۱۳۹۳ دی ۱, دوشنبه

کرسی خطابه سازمان ملل متحد در اختیار نماینده امپریالیست آمریکا
 
مجمع عمومی سازمان ملل ماه سپتامبر گذشته بهانه ای به دست امپریالیسم آمریکا داد تا رئیس جمهورش باراک اوباما با تفرعن و در عین حال گستاخی زایدالوصفی نه تنها اجحافات، تجاوزات و رفتار و اعمال خودسرانه امپریالیسم آمریکا را توجیه، بلکه مثل همیشه با دروغ، اتهام و مقصر دانستن دیگران، به فریب افکار عمومی به پردازد. شاید برخی از مسایلی که ما در این نوشتار مایلیم بدان اشاره کنیم، برای خوانندگان «توفان» هویدا و آشنا باشند و نیازی به بیان و تأکید مجدد آن نبینند، ولی علیرغم این برخورد دوباره به آنها، برای همگان بویژه آنها که پنبه در گوش و محروم از قوه بینائی شده اند، یا به دیگر سخن، خود و بدتر از آن، دیگران را می فریبند، تکرار برخی از مسائل خالی از فایده نیست.
باراک اوباما در آغاز سخنرانی اش به این مسئله اشاره دارد که سازمان ملل از پس از جنگ جهانی دوم قادر نبوده است که «جنگها را ریشه کن کند و مقررات اخلاقی را اجرا کند». او با بیان این مطلب غیر مستقیم سازمان ملل را مقصر می نمایاند و آگاهانه روی این نکته همه دانسته سرپوش می گذارد که اکثر قریب به اتفاق جنگهایی که از پس از جنگ جهانی دوم رخ داده اند، یا در اثر تجاوز مستقیم آمریکا و متحدان امپریالیستش و یا با توطئه و پشتیبانی همه جانبه ازنیروهای ارتجاعی و سیاه صورت گرفته است. از سازمان ملل در اکثریت مواقع یا به عنوان ابزاری در دست امپریالیسم استفاده شده و یا اصلا به بازی گرفته نشده است. جنگهای کره، ویتنام، کامبوج، اندونزی، کنگو، یوگسلاوی، گرانادا، هائیتی، آرژانتین، افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و ... را چه نیرو و نیروهائی با چه بهانه هایی آغاز کردند و باعث کشتار میلیونها نفر و آواره شدن میلیونها انسان از خانه و کاشانه، از میان رفتن سرمایه های عظیم زیر بنائی و امکانات رشد و ترقی آنها گردیدند؟
آقای اوباما! افکار عمومی جهان آگاه است که شما به دروغ مدعی هستید که «به حق حاکمیت کشورها احترام می گذارید». این وزیر خارجه چه کشوری بود که با ارایه اسناد و مدارک قلابی، در همین سازمان ملل متحد رژیم عراق را متهم  به داشتن سلاح های کشتار جمعی کرد؟ سنگ بنای جنگ عراق به سرکردگی کشور شما و هم پیمانانش و همه آنها که در این جنگ و جنگهای ماقبل و ما بعد آن ذینفع بودند را «کالین پاول» وزیر خارجه اسبق کشور شما نهاد. کشور شما برای پیشبرد امیال پلید میلیتاریستی و امپریالیستی خود عملا سازمان ملل را از حیز انتفاع انداخته و به خدمت خود در آورده است. اوست که آشکارا حق حاکمیت ملل را زیر پا می نهد.
مضحک تر آن که اوباما مدعی است که «ما... در کنار یکدیگر برای پایان دادن به یک دهه جنگ  تلاش کردیم»!!! شما نه تنها «به یک دهه جنگ پایان» ندادید، بلکه طی این ۱۰ سال جنگ های جدید نیز آفریدید. اگر منظور اقای اوباما از «پایان دادن جنگ» بیرون کشیدن بخشی از نیروی خود از افغانستان و عراق است، علل آن هم برای ایشان و هم برای جهانیان روشن و آشکار است.  علت کاهش نیرو در عراق و افغانستان، نخست رشد بدهی های بیلیونی دولت آمریکاست که قطعا جنگ های عراق و افغانستان به رشد سرسام آور آن دامن زده اند. دو دیگر این که قریب به ۷۰ درصد مردم آمریکا مخالف مداخله جوئی ارتش آمریکا در ماجراجویی های جهانی هستند. مردم آمریکا دیگر حاضر نیستند فرزندان خود را در راه اهداف میلیتاریستی و هژمونی طلبانه دولت آمریکا  و به عبارت دیگر در خدمت سرمایه قربانی کنند. تقلیل و کاهش ظاهری نیرو در افغانستان و عراق «تلاش برای پایان جنگ» نیست، ناشی از درماندگی و گیرافتادن در منجلاب جنگ و عقب نشینی خفت آور در نتیجه مبارزه و مقاومت خلقهای ممالک تحت اشغال و اعتراض عظیم مردم جهان است. ایجاد پایگاههای نظامی در بحرین، قطر و عربستان سعودی و پایگاه عظیمی در افغانستان با حق مصونیت قضائی سربازان آمریکائی و حضور 15 هزار "کارمند" سفارت آمریکا در عراق...همه و همه گواه حضور امپریالیسم در منطقه است.
اوباما در بخشی از سخنانش آموزگار اخلاق می شود و شکوه سر می دهد که دیگران «مقررات اخلاقی را اجرا نکردند»!! هر کس بتواند معلم اخلاق بشود، اوباما به مثابه نماینده هارترین قدرت امپریالیستی نمی تواند. کشوری که بمبهای شیمیایی شان هزاران نفر را در ویتنام نابود ساخت، کشوری که سربازانش در مقابل دوربین مغز میهن پرستان ویتنامی را وحشیانه با شلیک گلوله منفجر ساختند، کشوری که برای تحکیم حکومت های دست نشانده اش در آمریکای لاتین وآسیا، شکنجه گر آموزش می داد و روانه شکنجه گاه ها می ساخت، کشوری که برای ادامه سلطه غارتگرانه خود کودتاهای نظامی خونین به راه می انداخت و می اندازد، کشوری که در زندان ابوقریب و ابوقریب ها انسان ها را وحشیانه شکنجه می کند و آن صحنه های شرم آور و چندش آور را به نمایش می گذارد، کشوری که زندانیان گوانتانامو را از هستی ساقط و بی هویت ساخته، بدون آنکه اتهام روشنی داشته و رای دادگاهی در کار باشد، کشوری که به اقرار خانم کلینتون وزیر امور خارجه سابقش، القاعده و سلفی ها را به مثابه مزدورانی خون آشام مسلح و مجهز به جان مردم بی دفاع سوریه و عراق انداخته تا با جنگ نیابتی به امیال پلید «خاورمیانه جدید» اش (تجزیه عراق، سوریه و بعد هم ایران) جامه عمل پوشد، کشوری که از پس از فروپاشی ابر قدرت شوروی برنامه تجزیه خاورمیانه را با نقشه های شیطانی اش برنامه ریزیی کرده است و ... نمی تواند آموزگار اخلاق باشد.
در سال 2006 گوندلیزا رایس وزیر خارجه آن زمان آمریکا، نقشه ای را طرح کرد و گفت: «دردی که لبنانی ها می کشند شبیه درد زایمان خاورمیانه نو، یا یک آشوب سازنده نوین است». و در سپتامبر ۲۰۱۳ نیویورک تامیز در مقاله ای تحت عنوان «چگونه ۵ کشور می توانند به ۱۴ کشور تبد یل گردند»، نوشت: «نقشه جغرافیای جنوب شرقی حوزه مدیترانه و شبه جزیره عربستان نیز به منطقه منظم شده بود. در این نقشه سوریه، عراق، لیبی، یمن و عربستان سعودی ـ  پس از ساقط شدن حکومت سلطنتی ـ  مشاهده می شد. خط مرزی پیش بینی شده طوری بود که مناطق مسکونی گروه های قومی و مذهبی را که ادعا می شود وجود دارند، از هم جدا می کرد. طبق این طرح سوریه می تواند به سه بخش تقسیم گردد. منطقه ساحلی می تواند محل سکونت علوی ها(علوستان) و منطقه شمالی کردستان باشد که شمال عراق تا مرز ایران را دربرمی گیرد. در شرق سوریه منطقه سنی قرار دارد که بخش مهمی از عراق را تا آن سوی بغداد در بر می گیرد. عراق نیز به سه قسمت تقسیم شده است: کردستان در شمال و در غرب «سنی ستان» که تا سوریه پیش می رود، غرب و جنوب عراق هم منطقه شیعی نشین است که «شیعیستان» نامیده شده است. جنوب «سنی ستان» هم مرز است با اردن و عربستان سعودی و شمال هم مرز است با ترکیه. این بخش سنی نشینان همان منطقه ای است که نیروهای داعش (یا دولت اسلامی) طی یک سال است که به تصرف خود درآورده است.« (یونگه ولت – برگرفته از «سایت آینده ما»).
آری کشوری که با سودای سلطه بر جهان چنین نقشه هایی را در سر می پروراند نه تنها نمی تواند معلم اخلاق باشد، بلکه بر عکس باید آن را به عنوان کشوری که مقررات بین المللی و اخلاق را زیرچکمه های خود له کرده ومی کند شدیدن محکوم ساخت.
 بر سیاهه این زشتی ها پایانی مترتب نیست.
اوباما خودسرانه به کشتار مردم، توسط پهپاد ها بدون مجوز و بدون محاکمه کماکان ادامه می دهد، نه تنها مردم آمریکا که مردم سراسر گیتی، حتی سران کشورهای متحدشان نیز از گزند دستگاه های عریض و طویل جاسوسی-امنیتی آمریکا در امان نیستند.
امروز نا امنی و نگرانی اوضاع نابسامان موجود در خاورمیانه و شمال آفریقا که ناشی از توطئه ها و تجاوزات امپریالیسم و وحشیگری مزدوران داعشی شان است، «اظهر من الشمس» است. شرایط بحرانی و انفجاری در اوکرائین که در اثر توطئه ها و دخالت های میلیتاریستی و هژمونی طلبانه آمریکا و اروپا هر روز ابعاد خطرناکتری به خود می گیرد و نفس ها را در سینه های مردم جهان از ترس گسترش جنگ حبس کرده است، امروز که گرسنگی، فقر، بی خانمانی، بی داروئی و جنگ میلیون ها انسان بی دفاع و بی نوا را آواره جهان کرده و روز به روز بر موج پناهندگان افزوده می گردد و ... معهذا اوباما این برنده جایزه صلح نوبل! و آموزگار اخلاق ما  در سخنرانی اخیرش در سازمان ملل ادعا می کند که «جهان در مقایسه با ۵ سال پیش با ثبات تر شده است»!! و بلافاصله گناه تنش در خاورمیانه و شمال آفریقا را به گردن «جنگ های فرقه ای» که «دوباره پدیدار شده اند»، می اندازد. آری «تنش در خاورمیانه و شمال آفریقا» افزایش یافته و «جنگ های فرقه ای» نیز. اما کیست که نداند در کنار توطئه ها، دخالت ها و تجاوزات شما و متحدینتان به اضافه مزدوران  آدم کش حرفه ای تان در منطقه، اسرائیل نیز یکی از دامن زنندگان آتش جنگ فرقه ایست. اما معلم اخلاق ما کوچکترین اشاره ای به این موضوع ندارد. همان اسرائیلی که هر از گاهی به کشتار بیرحمانه فلسطینیان می پردازد و هیزم به آتش «جنگ فرقه»ای می ریزد. اما برخلاف آقای اوباما بودند کسانی که در سازمان ملل حقایق را بیان داشتند. خانم «کریستینا فرناندز» رئیس جمهور آرژانتین که صابون امپریالیسم بویژه آمریکا به تنش خورده و شاهد بوده است که چگونه بانکها و سرمایه گزاران آمریکائی با به حراج گذاردن ارز این کشور و اهدای وام هایی با بهره های نجومی دولت این کشور را به ورشکستگی کشاندند، در سخنرانی پر شور و پر واکنشش در سازمان ملل که عمال امپریالیسم در شبکه های تلویزیونی ماهواره ای "دموکراتیک" پخش مستقیم این سخنرانی را نیمه کاره قطع کردند، گفت:
«در غزه عمق و شدت فاجعه ای که اسرائیل مرتکب شد روشن شد. شمار زیادی از فلسطینیان قربانی شدند، در حالی که شما(روی سخنش با اوباما است) به بمبهایی که به اسرائیل اصابت کرد، اهمیت دادید، در حالی که موشک هایی که به اسرائیل اصابت کرد تأثیری نداشت و خساراتی در آنجا به بار نیاورد.» باراک اوباما که کماکان براندازی حکومت اسد را مد نظر دارد و دنبال بهانه می گردد، گسترش جنگ فرقه ای را نه به گردن نوکران خود، عربستان سعودی و قطر که سیل جنایتکاران مزدور سلفی را با همکاری ترکیه و از طریق خاک ترکیه به سوریه روان ساختند، که به گردن «سرکوب و کشتار» و «خونریزی های دولت مستبد» اسد می اندازد. و از دید ایشان غرب در این روند بی گناه است، زیرا آنها فقط «مخالفان میانه رو» را تقویت کرده اند! در همین رابطه خانم کریستینا فرناندز» در همان سخنرانی افشاگرانه اش در سازمان ملل خطاب به نماینده امپریالیسم آمریکا می گوید: «شما که حکومت بشار اسد را تروریستی معرفی می کنید، شما از مخالفانی که آنها را انقلابیون معرفی می کردید حمایت کردید و امروز آشکار شده آنها تروریست هستند و بیشتر آنان در شبکه های تروریستی عضویت دارند و از افراط گرایی  به افراط گرایی هر چه بیشتر متمایل شده اند». و دکتر بشار الجعفری نماینده دائمی سوریه در سازمان ملل در این رابطه می گوید: «عملیات تروریستی که توسط مبارزان خارجی در خدمت جنگی به نیابت و هدایت دیگران در سرزمین سوریه... انجام می گیرد، نهادها و زیربناها، بخش خدمات اجتماعی و ابزارهای حیاتی مردم سوریه را هدف گرفتند. و با نیروهای رزمی شان به مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، مساجد، کلیسا ها، بناهای تاریخی، محل کار، خانه های مسکونی... حمله کردند. این عملیات تروریستی حتی مأمورین دیپلماتیک، روزنامه نگاران خارجی و نیروهای حافظ صلح بین المللی را نیز در امان نگذاشتند. یعنی جنایاتی که اگر گروه های تروریستی از سوی دولت ها و دولت های عضو همین سازمان بین الملل در زمینه رسانه های همگانی، دیپلماسی، مالی، جنگ افزار، آموزش نظامی از آنها پشتیبانی نمی کردند، و فرودگاه هایشان را به سالن پذیرایی از این قاتلان و سپس هدایت آنها برای عبور از مرزهای کشور من تبدیل نمی شد، هرگز روی نمی داد.» گرچه این سخنان از زبان نماینده حکومت سوریه جاری شده اند، اما باید اذعان داشت که عین واقعیت است و مسبب این جنایات، در کنار عربستان سعودی، قطر و ترکیه همدستان آمریکائی  و اروپائی آنها نیز می باشند.
اما اوباما این دریافت کننده جایزه صلح نوبل در عین حال افسوس می خورد که «واکنش ما به میزان گستردگی این چالش نبود» به دیگر سخن او معتقد است آمریکا می بایست همان سان که افغانستان و عراق و لیبی را با خاک یکسان کرد به سوریه نیز از آغاز تجاوز نظامی می کرد. و در این رابطه است که گناه انفجار بمب شیمیائی در ۲۱ اوت سال جاری را به گردن اسد می اندازد و سپس با افسوس می افزاید: «اکنون می دانم که درست پس از وقوع این حمله(منظور بمب شیمیایی است ـ توفان) افرادی در نبود دستوری روشن از سوی شورای امنیت مشروعیت حتی یک حمله نظامی محدود را مورد پرسش قرار دادند». (تکیه از توفان) 
در اینجا اشاره به این نکته حائز اهمیت است که امپریالیسم آمریکا که عراق را به بهانه دروغین داشتن سلاح های کشتار جمعی بمباران کرد، قطعا اگر مطمئن می بود که انفجار بمب شیمیائی در سوریه کار حکومت مستبد اسد است، بی درنگ حمله نظامی به این کشور را آغاز می کرد.
او سپس می افزاید: «بحران در سوریه و بی ثباتی در منطقه به چالش های وسیع تری انجامیده اند... در حالی که کودکان قربانی گازهای سمی می شوند... چگونه میان نظاره گری سخت دل بودن(آیا شما آن زمان که در اثر تحریم های ۱۰ ساله عراق، نیم میلیون کودک از بی داروئی و بی غذائی از میان رفتند نیز «نظاره گری سخت دل» بودید؟) و دخالت در جنگ داخلی کشوری دیگر (تکیه از توفان) یکی را انتخاب کنیم.» او سپس این سؤال مؤدبانه را مطرح می سازد که «نقش استفاده از نیروی نظامی در حل و فصل اختلافاتی که ثبات منطقه و ضوابط بنیادین رفتار متمدنانه (تکیه از ـ توفان) را به خطر می اندازد، چیست؟ او در واقع با این «صغری، کبری چیدن» ها افکار عمومی جهان را برای یک تجاوز نظامی دیگر به منظور سرنگونی بشار اسد و تجزیه سوریه آماده می سازد.
بی جهت نیست که «جک هاگل وزیر دفاع آمریکا اخیرا بیان داشته است که «آمریکا باید خود را برای جنگ با نیروهای روسیه در کشورهای حاشیه ناتو آماده کند.» منظور «هاگل» از «کشورهای حاشیه ناتو» سوریه، ایران، لبنان در آسیا و اوکراین در اروپا است.
و اوباما نیز در سخنرانی اخیرش برای اینکه جای هیچ گونه شک شبهه ای باقی نگذارد و ثابت کند که مساله جدی است، جهان را تهدید می کند که «ایالات متحده آمریکا برای تضمین امنیت و منافع اصلی اش در منطقه آماده است تمام عوامل قدرت از جمله حمله نظامی را بکار گیرد«. (تکیه از ـ توفان). او با آب پاکی ریختن روی دست جهانیان علنا اعتراف می کند که این کشور به خاطر تضمین منافع خود به حمله نظامی دست خواهد زد. بیان این مطلب نشانگر این واقعیت است که امپریالیسم آمریکا بار دیگر «شمشیر را از رو بسته است». می بینیم که تمام الفاظ «بشردوستانه» و «دلسوزانه» و «متمدنانه» از سر ریا و تزویر است و بس. آنجا که مساله بر سر سرکردگی و غارت و چپاول خلق ها در میان باشد او در خط اول جبهه، مانند همیشه آماده انجام هر جنایتی است.
اوباما در جای دیگر از سخنرانی اش بیان می دارد که «من فکر نمی کنم که آمریکا یا هر کشور دیگری باید تضمین کند که چه کسی باید سوریه را رهبری کند. این تصمیم گیری با مردم سوریه است»!!  اما سپس «دم خروس از زیر عبا» بیرون می زند و می افزاید: «رهبری که شهروندان خود را به قتل می رسا ند، کودکان را با حمله شیمیائی می کشد، نمی تواند... رهبری کشور را به دست آورد... تصور این که سوریه می تواند به نحوی به وضعیت قبل از جنگ بازگردد یک توهم است». «دم خروس» را قبول کنیم یا «قسم حضرت عباس» را !؟ اگر شما «فکر نمی کنید که آمریکا یا هر کشور دیگری» نباید تعیین کند که چه کسی باید سوریه را رهبری کند، و این تصمیم گیری با مردم است، اگر مردم سوریه اسد را انتخاب کنندـ و چنانچه از شواهد امر و آمار پیداست اکنون بیش 80 درصد مردم سوریه پشتیبان وی هستند ـ چرا «تصور این که سوریه ... به وضعیت قبل از جنگ برگردد یک توهم است»؟ شما جانیان مزدور خود را بیرون بکشید یا حداقل از حمایت همه جانبه آنها دست بشوئید، تا مردم سوریه در یک همه پرسی روشن سرنوشت خود را معیین کنند. نه آمریکا، نه روسیه، نه ایران و نه هیچ نیروی دیگری حق دخالت در امور داخلی سوریه را ندارد.
این ادعاها مبنی بر اینکه «آمریکا جز سعادت مردم سوریه...» و یا «این کشور به پناهگاهی برای تروریست ها تبدیل نشود، منافع دیگری در این کشور ندارد» بهمان مقداری پوچ است که آمریکا خود آنرا در عمل ثابت کرده است و دیگر احتیاج به بیان مجدد نیست! مردم سوریه سه سال است طعم این رفتار «بشردوستانه» و «دلسوزانه» شما را به حد کافی و وافی چشیده اند. و اکنون مایلند خود تعیین کنند که چه کسی یا کسانی مسند امور کشور را به دست گیرند، تا از شر بشر دوستی شما و امثال شما خلاصی یابند.
اوباما علیرغم دخالت های مستقیم، غیر مستقیم، نظامی و مالی، به دروغ مدعی است که «ما رویدادها را دیکته نکردیم»، ولی در جای دیگر از سخنرانی اش باز دم خروس هویدا می شود و اقرار می کند که «هر چند در قبا ل کوششهایی برای تحمیل دموکراسی از طریق نیروی نظامی محتاط خواهیم بود. (تکیه از ـ توفان) و با آنکه ما گاه به ریاکاری و ناسنجیدگی متهم خواهیم شد، با منطقه به صورت درازمدت در تعامل باقی خواهیم ماند.» به دیگر سخن ما دموکراسی را بهانه قرار داده ایم تا سلطه خود را از هر نظر در منطقه مستقر سازیم. چه شما ما را ریاکار بخوانید و چه نخوانید ما برای «تعامل»(که همان حفظ سلطه و منافع باشد ـ توفان) در منطقه خواهیم ماند. زیرا از آن بیم دارد که اگر آمریکا «خود را کنار بکشد.. موجب ایجاد خلاء رهبری، که هیچ کشور دیگر آماده پر ساختن آن نیست(به بیان ساده، ما چنین اجازه ای به هیچ کشوری نخواهیم داد) گردد».
اوسپس می افزاید: «آمریکا به خاطر امنیت خود باید همچنان درگیر باقی بماند... آمریکا یک استثناء است. بخشی از این باور(او از بخش دیگر سخن به میان نمی آورد) به این دلیل است که ما با فداکاری جان و مال خود آمادگی ... را نه به خاطر منافع تنگ نظرانه خود، بلکه برای منافع همگان نشان داده ایم». بر منکرش لعنت! و ادامه می دهد: من این موضوع را روشن ساخته ام که حتی هنگامی که منافع حیاتی آمریکا به طور مستقیم مورد تهدید نباشد ما آماده ایم تا سهم خود را ... از قساوت های جمعی و محافظت از حقوق بشر ادا کنیم». جهان فراموش نکرده است که امپریالیسم آمریکا از آسیای جنوب شرقی گرفته تا آمریکای لاتین، و از خاورمیانه گرفته تا اوکرائین چه جنایاتی را مرتکب یا مسبب شده است! اشاره به نمونه عراق که نیم میلیون کودک از بی داروئی و بی غذایی و یک میلیون انسان در اثر جنگ خانمانسوز زندگی خود را از دست دادند، بیانگر «مشت نمونه خروار» است.
برخورد به جنایات ۶۰ ساله اخیر کشور اوباما از حوصله این نوشته خارج است. ولی عملکرد ده سال اخیر این کشور در خاومیانه و شمال آفریقا حاکی از آن است که این دولت و این حکومت نه می خواهد و نه می تواند حافظ حقوق بشر باشد.
او در همین رابطه در مورد کشور لیبی می افزاید:
«در لیبی هنگامی که شورای امنیت زمانی را برای محافظت از غیر نظامیان صادر کرد، آمریکا به ائتلافی که در این باره  تشکیل شده بود، پیوست. به خاطر آنچه ما در آنجا انجام دادیم، جان بسیاری نجات یافت ، ...»(همه جا تکیه از ـ توفان) 
به راستی که انسان از این همه وقاحت انگشت حیرت به دهان می ماند. جهان شاهد بود که تجاوز به کشور لیبی توسط ائتلاف امپریالیستی نه تنها کشور را با خاک یکسان ساخت و آن را چند دهه به عقب بازگرداند، بلکه در هنگام جنگ ۵۰ هزار نفر از مردم این کشور جان خود را از دست دادند، سایه شوم نا امنی بر سر مردم گسترده شد و این کشور کماکان گرفتار درگیری و آشوب و ناآرامی است.
مزدوران غرب هنوز فعال اند. با برانداختن حکومت مستقل معمر قذافی در لیبی، علیرغم انتخاب دولت به ریاست «عبدالله الثنی» در ۶ مهر ماه گذشته که معلوم نیست سرشان به کدام نیروی امپریالیستی وصل است، آدمکشان القاعده کماکان فعالند و ناامنی کماکان در کشور حاکم است. روزنامه اومانیته به وضع لیبی چنین اشاره می کند:
«در بنغازی برای دولت انتقالی لیبی هیچ نیرویی باقی نمانده است. گروه های شبه نظامی اسلام گرا از طرف شرکت های نفتی پشتیبانی می شوند تا استخراج نفت کماکان ادامه یابد و این تنها چیزی است که هنوز پابرجاست. زیرا که از ساختار حکومتی چیزی باقی نمانده است و همه چیز از هم گسیخته است. گروه های مسلح اسلامی در لیبی هر یک برای خود حکومتی تشکیل داده اند. و با گروه های رقیب در حال ستیزند. در عوض امنیت از کشور رخت بر بسته و مردم نیز قربانی این حملات هستند و قربانی این درهم ریختگی و بی قانونی اند و دسته دسته همراه مهاجرین آفریقائی وارد کشورهای همسایه شده اند.»
جهان شاهد است که از پیشرفت ها و آبادانی دوران قذافی مستبد چه در زمینه تغذیه، چه بهداشت، چه آموزش و پرورش، آب شیرین و... چیزی بر جای نمانده است و این همه «از نتایج سحر است، باش تا صبح دولتت بدمد» و آنگاه آقای اوباما در کمال پرروئی مدعی «نجات جان» مردم لیبی است.
بیش از ده سال است که در عراق نه تنها از «حقوق بشر» کاذب شما خبری نیست، بلکه در این کشور ثروتمند مردم از ترس بمب و ترور و کشتار، لحظه ای نمی آسایند. داعشیان شما نه تنها سوریه، بلکه عراق را نیز به ویرانی هر چه بیشتر کشیده اند و روز به روز «حقوق بشر» شما را بیشتر در آنجا مستقر می سازند. و شما هنوز در این کشورها مدعی استقرار حقوق بشر و دموکراسی هستید. و متاسفانه هستند ایرانیانی که به این ادعای کاذب شما صحه می گذارند. آن بخش از اپوزیسیون «چپ» و راست ایرانی که در آرزوی نجات ایران به دست آمریکا است. اگر مزدور و فریبکار نباشند از نابخردی مزمن رنج می برند. اگر خود فروخته نباشند، قطعا فریب تبلیغات هدفمند رسانه های امپریالیستی را خورده اند. در غیر اینصورت چگونه می توان این همه توطئه، تحریک، تجاوز و جنایتی را که امپریالیسم، صهیونیسم و ارتجاع سیاه جهانی وابسته به آنها انجام می دهند، دید و هنوز هم از آنها به مثابه مدافعین دموکراسی و حقوق بشر یاد کرد و بدتر از آن انتظار داشت تا آنها به صورت یک ناجی کشور ما را از شر جمهوری اسلامی رهایی بخشند.
به دیده ما تکلیف خود فروختگان روشن است، زیرا از قدیم گفته اند که مأمور معذور است. ولی روی سخن ما با آن دسته از نیروها و انسانهایی است که علیرغم آشکار شدن توطئه ها و تجاوزات لاینقطع امپریالیسم، صهیونیسم و نوکرانشان هنوز چشم امید به ناجیان دروغین بسته اند. به خود آیید و به نیروی عظیم و فناناپذیر مردم دلیر ایران تکیه کنید!
*****
 بر گرفته از توفان شماره 177 آذر ماه 1393 دسامبر
 سال 2014، ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی
پیروزی کوبانه پیروزی عین العرب و پیروزی سوریه دموکراتیک و متحد است
 
شهر عین العرب همان شهر کوبانه(کوبانی) است منتها به نام عربی آن، همه از کوبانه نام می برند و کمتر کسی است که به گوید عین العرب. همه نیروهای ارتجاعی و امپریالیستی که در مسیر سیاست راهبردی امپریالیسم آمریکا و متحدینش برای تجزیه سوریه و ایجاد «خاورمیانه نوین» حرکت می کنند، کوبانه را بر زبان می آورند نه به خاطر طرفداری از مردم و مبارزه ضد امپریالیستی و دموکراتیک آن مردمان دلیر، بلکه برای تأکید بر نام کُردی این شهر و احتراز از نام عربی آن و تأیید تشدید شکاف و دشمنی بین کُردها و مردمان عرب مقیم سوریه. برعکس، چه خود انقلابیون کُرد کوبانه و چه همه نیروهای مترقی، دموکراتیک و کمونیست نام «کوبانه» را از این جهت به کار می برند که تجاوز داعش و نتیجتا مبارزه انقلابی برای دفاع از میهن مشترک همه سوری ها برای وحدت مجدد همه در چارچوب کشور واحد سوریه از آنجا آغازید. در کوبانه است که نیروهای آدم کش و متجاوز داعش دست به جنایت و غارتگری زدند، در آن جاست که همه کوبانی ها در سنگر مبارزه ای مردمی برای دفاع از زادگاه و میهن خویش برخاستند. این کوبانه است که بر طبق استراتژی امپریالیسم آمریکا و متحدان او بایستی سقوط کند تا سوریه قابل تجزیه و تصرف گردد. بنابر این روشن است که برای حزب ما نیز «کوبانه» همان عین العرب و «عین العرب» همان کوبانه است. دو نام برای یک شهر که نشان دهد وجود دو قوم کُرد و عرب و پیوند و همبستگی آنان در قالب یک کشور واحد است.
امپریالیست ها موذیانه سخن از عین العرب نمی گویند. تو گوئی مُهر جدائی قطعی آن را از سوریه از قبل امضاء کرده اند. آنان بر عکس ریاکارانه نه برای دفاع از کوبانه و اهالی کُرد سوریه، بلکه به منظور نفاق بین آنان و خلق عرب، برای جدائی سرزمین آنان و نابودی سوریه به عنوان یک کشور واحد مستقل، از کوبانه و دفاع از مردم آن جا مدام و از چپ و راست سخن می گویند. در عین حال دست داعش، دولت ترکیه و همه متحدین اش را برای تضعیف جبهه مقاومت انقلابی کوبانه باز گذاشتند و با تمام امکانات خویش جاده بازکن شکست مبارزه دفاعی کوبانه شده اند.
متأسفانه در این میان کم و بیش پاره ای از نیروهای مترقی و کمونیست های سابق در دفاع از مبارزه میهن پرستانه و ضد امپریالیستی کوبانه (عین العرب) دچار سردرگمی و توهم گشته اند و ناخودآگاه آب در جوی امپریالیست ها روانه می سازند. از جمله این نیروها گروهی از حزب چپ آلمان در بیانیه ۱۴ نفر از سیاستمداران آن(به تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۱۴) خواهان ورود نیروهای مسلح از طرف سازمان ملل برای به اصطلاح سرکوبی داعش و کمک به خط دفاعی مردم کوبانه گشته اند. در این بیانیه حتی برای حفظ ظاهر نیز نامی از سوریه در میان نیست. تو گوئی تجزیه این کشور مسجل شده است. آیا می توان تصور کرد که این امر تنها از گمراهی و بغرنجی مسائل مطروحه برمی خیزد؟ و یا آن که بوی کسب قدرت دولتی و شرکت در حاکمیت بورژوازی آنان را بیهوش کرده و به گرداب اپورتونیسم و تسلیم طلبی کشانده است؟ در این جا نیز می بینیم که رویزیونیسم نیز بر سر حزب چپ آلمان(Die Linke) این باقی مانده حزب سوسیالیست متحده آلمان مترقی چه بلائی نیست که نیاورده باشد. ورود نیروهای مسلح خارجی چه از نوع سازمان ملل آن و چه نوعی دیگر در خاک سوریه، اهرم مهم تجزیه کشور سوریه است. در کنار برنامه و نقشه «اردوغان» مبنی بر بوجود آوردن «منطقه امن»، ورود نیروهای مسلح پیاده و سرنگونی اسد، پیشنهاد این عده از حزب چپ آلمان نیز در لباس طرفداری از مبارزه مسلحانه کوبانی ها در جهت تحکیم استراتژی امپریالیستی مبنی بر تجزیه سوریه و بوجودآوردن جغرافیای جدید خاورمیانه است. هیچ انسان دموکرات و یا ضد امپریالیستی و به مراتب اولی هیچ کمونیستی نمی تواند استقلال و حق حاکمیت ملی کشوری را زیر پا گذاشته، تجاوز به یک کشور، اشغال و یا تجزیه آن را خواهان شود تا چه رسد به آن که عملا نیز قدم در جهت اجرای آن گذارد. این امر به ماهیت سیستم و دولت حاکم ربطی ندارد. هیچ کشوری و یا نیروئی(همانند داعش) مجاز نیست که در امور داخلی کشوری دیگر آن چنان دخالت کند که حتی نظام و رژیم حاکم کشوری دیگر را به خوب و یا بد تقسیم کرده آنها را که مطابق میل و مطامع خود نمی شناسد از حق استقلال و حاکمیت معزول کرده و آن کشورها را مورد تجاوز قرار دهد. جنگ تجزیه یوگسلاوی(در سال 1991) و سپس دخالت ناتو در سالهای بعد مترتب برآن تجزیه و نابودی وحدت ملی آن کشور، شروع روابط جدید استعمارگرانه نوینی بود که پس از فروپاشی نظام رویزیونیستی شوروی بر جهان ما حاکم گشت و راه را برای استثمار هر چه بیشتر توده های زحمتکش جهان و سلطه بی رقیب امپریالیسم غرب تحت رهبری آمریکا هموار ساخت.
بورژوازی استقلال را تنها برای خود مجاز و حتی متحدینش مقدس می شمارد. همه استعمارگران کهنه و نو و نوین، همه امپریالیست ها برای دیگران و به ویژه کشورهای ضعیف، عقب مانده ولی حاصل خیز و پر نعمت، هیچ گونه حق حاکمیت ملی و استقلال سیاسی قائل نبوده و نیستند. آنان در قرون گذشته و در آغاز بحبوحه رشد و اعتبار سرمایه داری، تحت لوای کوسموپولیتیسم(جهان وطنی) اوائل قرن ۱۹ که در آغاز جنبه گسستن از تنگ نظری و محافظه کاری ناسیونالیستی داشت و ادعای پیوستگی و تفاهم ملت ها و کشورهای جهان را می کرد، به زودی مردم کشورهای خویش را قانع ساختند که ورود آنان به کشورهای دوردست آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی و استعمار آنان جنبه مترقی دارد و برای پیشرفت آنان و تکامل تمام جامعه بشری است. این شیوه برخورد و بینش استعماری که جهان را در واقع مایملک خود می شناخت و هرگونه حق ملی، سیاسی و رشد مستقل را از کشورهای مستعمره ربوده و به حقوق گَل و گشاد خود ملحق می ساخت، هنوز که هنوز است وجود دارد. و متأسفانه می بینیم که حتی برخی از «چپ» های ما ساکن در کشورهای امپریالیستی زمانی که بر پایه محکم ایدئولوژی مارکسیسم ـ لنینیسم قرار نگرفته، دچار تردید، توهم و گرفتار اپورتونیسم و رویزیونیسم گشته اند، نیز همانند بورژوازی امپریالیستی خود را محق می بینند، با گستاخی به سود بورژوازی امپریالیستی بر ضد توده های مردم و زحمتکشان آن کشورها موضعگیری کنند، در آن کشورهائی که بر اثر حمله و تجاوز امپریالیست ها دچار ضعف، بحران و جنگ و ناامنی گشته اند.
سؤال ما از این گونه «چپ» ها و گروه های همانند که در ظاهر از مبارزات مردم کوبانه دفاع می کنند ولی نسخه های دخالت نظامی در کوبانه را برای به اصطلاح پایان دادن به «فاجعه این منطقه» پیشنهاد و یا تأیید می کنند، این است که چنانچه شما واقعا هواخواه پیروزی جبهه مردم و نه امپریالیسم هستید، چرا اولا پیشنهاد کمک نظامی مستقیم به مبارزین انقلابی دولت قانونی و رسمی این کشور نمی کنید و از «اسد» مدد نمی گیرید و یا حداقل برای حفظ حاکمیت ملی سوریه پای اسد را نیز به میدان مشورت و مذاکره نمی کشید؟ چرا در بیانیه خود خواهان ورود نیروهای نظامی سازمان ملل می شوید ولی نامی از کشور سوریه نمی برید؟ آیا شما نیز همانند امپریالیست های جنگ افروز غرب، مُهر تجزیه سوریه و طرح «خاورمیانه نوین» را با نقشه جغرافیایی دیگر و شاید آماده شده، امضاء کرده اید؟ و یا گمان می برید از این طریق که زیر چتر حمایت امپریالیسم آمریکا و متحدانش گرد آئید، شاید در آینده ای نزدیک در مقام های حاکمیت دولتی جائی برای خود بیابید و خود را با این طرح تجزیه طلبانه به امپریالیستها به عنوان اپوزیسیون قابل اتکاء در ایران عرضه کنید؟
دول امپریالیستی چنان وانمود می کنند که آنها طرفدار همه کردها هستند و مخالف داعش. در واقع اکثر آنان و در رأس آنان آلمان، کمک نظامی خود را تنها متوجه کردستان عراق و حکومت بارزانی و تقویت او کرده، کوبانه کرد را در مسلخ خانه داعش تنها گذاشته، تنها به حرف و عوامفریبی اکتفا می کنند. ما در این جا با دو شیوه برخورد با کردها روبرو هستیم و علت آن نیز وجود واقعی دو بخش متفاوت کردها از لحاظ کیفی و جهت گیری سیاسی است. بخش اول کُردهای مقیم عراق اند که متاسفانه و عمدتا خود را تسلیم رهبران فاسد و فئودال خویش در رأس آنان بارزانی ساخته اند. رهبرانی که چنگال خود را در مناطق نفت خیز عراق(عمدتا موصول) فرو کرده و از این طریق متحد پر و پا قرص آمریکا گشته اند.  بخش دوم کُردهای مناطق شمالی سوریه اند که در برابر تجاوزات داعش و امپریالیست ها در برابر اعمال زور و توطئه های مدام ترکیه مقاومت کرده با تشکیل شوراهای مقاومت، عملا در جهت خلاف منافع راهبردی امریکا عمل می کنند. اولی وابسته به منویات ارتجاع جهانی و مدافع استراتژی امپریالیستی مبنی بر تقسیم سوریه و عراق و تشکیل دول جدید است و دومی متکی بر مردم و منافع اکثریت آن و سمبل وحدت و پیوستگی همه خلق و تجمع در یک سوریه دموکراتیک متحد است.
روشن است که امپریالیست ها با این سمبل هیچگونه سازشی ندارند و همچنین راسخ است که چرا از کردهای عراق به عنوان متحد پا برجای خویش دفاع می کنند.
فراموش نکنیم که در دفاع میهنی کوبانه قوای دفاعی خلق که YPG The Peoples Protection Units که به عنوان بازوی حزب کار کردستان (PKK) تلقی می شود، نقش اساسی و تعیین کننده ای را دارد. همان حزبی که از سوی امپریالیست ها به عنوان گروه تروریستی مورد تعقیب است. طبیعی است که چنین امری هم چون خار در چشم امپریالیسم است ـ به ویژه آن که نبرد کوبانه از حالت اولیه و ناپختگی و کم انسجامی خود برون آمده و به یک نبرد وسیع توده ای نسبتا منظم، با آرمان های روشن و فرموله شده تبدیل گشته است. پافشاری و استمرار مبارزین انقلابی کوبانه در دفاع از میهن تنها ضامن پیروزی آنان است. ولی امپریالیست ها برای پیروزی در این نبرد دو راه بیشتر ندارند، یا کوشش برای نفوذ سیاسی در آن و انحراف مسیر این مبارزه(که به نظر می آید کوشش هائی در این جهت انجام یافته و شواهد آن نیز اگرچه اندک هم اکنون از طریق پیوستن برخی از افراد اپوزیسیون ضد اسد به YPG (قوای دفاعی خلق) به چشم می خورد و یا با نیروی توپ و تانک و شکست نظامی این نبرد.
امیدواریم که مبارزان انقلابی کوبانه با هوشیاری و تدبیری که تا به حال از خود نشان داده اند، به راه خویش همچنان ادامه داده و اجازه هیچگونه کج روی را ندهند. این مبارزه قهرمانانه و کم نظیر کوبانی ها برای دفاع از وطن مشترک ـ بدون تردید در تاریخ چند ده ساله گذشته کم نظیر است ـ– بیهوده نیست که امپریالیست ها با همه نیروی ممکنه خود و با مدد داعش و همه متحدان رنگارنگ خویش و ارتجاع منطقه با نقاب دفاع از کوبانه ولی به منظور سقوط آن به میدان مبارزه آمده اند. نبرد کوبانه از کیفیتی تازه سرچشمه می گیرد. از عصیان مردمی که از سوی همه قدرتمندان ارتجاعی و امپریالیستی به بازی گرفته شده اند، از تصمیم راسخ آنان برای اتحاد وسیع همه نیروهای خویش به منظور دفاع از میهن و برای اهداف عالی انسانی.
پیروزی کوبانه پیروزی کرد و عرب، مسلمان و مسیحی، کمونیست و غیر کمونیست پیروزی همه میهن پرستان سوریه علیه تجاوز ارتجاع و امپریالیسم است. پیروزی عین العرب است. این پیروزی ناقوس شکست سیاست «شکاف انداز و حکومت کن» سیاست تجزیه منطقه و تجدید حاکمیت بلامنازعه امپریالیسم و بویژه امپریالیسم آمریکاست.
به امید آن روز که امپریالیسم و داعش و همه «داعش» های دیگر سرزمین خاورمیانه را با ننگ و نفرت ترک گویند.
 
بر گرفته از توفان شماره 177 آذر ماه 1393 دسامبر
 سال 2014، ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
وبلاگ توفان قاسمی
وبلاگ ظفر سرخ
وبلاگ کارگر آگاه
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی