مرزبندیهای خویش را با نیروهای ارتجاعی، سازشکار، مشکوک ترسیم می کند. این مرزبندیها ضروری است زیرا که به مردم ایران دورنما می دهد و مانع می شود دشمنان مردم ایران بر راس جنبش قرار گیرند.

در آغاز این جنبش دموکراتیک و برحق، نیروهای سازشکار تلاش کردند که با طرح شعارهای انحرافی نظیر “رای ما را پس بده“ مبارزه مردم ایران را به کژراه ببرند و منحرف کنند. این نیروها که حزب توده ایران و سازمان اکثریت خیانت به خلق در راس آن بودند از مردم ایران دعوت می کردند که در انتخابات تقلبی رژیم جمهوری اسلامی شرکت کنند و به این رژیم مشروعیت ببخشند. ماشین رای جمع کنی اکثریت در سراسر اروپا و با حمایت امدادهای غیبی به حرکت در آمده بود تا موسوی را به مسند ریاست جمهوری بنشاند.

در حالیکه جنبش مردم ایران رو به تحول و تکامل می رفت و شعارها و خواستهای انقلابی نیروهای مردمی، انقلابی، دموکرات و مترقی جای خود را باز می کرد نیروهای سازشکار و همدستان نظام جمهوری اسلامی می کوشیدند که این جنبش را به عقب بکشند و در کادر بده و بستان با دارودسته خامنه ای نگاه دارند. آنها با شعار سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، با شعار مرگ بر دیکتاتور مخالفت کرده و تئوریسینهای بی آبروی آنها مدعی می شدند که ما مخالف مرگ و اعدامیم و نباید چنین شعارهائی را طرح کرد. حتی پاره ای از آنها به جای اینکه مردم را به ماهیت چنین رژیمهای فاشیستی آگاه کرده و آنها را برای ضد حمله و مقاومت در مقابل رژیم آماده گردانند جار می زدند که ما مخالف خشونت هستیم و نباید خشونت بکار برد. البته این خواست ننگین نمی توانست در مقابل خشونتهای مستمر و بیرحمانه رژیم جمهوری اسلامی دوامی داشته باشد. این خواست ننگین یعنی برسمیت شناختن خشونت طبقه حاکمه و تسلیم به آن. این خائنین حق دفاع از خود را نیز از مردم بی اسلحه سلب می کردند و پیشنهاد می دانند که در مقابل خشونت رژیم فقط ناظر بی طرف باشند و کتکهای آنها را بدون مقاومت نوش جان کنند. آنها در نفی خشونت و مقاومت و اعمال قهر انقلابی چنان داد سخن می دادند که توگوئی این مردم ایران هستند که با اسلحه های گرم و سرد به خیابانها آمده و آماده کشتارند.

وظیفه نیروهای انقلابی و مسئول ولی این نیست که به مردم دروغ بگویند و آنها را فریب دهند. همه باید بدانند که رژیم جمهوری اسلامی با زبان مسالمت سخن نمی گوید. هیچگاه نگفته و در آینده نیز نخواهد گفت. آیا سی سال حکومت چرک و خون، سی سال گورستانهای آباد از جانباختگان آزادی کافی نیست تا چشم خرد را بگشاید و همه ببینند که تنها با زبان زور می شود با این رژیم سخن گفت. باید به مردم یاد آور شد که هیچ رژیم ارتجاعی و عقب مانده ای در جهان وجود نداشته و ندارد که با زبان خوش و خواهش و التماس و استدلال منطقی از عرصه تاریخ برود و به زباله دان تاریخ بپیوندد. بویژه روحانیت حاکم در ایران قشری طفیلی و مفت خور است. سلب قدرت از آنها با توجه به کینه ای که مردم نسبت به آنها دارند و بی اعتقادی که نسبت به آنها پیدا کرده اند به معنای مرگ آنها از گرسنگی است. ملای مفتخور حال باید کار کند تا ارتزاق نماید. روحانیت مستبد و بی سواد قادر نیست به ارتزاق معمولی خویش ادامه دهد. شغلی ندارد که از قبل آن امرار معاش نماید. این عده با چنگ و دندان و چهار دستی به چرخ قدرت چسبیده اند و تنها با قهر انقلابی می شود آنها را سرنگون ساخت و این واقعیت را باید به مردم گفت که خود را برای این مصاف تاریخ آماده کنند. پیشنهاد اینکه به خانه رویم و دست به خشونت نزنیم نه تنها جنایت است بلکه با واقعیت روز نیز که متجاوز و ستمگر و خشونت طلب، تنها رژیم سراپا ارتجاعی جمهوری اسلامی است منافات دارد.

مردم ایران در این مبارزه دموکراتیک خواستهای زیر را که بیانگر این است که کل نظام جمهوری اسلامی باید سرنگون شود مطرح ساختند. آنها معتقدند که: سرنگونی شعاره، سر میشکنه تا وقتی سرداره. ما در این مبارزه با شعارهای زیر روبرو بودیم که گامی به جلوست.

خامنه ای بدونه / بزودی سرنگونه

دستا مونو به هم بدیم/ تا سرنگونی رژِیم

خامنه ای قاتله / کل نظام باطله

این ماه، ماه خونه/ کل رژیم سرنگونه

موسوی بهانه ست/ اصل نظام نشانه ست

این ماه ماهه خونه / یزید سرنگونه...

این ماه، ماه خونه/ کل رژیم سرنگونه

این ماه، ماه خونه/ فاشیست سرنگونه

این ماه، ماه خون است / دیکتاتور سرنگون است

این ماه، ماه خونه/ سید علی سرنگونه

در کنار این خواست سرنگونی، مردم ایران خط تمایز خویش را با عمال امپریالیستها که همان سلطنت طلبان باشند کشیدند. آنها در روز 16 آذر که روز جنایت شاه و همدستی وی با امپریالیستها ست به میدان آمدند و این روز را که بیش از 5 دهه از آن می گذرد و مظهر مقاومت و روز دانشجوست بزرگ داشتند.

سلطنت طلبان و مدعی بی تاج و تخت پادشاهی ایران با بی شرمی از کنار این رای محکومیت به سلطنت پهلوی فرار می کنند و چنین جلوه می دهند که گویا جنایات سلطنت در دانشگاه تهران در سال 1332 به آنها مربوط نیست. طوری جلوه می دهند که گویا آدمکشان ارتشی در آن روز به ارتقاء درجه نایل نشده اند و مقادیری پاداشتهای نقدی بین آنها تقسیم نشده است.

ولی جنبش دموکراتیک مردم ایران به سلطنت طلب خودفروخته که هوادار تجاوز آمریکا و اسرائیل به ایران است رو کرده و می گوید که تو با ولایت فقیه فرقی نداری. سلطنت و ولایت یکی است.

احمدی کم آورده/ شعبون بی مخ آورده

ما میگیم شاه نمی خوایم سید علی رهبر میشه

مرگ بر ستمگر/ چه شاه باشه ، چه رهبر

خامنه ای حیاکن / سلطنت و رها کن

این شعارها نشان می دهد که هرچه سلطنت طلبان با تکیه بر دلارهای سازمان جاسوسی آمریکا و قلمبدستان مزدور کیهان لندنی در تطهیر شعبان بی مخ قلم بزنند مردم ایران می دانند که لباس شخصی های امروز همان لباس شخصیهای زمان شاه هستند. شعبان بی مخ از مریدان آیت اﷲ کاشانی بود که برای چاقوکشی و کشتار کمونیستها آموزش دیده بود. واقعیت این است که لباس شخصیها اختراع جمهوری اسلامی نیست همان ابزاری است که همیشه و در همه جا ارتجاع از آن استفاده می کند. در فرانسه آنرا جمعیت ده دسامبر می نامیدند که در پاریس مبارزات مردم را سرکوب می کرد. این جمعیت لومپن پرولتاریا همیشه ابزار سرکوب طبقات حاکمه بوده است. خامنه ای نه تنها حیا نمی کند و از سلطنت دست بر نمی دارد سلطنت طلبان هم حیا نمی کنند و از سلطنت دست برنمی دارند.

مردم ایران با طرح شعارهای خویش آب پاکی رو دست سلطنت طلبان ریختند.

در ابتدای این مبارزه دموکراتیک جریانهای وابسته به صهیونیسم و امپریالیسم با سوء استفاده از کینه مردم نسبت به حیف و میل بیت المال، حساب پس ندادن رژیم و تحقیر ایرانیت به طرح شعارهائی پرداختند که به غایت ارتجاعی بودند و به همبستگی خلقهای ایران و فلسطین صدمه می زدند. اسرائیلیها و سلطنت طلبان فورا دست بکار شدند تا این بار با بزرگنمائی این شعارهای انحرافی به نیات شوم خود تحقق بخشند. حزب ما نخستین جریان سیاسی ایران بود که بشدت باین شعارهای ارتجاعی انتقاد کرد و سیاست صحیح را برای مقابله با صهیونیسم و جمهوری اسلامی و تقویت همبستگی خلقهای منطقه طرح کرد. شعار ما این بود: مردم چرا نشستین/ایران شده فلسطین.

جنبش دموکراتیک مردم ایران بزودی راه خود را پیدا کرد و در مقابل تحریکات سلطنت طلبان و عمال نفوذی انقلاب مخملی عکس العمل نشان داد و شعارهای خویش را تصحیح نمود. شعارهای زیر خواست دموکراتیک مردم ایران است که در عین حمایت از جنبش فلسطین، صهیونیسم را که نژاد پرستی صرف است افشاء می کند و رژیم جمهوری اسلامی را برادر تنی رژیم جمهوری یهودی اسرائیل قرار می دهد. خامنه ای و احمدی نژاد همان آریل شارونهای ایران هستند و مردم ایران همان مبارزان فلسطینی که برای آزادی و زندگی انسانی مبارزه می کنند. جنایات رژیم جمهوری اسلامی با جنایات صبرا و شتیلا که جنایات علیه بشریت اند مقایسه می گردد.

جالب این است که دارو دسته امپریالیستها و صهیونیستها دیگر صدایشان در نمی آید و حتی حاضر نیستند تائید کنند که جنایات رژیم جمهوری اسلامی شبیه جنایات رژیم صهیونیستی است. آنها هوادار اسرائیل و عامل آنها هستند. هر جریان ایرانی که حاضر نباشد از این شعارها و خواستها که رژیم جمهوری اسلامی را بشدت افشاء کرده و آبروی آنرا در سراسر جهان می برد حمایت کند هر جریان ایرانی که حاضر نباشد به همبستگی خلقهای ایران و فلسطین تهنیت بگوید ثابت می کند که عامل اسرائیل است و برای اینکه به “جمال“ اسرائیل لکه ای نیفتد حتی حاضر است از جنایات رژیم جمهوری اسلامی نیز درگذرد.

این شعارهای جنبش دموکراتیک مردم ایران بسیار افشاء کننده است.

ننگ بر قاتلان / چه صبرا ـ شتيلا، چه ايران

شارون کودتاچی! استعفا استعفا!

چه ايران چه غزه / کشتن مردم بسه

رای ما خونين شده / ايران فلسطين شده

فلسطين! فلسطين! ما همه با هم هستيم!

محمود حسابش پاکه / منتخب آیپاکه (لابی بزرگ اسراییل درآمریکا).

از جمله شعارهائی که در تظاهرات و نمایشات اعتراضی مردم به چشم می خورد شعارهای زیر است.

دانشجو، کارگر/ اتحاد اتحاد

ديكتاتور، ديكتاتور، اين آخرين پيام است/ نهضت دانشجويي، آماده قيام است

در این شعارها چندین نکته نادرست به چشم می خورد. البته این بسیار مثبت است که دانشجویان در دانشگاههای ایران بتدریج پی می برند که نیروی آنها برای تغییر بنیادی در جامعه ایران کافی نیست و تا طبقه کارگر برا ی گرفتن حقوقش به میدان نیاید امکان ندارد قشر دانشجو بتواند آزاد باشد و از نعمت دموکراسی برخوردار گردد. حضور حزب طبقه کارگر در جامعه و بسیج این طبقه برای تحقق خواستهای دموکراتیک تنها تضمین پیروزی در این مبارزه برای تحقق آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی است. ولی وقتی دانشجویان هنوز خود را تافته جدا بافته می دانند و در ارزش گذاری اجتماعی عنوان خویش را قبل از طبقه کارگر قرار می دهند این امر را تنها نمی توان ناشی از موقعیت محلی و مکان جغرافیائی که نمایشات در آن صورت می گیرد دانست. در این اظهار نظرها یک ارزش گذاری ایدئولوژیک جلوه می کند که گویا این روشنفکران هستند که ناجی بشریت اند و روز قطعی جدال با حضور روشنفکران قطعیت پیدا می کند. اینکه نهضت دانشجوئی آماده قیام باشد کافی نیست. با نهضت دانشجوئی نمی توان دیکتاتوری مذهبی را سرنگون کرد. برای اینکه در ایران یک قیام موفق صورت پذیرد خود باید محصول و نقطه عطف انقلاب باشد نیاز به سایر طبقات اجتماعی از جمله حضور کارگران و زحمتکشان است. بدون حضور آگاهانه طبقه کارگر در عرصه پیکار اجتماعی امکان ندارد نهضت دانشجوئی قادر باشد رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کند. در این شعارها تا حدودی ریشه های تفکر شکست خورده حرکتهای چریکی است که روشنفکران می خواستند از طریق موتور کوچک موتور بزرگ را براه بیاندازند و در این خودبزرگ بینی خویش نقش توده ها را درانقلاب اجتماعی به فراموشی سپردند.

ولی در این شعار آمادگی انقلابی دانشجویان و روشنفکران نمایان است، آنها اهمیت اتحاد با طبقه کارگر را درک کرده اند و این یکی از شعارهای حزب ما در همان آغاز جنبش دموکراتیک مردم ایران بود. اتحاد طبقه کارگر با دانشجو باید از طریق پذیرش خواستهای کارگران توسط دانشجویان باشد. باید دانشجویان شعارهای کارگران را نیز متعلق بخود بدانند و برای تحقق آنها مبارزه کنند. باید روشنفکران کمونیست به میان طبقه کارگر رفته و اهمیت وجود حزب سیاسی طبقه کارگر را به آنها بازگو کنند. بدون وجود حزب طبقه کارگر امکان ندارد که طبقه کارگر بتواند خویش و جامعه را نجات دهد. این اتحاد باید در عرصه اجتماعی با کار عملی مشخص تحقق پذیرد. در اثر این اتحاد است که می توان به اعتصاب سیاسی کارخانجات امید بست. آنگاه وقتی نمایشات اعتراضی مردم با اعتصاب عمومی کارگران همراه می شود برای رژیم مقدور نیست که این جنبش عظیم را که هم دورنما خواهد داشت و هم استمرار و هم منبع تغذیه کلان، سرکوب نماید.

در کنار این شعارها ما با شعار بسیار آشنای

زندانی سیاسی بی قید و شرط آزاد باید گردد

روبرو می شویم. تکرار این شعار در شرایط امروز ایران و بویژه در شرایطی که طیف وسیعی از مردم در ایران در نمایشات اعتراضی شرکت می کنند بسیار اهمیت دارد. وقتی این شعار به میان توده ها رفت و به نیروی مادی بدل شد، آنوقت تاثیرات منطقی خویش را باقی می گذارد. بنظر حزب ما اهمیت این شعار در آن است که به سرعت به یک خواست توده ای بدل می شود که نمی شود آنرا به سرعت از حافظه مردم زدود. اگر توده ها در ابتدای کار تنها آنرا به منزله همدردی و احساس انسانی بر زبان می آورند و تحقق آنرا در چارچوب تحقق حقوق بشر می بینند و تکرار می کنند با مرور زمان به عمق سیاسی این شعار بیشتر پی می برند و خود را متعهد به اجرای آن می دانند. این شعار به اصلاح طلبان که تلاش می کنند جنبش اعتراضی را در چارچوب نظام اسلامی نگاه دارند تحمیل خواهد شد. تحمیل این شعار به دارودسته هائی نظیر رهبران رسمی جنبش سبز و یا شخصیتهائی نظیر سروش و رهبران سرکوبهای سالهای نخست بعد از انقلاب ... آنها را بشدت تحت فشار می گذارد که مواضع خود را نه تنها در شرایط حال بلکه در گذشته و آینده در مورد زندانیان سیاسی روشن کنند. اگر در رژیم جمهوری اسلامی در زمان احمدی نژاد زندانی سیاسی وجود داشته است و دارد پرسش این است که آیا با همین برداشت در زمان خاتمی و رفسنجانی وموسوی و خامنه ای و شخص خمینی هم زندانیان سیاسی وجود داشته است یا خیر؟. اگر زندانی سیاسی در گذشته نیز داشته ایم، برخورد با زندانیان سیاسی در آن گذشته چگونه بوده است؟. رهبران رسمی اصلاح طلب، زندانی سیاسی را به کسانی اطلاق می کنند که از جمع خودی های آنها باشند. توده ای اکثریتی ها زندانی سیاسی را تقریبا از سال 1367 برسمیت می شناسد وگرنه نه شکراﷲ پاکنژاد و نه سعید سلطانپور و نه رهبران سازمان پیکار و نه رهبران توفان و برای آنها زندانی سیاسی نبودند، صدها دختر مجاهد که قربانی تجاوز رژیم خمینی، خامنه ای وموسوی بودند برای آنها زندانی سیاسی نبودند. توده ای اکثریتی ها زندانیان سیاسی را جاسوسان آمریکا و تروریست معرفی می کردند که قتلشان مباح است. آنها نیز مایل نیستند پرونده زندانیان سیاسی در قبل از سال 1367 رو شود. امروز اگر ما خواهان بی قید و شرط آزادی زندانیان سیاسی هستیم و این شعار را مطرح می کنیم خواهان رسیدگی به سرنوشت همه زندانیان سیاسی از بدو پیدایش جمهوری اسلامی هستیم. این بنظر ما نکته ایست که باید به آن توجه داشت و این شعار را با همین نیت و برای افشاگری و نتیجه بخشی در حال و گذشته و آینده بکار برد. ولی در کنار این مفهومی که ما از آن سخن گفتیم باید مسئله را از زاویه دیگری نیز مورد بررسی قرار داد. در جامعه ایکه زندانی سیاسی وجود دارد نمی تواندسازمانهای سیاسی اپوزیسیون آزاد باشد. در جامعه ایکه زندانی سیاسی وجود دارد آزادی مطبوعات و رسانه های گروهی، آزادی بیان، آزادی اتحادیه های کارگری و سازمانهای حرفه ای و دموکراتیک حرف مفت است. اگر باید زندانیان سیاسی آزاد شوند، آنوقت باید شرایطی بوجود آید که زندانی سیاسی نداشته باشیم و آن بجز تحقق حقوق دموکراتیک عملی نیست. آنوقت نمی توان انقلاب فرهنگی کرد و چاقوکشان را برای کشتار دانشجویان مخالف و اسلامی کردن دانشگاهها به دانشگاه گسیل داشت و با برگذاری نماز جمعه در دانشگاهها به شیوه ارعاب متوسل شده تا جنبش دانشجوئی را سرکوب کرد. امروز دستآورد سروش ها در مقابل ماست و می بینیم که انقلاب فرهنگی ارتجاعی و سیاه اسلامی آنها نتوانسته در ماهیت مترقی دانشگاههای ایران و جنبش دانشجوئی موثر افتد. آن کسانی از رهبران اصلاح طلبان و یا آقایان ملی مذهبی که امروز با آزادی زندانیان سیاسی موافقند باید برای اینکه به ریاکاری متهم نشوند تکلیف خویش را با مجموعه حقوق دموکراتیک نقض شده در دوران ایشان و گذشته سیاه زندانهای ایران که دیوارهایش جانهای زنده را بهم می فشرد روشن کنند.



نقل از توفان شماره 119 ارگان مرکزی حزب کارایران بهمن ماه 1388

www.toufan.org

toufan@toufan.org

۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

نامه نهادهای کارگری به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد


خطاب به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد

در هفتمين اجلاس بررسی ادواری جهانی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، در روزهای 15 تا 17 فوريه 2010 در مقر سازمان ملل متحد در ژنو، وضعيت حقوق بشر در ايران مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
شروع اين اجلاس مصادف است با چهارمين سالروز حمايت جهانی از کارگران زندانی سنديکای شرکت واحد که در 15 فوريه 2006 در سراسر جهان بسياری از کارگران عضو اتحاديه های کارگری جهان با اعلام همبستگی با اين کارگران زنداني، صدای اعتراض خود عليه اقدامات ضد سنديکايی در ايران را به گوش مسئوولان جمهوری اسلامی ايران رساندند.

مسئوولان جمهوری اسلامی ايران در تمام اين سالها پس از آن دستگيريها و بازداشت کارگران و فعالان سنديکايى اعلام کرده اند که در صورت امضای تعهد از سوی کارگران زندانی سنديکای شرکت واحد مبنی بر عدم فعاليت سنديکايى و اتحاديه اي، آنان از زندان آزاد خواهند شد. مسوولان امنيتی اعلام کرده اند که جمهوری اسلامی علی رغم پذيرش مقاوله نامه های بين المللی فعلا مصلحت نمی دانند که در ايران سنديکا تشکيل شود و چنانچه کسی اقدام به فعاليت سنديکايی کند مخالف نظام جمهوری اسلامی شناخته و محاکمه خواهد شد.

طبقه کارگر ايران در طول سی سال گذشته و بر خلاف مطالبات پايه ای انقلاب 57، نه تنها تغييری در بهبود شرايط زندگی شان ايجاد نشده است بلکه روزبروز بر ابعاد فقر، فلاکت و بی حقوقی آنان افزوده گرديده است. تا آنجا که امروز سازمان جهانی کار ايران را يکی از سه کشور اصلی در دنيا ميداند که کارگران در آن در بدترين شرايط کار ميکنند و پايه ای ترين حقوق شان بشدت نقض ميشود. وضعيت کار زنان و جوانان به يک معضل اساسی تبديل شده است، نبود ايمنی کار، تبعيض، قراردادهای موقت يکماهه و سفيد امضا به تنها شکل استخدام کارگران تبديل شده و حداقل دستمزد کارگران چهار برابر زير خط فقر است و ميليونها خانواده کارگری در نتيجه عدم پرداخت بموقع دستمزدهای نان آورانشان بطور دائمی در غير انسانی ترين شرايط برای زنده ماندن خود دست و پا ميزنند و موج عظيم بيکاری و خطر بيکار سازی کارگران شاغل، زندگی را بر آنان و خانواده هايشان به جهنمی غير قابل تصور تبديل کرده است وتنها راه برون رفت از اين شرايط غير انسانی نياز به يک تغييرات اساسی در تمام سطوح اقتصادی و اجتماعی را ميطلبد.

شرايط ضد انسانی فوق در حالی بر کارگران ايران تحميل شده است که در طول سی سال گذشته طبقه کارگر ايران از تمامی حقوق برسميت شناخته شده بين المللی خود محروم بوده و هر گونه اعتصاب و اعتراض کارگران و تشکل خواهی آنان با سرکوب، تهديد، بيکاري، زندان و اتهامات امنيتی مواجه شده است.

کارگران ايران در طول سالهای گذشته عليرغم وجود سرکوب و خطر زندانی شدن و بيکارسازي، در اعتراض به شرايط مشقت بار خود بارها به ميدان آمده و در برخی مراکز با برپايی تشکلهای خود و اعتصابات و تجمعات بی شمار در دهها و صدها مرکز توليدی و صنعتی نشان دادند حاضر به تحمل شرايط غير انسانی حاکم بر کار و زيست شان نيستند. ابعاد اين اعتراضات را در اين يکماه گذشته ميبنيم که بسياری از شرکت کنندگان در اعتراضات خيابانی از زنان، جوانان و کارگران و خانواده‌هايشان هستند.
هفتمين اجلاس بررسی ادواری جهانی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در شرايطی برگزار مي‌شود که هنوز رئيس و نايب رئيس سنديکای واحد آقايان منصور اسالو و مددي، نمايندگان سنديکای نيشکر هفت تپه آقای علی نجاتي، و عليرضا ثقفی و برخی ديگر از فعالين کارگری در زندان، آقای فرزاد کمانگر معلم در زير حکم اعدام، بسياری از دستگير شدگان اول ماه می امسال در انتظار صدور حکم و تعدادی از فعالين سنديکای واحد بصورت بلاتکليف منتظر بازگشت به کار هستند.
ما اميدوارم خواست ‌های کارگران ايران که داشتن يک زندگی انسانی و شرافتمندانه و بدور از هر گونه سرکوب و رعب و وحشت است در اين اجلاس مورد بررسی قرار بگيرد و در طول هفتمين اجلاس بررسی ادواری جهانی حقوق بشر به آن پرداخته شود.

فوری ترين و حداقل ترين اين خواست ‌ها در شرايط حاضر عبارتند از:

- لغو مجازات اعدام و آزادی فوری و بی قيد و شرط کليه فعالين کارگری و ديگر جنبشهای اجتماعی از زندان


- لغو اتهامات کليه دستگيرشدگان جنبش کارگری و ساير جنبشهای اجتماعی و صدور حکم منع تعقيب قضائی آنان


- آزادی بی قيد و شرط ايجاد تشکلهای کارگری بدون کسب اجازه از کارفرمايان و نهادهای دولتی و پذيرفتن کليه کنوانسيونهای بين‌المللی کارگری و بر چيده شدن تمامی نهادهای غير کارگری از محيط های کار و محاکمه سرکوبگران و نقض کنندگان حقوق کارگران


- آزادی بی قيد و شرط اعتصاب، اعتراض، تجمع و آزادى بيان


- برابری کامل حقوق زنان و مردان در محيط کار و تمامی عرصه های زندگی اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی


- محو کار کودک و تامين امکانات رفاهي، آموزشی و بهداشتی برای همه کودکان





سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه

اتحاديه آزاد کارگران ايران

ضرب و شتم مردم به همانگونه که صهیونیستها با مردم فلسطین عمل می کنند

۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

زندانی سياسي آزاد بايد گردد

توپ تانک بسيجي ديگر اثر ندارد

درگیریهای گسترده در مناطق مرکزی شهر تهران و دستگیری تعدادی از جوانان




بنابه گزارش "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"، درگیریهای گسترده بین مردم و نیروهای سرکوبگر درمناطق مرکزی شهر تهران که تا به حال منجر به دستگیری ده ها نفر شده است.

حوالی ساعت 11:30 مردم در خیابانهای مرکزی تهران مانند میدان صادقیه،میدان انقلاب ،خیابان کارگر اقدام به تجمع اعتراض اعتراضی کردند که به سرعت تبدیل به یک حرکت گسترده شد . جوانان با سر دادن شعارهایی مانند،مرگ بر دیکتاتو،مرگ بر خامنه ای و مرگ بر اصل ولایت فقیه که با یورش وحشیانه نیروی ویژه سپاه پاسداران که بصورت لباس شخصی در سطح شهر حضور دارند ،بسیج و نیروی انتظامی مواجه شدند و به صحنه درگیری شدید بین مردم و نیروهای سرکوبگر تبدیل شد . نیروهای ولی فقیه با باتون به سوی تظاهر کنندگان یورش می بردند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار می دادند.

پس از این درگیریها اعتراضات به شیوه دیگری تبدیل شد و جوانان به صوررت دسته های چند صد نفر اقدام به شعار دادن و درگیر شدن با نیروهای سرکوبگر شدند در این درگیریها تعدادی زخمی و بیش از 20 نفر دستگیر شدند از جمله دستگیر شدگان آقای محسن کرم زاده مکوندی می باشد.این درگیریها به نقاط مختلف شهر در حال گسترش است..

نیروهای سرکوبگر ولی فقیه در یک شیوه رذیلانه دیگر مردم که از کرج به سوی تهران برای شرکت در اعتراضات گسترده در حال حرکت بودند آنها را مجبور به پیاده شدن در کارخانه ارج می کردند و دوربینهای صدا وسیمای ولی فقیه که انبوه جمعیت در آن متمرکز هستند بعنوان نیروهای طرفدار ولی فقیه اقدام به فیلم برداری می کردند.تعدادی از مردم در این نقطه اقدام به شعار دادن نمودند که منجر به دستگیری تعدای از آنها دستگیر شده است.

نیروهای سرکوبگر مستقر در میدان آزادی به هر کسی که شک می کردند بلافاصله اقدام به دستگیری او می نمودند.
اهواز: شعار مرگ بر دیکتاور و حضور نیروهای ضد شورش


براساس گزارش رسیده به ندای سبز آزادی تظاهرات مردم سبز پوش اهواز در خیابانهای این شهر اقدام به راهپیمایی در خيابان سلمان فارسي بطرف چهارراه آبادان کرده اند.
همچنین در مسیر دیگری از حسينيه اعظم كه در خيابان طالقاني واقع است به سمت نادري حرکت کرده و شعار مرگ بر ديكتاتور سر دادند.
گفتنی است گارد ضدشورش بولوار موسوم به بهبهاني حضور همه جانبه داشته و بلوار را بسته است.

درگیری‌ در تهران و اصفهان


دویچه وله : برخی خبرهای رسیده از تهران حاکی از درگیری مردم با نیروهای انتظامی در فلکه صادقیه است. همچنین گزارش شده که در شمال شرقی میدان آزادی جمعیت زیادی گرد آمده و شعارهای ضد دولتی سر می‌دهند. برخی گزارش‌ها حاکی از تنش در میدان انقلاب و شلیک گاز اشک‌اور از سوی نیروهای انتظامی است.
گزارش‌ها از تهران حاکی است که مهدی کروبی در فلکه صادقیه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و مجبور به ترک محل شده است. علی کروبی یکی از فرزندان کروبی نیز بازداشت شده است.
خبرگزاری فرانسه به نقل از شاهدین عینی نوشته است که پلیس به سمت معترضان در میدان صاقیه گلوله‌های رنگ شلیک می‌کند. شلیک این نوع گلوله با هدف دستگیری بعدی معترضان صورت می‌گیرد. شاهدان عینی همچنین به خبرگزاری فرانسه گفته‌اند که عد‌ه‌ای در میدان صادقیه مجروح شده‌اند.
در برخی شهرستان‌ها مثل اصفهان در حاشیه‌ی راهپیمایی‌های ۲۲ بهمن درگیری روی داده است. وبسایت‌های حامیان جنبش سبز گزارش داده‌اند در اصفهان نیروهای امنیت و انتظامی در حد فاصل پل آذر و سی و سه پل به مردم حمله کردند. گفته شده نیروهای انتظامی به سوی مردم تیراندازی نیز کرده‌اند.

مرگ بر ديکتاتور در تظاهرات 22 بهمن تهران

تظاهرات در مترو تهران 22 بهمن 88

تيراندازی بسوی مردم در آريا شهر


جرس: نيروهای انتظامی در آريا شهر بسوی مردم شليک کردند. به گزارش خبرنگار جرس، پيش از ظهر امروز نيروهای انتظامی با حمله به مردم تجمع کننده در آريا شهر، بسوی آنان شليک کردند. بعد از تيراندازی بسوی مردم، تجمع کنندگان شعار می دادند " خامنه ای قاتله ، ولايتش باطله " . خبرنگار ما می افزايد جمعيت زيادی در آريا شهر تجمع کرده اند و نيروهای انتظامی برای متفرق کردن آنها بسوی جمعيت شليک می کنند.

درگيری در مناطق غرب تهران


اخبار دريافتی گزارشگر ندای سبز آزادی از منطقه غرب تهران خبر از درگيری ميان نيروهای ضد شورش و معترضين در خيابانهای آن مناطق دارد.
به گزارش ندای سبز آزادی اين درگيري‎ها در فلکه اول و دوم صادقيه شدت بيشتری دارد.
براساس اين گزارش صدای تيراندازی نيز از اين مناطق به گوش مي‎رسد و نيروهای امنيتی سعی در متفرق کردن معترضان دارند.
گفتنی است ميدان صادقيه يکی از مراکز اصلی تجمع حاميان جنبش سبز برای حضور در راهپيمايی امروز بود

تظاهرات مردم تهران در 22 بهمن 88

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

كارگران معترض تونل توحيد در تهران را بستند




آفتاب يزد : كارگران تونل توحيد، در پي پرداخت نشدن حقوق خود مقابل ورودي تونل اجتماع كردند

به گزارش شبكه ايران، بعدازظهر ديروز جمعي از كارگران تونل توحيد در مقابل اين تونل تجمع كردند. اين تجمع سبب ‌شد تا مسير شمال به جنوب بزرگراه چمران از برج ميلاد تا درب تونل با ترافيك شديدي همراه شود. ‌پيگيري شبكه ايران حاكي است، جمعي از كارگران تونل توحيد به دليل عدم پرداخت حقوق معوق خود در حالي كه ‌برخي از آنها لباس كار پوشيده بودند به نشانه اعتراض در برابر ورودي‌هاي اين تونل خوابيده و از عبور و مرور ‌خودروها جلـوگيري كردند. ‌اين اقدام آنها تا قبل از آمدن پليس راهنمايي و رانندگي، سبب شده بود تا نزديك به نيم ساعت، خودروها در ‌ورودي و داخل تونل محبوس شوند. اين مسئله سبب شد تا برخي از مسافران اين خودروها با پاي پياده از تونل ‌خارج شوند. همچنين برخي از شهروندان با تلفن همراه خود براي گرفتن عكس و فيلم از اين تجمع روانه تونل ‌شدند كه اين امر نيز بر شدت ترافيك افزود.

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

بيانيه كانون مدافعان حقوق كارگر در مورد دستگيري عليرضا ثقفی


بحران هاي اقتصادی، اجتماعی و سياسی جامعه ی ما، بر اثر عملكردهای نادرست، نابسامانی، سوءاستفاده و روش هاي سركوبگرانه، روز به روز تعميق و گسترش بيشتری مي يابند. ساكت كردن معترضان و آزادی خواهان از راه های خشونت بار، ارعاب و دستگيری، محاكمه و صدور احكام سنگين و بي پايه ، گرچه به ظاهر بخش هايي را آرام مي كند، اما از سوی ديگر شرايط جامعه را ملتهب تر مي سازد.

درگيری جناح ها بر سر كسب قدرت سياسی و منافع بيشتر اقتصادی، بار فشار را بر مردم محروم و آزاديخواهان بيشتر كرده است و مانند هميشه كارگران، به ويژه كارگران كم درآمد و بيكار و بي تشكل بيشترين هزينه را مي پردازند. در مجموع ابتدايي ترين حقوق انساني مردم ايران مرتبا پايمال مي شود. احكام اعدام و تهديد به اعدام هاي بيشتر، آن هم از سوی مسولان رده بالای اجرايی وقضايی، فضا را تيره وتار، اما جامعه را آبستن برخوردهای سنگين ديگركرده است.

در اين اثنا، دستگيری های بی مورد و ناشي از گسترش سوءظن های امنيتی فزوني گرفته است. يكي از آخرين دستگيری ها، متوجه عليرضا ثقفي عضو كانون مدافعان حقوق كارگر و كانون نويسندگان ايران شده است.

ما اين دستگيری ها را بي پايه و بي استناد قانونی مي دانيم. ما خواستار آزادی فوری وبی قيد وشرط عليرضا ثقفی و همه ی فعالان كارگری زندانی و ساير زندانيان و بازداشت شدگان هستيم و اعلام مي كنيم كه اين گونه فشارها تنها سبب تعميق نابساماني ها و تيره و تارتر شدن فضاي اجتماعي خواهد شد.

كانون مدافعان حقوق كارگر

15 بهمن 1388

زیر بار ستم نمی کنیم زندگی جان فدا می کنیم در ره آزادگی

تحول در اعتراضات کارگری در ایران


اعتراضات کارگری در ایران در هفته های گذشته آشکارا تحت تاثیر جنبش اعتراضی پس از انتخابات قرار گرفته است. در تازه ترین نمونه، کارگران معترض در تجمعی در برابر فرمانداری اراک، در روز 14 بهمن ماه 1388 شعار هایی مانند " ننگ ما ننگ ما ، صدا و سیمای ما" را سردادند که از شعار های اصلی معترضان پس از انتخابات علیه دولت ایران محسوب می شود.

بی بی سی، علی اصغر رمضانپور :
کارخانه آونگان بزرگترین سازنده برج های انتقال نیرور و برج های مخابراتی در ایران است و کارگران معترض می گویند که 7 ماه است که حقوق ماهیانه آن ها پرداخت نشده است. همزمان عید علی کریمی دبیر خانه کارگر قزوین گفته است که کارگران کارخانه آوند پلاستیک 4 ماه است که حقوق نگرفته اند.
ناظران مسایل کارگری در ایران می گویند لحن سخن و نوع اقدام های کارگران معترض در ایران در تجمع های اعتراضی اخیر سیاسی تر شده است. به گفته اسدالله صادقی عضو پیشین یک سندیکای کارگری ، کارگران معترض احساس کرده اند که پاسخ قانع کننده ای به مطالبات آن ها داده نمی شود وبه همین دلیل با لحن تندتری با دولت مواجه می شوند.
پیش از این هم اخباری مبنی بر ادامه اعتراضات کارخانه لاستیک سازی کیان تایر و اخراج 9 نفر از کارگران معترض انتشار یافته بود.

افزایش اعتراضات

اعتراضات کارگران کارخانه کیان تایر یا همان لاستیک البرز در ماه های گذشته بخشی از اعتراضاتی است که در نزدیک به یک سال گذشته به طور پیاپی در کارخانه های لاستیک سازی ایران دیده می شود. چند ماه پیش کارخانه لاستیک سازی دنا در استان فارس هم به دلیل نپرداختن حقوق کارگران و نداشتن مواد اولیه از کار باز ماند.
کارگران لاستیک سازی دنا در تجمع اعتراضی خود از بی لیاقتی مدیران و برداشت از سرمایه کارخانه انتقاد کردند.
کارخانه دنا به همراه کارخانه های کیان تایر و آرتاویل از جمله کارخانه های بزرگ لاستیک سازی ایران هستند که در نزدیک به دو سال گذشته با شرایط دشوار فروش روبرو بوده اند و عملا یک واحد وابسته به وزارت صنایع به طور موقت اداره آنها را به دست دارد. در دهه هفتاد خورشیدی و در زمان رونق گیری خودرو سازی در ایران گروهی از نهاد های حکومتی مانند بنیاد های وابسته به سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات اداره تعدادی از کارخانه های لاستیک سازی را به دست گرفتند.
علی فلاحیان وزیر پیشین اطلاعات زمانی از مدیریت کارخانه کیان تایر با مدیریت نرم افزاری جدید سخن گفت و اقدام آیت الله محمد یزدی رییس وقت قوه قضاییه در به دست گرفتن کارخانه دنا در شمار افشاگری های جنجنال بر انگیز عباس پالیزدار بازرس سابق قوه قضاییه بود.
پس از بالا گرفتن اعتراضات کارگران در شیراز ، چند ماه پیش محمود احمدی نژاد رییس جمهوری ایران در سفر به استان فارس اعلام کرد که که برای حل مشکلات کارخانه ها در این استان دستور لازم را داده است. دو روز پس از دستور رییس جمهور، تلویزیون دولتی ایران از جشن کارگران در کارخانه خبر داد. با این و جود اخبار جدید حاکی از تعطیلی بخش هایی از کارخانه دناست.
در آذر ماه دولت با پرداخت بیست میلیارد تومان برای حل مشکل کارگران مخالفت کرد. اگرچه در آخرین تجمع کارگران کیان تایر فرماندار اسلامشهر وعده داد که با تغییر مدیریت مشکلات حل خواهد شد اما ناظرانی مانند اسدالله صادقی کارگر پیشین لاستیک سازی در ایران و از فعالان کارگری دورنمایی برای حل مشکل با تغییر مدیر نمی بینند.
چندی پیش اکبر توانا دبیر انجمن صنعت تایر ایران خبر داد که در حالی که در 5 سال گذشته رشد تولید تایر هفت و نیم درصد بوده است رشد واردات تایر 14 درصد بوده که نزدیک 50 درصد واردات از کشور چین است. در چنین شرایط ناگواری از نظر تولید ظاهرا به نظر می رسد نهاد های نزدیک به دولت که تا یک دهه پیش برای به دست گرفتن صنعت لاستیک سازی با هم مسابقه می دادند ترجیح می دهند پای خود را از معرکه اعتراضات کارگری بیرون بکشند.

بحران اقتصادی و کاهش تولید

صرف نظر از بحران های مربوط به مدیریت و مالکیت کارخانه ها در ایران آنچه به افزایش بحران های کارگری در ماه های گذشته دامن زده است، شرایط بد اقتصادی است که بسیاری از واحد های تولیدی در ایران را در آستانه ورشکستگی قرار داده است. نزدیک به چهار ماه پیش وزارت صنایع ایران اعلام کرد که تعداد واحد های صنعتی که دارای مشکلات مالی هستند نسبت به سال های قبل کاهش یافته است.
اما اکنون شرایط کسب و کار در ایران از دید محمد رضا خباز، عضو فراکسیون اقلیت مجلس، به گونه دیگری توصیف می شود. به گفته آقای خباز 40 در صد از کارخانه های کشور دچار توقف شده اند و کارگران به تعبیر آقای خباز دسته دسته بیکار می شوند. شرایطی که در ماه های اخیر افزایش تجمعات اعتراضی کارگران را به همراه داشته است.
حمید حاج اسماعیلی یک فعال کارگری به خبرگزاری ایلنا گفته است که اظهارات معاون وزیر کار مبنی بر این که یخچال فریزر کارگران پر است نوعی زمینه سازی برای عدم افزایش حداقل مزد کارگران برای سال 1389 است. نمونه دیگری از همین نارضایتی از دولت در سخنان یکی از سخنگویان کارگران معترض در کارخانه لوله سازی اهواز دیده می شود. این کارگر معترض در تصاویری که در یوتیوب منتشر شده از امکان دستگیری خود سخن می گوید.

ناتوانی دولت

در شرایطی که نزدیک به دو میلیون و نیم کارگر قراردادی تنها در بخش خصوصی کار می کنند، بنا بر آمار رسمی فقط 30 هزار کارگر قراردادی دارای بیمه بیکاری هستند. در میان حدود چهار و نیم میلیون کارگر دارای قرارداد دایمی هم بنا بر آمار رسمی تنها نزدیک به نیمی از آنها از بیمه بیکاری برخوردارند.
وجود چنین شرایطی باعث شده است تا به باور ناظران، بیکاری و عدم پرداخت حقوق به اصلی ترین دلیل اعتراض کارگران تبدیل شود. امری که به گفته هادی زمانی اقتصاد دان در لندن نتیجه شرایط مالی نگران کننده بخش تولید است. وقوع اعتراضات کارگری در ایران امر تازه ای نیست و در دولت های پیشین هم وجود داشته است اما اسدالله صادقی عضو پیشین سندیکای فلز کاران می گوید که در دولت فعلی شرایط برای کارگران سخت تر شده است.
با وجود افزایش تعداد اعتراضات کارگران به نظر نمی رسد که در فضای بحران سیاسی در ایران امکانی برای توجه به اهمیت این اعتراضات وجود داشته باشد. ناظرانی مانند محمود راسخ افشار نویسنده اقتصادی و فعال سیاسی چپ گرا به بی بی سی فارسی می گویند که به دلیل سرکوب تشکل های کارگری اعتراضات کارگران به طور طبیعی به پیکر عمومی اعتراضات سیاسی در ایران گره می خورند.

سیاسی شدن اعتراضات

از دید ناظران اقدام هایی مانند بستن جاده و تجمع اعتراض آمیز هنگامی به روال معمول در اعتراضات کارگری تبدیل می شود که تشکل های کارگران نتوانند در گفت و گو با کارفرما یا دولت به نتیجه برسند. با وجود این که در قانون کار ایران وجود تشکل های کارگری به رسمیت شناخته شده و ایران عضو کنوانسیون ها بین المللی حقوق کار است، فعالان کارگری معتقدند که شوراهای اسلامی کار در حال حاضر در کارگاه های ایران نمی توانند در پیگیری حقوق کارگران موفق باشند.
با وجود محدودیت های موجود برای ایجاد تشکل های کارگری گزارش ها مبنی بر افزایش اعتراضات کارگری را می توان نشانه ای از شکل گیری تحولی تازه در فضای کارگاه های ایران دانست که به گفته آقای صادقی به شکل گیری نهاد های تازه ای در میان گروه هایی از کارگران انجامیده است.
شکل گیری نهاد هایی مانند شورای کارگران ذوب آهن اصفهان در حالی صورت می گیرد که نهاد های وابسته به حکومتی مانند خانه کارگر عملا کارآیی خود را از دست داده اند.

ناکارآمدی سازمان های کارگری وابسته به دولت

در ماه های گذشته سازمان تامین اجتماعی ایران که یک نهاد مهم برای تامین نیاز های بیمه ای کارگران است به شدت درگیر تنش بوده و به گفته فعالان کارگری باعث شده است تا نهادی که با سرمایه کارگران تاسیس شده عملا از رسیدگی به مسایل کارگران ناتوان باشد.
همچنین نمایندگان رسمی کارگران در خانه کارگر هنوز نتوانسته اند در مورد افزایش حداقل دستمزد کاری از پیش ببرند آن هم در شرایطی که حداقل دستمزد کارگران یک سوم خط فقر اعلام شده است.
اعتراضات کارگران در ماه های گذشته در حالی افزایش یافته است که ایران شاهد یکی از گسترده ترین موج های اعتراض به دولت در عرصه سیاست بوده است اما تا پیش از این به نظر می رسید عملا کارگران معترض در خواست های خود را در روندی مستقل دنبال می کنند.
استقلال کارگران در پیگیری خواسته هایشان به نظر فرج سرکوهی نویسنده ساکن آلمان نشانه اقدامات دولت در محدود کردن و ناپایدار کردن سازمان های کارگری و جلوگیری از نزدیک شدن این تشکل ها به جریانات عمومی سیاسی در ایران بوده است.
در پایان هفته گذشته وزارت کار خبر داد که برای نجات 16 واحد تولیدی از ورشکستگی با دادن بیمه بیکاری به نزدیک به 300 کارگر معترض موافقت شده است در حالی که ناظران از رقم چند صد هزار کارگر بیکار شده در یک سال اخیر خبر می دهند . شاید به همین دلیل باشد که آخرین ممصوبه شورای عالی کار بنا بر اعلام وزارت کار مربوط به ترویج آیین نامه انظباطی ناظر بر فعالیت کارگران باشد خبری که شاید نشانه ای از افزایش نگرانی های دولت از اعتراضات کارگران واحد های تولیدی در حال ورشکستگی باشد.

۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

بیانیه حزب کارایران(توفان)


بمناسبت سی ویکمین سالگرد انقلاب 22بهمن

باردیگر سالگرد انقلاب شکوهمند بهمن 57 که بساط ننگین خاندان پهلوی را درهم کوبید، فرامیرسد. سالگرد انقلابی که نه بخاطر اسلام بلکه برای آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی بود. مردم ایران بصورت میلیونی به خیابانها ریختند تا به این آرزوهای خود تحقق بخشند. انگیزه جانفشانی مردم، زندگی بهتر دراین دنیا و نه آسایش دربهشت دروغین روحانیت اسلامی درایران بود. زمان لازم بود تا مضمون واقعی این انقلاب گل کند و آنچه درریشه جنبش نهفته بود بیرون زند. اسلام شکست خودرا درمصاف با آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی تجربه میکند. روحانیت مرتجع همراه با سلطنت طلبان طلبکار وبی شرم که مدعی بودند وهستند که درایران هم دمکراسی و آزادی وجودداشته و هم استقلال و عدالت اجتماعی، فورا ماهیت این انقلاب را اسلامی ارزیابی کرده و نام انقلاب اسلامی رابر آن نهادند. تا چنین جلوه دهند که مردم برای تحفه ای نظیر اسلام، انقلاب کرده بودند.

مردم میخواستند درسرنوشت خودنقش داشته باشند و نه اینکه شاه شاهان بعنوان یک دیکتاتور ومستبد دیوانه و نوکر امپریالیسم برای آنها طریقت زندگی تعیین کند و اگر به خواست وی مبنی برشرکت درحزب رستاخیز تن ندادند آنها را ازخانه و کاشانه خودبیرون کند. انقلاب مردم ایران به این بختک آریامهری پایان داد و برگور سلطنت و تمام اعوان و انصار خارجه نشین شادی کرد وپایکوبی نمود. مردم بهار آزادی را جشن گرفتند. اما شاهان جدید که برتخت سلطنت محمدرضا شاه نشستند نیز برای نظر مردم ارزشی قایل نبودند، برای آنها سرنوشت مردم نزد خدا رقم زده میشد و این ماموران الهی درروی زمین باید دستورات خدا را که در کتاب آسمانی به عربی نوشته شده بود اجرا میکردند. روح الله به جای ظل الله نشست. درحکومت مکتبی نیز این مذهب بود که وسیله سلطه سیاسی ملاها قرارگرفته بود و به تدریج روشن شد که برای طبقه سرمایه داری تجاری که برقدرت نشسته است اساس، همان حفظ قدرت به هرقیمت است ومذهب فقط ابزاری دردست وی برای تداوم استبداد وی می باشد. جمهوریت با استبداد مذهبی ازهمان آغاز انقلاب درتناقض اساسی قرارداشت و اگر برملا نمیشد تضادهای طبقاتی درجامعه به رشد امروز خود نرسیده بود. جمهوریت دستآورد انقلاب مردم ایران بود وولایت فقیه وحکومت مذهبی پیرایه ای بود که برتن آن کردند. رژیم جمهوری اسلامی دراین کلاف سردرگم گیرکرده است و اکنون ولایت مطلقه سیاه فقیه وبه تبع آن حکومت شمشیر وخون مذهبی است که باید جای خود را به یک حکومت دمکراتیک و جمهوری مردمی بدهد. تاریخ ایران دراین جهت پیش میرود.

سی ویکمین سالگرد انقلاب بهمن در شرایطی فرا میرسد که ترس و سراسیمگی جلادان رژیم در همه جا به چشم می خورد. همه می بینند که بگیر و ببندهای بی سابقهﺍﻯ در کار است. بر تعداد اعدامهای وحشیانه و قربانیان هر روز افزوده می گردد. تعداد بازداشت شدگان چند ماه اخیر سر به چند هزار نفر زده است. تودهﻫﺎﻯ مردم این درندگیﻫﺎ را می بینند ولی علیرغم آن دچار ترس و واهمه نمی گردند وافزایش درندگیﻫﺎﻯ جمهوری اسلامی را با تشدید مبارزات خویش پاسخ می گویند. امروزدر آستانه برگزاری سالگرد انقلاب 22 بهمن، رژیم تبهکار احمدی نژاد ــ خامنهﺍﻯ تمام تلاش خویش را به کار گرفته است و از همۀ وسائل ترور و خفقان سود می جوید تا دستش برای هر کار که می خواهد باز بماند و به جهانیان نیز نشان دهد رژیم اسلامی "بیدی نیست که ازاین بادها بلرزد"ومی توان درمورد حساس ترین مسائل مورد مناقشه وارد مذاکره شد وازوی امتیازگرفت. لیکن مردم ایران مصمم هستند بازهم به خیابانها بیایند، افسانه قدرقدرتی رژیم را درهم ریزند و حضورشان را نه درحمایت از آدمخواران حاکم بلکه درنفی نظام مستبدجمهوری اسلامی وطرح مطالبات برحق و دمکراتیک خود نشان دهند. مردم نه ترسی ازرژیم وحشی اسلامی دارند ونه دیگرلافزنی ها و دروغﻫﺎی وی را باور میکنند. حتا جناح رانده شده ازقدرت نیز که امروز برای حفظ نظام کپک اسلامی وجلوگیری از فروپاشی آن دراپوزیسیون قرارگرفته است، به دروغﻫﺎﻯ باند حاکم می خندد و بدان باور ندارد. به جرئت می توان گفت که نفرت مردم نسبت به رژیم امنیتی ــ نظامی احمدی نژاد ــ خامنهﺍﻯ، بدبینی آنها نسبت به آن چه گفته می شود و تبلیغ می گردد هیچ گاه به اندازۀ امروز نبوده است. پیکار قهرمانانۀ مردم ایران رژیم جمهوری اسلامی را به وحشت مرگ انداخته است و حلقوم وی را می فشارد. موج مبارزات مردم ایران به خارج از کشورهم سرایت کرده و عرصه را بر رژیم و مزدورانش تنگ کرده است.عربده کشیﻫﺎﻯ رژیم و تهدید و ترورمخالفین دیگر کارساز نیست ونیروهای مترقی ومیهن دوست درروز22 بهمن، به میدان می آیند و درحمایت از پیکار مردم ایران به افشای جنایات و کشتار جمهوری اسلامی دست خواهند زد.

تاریخ جمهوری اسلامی تاریخ 31 سال شکنجه و اعدام، سنگسار زنان، کشتار و سرکوب خونین دگراندیشان و دروغ و تزویر و ریا و تاریخ 31 سال غارت ثروت و دسترنج مردم ایران است. رژیم جمهوری اسلامی به رهبری ولی فقیه، سید علی خامنه ای داوطلبانه و با میل خود، ازطریق رفراندم و یا تظاهراتهای خیابانی دست ازقدرت نمی کشد، همانطور که رژیم شاه نکشید و تا آخرین روزهای حیات ننگین خویش ازگشودن گلوله به سوی مردم دریغ ننمود. بدین رو باید حقیقت را به مردم گفت و آنها را برای روز قطعی جدال یعنی قهر انقلابی علیه رژیم آماده کرد. تاریخ ایران دراین جهت پیش میرود و ما مارکسیست لنینیست ها باید این ناقوس تاریخ را که به ما گوشزد میکند بشنویم وخود را برای رهبری امواجی که درراهند آماده گردانیم. هر روز صف بندیها روشنتر میگردد و آنها که منافع خود را درچهارچوب نظام سرمایه داری ولایت فقیه و یا بدون ولایت فقیه می بینند و درلباس پیغمبران جدید ظاهرگشته اند وعدم توسل به قهر را برای مردم موعظه میکنند، دشمنان مردم ایرانند و درعمل سیاست اعمال قهر حاکمیت وانحصار آن را در دست رژیم نظامی- امنیتی جمهوری اسلامی به رسمیت می شناسند. این جریانات ضد انقلاب و طرفداران تقلبی اعلامیه جهانی حقوق بشر، ازیاد برده اند و یا خود را به نفهمی می زنند که در بیانیه جهانی حقوق بشر اصل توسل به قهر در دفاع از خود به عنوان آخرین وسیله ممکن برسمیت شناخته شده است و محافلی که چنین اصلی را نادیده میگیرند مدافع قهر و خشونت ضد انقلابی جمهوری اسلامی اند و جز این نیز نمی باشد.

مبارزات مردم ایران بسیار امید بخش است. باید امید داشت و کوشید که این مبارزات به مرحلۀ نوینی، مرحلۀ اعتصابات عمومی و سرانجام مقاومت قهرآمیز علیۀ ارتجاع داخلی بیانجامد. باید علیه توهمات سیاسی و منحرفین رفرمیست که به اصلاح رژیم چشم دوختهﺍند، مبارزه کرد و بر پاکیزگی جنبش دمکراتیک مردم و تفکیک ناپذیر بودن آن از پیکار ضد امپریالیستی و ضد استعماری و سرنگونی تمامیت نظام سرمایهﺩاری و ضد بشری جمهوری اسلامی تأکید ورزید.

مبارزات مردم ایران باید به مرحلۀ نوینی، به مرحلۀ رهبری واحد و فرماندهی سیاسی نظامی واحد و به رهبری حزب واحد طبقۀ کارگر بیانجامد. باید با تفکر پوسیدۀ خرده بورژوائی و آنارشیستی که بر طبل سیاست غیر واحد و تصمیمات غیر واحد می کوبد ایستاد و به افشای بی امان این تز انحرافی که تاریخ بارها بی اساس بودن و باطل بودن آن را به اثبات رسانده است پرداخت و جنبش را از گزند دشمنان رنگارنگ انقلاب رهانید. تنها در این صورت است که می توان به پیروزی نهائی دست یافت و جامعه را ازظلمت رژیم سرمایهﺩاری اسلامی، از بیکاری، فقر، گرانی، فساد و دزدی، ترور و شکنجه و قتل و جنایت و تمامی مظاهر نظام کهن رهانید.

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!


زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!


حزب کارایران(توفان)

بهمن ماه 1388

www.toufan.org

ایران ای سرای امید

دوباره می سازمت وطن

۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

فراخوان تظاهرات


مقابل سفارت رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در دن‌هاخ هلند




در همبستگی با خانواده‌های زندانیان سیاسی و مادران دغدار


در اعتراض به کشتار زندانیان سیاسی و توقف حکم مرگ


برای رهائی تمام زندانیان سیاسی و زندانیان خیزش اخیر مردمی



با شعار:


سرنگون با رژیم جمهوری اسلامی!


زندانی سیاسی آزاد باید گردد!


زنده باد آزادی! زنده باد سوسیالیزم!


هم صدا شویم.


۵ شنبه ١١ فوریه (٢٢ بهمن)


از ساعت ٢ تا ٤ بعد از ظهر






کمیته‌ی برگزار کننده: کمیته‌ی میزکتاب آمستردام متشکل از: "انقلابیون کمونیست، فعالین چریکهای فدایی خلق ایران -هلند، شورای سوسیالیست‌های مسلمان، کانون زندانیان سیاسی ایران ( در تبعید( - هلند، هواداران حزب کار ایران (توفان)- هلند" و سازمان زنان ٨ مارس ( ایران- افغانستان) -هلند، خانه‌ی هنر هلند، سازمان IKA- هلند، سازمان پرایم، و منفردین چپ.






Tel: +31-0625050155


E.mail: mize_ketab@hotmail.com

سرودی علیه جنایتکاران ولایت فقیه

۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه