۱۳۹۰ فروردین ۱۰, چهارشنبه

                            اطلاعیه حزب کمونیست کارگران تونس علیه

                               تجاوز نظامی امپریالیستها به لیبی

حزب کمونیست کارگران تونس بر این نظر است که هدف ازتجاوز نظامی به لیبی حمایت از مردم لیبی درمقابل سرکوب قذافی نیست، بلکه منظور،اشغال کشور، سرکوب مردم، غارت ثروت ملی و بهره برداری ازخاک کشور جهت ایجاد پایگاههای نظامی برای کنترل آفریقای شمالی و حفاظت از امنیت اسرائیل و منافع امپریالیسم درمنطقه می باشد.

فرانسه، آمریکا و تمام قدرتهای غربی که این تهاجم را علیه لیبی سامان داده اند، هیچ علاقه ای در پیروزی و ضربه قیام خلقهای عرب بر سیستم بیکاری و فساد که در مدت طولانی مورد حمایت قدرتهای استعماری بود نداشته و ندارند. لذا،اقدامات کنونی تلاشی است برای کنترل شرایط موجود.

خلق برادرلیبی که خود موفق نشد رژیم قذافی را براندازد، نیازمند حمایت و پشتیبانی از سایر خلقهای عرب و تمام نیروهای انقلابی جهان است. خلق لیبی نیازمند به اشغال کشورش توسط نیروهای اجنبی که جز مرگ وویرانی و نقض حق حاکمیت ملی و غارت ثروت منابع طبیعی سودائی در سرندارند، نمی باشد.

حزب کمونیست کارگران تونس مخالفت خودرا علیه تجاوزنظامی به لیبی اعلام میدارد و خواهان متوقف ساختن فوری این تهاجم می باشد.

حزب ما همه نیروهای ضد امپریالیستی درمنطقه عربی و اسلامی و جهان را فرامی خواند که به خیابانها بریزند و با تظاهرات و همه اشکال مبارزاتی خواهان متوقف کردن دخالت نیروهای خارجی در لیبی گردند.


زنده باد مبارزه خلقهای عرب برای عزت و آزادی!


مرگ بر رژیمهای فاسد و خودکامه عربی!


مرگ بر امپریالیسم، دشمن خلقها، حافظ دیکتاتورها و حامی اسرائیل!


حزب کمونیست کارگران تونس
مارس 2011
آدرس وبسایت حزب کمونیست کارگران تونس
http://www.albadil.org/
ترجمه وتکثیراز حزب کارایران(توفان)
http://www.toufan.org/
http://www.rahe.toufan.org/

























۱۳۸۹ اسفند ۲۹, یکشنبه

تجاوزامپریالیستی به لیبی را قویا محکوم میکنیم

همانطور که حزب ما دربیانیه یازده اسفند ماه خود حوادث لیبی و توطئه امپریالیستها علیه خلق لیبی را پیش بینی کرده بود، سرانجام شورای امنیت سازمان ملل پنج‌شنبه (۱۷ مارس / ۲۶ اسفند) با طرح تحریم هوایی لیبی، اجازه تجاوز و بمباران هوایی به این کشوردرقالب فریبکارانه جلوگیری از کشتار مردم توسط جنگنده‌های معمر قذافی را صادر کرد. مصوبه شورای امنیت که توسط لبنان، فرانسه، بریتانیا و آمریکا به شورای امنیت ارائه شده بود، با ۱۰ رای مثبت به تصویب رسید در حالیکه روسیه و چین از حق وتو در مورد آن استفاده نکرده و در کنار آلمان، برزیل و هند به این طرح رای ممتنع دادند. درپی این مصوبه شورای امنیت، امروز جنگنده های فرانسه بر فراز لیبی به پروازدرآمدند ورسما حریم هوائی لیبی را نقض و مناطقی درشهر بنغازی را بمباران کردند. آمریکا، کانادا ، دانمارک ، بریتانیا و چند دولت دست نشانده عربی نیز اعلام کرده اند که در عملیات "دفاع از مردم لیبی" در برابر نیروهای سرهنگ قذافی شرکت می کنند.

امپریالیستها به بمباران هواپیماهای لیبی برای سرکوب مردم اشاره می کنند و می خواهند به بهانه دلسوزی برای مردم فضای لیبی را برای پرواز هواپیماهای قذافی به گفته آنها ببندند. معنی این امر ازدیدگاه نظامی این است که هواپیماهای آواکس بر فراز خاک لیبی به پرواز در آیند. ماهواره های جنگی بکار افتند و کشتیهای جنگی با آتشبارهای ضد هوائی و موشک در بنادر لیبی پهلو بگیرند و هواپیماهای لیبی را مورد هدف قرار دهند. این به معنی شرکت مستقیم ناتو در جنگ است و بر ضد کشوری به کار می رود که به هیچ کشور عضو ناتو تجاوزی نکرده و خطری از جانب وی برای تجاوز به اعضاء ناتو وجود ندارد. این امر طبیعتا یک تجاوز و جنگ است که زمینه را برای همه تجاوزات بعدی در سراسر جهان آماده می کند. این جنگ سرمشقی برای تجاوز به حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی همه کشورهای غیر متعهد جهان است. این جنگ برپا داشتن جنگ جدیدی مانند جنگ در افغانستان و ایجاد عراق دیگری در جهان است. این جنگ همان جنگی است که برای ایران تدارک دیده بودند و با شکست روبرو شد و حال در شرایط جدید جهانی می خواهند آنرا باب میل مردم کرده و افکار عمومی را فریب دهند. ریاکاری آنها در این است که صدها هزار نفر را می کشند، کشوری را اشغال می کنند و منابع طبیعی اش را غارت می نمایند و به کشتار قومی دست می زنند و آن را تحت نام حمایت از حقوق بشر انجام می دهند.

امپریالیستها می خواهند نفت لیبی را در دست داشته باشند که بتواند "آزادانه" به سمت اروپا با بهای نازل و بدون کنترل جریان پیدا کند. آنها بیک لیبی مستقل و انقلابی نیازی ندارند. آنها نمی خواهند که لیبی به پایگاهی برای نیروهای انقلابی بدل شود و در شمال آفریقا به مانع بزرگ تامین منافع امپریالیستها بدل گردد. امپریالیستها می خواهند با اشغال لیبی رژیم موافق خود را بر سر کار آورند و مانع شوند از درون جنبش انقلابی مردم یک رژیم مردمی بر سر کار آید. آنها با این تجاوز وقیحانه می خواهند شرایط ذهنی تجاوز به دیگر کشورهای عربی که درتب انقلاب می سوزند را فراهم آورند وکنترل اوضاع را دردست گیرند.
 
حزب ما تجاوز نظامی به خاک لیبی توسط امپریالیستها را قویا محکوم می کند و آنرا خنجری بر پشت مبارزات استقلال طلبانه و دموکراتیک مردم لیبی می داند. مبارزه ای که در لیبی در جریان است یک امر داخلی است و این مردم لیبی هستند که باید به عمر سلطنت دربار قذافی پایان دهند. سناریوی بمباران لیبی ادامه سیاستهای تجاوکارانه امپریالیستها ودر راس آن امپریالیست جنایتکارآمریکا علیه خلقهای افغانستان، عراق، فلسطین و بحرین است... وهدفی جز استقرار رژیمهای سرسپرده و نوکرصفت و غارت منابع ملی این ممالک ندارند.

بر تمامی نیروهای ترقی خواه و ضد تجاوز واشغال است که بطور روشن وشفاف تجاوز نظامی به لیبی را محکوم کنند. این تجاوز جز کشتار وویرانی وسرانجام استقرار یک رژیم دست نشانده و مرتجع حاصل دیگری ندارد، همانطور که درعراق وافغانستان نداشته است.هر نیروی دمکرات و مدافع حقوق بشر باید از مبارزه مردم لیبی حمایت کند و نه از اشغال لیبی.
 
دست امپریالیستها از لیبی کوتاه باد!

تجاوز نظامی به لیبی را قویا محکوم میکنیم

پیروز باد نبرد خلقهای عرب علیه ارتجاع، صهیونیسم و امپریالیسم و عمال داخلیشان!

حزب کارایران(توفان)

28 اسفند ماه 1389

www.toufan.org

toufan@toufan.org



۱۳۸۹ اسفند ۲۷, جمعه

شادباش نوروزی حزب کارایران(توفان)


نوروزمبارک باد!

باردیگر نوروز این همیشه بهار ومادر سننن مترقی مردم ایران فرا میرسد.امسال نیز رژیم ضد نوروزو ضد بهار جمهوری اسلامی درادامه سیاستهای عقب مانده وارتجاعی خود هدیه ای جز فقر و محرومیت برای اکثریت مردم زحمتکش ایران به ارمغان نیاورده است. مردمی که امیدشان درتلاش برای برگزاری جشن نوروز و نونوارکردن خانه و خانواده به برکت شوم جمهوری اسلامی آب ورنگ باخته ونوروزشان همانند هرروزشان شده است. با اجرای طرح سرمایه دارانه هدفمند کردن یارانه ها بازهم بر فقر وگرانی افزوده شد ونرخ بیکاری وتورم طبق مطبوعات رسمی جمهوری اسلامی روبه فزونی است وهیچ امیدی به بهبودی وضعیت معیشتی مردم زحمتکش نمی رود. شورایعالی کارکه درعمل نماینده دولت و کارفرمایان است حد اقل دستمزد کارگران در سال جدید را 330 هزار و300 تومان تعیین نموده است، دستمزدی کمتر از 20 درصد خط فقر مطلق .با تصویب 9 درصدی افزایش دستمزد ،سفره کارگران درسال 90 تهی تراز سال جاریست.

امسال درشرایطی به استقبال نوروز میرویم که عدم امنیت وخفقان سیاسی و بگیر و ببندها و اعدامهای وحشیانه همچنان ادامه دارد ورژیم مافیائی جمهوری اسلامی حتا به یاران وفادار "امام"و اصلاح طلبان حامی قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز رحم نمی کند و پاسخی جز سرنیزه وزندان وترور برای حل بحران موجود ندارد.اما ازسوئی مبارزات توده های جان به لب رسیده نیز دراشکال متنوع ادامه دارد ومردم مقاوم وتسلیم ناپذیر ما در 25 بهمن، امسال در همبستگی با انقلاب خلقهای عرب که ارکان نظامهای پوسیده را به لرزه درآورد بار دیگر به میدان آمد و با فریاد "مرگ بر خامنه ای ،مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بردیکتاتور،... نشان داد که برای آزادی وکسب حقوق حقه خود قهرمانانه میرزمد وحتا ازجان شیرینش دریغ نخواهد کرد.جنبش مردم ایران موجی نیست که آرام گیرد. همین میل و اشتیاق به آزادی وروحیه مقاومت و ایستادگی مردم بوِیژه جوانان دلیر ایران است که حاکمیت جمهوری اسلامی را به وحشت و سراسیمگی واداشت ووی را بشدت از آینده خود بیمناک کرده است.

اکنون یک سال دیگر برتجربه مبارزات کارگران، زحمتکشان، زنان، جوانان و روشنفکران افزوده شده است، مبارزاتی که درحال گسترش است و روز به روز متراکمتر و پر بارتر میگردد. سالی که دربرابر ماست، نوید بخش اعتلای جنبش دمکراتیک و آزادیخواهانه مردم ایران است. رژیم نظامی- امنیتی جمهوری اسلامی با تمام ددمنشی های خود قادر به تیرباران همه ملت ایران نخواهد بود و اگرچه امسال هم نوروز خلق ما را به سوگ عزیزان آلود، به جلوگیری از فرارسیدن نوروز ملت ایران دست نخواهد یافت.

حزب کارایران(توفان) در آستانه نوروز 1390 فرصت را مغتنم شمرده به همه کارگران، به همه زحمتکشان، به همه فرهنگیان، به همه دانشجویان، به همه خلقهای ایران، به همه زنان مبارز ایران، به همه خانواده های جانباختگان راه آزادی، به زندانیان سیاسی که پرچم مبارزه را دربیغوله ها و شکنجه گاههای رژیم بر افراشته اند و به همه کسانیکه در راه آزادی و سعادت ستمدیدگان میرزمند شاد باش می گوید وبرایشان درپیکار علیه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی پیروزی آرزومند است. با امید و نشاط به استقبال نوروزرویم .به امید فراز آمدن نوروز مردم ایران.

نوروزتان پیروز!
سرنگون باد رژیم فاشیستی سرمایه داری جمهوری اسلامی!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!
دست امپریلیستها ازایران و منطقه کوتاه باد!
حزب کارایران(توفان)
اسفند 1389

۱۳۸۹ اسفند ۲۱, شنبه

پايان موفقيت آميز اعتصاب کارگران پتروشيمي تبريز


شنبه, 21 اسفند 1389 ساعت 05:51

اخبارروز

• اعتصاب ۱۸۰۰ کارگر پيماني مجتمع پتروشيمي تبريز با قبول درخواست آنها از سوي استانداري آذربايجان شرقي و وزارت کار و امور اجتماعي روز سه شنبه پايان يافت ...
چهارشنبه ۱٨ اسفند ۱٣٨۹ - ۹ مارس ۲۰۱۱


اعتصاب ۱۸۰۰ کارگر پيماني مجتمع پتروشيمي تبريز با قبول درخواست آنها از سوي استانداري آذربايجان شرقي و وزارت کار و امور اجتماعي روز سه شنبه پايان يافت.
اين کارگران از روز هفتم اسفند ماه در اعتراض شرايط کاري خود دست به اتعصاب زده بودند. درخواست ۱۸۰۰ کارگر پيماني مجتمع پتروشيمي تبريز، حذف پيمانکار و قرارداد مستقيم کاري با اين واحد توليدي و نيز برخورداري از حقوق و مزايايي بود که براي کارگران رسمي در نظر گرفته شده است.
يکي از کارکنان مجتمع پتروشيمي تبريز به راديو فردا گفت: کارگراني که در اين مجتمع شاغلند، بين ۱۵ تا ۱۷ سال سابقه کار دارند که پا به پاي نيروهاي رسمي کار کرده اند و از آنان مانند همين نيروها کار کشيده شده است.


درخواست هاي ۱۸۰۰ کارگر پيماني مجتمع پتروشيمي تبريز در حالي مطرح شده است که آنان در شرايط دشواري کار مي کنند.
يکي از کارکنان اين مجتمع، تعلق نگرفتن کارانه به اين ۱۸۰۰ کارگر را از جمله تبعيضي مي داند که به گفته او، بر آنان اعمال مي شود و مي افزايد: اگر اضافه کاري هم به اين کارگران تعلق بگيرد، اختياري است و شامل همه نمي شود وبرخي اوقات حتي اضافه کاري کالشان پرداخت نمي شود.
وي همچنين با انتقاد از اينکه کارگران پيماني مجتمع پتروشيمي تبريز حقوق و مزاياي مساوي با نيروهاي رسمي را دريافت نمي کنند، اضافه مي کند: يک کارگر پيماني دستمزدي در حدود ۴۰۰ هزار تومان در ماه دريافت مي کند که اين مبلغ در صورت پرداخت اضافه کاري به او به حدود ۵۰۰ هزار تومان در ماه مي رسد و اين در حاليست که شرايط کار اين کارگران بسيار سخت است و به طور مداوم با مواد شيميايي کار مي کنند.


کارگران پيماني اين واحد توليدي در جريان اعتراض صنفي ۱۱ روزه خود مي گفتند که حذف نشدن پيمانکار برخلاف مصوبه هيئت دولت در زمينه تبديل وضعيت استخدام کارگران متخصص و فني پيماني به وضعيت قراردادي بوده است.
به گفته يکي از کارکنان مجتمع پتروشيمي تبريز، خواست هاي اعتصابيون پس از موافقت استانداري آذربايجان شرقي و وزارت کار و امور اجتماعي پايان يافت.
او مي گويد: مقام هاي استانداري آذربايجان شرقي و وزارت کار و امور اجتماعي از کارگران سه ماه مهلت خواسته اند تا نسبت به تحقق خواسته هاي آنان اقدام کنند.
مجتمع پتروشيمي تبريز که جزو يکصد شرکت برتر ايران در سال مالي۱۳۸۸ قرار دارد، بر اساس شاخص هاي مالي همان سال، از سوي سازمان مديريت صنعتي ايران به عنوان سومين شرکت بزرگ و برتر اقتصادي منطقه شمال غرب ايران شناخته شد.
اين مجتمع در سال گذشته، علاوه بر ارائه ۲۶۵ هزار تن انواع محصولات پتروشيمي به صنايع پايين دست داخلي، محصولاتي به ارزش ۶۴ ميليون دلار نيز به ۲۳ کشور جهان صادر کرده است.
منبع
سایت کارگر









۱۳۸۹ اسفند ۱۶, دوشنبه

فرخنده باد صدمین سالگرد روزجهانی زن!


روزسه شنبه هشتم مارس برابر با هفده اسفند صدمین سالگرد روز جهانی زن است. این روز تاریخی روزهمبستگی زنان سراسر جهان در پیکار بخاطر رهائی از قیود ارتجاعی و قرون وسطائی و نیل به تساوی حقوق با مردان است. اززمانی که زنان روز همبستگی خود را بنیان نهادند صد سال میگذرد. درطول این مدت زنان با مبارزات خویش برغم افت و خیزهای فراوان توانسته اند دروضع اجتماعی خویش تغییرات بسیاری بوجود آورند. تغییرات شگرفی که در وضعیت اجتماعی زنان با انقلاب کبیر اکتبرشوروی و تاثیرات آن درزندگی سراسر زنان جهان بوجود آمد انکار ناپذیر است. احیای سرمایه داری درکشورهای سابقا سوسیالیستی و تعرض به حقوق زنان واستقرار نظام نوین برده داری، ذره ای از اهمیت واعتبار انقلابات پیروزمند سوسیالیستی ورهائی زن از قید بردگی و استثمارو درهم شکستن نظام کهن نمی کاهد.

امسال درشرایطی به استقبال صدمین سالگرد روز جهانی زن میرویم که توفان خلقهای عرب ارکان رژیمهای پوسیده وقرون وسطائی وضد زن را به لرزه درآورده و نقش گسترده زنان دراین انقلابات تحسین برانگیز است. پبروزی نهائی بر ارتجاع و امپریالیسم و استقرارتساوی کامل بین زنان و مردان و لغو تمامی مظاهر نظام کهن بدون شرکت فعال زنان عرب دراین مبارزه و کوبیدن مهر خود بر آن امکان پذیر نمی باشد.



درجهان سرمایه داری علیرغم تبلیغات فراوان اما از برابری زنان و مردان خبری نیست و زنان اولین قربانیان بحران و رکود اقتصادی هستند. اگر به موقعیت زنان در این جوامع و درزمینه های روبنائی و زیر بنائی چون بهداشت و خدمات پزشکی،آموزش و پرورش، کار و حرفه، حقوق مدنی و جایگاه اجتماعی و سیاسی نظری بیفکنیم، متوجه می شویم که برابری و مساوات میان زن و مرد نه تنها جامه عمل بخود نپوشیده است، بلکه گرایش به پسرفت نیز دارد. تعرض به حقوق زنان درجوامع پیشرفته صنعتی از ماهیت نظام سرمایه داری برمیخیزد و تنها با بر انداختن جامعه طبقاتی میتوان به این وضع پایان بخشید. آزادی زنان و تساوی کامل آنان با مردان جز با دست طبقه کارگر، جز درجامعه سوسیالیستی ودرجریان ساختمان سوسیالیسم امکان پذیر نیست. فقط درجامعه سوسیالیستی است که زنان امکان می یابند کلیه استعدادهای جسمی و روحی خودرا به کاراندازند و در پروسه تولید اجتماعی فعالانه شرکت جویند. بیهوده نیست که رهائی زنان از هرگونه قید اجتماعی و تساوی حقوق آنان درتمام شئون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یکی از اصول مرامی حزب طبقه کارگر و جزو لایتفک مبارزه این حزب است.

زنان ایران نیمی از سکنه کشورند اما نیمی محروم تر و رنجکش تر. زنان مانند مردان از کلیه بلایای اجتماعی و اقتصادی ناشی از سلطه ارتجاعی رژیم اسلامی در رنج اند. اما میان زنان و مردان عدم تساوی شدیدی بچشم میخورد. زنان دریک رشته ازحقوق سیاسی و اجتماعی و حقوقی که مردان از آن برخوردارند، محرومند. زنان ایران نه تنها در معرض نابرابری و تبعیض طبقاتی و پی آمدهای اجتماعی مترتب از آن قرار دارند، بلکه از آن نظر شایان توجه خاصی هستند که در سیستم و نظامی زندگی میکنند که بر آپارتاید جنسی استواراست. ستون ها وارکان این آپارتاید جنسی برقانون گزاری کشور ، برشرع اسلامی ، بر نظام ولایت فقیه و برفرهنگ و سنتهای بشدت واپسگرای فئودالی و مرد سالاری بنا گردیده است.



امسال درشرایطی به استقبال روزهمبستگی بین المللی زنان میرویم که زنان قهرمان ایران به پیکارشان دراشکال متنوع اجتماعی علیه رژیم پس مانده جمهوری اسلامی ادامه میدهند ودرسنگر مبارزه پیشگام هستند. هیچ اقدام جنایتکارانه و بربرمنشانه ای نتوانست مانع به خیابان آمدن زنان و فریاد آزادیخواهانه آنها در 25 بهمن امسال و یکم اسفند گردد. رژیم کثیف و ضد زن جمهوری اسلامی ازرشد و پیشرفت مبارزات زنان ایران علیه نظام ضد بشرو مردسالار اسلامی به وحشت مرگ افتاده است و چاره ای جز تشدید سرکوب زنان و فضای رعب ووحشت نمی بیند.مبارزات درخشان زنان ایران درچند سال اخیر بویژه پس از22 خرداد 88 نشان داد که زنان ایران در انقلاب آینده و سرنگونی رژیم قرون وسطائی جمهوری اسلامی نقش عظیم و تعیین کننده ای ایفا ومهر خود را بر جنبش آزادیخواهانه مردم ایران خواهند کوبید.



حزب کارایران(توفان)که درمسیر انقلاب سوسیالیستی ایران گام بر میدارد براهمیت نقش زنان درانقلاب توجه دارد و برای جلب آنها به صفوف خویش، برای بسیج آنان درسازمانهای توده ای به خاطر مبارزه علیه ارتجاع اسلامی و امپریالیسم میکوشد.

حزب ما در برنامه خویش به روشنی از حقوق زنان دفاع کرده و درمسیر استقرار تساوی حقوق زنان و مردان، لغو کلیه قوانین ارتجاعی مذهبی و غیر مذهبی، لغو هرگونه تبعیض ومحدودیت برحسب جنسیت، آزادی پوشش، آزادی ازدواج و انتخاب همسر و ازدواج غیر مذهبی، لغو کلیه قوانینی که به بهانه ناموس ارتکاب جنایت علیه زنان را توجیه میکنند، ممنوعیت فحشا بطور کلی و فحشا مذهبی بنام صیغه گری، آزادی سقط جنین و به رسمیت شناختن این حق برای زنان و.....میکوشد و پیگیرانه درجهت تحقق آن که با برافکندن رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی میسر است گام برمیدارد.



حزب ما روزهشتم مارس،صدمین سالگرد روزبین المللی زن را به زنان دلیر ایران تهنیت میگوید و یقین دارد که زنان تحت ستم ایران نقش شایسته خودرا دربرانداحتن رژیم زن ستیز اسلامی و زدودن تمامی قید و بندهای سرمایه داری و ماقبل سرمایه داری با سربلندی ایفا خواهند کرد.



فرخنده باد صدمین سالگرد روز جهانی زن!

لغو فوری حجاب اجباری!

لغو فوری تبعیض جنسیتی و تمامی قوانین ارتجاعی ضد زن!

جدایی کامل دولت از دین و آموزش!

سرنگون بادرژیم زن ستیز سرمایه داری جمهوری اسلامی!

زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!

حزب کارایران(توفان)

مارس 2011

www.toufan.org

toufan@toufan.org












































۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

ضد انقلاب در شمال آفریقا بسیج می کند


هرگونه اشغال وتجاوزبه خاک لیبی محکوم است


مبارزه اعراب که خویش را از قید و بندهای سنتی عقب مانده خلاص می کنند و در پی ایجاد یک جامعه دموکراتیک هستند ابعاد وسیع و قابل احترامی بخود گرفته است. این مبارزه در عین حال مرگ تئوریهای "اسلام سیاسی" و نابودی تحریکات فاشیستی اسلام ستیزی را در ممالک امپریالیستی به رهبری صهیونیستها بهمراه دارد. یاران ساموئل هانتیگتون در جهان و پیروان منصور حکمت در ایران باید در خدمت به صهیونیسم جهانی رنگ دیگری بخود بگیرند.


مبارزه اعراب نه تنها مبارزه ای برای کسب حقوق دموکراتیک بلکه مبارزه ای برای بهبود شرایط زندگی، مبارزه ای علیه امپریالیسم و صهیونیسم و استقلال کشور، مبارزه ای بر ضد فساد و رشوه خواری، مبارزه ای برای حق تعیین سرنوشت انسانها در این ممالک است. مستبدین فاسد و ستمکار که مورد حمایت امپریالیستها و صهیونیستها در این ممالک بودند و همپالکی هایشان هنوز هم هستند یکی بعد از دیگری فرو می ریزند. پرده از ثروتهای کلان آنها برداشته می شود و معلوم می گردد تا چه درجه ای فاسد بوده اند.


مبارزه مردم لیبی برای کسب این حقوق با مقاومت قذافی روبرو شد و بهمین جهت این مبارزه تعمیق یافت و تا سرنگونی رژیم مستبد قذافی ادامه خواهد داشت. این رژیم استبدادی و ضد دموکراتیک حاضر نیست براحتی از منافع خویش دست بردارد و تا جائی می رود که در مقابل خلق قهرمان لیبی برخاسته و سرزمین لیبی را به جنگی تمام عیار بکشاند و مردم را قتل عام کند.


در این واکنش دولت لیبی یک نکته جلب نظر می کند که در بسیاری از حکومتهای استبدادی خاورمیانه جنبه مشترک دارد. باند حاکمیت در این کشورها، مردم کشور خویش را صاحب کشور ندانسته بلکه خود را مالک کشور می دانند و با مردمشان مانند رعایا رفتار کرده و حقوقی برای آنها قایل نیستند. در لیبی نه قانون اساسی وجود داشته و نه فرماندهی ستاد ارتش. قذافی بر اساس میل و اراده شخصی خویش حکومت می کرده است و خود را مرکز همه تصمیم گیریها قرار داده بوده است. از همه حساب می خواسته بدون اینکه به کسی حساب پس دهد. مقامات دولتی بر اساس میل وی برگمارده می شدند. خودش و فرزندانش در فرای قانون قرار داشتند و وی با قدرت مادی حاصله از پول نفت که در اختیار داشت حتی اراده خانواده خویش را در مواردی به سایر ممالک نیز تحمیل می کرد. وی اگر یک عمامه سرش می گذاشت هم ردیف ولی فقیه در ایران بود. این دوری از واقعیت و گم شدن در میان چاکرمنشان بی شخصیت و بزدل که همه دست پروردگان شخص مستبد محسوب می شوند مستبد را روز بروز بیشتر به اعماق بی خبری سوق می دهد.


ولی قذافی پس از فروپاشی امپراتوری شوروی که تکیه گاه خویش را برای مانور از دست داد برای حفظ قدرت خود دیگر نمی توانست بر رقابت ابرقدرتها تکیه کند و لذا به غرب نزدیک تر شد. در کادر نزدیکی به غرب بود که امپریالیستها در زمان حکومت تونی بلر و جرج بوش وی را بهرگونه همکاری و خفت وادار کردند. وی به بسیاری عملیات تروریستی صحه گذارد که حداقل هنوز در مورد سقوط هواپیمای لاکربی همه واقعیت روشن نشده است. وی مامورین سازمان جاسوسی خویش را که بر بی گناهی خویش اصرار می ورزیدند به دولت انگلستان تحویل داد و نشان داد که با این اقدام بی سابقه در جهان تا به چه حد فعال مایشاء در کشورش بوده و جان اتباع لیبی برایش بی ارزش و بی اهمیت است و حاضر است آنها را برای منافع شخصی خویش قربانی کند. بفرض اینکه مامورین جاسوسی لیبی در عملیات تروریستی دخیل بوده باشند این کار را سرخود انجام نداده اند. مامورینی بوده اند که دستورات مقامات بالا را اجراء کرده اند. حال قربانی کردن آنها بیان بی حقوقی و نظامی متکی بر اراده شخصی مستبد بزرگ است. مستبدی که اداره کشور به هوی و هوس وی و خلق و خوی روزانه وی بستگی دارد.


وی برنامه هسته ای خویش را با فشار امپریالیستها تعطیل کرد و با بی شرمی این تسلیم به امپریالیستها را به عنوان پیروزی مردم لیبی جا زد. امپریالیستها که توجه داشتند که قذافی تا به چه حد برای حفظ قدرت خانواده خویش حاضر به پذیرش خفت و خواری است وی را در مقام خود تسجیل کردند و بر ثروتها و دزدیهای وی چشم پوشیدند. هم اکنون که دوران مصرف وی به پایان رسیده است تنها دولت اتریش اعلام کرده است که قذافی یک میلیارد یورو در بانکهای اتریش دارد. بانکهای سوئیس از یک فقره از رقمی معادل 490 میلیون یورو و از یک فقره دیگر از رقمی در حدود 5/6 میلیارد فرانک سوئیس سخن می رانند. در کنار این دولت لیبی 32 میلیارد دلار در بانکهای آمریکائی سرمایه گذاری کرده است. زندگی خانواده قذافی بریز و بپاش و مملو از خوشگذرانی و ضیافتهای آنچنانی با در آمد نفت مردم لیبی است. در لیبی بر مبنای گزارشات مطبوعات حسابهای شخصی افراد خانواده قذافی و بودجه مملکت دارای مرز مشخص و معینی نیستند. و این تازه بخشی از دزدیهای این خانواده است که برملا شده است. تو گوئی امپریالیستها تا دیروز آنها را نمی دانستند.


از فردای توافقات با امپریالیستها سیل هجوم سران غرب از آلمان و فرانسه و انگلستان و ایتالیا و آمریکا به لیبی شروع شد و آنها در شیپورهای تبلیغاتی خویش دمیدند که لیبی به دنیای متمدن بازگشته است. لیبی مستبد و جنایتکار بیکباره مجلسی و قابل احترام شد. همین یک فقره نشان می دهد که امپریالیستها و این آقایان و خانمهای "متمدن" تا به چه حد ریاکارند و با ماشین تبلیغاتی خویش به فریب مردم جهان مشغولند.


ایتالیا بهترین روابط را با لیبی برقرار کرد. دولت لیبی از در آمد نفت بدون حساب و کتاب و گزارش به مردم تنها بر اساس تصمیم شخصی و روابط حسنه با برلوسکنی رئیس دولت ایتالیا در شرکت نفت انی در کارخانه فیات در تیم فوتبال یونتوس تورین، در کارخانه نساجی اولسز، شرکت تلفن رتلیت، بانک یونی کردیت و شرکت اسلحه سازی فین مکانیکا... سرمایه گذاری کرد. وی در سفرش به ایتالیا در چادر خودش زندگی می کرد و برلسکونی 200 مانکن دلربا را برای آموزش قرآن شبها به چادر قذافی اعزام می کرد. فضاحت اخلاقی و توهین به افکار عمومی و آموزش گانگستریسم به عنوان روشی در تسلط بر مردم و توجیه کثافتکاری از سراپای این روشهای "متمدنانه" می بارد.


یکی از توافقاتی که با رژیم لیبی صورت گرفته است پرداخت صدها میلیون یورو از طرف اتحادیه اروپا به دولتهای شمال آفریقا بویژه لیبی است تا این دولت مانع رسیدن هجوم پناهندگان "کثیف" آفریقای سیاه و گرسنه به سر زمین "تمیز" و متمکن اروپا بشود. هجوم ده ها هزار پناهندگان آفریقائی که خطر مرگ را به جان می خریدند تا به سرزمین شیر و عسل برسند مشکلات فراوانی برای اتحادیه اروپای "بشر دوست" و بویژه ایتالیا فراهم کرده بود. در بادی امر با غرق چند کشتی و صحنه سازی خواستند از ادامه این هجوم جلو بگیرند که این سیاست با توجه به زندگی بدتر از مرگی که مردم در آفریقای استعمار زده دارند نا موفق ماند. هیچکس برای آن کشته شدگان "متمدنها" اشک نریخت. تیرباران هزاران آفریقائی در مقابل چشمان مردم جهان و افکار عمومی البته در زمان صلح مقدور نبود. باید نوعی آدمکشی را اختیار می کردند که "انسانی" بوده و در مقابل دید داوری وجدان عمومی قرار نداشته باشد. نشریه لوموند دیپلماتیک در شماره آوریل ٢٠٠٨ تحت عنوان "پناهندگان گریخته از گرسنگی" به قلم جان سیگلر Jean ZIEGLER می نویسد: " ... اروپا، برای دفاع از خود در مقابل این مهاجرین، سازمان نظامی نیمه مخفی ای به نام "فرونتکس"(محافظ مرز) به وجود آورده است. این سازمان «مرزهای خارجی اروپا» را اداره می کند.


آنها دارای کشتی های سریع السیر و مسلحی هستند که می توانند حرکت قایق ها را در وسط دریا متوقف سازند و همچنین مجهز به هلیکوپتر های جنگی، ناوگانی از هواپیما های مراقبتی هستند که مجهز به دوربین های بسیار حساس و دقیق با دید شب، رادار و ماهواره و دیگر تجهیزات سطح بالای مراقبت های الکترونیکی از فاصله دور نیز هستند.


"فرونتکس" همچنین، در خاک افریقا اردوگاه هایی برای نگه داری پناهندگان گرسنگی که اغلب از کشور های افریقای مرکزی، شرقی و یا افریقای استرال، چاد، جمهوری دمکراتیک کنگو، بروندی، کامرون، اریتره، مالاوی، زیمبابوه...می آیند، ساخته است. آنها اغلب، یکی دو سال در داخل قاره آفریقا در راه اند و به طرق موقتی امرار معاش می کنند و از مرزهای داخلی عبور کرده و به تدریج تلاش می کنند خود را به یکی از این سواحل برسانند. به محض رسیدن به این سواحل، مامورین فونتکس و یا همکاران محلی شان آنها را متوقف و دستگیر می کنند و از رفتن آنها به سمت بنادر آتلانتیک و یا مدیترانه ممانعت به عمل می آورند. با در نظر گرفتن مبالغ هنگفتی که فرونتکس به روسای کشور های افریقایی می پردازد، تعداد کمی از این مسئولان مانع ایجاد این اردوگاه ها می شوند."


قذافی عامل آنها در تحقق این سیاست در شمال آفریقا بود. قداره بندان قذافی که ارتشش از خارجیان و مزدوران ترکیب یافته است اردوگاههای بزرگی در جنوب لیبی برپا کردند و مهاجرین آفریقائی را دستگیر کرده و در این اردوگاهها که فاقد حداقل وسایل زندگی است حبس می کردند. اردوگاههای قذافی که با یاری امپریالیستها و مهر تائید آنها برپا شده بود مانند اردوگاههای نازیها بود. ولی تا به امروز کسی از این اردوگاهها سخنی نمی گفت که با پول اتحادیه اروپا برای نقض صنعتی و سیستماتیزه حقوق بشر بوجود آمده بود. قذافی برای اروپا تضمین دور نگهداشتن پناهندگان از اروپا و آرایش چهره "بشر دوست" امپریالیستها بود.


حال این رژیم در خطر سقوط است. سقوط قذافی عواقب وخیمی برای غرب دارد. سیل پناهندگان به اروپا سرازیر می شود. بساط اردوگاههای نازی در صحرا برچیده می شود. کاهش تولید نفت و گاز به افزایش بهای نفت در بازار بورس و افزایش بهای زندگی در جهان و کاهش قدرت خرید مردم ممالک صنعتی غرب منجر می شود. به رشد اقتصادی اروپا صدمه می زند. امپریالیستها یکی از متحدین مستبد خود در شمال آفریقا را از دست می دهند و معلوم نیست رژیم بعدی که در لیبی بر سر کار می آید تا چه حد همدست امپریالیسم و صهیونیسم است و منافع دراز مدت آنها را در شمال افریقا تامین می کند.


مدتها طول کشید تا امپریالیستها بر سر ادامه حمایت از قذافی تصمیم گرفتند. آنها ترجیح می دادند که قذافی با سرکوب مردم سر کار بماند و در بر همان پاشنه قبلی بگردد. ولی مبارزه انقلابی مردم لیبی که بشدت از مبارزات سایر ملتهای عرب تاثیر می پذیرفت، ادامه پیدا کرد و منافع غرب را در وضعیت خطرناکی قرار داد. آنها تصمیم گرفتند که کار لیبی را یکسره کنند زیرا کمبود تولیدات سوخت لیبی را نمی شد برای دراز مدت از طریق عربستان سعودی تامین کرد. تازه وضعیت خلیج فارس، بحرین، عمان و عربستان سعودی نیز هنوز از ثبات کامل برخوردار نیست. از این تاریخ است که زمزمه تجاوز به لیبی تحت عنوان حمایت از حقوق بشر و ممانعت از کشتار قومی بر سر زبانها افتاده است.


بیکباره حسابهای خصوصی قذافی و فهرست عیاشیهای فرزندانش در اروپا و کارائیب و ... رو شد. بیکباره دوست قدیم آنها دیوانه و بیمار روانی اعلام شد که حقوق بشر را به زیر پا می گذارد.


آنگاه تصویری از دنیای بدون نفت بعد از لیبی ترسیم شد که دل هر اروپائی و آمریکائی را خالی کند و وی را از نظر ذهنی برای یک تجاوز مستقیم به لیبی و اشغال آن به بهانه حمایت از حقوق بشر آماده گرداند. ولی واقعیت آن است که مبارزه مردم لیبی علیه حکومتشان یک مبارزه داخلی است و فقط به مردم لیبی مربوط می شود و هیچ کشوری حق دخالت با نیروی نظامی در داخل خاک لیبی را ندارد. این نه تنها مبتنی بر موازین برسمیت شناخته شده جهانی است بلکه از نظر عملی نیز مانع آن می شود که نیروهای گوناگون خارجی که منافع متفاوتی با هم دارند با پیاده کردن نیرو در یک کشور مستقل، آن کشور را به صحنه زورآزمائی و رقابت های خویش بدل کنند و خود را زیر نقاب دفاع از حقوق بشر بپوشانند. حقوق بین الملل فقط در مورد کشتار قومی اصل دخالت یک مرجع جهانی را در صورت به تصویب رسیدن در سازمان ملل برسمیت می شناسد.


ولی مبارزه ای که در لیبی در گرفته است کشتار قومی نیست مبارزه میان ملت لیبی و طبقه حاکمه آن است. کشتار قومی یعنی آنکه ملت و یا گروه اجتماعی بزرگی را تنها به علت تعلق بیک مذهب و یا نژاد و یا ملت و نظایر آن به قتل برسانند. مانند کشتار یهودیان در زمان نازیها و یا سرخپوستان در آمریکا و ... البته این تبلیغات بزودی خاموش شد زیرا بر سر آن میان قدرتهای امپریالیستی در شورای امنیت بدلیل نتایج خطرناک آن در جهان و زمینه سازی عوامفریبانه برای تجاوز بهر کشوری در آینده توافقی حاصل نشد. از آن تاریخ تنها در رسانه های گروهی تبلیغ می شود که قذافی دارد ملت خویش را از بین می برد.


لیکن امپریالیستها از اهداف خویش دست نکشیده اند. کشتیهای جنگی آنها در دریای مدیترانه به بنادر لیبی نزدیک شده و هواپیماهای مسافربری و جاسوسی و نظامی آنها در خاک لیبی فرود آمده اند و نیروی سرّی پیاده کرده اند. بهانه آنها حفظ جان اتباع آنهاست که گویا تا کنون در فرودگاهها و بنادر لیبی در انتظار کمک بسر می برند. صحت این ادعا ها را نمی توان ثابت کرد ولی بطور یقین بعد از هفته ها که از سرکوبها و مبارزات مسلحانه در لیبی می گذرد به یقین می توان گفت که این تبلیغات دروغی بیش نیست و یک جنگ تبلیغاتی برای آمادگی افکار عمومی برای تجاوز و اشغال لیبی به بهانه حفظ جان اتباع اروپائی است. در کنار آن مدعی می شوند که دولت قذافی می خواهد علیه مردم کشورش از گاز سارین استفاده کند و آنها را به قتل برساند. بیکباره یک همدست سابق قذافی در کانادا به سخن آمده می گوید: "ایهاب المسماری ' دیپلمات ارشد لیبیایی در کانادا گفت: ترس از آن دارم که رژیم سرهنگ معمر قذافی برای سرکوب انقلاب مردمی لیبی، دست به استفاده از سلاح های نامتعارف مانند گاز سارین بزند.". تصویرهای وحشتناک و تکان دهنده ای ترسیم می شود تا زمینه تجاوز به لیبی فراهم شود.


در اقدامات نخستی که در شورای امنیت برای فشار به لیبی به انجام رسانده اند عمق موذیگری امپریالیستها برملا می شود.


پولها و حسابهای خانواده قذافی و دولت لیبی ضبط می شود تا نتواند از آن برای خرید اسلحه و یا استخدام مزدور استفاده کند.


این استدلال مسخره است زیرا دولت لیبی بحد کافی اسلحه دارد و نیازی به خرید اسلحه ندارد. برای نفروختن اسلحه به دولت لیبی نیازی به ضبط پولهای مردم لیبی نیست می توان از ارسال آنها از ممالک امپریالیستی به خاک لیبی خودداری کرد. دولت لیبی حتما باندازه کافی پول نقد دارد تا بتواند دستمزد ناچیز مزدوران آفریقائی را بپردازد و چند صباحی بیشتر در قدرت بماند.


واقعیت این است که هدف از این کار بالا کشیدن ثروت مردم لیبی و تحت فشار گذاردن حکومت آتی لیبی است تا تحت فشار بوده و تسلیم امپریالیستها شود. اگر صمیمیتی در کار بود همه بانکهای ممالکی که ثروتهای مردم لیبی در آنها انبار شده است فهرست آنرا منتشر کرده در اختیار افکار عمومی گذارده و تعهد می کردند که این پولها را به دولت منتخب دموکراتیک مردم لیبی باز پس دهند. در حالیکه در اینجا سخن بر سر بالا کشیدن آن است. همان کاری که با حسابهای بانکی مردم ایران بعد از سقوط شاه کردند و اموال ایران را مسدود نمودند.


نکته بعدی که به تصویب رسانده اند این است که خانواده قذافی نمی تواند خاک لیبی را ترک کند و در جائی تقاضای پناهندگی کند. این امر نه تنها راه فرار وی را می بندد و باعث می شود که تا آخرین قطره خون مبارزه کند و وحشیگری نماید تا راه تجاوز خارجی را توجیه کند بلکه این خاصیت را هم دارد که وقتی خود و خانواده اش کشته شدند حسابهای ثروت آنها معلوم نیست و بانکهای امپریالیستی آنها را درسته بالا می کشند.


مصوبه دیگر آنکه از ورود اسلحه به لیبی جلوگیری می شود. معنی این مصوبه آن است که باید با محاصره سیاسی، اقتصادی و جغرافیائی لیبی مانع از آن شد که مردم لیبی احتمالا به اسلحه از بیرون که از ممالک منطقه ارسال شود دست پیدا کنند. رژیم حاکم در لیبی که سراپا مسلح است نیازی به اسلحه ندارد. آنها باندازه کافی اسلحه دارند. این مصوبه در واقع بر ضد مردم لیبی از دستیابی آنها به اسلحه و برای ممانعت از مقابله آنها با اشغال خاک لیبی توسط نیروهای خارجی است.


امپریالیستها به بمباران هواپیماهای لیبی برای سرکوب مردم اشاره می کنند و می خواهند به بهانه دلسوزی برای مردم فضای لیبی را برای پرواز هواپیماهای قذافی به گفته آنها ببندند. معنی این امر از نظامی این است که هواپیماهای آواکس بر فراز خاک لیبی به پرواز در آیند. ماهواره های جنگی بکار افتند و کشتیهای جنگی با آتشبارهای ضد هوائی و موشک در بنادر لیبی پهلو بگیرند و هواپیماهای لیبی را مورد هدف قرار دهند. این به معنی شرکت مستقیم ناتو در جنگ است و بر ضد کشوری به کار می رود که به هیچ کشور عضو ناتو تجاوزی نکرده و خطری از جانب وی برای تجاوز به اعضاء ناتو وجود ندارد. این امر طبیعتا یک تجاوز و جنگ است که زمینه را برای همه تجاوزات بعدی در سراسر جهان آماده می کند. این جنگ سرمشقی برای تجاوز به حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی همه کشورهای غیر متعهد جهان است. این جنگ برپا داشتن جنگ جدیدی مانند جنگ در افغانستان و ایجاد عراق دیگری در جهان است. این جنگ همان جنگی است که برای ایران تدارک دیده بودند و با شکست روبرو شد و حال در شرایط جدید جهانی می خواهند آنرا باب میل مردم کرده و افکار عمومی را فریب دهند. ریاکاری آنها در این است که صدها هزار نفر را می کشند، کشوری را اشغال می کنند و منابع طبیعی اش را غارت می نمایند و به کشتار قومی دست می زنند و آن را تحت نام حمایت از حقوق بشر انجام می دهند.


ادامه جنگ داخلی در لیبی می تواند سطح مبارزه مردم را ارتقا ء دهد خواسته های آنها را افزایش و گسترش و تعمیق دهد. آنها را سازمان دهد که مهار این مبارزات در آینده با توجه به رشد آگاهی ملی و ا نقلابی برای امپریالیستها سخت خواهد بود.


امپریالیستها می خواهند نفت لیبی را در دست داشته باشند که بتواند "آزادانه" به سمت اروپا با بهای نازل و بدون کنترل جریان پیدا کند. آنها بیک لیبی مستقل و انقلابی نیازی ندارند. آنها نمی خواهند که لیبی به پایگاهی برای نیروهای انقلابی بدل شود و در شمال آفریقا به مانع بزرگ تامین منافع امپریالیستها بدل گردد. امپریالیستها می خواهند با اشغال لیبی رژیم موافق خود را بر سر کار آورند و مانع شوند از درون جنبش انقلابی مردم یک رژیم مردمی بر سر کار آید. آنها در پی تجاوز آشکار به لیبی هستند.


یکی از مبارزان انقلابی لیبی بدرستی بیان کرد که اگر خارجیها می خواهند به ما کمک کنند مانع شوند که هواپیماهای قذافی ما را بمباران کنند و به ما اسلحه بدهند تا ما خودمان با رژیم خودمان تسویه حساب کنیم ما اشغال خارجی را نمی پذیریم. و ما اضافه می کنیم اگر آنها ذره ای وجدان داشته باشند و ریگی در کفششان نباشد باید اسلحه های ضد هوائی در اختیار مردم لیبی قرار دهند تا خود آنها هواپیماههای قذافی را هدف قرار دهند. به مردم اسلحه برسانند تا آنها خودشان حاکمیت ارتجاعی قذافی را سرنگون کنند و نه اینکه در شورای امنیت تصویب کنند کسی حق ندارد به لیبی اسلحه ارسال کند.


مواضع حزب ما در این عرصه روشن است. ما اشغال خاک لیبی را توسط امپریالیستها محکوم می کنیم و آنرا خنجری بر پشت مبارزات استقلال طلبانه و دموکراتیک مردم لیبی می دانیم. مبارزه ای که در لیبی در جریان است یک امر داخلی است و این مردم لیبی هستند که باید به عمر سلطنت دربار قذافی پایان دهند. هر نیروی مدافع حقوق بشر باید از مبارزه مردم لیبی حمایت کند و نه از اشغال لیبی.










زنده باد مبارزه خلق لیبی برای آزادی و عدالت اجتماعی!


دست امپریالیستها از لیبی کوتاه باد!


پیروز باد نبرد خلقهای عرب علیه ارتجاع، صهیونیسم و امپریالیسم و عمال داخلیشان!


حزب کارایران(توفان)


پنجشنبه یازدهم اسفند 1389


www.toufan.org


toufan@toufan.org





توفان الکترونیکی


نشریه الکترونیکی حزب کارایران

شماره56 اسفند ماه 1389 مارس 2011



toufan@toufan.org www.toufan.org








عربده کشیﻫﺎﯼ رژیم نشانۀ وحشت او از مردم است ص. 2

توفان بر فراز کشورهای عربی

و ریاکاری امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ و عمال ایرانی آنها ص. 3

مبارک فرار کرد، اما نظام نامبارکش هنوز پابرجاست ص.5





جان منصور اسالو در خطر است ص. 6





بازهم پیرامون انفراد منشی و انضباط حزبی ص. 7

زادروز يک حماسه

سند جنایت رژیم پهلوی ص.9



سیدعلی داوطلبانه و با میل خود نمی رود ص.10

طنز تاریخ، دو انقلاب در 22 بهمن، انقلاب ایران و انقلاب مصر ص. 10

دیگ به دیگ میگه.....سیاه است! ص.15





هشت مارس روزجهانی زن گرامی باد!



عربده کشیﻫﺎﯼ رژیم نشانۀ وحشت او از مردم است



توفانی که در کشورهای عربی وزیدن گرفت و ارکان رژیمﻫﺎﯼ فاسد و دیکتاتوری تونس، مصر، لیبی، یمن، مراکش، اردن و بحرین را به لرزه در آورد، جمهوری آدمخوار اسلامی را نیز بی نصیب نگذاشته است. مردم قهرمان ایران با الهام از این مبارزات و برای ابراز همبستگی با خلقﻫﺎﯼ تونس و مصر و سایر خلقﻫﺎﯼ به پاخاستۀ عرب در 25 بهمن به میدان آمدند و با فریاد مرگ بر سید علی خامنهﺍﯼ، مرگ بر دیکتاتور و دهﻫﺎ شعار ضد حکومتی خشم ونفرت خویش را نسبت به رژیم مافیائی و جنایت پیشۀ جمهور اسلامی ابراز داشتند. اعتراضات با شکوه مردم که در شماری از شهرهای ایران انجام گرفت، رژیم را به جنون واداشت و او را دچار سرگیجه و سراسیمگی کرد. این اعتراضات جسورانه بعد از 18 ماه از تظاهرات 22 خرداد و سرکوب خونین آن و عربده کشیﻫﺎﯼ "پیروزمندانه"ﯼ رژیم، همراه با اعدامﻫﺎﯼ پی درپی و نفرت انگیز، بازداشتﻫﺎﯼ خودسرانۀ دانشجویان و کارگران و تشدید سرکوب مخالفان ... نشان از اشتیاق و ارادۀ مردم ایران برای برانداختن نظام فاسد و دروغگو و مافیائی جمهوری اسلامی است که این بار مصمم تر از گذشته به میدان آمد و افسانۀ ثبات و قدر قدرتی رژیم را درهم شکاند. اعتراضات مردم جان به لب رسیدۀ ایران این بار اما همسو با موج عظیم اعتراضات عمومی و ضد استبدادی و ضد ارتجاعی کشورهای عربی انجام گرفت و رژیم را درعرصۀ داخلی و بینﺍلمللی رسوا تر از هر زمان ساخت. رژیم خامنهﺍﯼ که با پرچم دروغین دفاع از خلق مصر و تونس به میدان آمد در مقابل مردم ایران کاملاً خلع سلاح گردید و با شلیک گلوله و گازشک آور به سوی مردم آزادیخواه ایران و قتل دوجوان مبارز، محمد مختاری و صانع ژاله، بار دیگر نشان داد که چنین رژیمی فقط با تظاهرات خیابانی آنهم در این ابعاد و در کادر سیاست مماشات جویانه وعدم توسل به قهر عقب نخواهد نشست.رژیم درنده و سفاک جمهوری اسلامی برای حفظ بقای انگلیﺍش از هیچ جنایت و قتل و ریاکاری دریغ نخواهد ورزید و فقط با اعدام این رژیم کثیف و ضد بشری است که می توان از تکرار این همه فجایع و خونریزی جلوگیری کرد.

رژیم خامنهﺍﯼ از سر استیصال و درماندگی، دو جابناختۀ روز 25 بهمن، مختاری و صانع ژاله را وقیحانه هوادار نظام تبلیغ نمود که توسط معترضان به قتل رسیدهﺍند. رژیم به این بهانه، فشار را بر کروبی و موسوی و جناح اصلاح طلب افزود و با گسیل چماقداران و چاقوکشان به خیابانﻫﺎ و حتی درون مجلس و شعار کروبی و موسوی اعدام باید گردند و حصر خانگی انها ضعف و زبونی خود را به نمایش گذاشت. این چنین عربده کشیدنﻫﺎ و دندان نشان دادنﻫﺎ، نشانۀ قدرت باند حاکم نیست بلکه ناشی از ضعف و درماندگی اوست. رژیم که می پنداشت با این فریادها و قمه کشیﻫﺎ دیگر کسی جرئت به میدان آمدن را نخواهد داشت بار دیگر مردم ایران به وِیژه پسران و دختران جوان و شجاع ایران ، یکشنبه اول اسفند ماه در چندین شهر از جمله در تهران، اصفهان، مشهد، رشت، مهاباد، سنندج، شیراز و تبریز به میدان آمدند ضمن گرامی داشت خاطرۀ محمد مختاری و صانع ژاله قدرت و رزمندگی خویش را به تبهکاران جمهوری اسلامی نشان دادند.

واقعیت این است که نارضایتی در بین مردم هر روز گسترده تر می گردد و در هر کوی و برزنی از جنایت و دزدی و فساد نظام اسلامی سخن می رود. هر روز خبری از مبارزات جوانان و اعتصاب کارگران به گوش می رسد. روزی از شیراز خبر می رسد که دانشجویان دختر و پسر دوشادوش هم در حیاط دانشگاه این سنگر آزادی، فریاد مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر این دولت مردم فریب را سردادند. روز دیگر خبر از تجمع مادران داغدار در پارک لالۀ تهران به گوش می رسد. روزی از اعتصاب کارگران ایران خودرو لوله سازی اهواز و اعتراضات کارگران هفت تپه و روز دیگر خبر اعتصاب دانشجویان نوشیروان بابل و مشهد و تبریزعلم و صنعت و ...گزارش می شود. رژِیم سرمایهﺩاری مافیائی اسلامی از این همه اعتراض و عمومی شدن شعار "مرگ بر دیکتاتور" و "مرگ بر خامنهﺍﻯ" به هراس مرگ افتاده و به همه جا قشون می فرستد، برای هر کسی قداره می کشد، زبان مردم را می برد، دستﻫﺎﻯ آنها را می بندد، دست به تجاوز جنسی می زند، جوانان را در ملاء عام اعدام می کند، حتی به یاران نزدیک خود و معتقدین به نظام جمهوری اسلامی نیز رحم نمی کند، به جرئت می توان گفت که نفرت مردم نسبت به رژیم امنیتی ــ نظامی احمدی نژاد ــ خامنهﺍﻯ، بد بینی آنها نسبت به آن چه گفته می شود و تبلیغ می گردد هیچ گاه به اندازۀ امروز نبوده است. پیکار قهرمانانۀ مردم ایران رژیم جمهوری اسلامی را به سراسیمگی انداخته است و حلقوم وی را می فشارد. موج مبارزات مردم ایران این بار هم به خارج از کشور سرایت کرده و عرصه را بر رژیم و مزدورانش تنگ کرده است.عربده کشیﻫﺎﻯ رژیم و تهدید و ترور مخالفین، دیگر کارساز نیست و نیروهای مترقی و میهن دوست با عزمی راسخ و همسو با مبارزات مردم ایران به افشای جنایات رژیم جمهوری اسلامی می پردازند.

ما گفته ایم که اوضاع ایران آتش زیر خاکستر است و هر لحظه امکان دارد از کوچک ترین جرقهﺍﯼ حریق برخیزد. گفتهﺍیم ،جنبشی که در پائین در گرفته است در کلیتش جنبش خِرد در مقابل جهالت است. این جنبش حتی به علت این طیف عظیم نابسامانی و نارضائی بخشی از طبقات حاکمه را نیز در بر گرفته است. طبیعتاً درجً تحول و خواست پیشروی در همۀ شرکت کنندگان یکسان نیست.هر چه جنبش رادیکال تر شود ترکیب جنبش تغییر می کند. عناصر وابسته به طبقات مرفه و بالای شهری به خانهﻫﺎﯼ خویش برمی گردند. ولی خواستﻫﺎﯼ مردم، خواستﻫﺎﯼ به حقی است و باید از آنها حمایت کرد و به مردم، با حوصله نشان داد که تحقق این خواستﻫﺎﯼ انسانی، مدنی، سیاسی تنها بر ویرانهﻫﺎﯼ رژیم جمهوری اسلامی امکان پذیر است. هرگونه مبارزهﺍﯼ در چارچوب بقاء رژیم جمهوری اسلامی تکرار وضعیت کنونی است و فرجامی جز شکست نخواهد داشت.مبارزات مردم ایران علیۀ رژیم جمهوری اسلامی بسیار امید بخش است. باید امید داشت که این مبارزات به مرحلۀ نوینی، مرحلۀ به میدان آمدن کارگران و اعتصابات عمومی و سرانجام مقاومت قهرآمیز علیۀ ارتجاع داخلی بیانجامد. باید علیۀ توهمات سیاسی و منحرفین رفرمیست که به اصلاح رژیم چشم دوختهﺍند، مبارزه کرد و بر پاکیزگی جنبش دمکراتیک مردم و تفکیک ناپذیر بودن آن از پیکار ضد امپریالیستی و ضد استعماری و سرنگونی تمامیت نظام سرمایهﺩاری و ضد بشری جمهوری اسلامی تأکید ورزید.



سرنگون باد رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی!

زنده باد آزادی! زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهائی بشریت!

زنده باد همبستگی بین المللی!



یکشنبه اول اسفند 1389





* * * * * * * * *



توفان بر فراز کشورهای عربی

وریاکاری امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ و عمال ایرانی آنها



توفانی که در تونس وزید و تومار رژیم بن علی زینﺍلعابدین را درهم پیچید و موجب فرار او از کشور شد، به کشور مصر و سپس به یمن و اردن سرایت کرد و ارکان رژیمﻫﺎﯼ دیکتاتوری و ارتجاعی را به لرزه درآورد. این جنبشﻫﺎ تا همین جا دست آوردهای مهمی داشته و موجب شور و تحرک انقلابی در آفریقا و آسیا گشته و خلقﻫﺎ را در موضعی تعرضی در مقابل رژیمﻫﺎﯼ ارتجاعی، امپریالیستﻫﺎ، به ویژه امپریالیست آمریکا و رژیم صهیونیستی اسرائیل در منطقۀ خاورمیانه قرارداده است. توفانی که بپا شده است ریشه در فقر عمومی، بیکاری افسارگسیخته، اختلافات شدید طبقاتی و سرکوبﻫﺎﯼ وحشیانۀ سیاسی دارد. طبق برآورد آمارهای رسمی، درآمد سالانۀ مردم در تونس 3500 دلار، درمصر حدود 1700 دلار و در یمن 2300 دلار است. نیمی از جمعیت 83 میلیونی مردم مصر با درآمدی حدود دودلار در روز زندگی می کنند. نزدیک به نیمی از مردم 20 میلیونی در قاهره در زاغهﻫﺎ و فقیر نشینﻫﺎﯼ حاشیۀ پایتخت زیست می کنند و درآمد آنها زیر یک دلار برآورد شده است. کشور یمن که هشتاد درصد درآمد آن را نفت و گاز تشکیل می دهد، یکی از فقیر ترین کشورهای عربی است. شایان ذکر است که صندوق بینﺍلمللی پول در سال 1991 تحولات نئولیبرالی اقتصادی را در کشورهای تونس و مصر از طریق رژیمﻫﺎﯼ حاکم پیاده کرده و حاصل آن جز افزایش سرسام آور کالاهای مورد نیاز مردم، خصوصی سازیﻫﺎ، صرفه جوئیﻫﺎﯼ اقتصادی، رشد بیکاری و شکاف عظیم طبقاتی نبوده است. صندوق بینﺍلمللی پول بارها از الگوی "موفق" کشورهای مصر و تونس سخن گفته است. این "الگوی موفق صندوق بینﺍلمللی پول و بانک جهانی" همه تحت هدایت رژیمﻫﺎﯼ وابسته و نیمه مستعمرۀ مصر و تونس و... صورت پذیرفته است. این رژیمﻫﺎ سالﻫﺎست که به اوامر و دیکتۀ امپریالیست آمریکا و همین طور اتحادیۀ اروپا کمر همت بستهﺍند و به عنوان خادمان امپریالیسم انجام وظیفه کردهﺍند. اختلاف طبقاتی به اندازهﺍﯼ در این ممالک رشد کرد که دیگر زندگی برای تودۀ زحمتکش غیرقابل تحمل گردید و لذا تلنگری لازم بود تا توفان آغازیدن کند. خود آتش زنی جوان تونسی جرقهﺍﯼ بود که به حریقی در تونس، مصر، یمن، اردن و... تبدیل گردد.

توفانی که بر فراز کشورهای آفریقای شمالی و خاورمیانه به پرواز درآمد نه تنها تمامی رژیمﻫﺎﯼ منطقه را تکان داد، بلکه امپریالیستﻫﺎ به ویژه امپریالیست آمریکا را به وحشت مرگ انداخت. اهمیت استراتژیک مصر در شاخ آفریقا و خاورمیانه به عنوان متحد قابل اتکاء و پایدار امپریالیست آمریکا و رژیم صهیونیستی اسرائیل به ویژه در سرکوب خلق فلسطین غیر قابل کتمان است. از این رو اکنون امپریالیست آمریکا چون ماری زخم خورده به فکر چاره است تا با طرحﻫﺎﯼ ارتجاعی مانع تداوم و عمق گرفتن نهضت انقلابی مردم گردد. کنترل تغییرات اوضاع و حفظ ارتش و سازمان اطلاعات و از سوئی اجرای اصلاحاتی جزئی در بالا ازجمله تاکتیک آمریکا در شرایط کنونی است. حمایت از البرادعی و پیشنهاد یک حکومت ائتلافی با سران رژیم مبارک یکی از طرحﻫﺎ و مانورهای سیاسی آمریکا برای برون رفت از بحران فعلی است. آمریکا با استفاده از تجارب موفق خود در خرابکاری در نهضت اندونزی و فیلیپین که سرانجام مانع نضج گیری و تکامل جنبش گردید می خواهد با همان شیوه و دخالتﻫﺎﯼ آشکار و پنهان جنبش انقلابی مردم در مصر و تونس، یمن و.... را به انحراف ببرد. از این رو وظیفهﺍﯼ بس سنگین بر دوش نیروهای مترقی و استقلال طلب و به وِیژه کمونیستﻫﺎﯼ این کشورهاست که هشیارانه عمل کنند و جنبش دموکراتیک و عدالتجویانه را در پیوند با مبارزه علیۀ امپریالیستﻫﺎ و ابزارهای نو استعماری آنها، صندوق بینﺍلمللی پول و بانک جهانی به پیش برند. در تونس حزب کمونیست کارگران با اتخاذ سیاستی خردمندانه بر وحدت نیروهای انقلابی و ترقی خواه و مبارزه علیِ سیاستﻫﺎﯼ امپریالیستی و ویرانگر نئولیبرالی و همین طور قطع رابطۀ دیپلماتیک با رژیم نژاد پرست و صهیونیستی اسرائیل تأکید کرده و این سیاست در برنامۀ جبهۀ 14 ژانویه که متشکل از چند حزب و گروه سیاسی است به روشنی منعکس شده است.

مبارزات قهرمانانۀ مردم مصر و سایر مردم عرب بی شک بر ضد رژیم جمهوری اسلامی هم هست. بی دلیل نیست که سید علی خامنهﺍﯼ در نماز جمعه اخیر و از سر ترس دچار هذیان گوئی شد و مردم مصر را به استقرار نظام جمهوری اسلامی تشویق نمود. این در حالیست که جنبش دموکراتیک و عدالتجویانۀ مردم مصر همانند جنبش دموکراتیک مردم ایران در 22 خرداد 88 هیچ نشانی از مطالبات مذهبی ندارد. این جنبش با فریاد نان، آزادی و عدالت اجتماعی آغاز شده است. لیکن برخورد حاکمیت جمهوری اسلامی و رژیم مبارک در سرکوب تودهﻫﺎﯼ به ستوه آمده بسیار شبیه بهم است. اگر دارودستۀ اوباش مبارک با قمه و شتر و اسب به میدان آمدند و با کشتار دهﻫﺎ نفر و هزاران زخمی مذبوحانه کوشیدند تا آتش خشم مردم را خاموش سازند، رژیم شاه در ایران با چاقوکشان شعبان بی مخ به میدان آمد و رژیم جمهوری اسلامی نیز با بسیج موتور سواران و لباس شخصیﻫﺎﯼ قمه به دست و تیر اندازی از بالای بام و ایجاد رعب و وحشت و قتل و شکنجه کوشید به اهداف رذیلانهﺍش برسد. این دو رژیم در سرکوب و پستی و خیانت به ملت همزاد یکدیگرند، ماهیتشان ضد بشری و بربرمنشانه است. در پاسخ به اراجیف سید علی خامنهﺍﯼ و خواست استقرار جمهوری اسلامی در مصر یکی ازسخنگویان اخوانﺍلمسلمین فوراً اعلام داشت که "حکومت آیندۀ مصر اسلامی نخواهد بود، نهضت مصر به همۀ مردم مصر تعلق دارد". در همین رابطه تنی چند از افراد اسلامی در تونس نیز سخن گفتند که خواهان ادغام دین با دولت نیستند و انقلاب تونس به همۀ ملت تعلق دارد. سخنانان خامنهﺍﯼ در نماز جمعه و دعوت از مردم مصر به استقرار نظام اسلامی ناشی از ترس او از بروز انفجار مشابه در ایران است و جز این نیست.

آما آنهائی که در اشکال مختلف قیام برحق مردم مصر را با مارک اسلام سیاسی تخریب می کنند و مدام بر طبل این که اگر "اسلامیستﻫﺎ بر سر کارآیند..." می کوبند. یا نادانند و یا از نیروهای امپریالیستی و صهیونیستی خط می گیرند زیرا در عمل مردم را به پذیرش رژیم مبارک دعوت می کنند. نقش خائنانۀ آنها این است که اساساً برای حق تعیین سرنوشت ملتﻫﺎ به دست خودشان اعتقادی ندارند. آنها تنها با آن حق سرنوشتی موافقند که منافع اسرائیل و آمریکا و طبقۀ حاکمۀ ارتجاعی این ممالک را تأمین کنند. آنها با حق تأمین منافع ما موافقند و به دروغ و ریاکاری خود را هوادار انتخابات آزاد جا می زنند. ریاکاری آنها در همین عبارت معلوم می شود که خود را مدافع "آزادیﻫﺎﯼ بی قید وشرط" جا می زنند ولی وقتی پای منافع ملتﻫﺎ به میان می آید از حمایت از آنها سرباز می زنند. جنبش انقلابی که در طی یک ماه اخیر آغاز شده است در کلییتش یک نهضت خودجوش است، هنوز دارای رهبری نیست. دیکتاتوری سی ساله در مصر و بیست و سه سال دیکتاتوری در تونس اجازۀ سازماندهی به مردم و تشکلات سیاسی را نداده است. از این رو نیروهای انقلابی باید برای پیروزی، در انقلاب مردم فعالانه شرکت کنند و به مردم آموزش سیاسی دهند. باید در روند انقلاب شعارهای صحیح را طرح و تلاش نمایند که رهبری مبارزه را کسب کنند. هر کس خانه نشین شود و بگوید رهبری دست اسلامیﻫﺎست، من ترجیح می دهم حسنی مبارک سرکار بماند، خائن به مردم خودش و مردم منطقه است. پیروزی همیشه با مبارزه همراه است. خانه نشینﻫﺎ هرگز کاری ازشان ساخته نیست. انقلاب در ممالک عربی ضربۀ هولناکی به اسرائیل و امپریالیسم در منطقه است. جنبش فلسطین اوج می گیرد. تجاوز اسرائیل به لبنان منتفی می شود. صهیونیستﻫﺎ باید حساب کار خودشان را بکنند و آمریکائیﻫﺎ باید گورشان را از عراق و افغانستان بکنند و بروند. منطقه بهم ریخته است و این به نفع مردم منطقه است. دوستان و عمال اسرائیل و تمام رسانهﻫﺎﯼ غربی مردم را از هیولای اسلام در این ممالک می ترسانند تا از این مبارزات حمایت نکنند. بر نیروهای انقلابی و به ویژه کمونیستﻫﺎست که به افشای عمال اسرائیلی چه در ایران و چه در جهان که مرتب می گویند مشکل جهان، اسلام سیاسی است بپردازند. نیروهای انقلابی و دموکرات و مترقی باید از مبارزۀ مردم عرب دفاع کنند. از هم اکنون امپریالیستﻫﺎ دست به کار شدهﺍند قهرمانان نجات قلابی نظیر البرادعی برای مصریﻫﺎ و یا برای تونسیﻫﺎ که رهبری جنبش در دست نیروهای دموکراتیک است بسازند تا صدمهﺍﯼ به اسرائیل و سیاست راهبردی امپریالیستﻫﺎ وارد نشود. باید خلقﻫﺎﯼ عرب هشیار باشند پیروزی آنها، پیروزی ملتﻫﺎﯼ ایران و عربستان سعودی هم هست. مارکسیست ــ لنینیستﻫﺎ باید در این نبرد عظیم طبقاتی پیشاپیش جنبش حرکت نمایند و با رهبری صحیح آن را به سرانجام برسانند. تنها در این صورت است که جنبش به پیروزی نهائی نائل خواهد آمد.







مبارزۀ دموکراتیک جزء ناگسستنی مبارزۀ ضد امپریالیستی است



نکتۀ دیگری که مبارزۀ قهرمانانۀ ملتﻫﺎﯼ عرب برملا کرد ریاکاری امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎست. کسانی که تا دیروز از این رژیمﻫﺎﯼ آدمخوار حمایت می کردند و برایشان سنگ تمام می گذاردند و برای حقوق بشر ارزشی قائل نبودند و قلدری صهیونیستﻫﺎ را در قتل عام مردم فلسطین تائید می کردند و در محاصرۀ 5/1 میلیون فلسطینی به جرم گزینش حماس در یک انتخابات آزاد شرکت داشتند به یکباره این نوکران خویش را دیکتاتور می نامند و به یکباره از نقض حقوق بشر سخن می رانند تو گوئی که آنها خواب نما شدهﺍند. این ریاکاری نه از آن جهت است که آنها هوادار حقوق بشر و دموکراسی شدهﺍند. خیر! آنها برای فریب مردم عرب و ملتﻫﺎﯼ غرب سعی می کنند با ملتﻫﺎﯼ عرب هم آوا شوند و مجدداً راه را برای تثبیت آدمخواران هموار نمایند.

آنها به ویژه در مصر با کمک مبارک، چاقوکشان را به میدان آوردند تا مبارزین را سرکوب کنند. ارتش بی تفاوت به مسئله برخورد می کند. پس از این که هجوم مردم ادامه یافت و این تاکتیک ننگین با شکست روبرو شد به ارتش دستور دادند نقش میانجی و عامل صلح و قهرمان نجات ملی را ایفاء کند که عاملی برای جلوگیری از هرج و مرج است. ارتش مصر سراپا آمریکائی است. هزاران نفر از سران آن در آمریکا دوره دیده و با سران ارتش آمریکا در تماسند . هر روز نیز از آمریکا اتخاذ تصمیم می کنند. ارتش مصر وظیفهﺍش در شرایط کنونی، فریب دادن مردم است تا حاکمیت بتواند سر فرصت از گیجی بدر آمده جلوی رشد جنبش را گرفته و با کنترل، جنبش را توسط عوامل خویش به کجراه برد. سران صهیونیست با این تصمیمات هم دهان مبارک هستند. این تجربیات نشان می دهد که مبارزۀ خلقﻫﺎﯼ خاورمیانه و از جمله ایران اگر بخواهد به نتیجه برسد، باید نه تنها علیۀ رژیمﻫﺎﯼ مستبد حاکم، بلکه علیۀ امپریالیسم و صهیونیسم نیز مبارزه کند وگرنه امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ جنبش را به بیراهه می کشند. در ایران نیز از هم اکنون عمال آنها فعالند و می خواهند آمریکا و اسرائیل را از زیر ضربۀ مبارزین نجات دهند. آنها مزورانه خود را پشت مبارزه با جنایات جمهوری اسلامی پنهان می کنند و نمی گذارند مردم میهن ما از مبارزات مردم این ممالک حمایت کنند. آنها برای همدردی با مردم سایر ممالک وقت ندارند ولی از همۀ جهان می خواهند که مبارزۀ مردم ایران را بر ضد جمهوری اسلامی مورد حمایت قرار دهند. وقتی مچ آنها را می گیرید، عربده می کشند که ما ایرانی هستیم و باید علیۀ مستبدین خودمان بجنگیم و در امور داخلی سایر ممالک دخالت نکنیم. همین سیاست نقاب عوامفریبی آنها را می درد و دستشان را رو می کند. هر مدعی مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی الزاماً انقلابی نیست می تواند عامل آمریکا و اسرائیل هم باشد این است که ایرانیان میهن پرست، انقلابی، دموکرات و کمونیستﻫﺎ باید مواظب این جاسوسان باشند.



زنده باد مبارزات قهرمانانۀ خلقﻫﺎﯼ عرب علیۀ ارتجاع و امپریالیسم و صهیونیسم



* * * * * * * * * * * *



مبارک فرار کرد، اما نظام نامبارکش هنوز پابرجاست









خبر استعفای حسنی مبارک توسط معاونش موجی از شادی در سراسر مصر آفرید. این اگرچه تازه آغاز کاراست اما تا همینجا یک پیروزی و پیشروی برای مردم مصر و منطقه محسوب می شود. یکی از بزرگ ترین وارتجاعی ترین دیکتاتورها وسرسپردۀ امپریالیست آمریکا و متحد اسرائیل صهیونیست در منطقۀ خاورمیانه و شمال آفریقا پا به فرار گذاشت. مبارک تمام تلاش خود را به کار گرفت تا برمسند قدرت باقی بماند و به همان شیوۀ سابق حکومت کند، اما مردم مصر متحد و یکپارچه از خواست برکناری وی کوتاه نیامدند و سرانجام با به میدان آمدن کارگران، اعتصاب بیش از 6000 نفر از کارگران کانال سوئز و اعتصاب هزاران نفر از پزشکان و پرستاران و کارمندان بیمارستانﻫﺎﯼ قاهره ....وی را وادار ساختند تا رسماً استعفا دهد. امپریالیست آمریکا که از مدتﻫﺎ پیش به عمق جنبش انقلابی مصر پی برده بود زیرکانه با خواست مردم همراه شد و برکناری مبارک را در دستور کارخود قرارداد. رفتار آمریکا با مبارک و محمد رضا شاه به عنوان نوکران حلقه بگوش باید برای بقایای رژیم پهلوی بسیار آموزنده باشد . تا همین دیروز آمریکا و اتحادیۀ اروپا از مبارک به عنوان رهبر ممالک عربی و شخصیتی با هوش و کاردان از وی دفاع می کردند و بر کشتار و شکنجۀ مبارزین سرپوش می گذاشتند لیکن اکنون این روباه صفتان رنگ عوض کرده، نوکرشان را چون قاب دستمال کنار گذاشتند و مورد بی مهری قرار دادند. این سرنوشت همۀ دیکتاتورهای گماشتۀ اجنبی است که با مردمشان بیگانهﺍند. اما برکناری حسنی مبارک و سپردن قدرت به شورای ارتش و حفظ تمام دستگاه سرکوب رژیم بدین معناست که نظام سرکوب و شکنجه و نو استعماری همچنان پا برجاست و آمریکا قصد دارد با تغییراتی جزئی مانع پیشروی و رادیکالیزه شدن انقلاب مردم مصر گردد. جنبش انقلابی مصر برای پیروزی نهائی باید کل نظام فاسد و نو مستعمره را هدف قراردهد و مسلح شدن تودهﻫﺎ و تشکیل انجمنﻫﺎ و کمیتهﻫﺎا و شوراهای انقلابی تضمینی بر ادامۀ انقلاب و خنثی ساختن تحرکات ضد انقلابی است . پیروزی نهائی انقلاب زمانی تأمین می گردد که رهبری این انقلاب در دست یک حزب پرتوان مارکسیست لنینیستی قرار گیرد. تنها در این صورت است که می توان مردم مصر را از ظلمت نظام سرمایهﺪاری و نو استعماری رها ساخت



زنده باد انقلاب خلق مصر!

نابود باد امپریالیسم و صهیونیسم و عمال داخلیشان درمصر

جمعه 22 بهمن برابر با 11 فوریه

سخن هفته

نقل ازفیس بوک حزب کارایران (توفان)

* * * * * * * * * *



جان منصور اسالو در خطر است







طبق گزارشات رسیده، شرایط جسمی منصور اسالو رئیس هیئت مدیرۀ سندیکای شرکت واحد تهران رو به وخامت گذاشته است و بازجویان جمهوری اسلامی از درمان وی در بیمارستانﻫﺎﯼ خارج از زندان ممانعت به عمل می آورند . منصور اسالو درهفتهﻫﺎﯼ اخیر چند بار دچار حملۀ قلبی شده و وی را به بیمارستان رجائی شهر کرج منتقل کردند لیکن مجدداً او را به زندان بازگرداندند .یکی از رگﻫﺎﯼ اصلی قلب منصور اسالو مسدود شده است و حال وی وخیم است. مادر،همسر و فرزندانش پس از اطلاع یافتن از بستری شدن منصور اسالو خواستار ملاقات با وی شدند اما مزدوران اطلاعاتی اجازۀ این ملاقات را به آنها ندادند. منصور اسالو و تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی که در زندان گوهردشت کرج در چنگال آدمخواران رژیم گرفتارند فاقد حداقل امکانات پزشکی هستند و رژیم آهنگ آن دارد با فشار های جسمی و روحی و اذیت و آزار منصور اسالو و رفقای هم بندش مقاومتشان را درهم شکند. فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران،نسبت به خطر جانی که تعدادی از زندانیان سیاسی بیمار در زندان گوهردشت کرج با آن مواجه هستند هشدار داده و ازکمیسر عالی حقوق بشر و سازمان عفو بینﺍلملل خواستار اقدامات ضروری برای نجات جان منصور اسالو و سایر زندانیان سیاسی شدند. فعالین سندیکائی در ایران تنها با ضرب و شتم و تهدید و ارعاب و فشارهای مالی و اخراج و زندان و شکنجه و ترور مواجه نیستند ، بلکه رژیم جنایتکار اسلامی برای فشار مضاعف به آنها، اعضاء خانواده و بستگان آنها را نیز مورد تهدید و آزار و اذیت و شکنجه و ترور روحی و روانی قرار می دهد.حزب ما ضمن محکوم کردن فشارهای ضد بشری جمهوری اسلامی بر منصور اسالو و سایر زندانیان سیاسی و همین طور بر خانوادهﻫﺎﯼ آنها از احزاب برادر و تمام نیروهای مترقی و مردمی بین المللی می خواهد که با تمام قوا و امکانات از کارگران فعال در بند و خانوادۀ آنها حمایت کرده و نفرت و انزجار خود را نسبت به عملکرد دستگاهﻫﺎﯼ جنایتکار و سرکوبگر جمهوری اسلامی ابراز نمایند.

آزادی فوری منصور اسالووهمۀ زندانیان سیاسی!

بهمن ماه 1389



بازهم پیرامون انفراد منشی و انضباط حزبی



پیرامون حزبیت و مقولۀ انفرادمنشی بسیار سخن گفتهﺍیم و باز هم خواهیم نوشت. سخن بر سر این است چرا عدهﺍﯼ که خود را چپ و مدافع طبقۀ کارگر می نامند به انضباط حزبی تن در نمی دهند و انفراد منش هستند.چنین روحیۀ بی انضباطی و منیت خواهی و تشکل ناپذیری از کجا سرچشمه می گیرد. واقعیت این است که پذیرش انضباط یعنی قبول این امر که مبارزۀ طبقاتی پیچیده، بیرحمانه در راهی مملو از دامﻫﺎﯼ دشمن به پیش می رود و برای این که کسی با موفقیت این راه را پشت سر بگذارد به ارتشی کارکُشته، با تجربه، فداکار، معتقد، منضبط و انقلابی نیاز دارد. این ارتش باید فرماندهی شود. ستاد فرماندهی باید از فرماندهان با تجربه که از نظر تئوریک دانش خویش را به ثبوت رسانده و در مبارزۀ سیاسی چند دست لباس پاره کردهﺍند و در عمل اجتماعی و تماس با تودهﻫﺎﯼ مردم تجربه اندوختهﺍند، مملو باشد که بتوانند با تکیه بر حزب، ادامه کاری مبارزه را تضمین کنند. این تبحر، کیاست و توانائی در امر مبارزۀ منضبط که با آگاهی طبقاتی صورت می گیرد یک شبه ایجاد نمی شود. به سالﻫﺎ مبارزۀ بی امان و سرشار از جمعبندی در جهت بهبود و مؤثر بودن کارها نیاز دارد. این است که حزب بخشی از زندگی رفیق حزبی می شود. بدون یک انضباط حزبی، مبارزه با دشمن مقتدر طبقاتی فقط یک شوخی بی مزه و در مراحلی جنایتکارانه است. زیرا مؤمنین به راه آزادی طبقۀ کارگر را بدون داشتن یک فرماندهی منضبط به روی مینﻫﺎﯼ دشمن طبقاتی می فرستد تا کشته شوند. ضد حزبیﻫﺎ از نظر طبقاتی ماهیت خرده بورژوائی دارند و از این نظر است که "منیّت" و انفرادمنشی آنها مانع از آن است که به پذیرش انضباط پرولتری تن در دهند. پرولتاریا از انضباط نمی هراسد زیرا زندگیش سرشار از انضباط بوده و با انضباطِ کار بزرگ شده است. آنها برای فرار از انضباط که منش فردی آنها را مهار کرده و آموزششان می دهد که تابع تصمیمات جمع باشند و به دموکراسی حزبی تن در دهند، یا به صراحت و یا با موذیگری و یا با توسل به تئوریﻫﺎﯼ ورشکسته "توپاماروئی"، "مارگیلائی"، "کاستریستی" و "گواریستی" از قبول انضباط شانه خالی می کنند. فرار از انضباط، فرار از جبهۀ جنگ و پشت کردن به یاران و خوش خدمتی به دشمن طبقاتی است. فرار از انضباط یعنی فرار از فرماندهی، فرار از مبارزه و انصراف از کسب قدرت سیاسی است. این انحراف در بهترین حالت یک انحراف روشنفکرانه خرده بورژوائی است

بورژوازی لیبرال که دشمن حزب طبقۀ کارگر است برای تقویت این تفکرِ شریکِ خرده بورژوایش، به تئوریﻫﺎﯼ "مبارزه با ایجاد حکومت نظامی در حزب"، "مبارزه با دیکتاتوری رهبری" و نظایر آنها در می آمیزد تا دل مبارزین طبقۀ کارگر را از درون خالی کند. نفس این امر خود یک مبارزۀ بزرگ ایدئولوژیک است. دشمن طبقاتی قبل از این که ابزار زندان و شکنجه و اعدام را به کار گیرد، قبل از این که از طریق سانسور، جعل اخبار و جعل حوادث تاریخی در شستشوی مغزی حریف موفق شود تلاش می ورزد همه راهﻫﺎئی را که به "روم" ختم می شود، مسدود کند. سم پاشی دشمن طبقاتی که با آگاهی و زیرکی صورت می گیرد بخشی از مجموعۀ مبارزۀ طبقاتی و تحت انقیاد گرفتن طبقۀ کارگر است. عدهﺍﯼ نادان سیاسی که اسیر منش انفرادی خویش هستند و مبارزۀ اجتماعی را نه امری در خدمت آزادی طبقۀ کارگر بلکه آبی بر آتش تمنیات شعله ور شده خرده بورژوازی و خود نمائی و جاه طلبی فردی خویش می دانند، به نفی انضباط و مالاً به نفی حزب می پردازند.

آن کس که با انضباط مخالف است نمی تواند به تصمیمات تشکلی تن در دهد که در شرایط مخفی و تسلط ارتجاع حداکثر انضباط ممکن را می طلبد. این گونه افراد در بهترین حالت صرفا در حرف "انقلابی" می مانند و در عمل کوچک ترین گامی در راه کسب قدرت سیاسی و آزادی طبقۀ کارگر و برچیدن نظام ستمگر سرمایهﺪاری بر نمی دارند. این گونه روحیات آنارشیستی می تواند در مراحلی بسیار خطرناک و ارتجاعی باشد که باید بر ضدش به شدت مبارزه کرد و مبارزان راه آزادی طبقۀ کارگر را از زیر نفوذ ویروس بی خیالی و انفراد منشی و عقل کل بودن که در عین حال مظاهر بی مسئولیتی و بزدلی هستند نجات داد.

انفراد منش هرگز مسئولیتی تقبل نمی کند ولی در عوض زبانش برای اعتراض دراز است. هر وقت به شما می رسد انبانی از پیشنهاداتی دارد که برای تحقق آنها خودش هرگز حاضر نیست گوشه ای از آنها را بعهده گیرد. کارش مانند چک بی پشتوانه است. وی به مصداق این شعر رفیق محمد علی افراشته کار می کند:

در جلسات اسم مرا یاد کنید

بنده را مستمع آزاد قلمداد کنید

حزب اگر آمد سر کار که ما هم هستیم

شاه سابق اگر آمد که سلامت جستیم

انفراد منش در عین حال ترسو و بزدل است زیرا از قبول مسئولیت واهمه دارد. از گزارش دهی و گزارش خواهی و حساب و کتاب می هراسد. "آسته برو آسته بیا تا گربه شاخت نزنه" شعار وی است. خواهان دردسر نیست بیشتر سر درد تولید می کند. وی می خواهد همه جا اسمش باشد ولی حضورش پنهان باشد. می ترسد دست به چیزی بزند که مبادا دستش "نجس" شود. ولی چنین عنصری در عوض ویژه گیﻫﺎﯼ خاصی دارد که شاخص همۀ انسانﻫﺎﯼ هم مسلک اوست. به زمین و زمان ایراد می گیرد و بهتر از همه می داند و عقل کل است، با همه اختلافات اساسی و ماهوی دارد. وی می داند که اگر رفیق استالین چنین و چنان نمی کرد سوسیالیسم در جهان پیروز شده بود. وی هوادار سوسیالیستی است که در جهان نبوده و نخواهد بود. "سوسیالیسم بی درد سر"، "سوسیالیسم نا ممکن"، "سوسیالیسم از راه دور".

این گونه افراد حتی انقلابی نیز نیستند زیرا به دانش مارکسیسم لنینیسم متکی نمی باشند.

یک کمونیست مارکسیست لنینیست منضبط است نه از آن گونه که در اهمیت انضباط در کتابﻫﺎ مطالعه کرده است، نه از آن گونه که از روی بی خبری، دنباله روی را ترجیح می دهد و تصمیم دارد که دیگران به جای وی فکر کنند و به وی دستور بدهند. خیر انضباط کمونیستی در یک حزب لنینی-استالینی یعنی حزبی که بر اساس مرکزیت دموکراتیک شکل گرفته و فراکسیونیسم در آن جائی ندارد انضباطی آگاهانه است. انضباطی که آگاهانه نباشد دوام ندارد، مقاومت ندارد، از پس حل مسائل بر نمی آید، از جان و دل و با فداکاری نیست. انضباطی محکم و مؤثر است که بر آگاهی طبقاتی متکی باشد. انضباط آگاهانه به مفهوم آگاهی به مارکسیسم لنینیسم یعنی متکی بر علم مبارزۀ طبقاتی است. اگر این عامل آگاهی را از انضباط بگیریم، آن را به اطاعت کورکورانه بدل کردهﺍیم. هیچ حزب کمونیستی قادر نخواهد بود با مشتی که به اطاعت کورکورانه تن می دهند قدرت سیاسی را قبضه کند. کسب قدرت سیاسی از درون آگاهی طبقاتی و بسیج تودهﻫﺎ بر این مبنا ممکن می گردد. این امر فقط در درون حزب طبقۀ کارگر ایران، حزب کار ایران (توفان) ممکن است. زیرا انضباط آگاهانه در عمل در چهارچوب یک تشکیلات سیاسی کمونیستی که به دانش مارکسیسم لنینیسم مجهز است ممکن می گردد. در جمع است که می توان به نیروی جمع پی برد و با منش فردی و روحیات خرده بورژوائی مبارزه کرد و زمینهﺍﯼ را فراهم نمود که امکان خوش رقصی و رشد انفراد منشی و روحیۀ ضد حزبی را از بین برد. این است که دشمنان حزب که در جبهۀ ضد حزبی با منش فردی و بر اساس "منیّت" خویش گرد آمدهﺍند با تلاش زیاد مانع آن هستند که رهروان صمیمی راه آزادی طبقۀ کارگر راه درست خویش را پیدا کنند. دامن زدن به آشفته فکری از این قبیل سلاحﻫﺎﯼ است که آنها در مبارزۀ ایدئولوژیک از آن استفاده می جویند. آنها مریدان خویش را پند و اندرز می دهند که صبر را پیشه سازند تا آنها از غوره حلوا سازند و همۀ مسایل جنبش را در گذشته و حال و آینده حل کرده و برای آنها پاسخ قانع کننده پیدا نموده و آنگاه از نقطه صفر شروع به مبارزه نمایند. مبارزهﺍﯼ که باید بر خلاف مبارزۀ گذشتگان "بی عیب و نقص" باشد و مو لای درزش نرود. با این اطمینان که دیگر در مقابل همۀ مانورهای دشمن، تهدیدات، ستون پنجمیﻫﺎ و اشتباهات مصونیت پیدا کردهﺍند.

داروی این بیماریﻫﺎ و مالیخولیاها حزب است که بر اساس اعتقاد به دانش مارکسیسم لنینیسم، قبول حزبیت و تن در دادن به موازین حزبی سازمانی قادر است که این افکار را مهار کند و پادزهر آن را مهیا نماید و راه کسب قدرت سیاسی را با زدودن غبار راهﻫﺎ بگشاید

.

» تاریخ کلیۀ جوامعی که تا کنون وجود داشتهﺍند،جز تاریخ مبارزۀ طبقاتی نبوده است، به استثنای تاریخ جامعۀ بدوی. مرد آزاد و برده، اشراف و اعوام، ارباب و سرف، استاد کار و کارگر روزمزد، در یک کلام ستمگر و ستمکش، همواره در تضاد بودهﺍند و به نبردی لاینقطع، گاه نهان و گاه آشکار، مبارزهﺍﻯ که هر بار یا به تحول انقلابی سازمان سراسر جامعه و یا به فنای مشترک طبقات متخاصم ختم می گردید، دست زدهﺍند. «

مارکس و انگلس مانیفست حزب کمونیست

زادروز يک حماسه

سند جنایت رژیم پهلوی







خسرو گلسرخی

اهل رشت

دوم بهمن 1322 روز تولد

پنجم بهمن 1352 حکم اعدامش رسماً ابلاغ می شود

بيست و نهم بهمن 1352 تيرباران می شود



وقتی سلطنت طلبان رنگارنگ و رضا نیم پهلوی در مقابل اسناد غیر قابل انکار و جنایات بی شمار محمدرضا پهلوی و دستگاه ساواک و از جمله اعدام خسرو گلسرخی قرار می گیرند زبانشان بند می آید و شهامت محکوم کردن آن دستگاه وابسته ودیکتاتوری و ظلم و زور و فساد را ندارند و بُزدلانه از کنار آن می گذرند، اما تا دلتان بخواهد علیۀ اعدام و کشتار جمهوری اسلامی سخن می گویند و به شما وعدۀ دمکراسی و حقوق بشر را در فردای ایران می دهند. تا دلتان بخواهد از حقوق شهروندی و آزادی احزاب و حقوق دموکراتیک سخن می گویند. در حالی که همزمان از نقض حقوق بشر در فلسطین و عراق و افغانستان حمایت می کنند، همان طور که در مصر و تونس کرده، بازهم خواهند کرد. اینان خود را ضد رژیم و مدافع آزادی جا می زنند غافل از این که ضد رژیم جمهوری اسلامی بودن خود بخود معیارترقی خواهی نیست، اگر این مبارزه علیۀ سرمایهﺪاری و امپریالیسم و علیۀ دخالت اجنبی در ایران و علیۀ کودتای 28 مرداد 32 که به نابودی دموکراسی نوپای ایران انجامید جهت گیری نداشته باشد. با طرح همین حداقل مواضع سیاسی است که می توان ماهیت جریانات سیاسی را در پیکار علیۀ جمهوری اسلامی روشن کرد و دوست و دشمن مردم ایران را ازهم تمیز داد. سلطنت طلبان و کلیۀ جریاناتی که علیۀ امپریالیسم و صهیونیسم و تجاوز به فلسطین و افغانستان و عراق موضع نمی گیرند در کمپ ارتجاع منطقه و جهان هستند و حقوق بشرخواهی شان کذب محض است و پشیزی ارزش ندارد.

با یادآوری گوشهﺍﯼ از دفاعیات قهرمانانۀ رفیق خسرو گلسرخی یادش را گرامی می داریم و به رژیم به گور سپرده شده و گماشتۀ پهلوی و بقایای خارجه نشینش لعنت می فرستیم.



خسرو گلسرخی در دادگاه نظامی:

من به خاطر جانم چانه نمی زنم ، زيرا فرزند خلق مبارز و دلاور هستم.

سرهنگ غفارزاده رئيس دادگاه :فقط از خودتان دفاع کنيد. حاشيه رفتن و تبليغات مرامی را کنار بگذاريد

گلسرخی: از حرفﻫﺎﯼ من می ترسيد؟ .

سرهنگ غفارزاده با عصبانيت: به شما دستور می دهم ساکت شويد. بنشينيد!

خسرو گلسرخی با صدائی بلندتر: به من دستور ندهيد. برويد به سرجوخهﻫﺎ و گروهبانﻫﺎيتان دستور بدهيد. خيال نمی کنم صدای من آن قدر بلند باشد که بتواند وجدان خفتهﺍﯼ را بيدار کند. خوف نکنيد.می بينيد که در اين دادگاه به اصطلاح محترم هم سرنيزهﻫﺎ از شما حمايت می کنند..............

.

...........

سیدعلی داوطلبانه و با میل خود نمی رود



بن علی و مبارک داوطلبانه نرفتند. مبارزات توفندۀ مردم تونس و مصر و اعتصابات کارگری و پیوند آن با مبارزات خیابانی موجب فرار دیکتاتورهای این دو کشور گردید. رژیمﻫﺎﯼ این دوکشور کماکان پابرجا هستند و مبارزات مردم هم چنان ادامه دارد.

تاریخ جمهوری اسلامی تاریخ 32 سال شکنجه و اعدام، سنگسار زنان، کشتار و سرکوب خونین دگراندیشان، دروغ و تزویر و ریا و تاریخ 32 سال غارت ثروت و دسترنج مردم ایران است. رژیم جمهوری اسلامی به رهبری ولی فقیه، سیدعلی خامنهﺍﯼ داوطلبانه و با میل خود، از طریق مسالمت آمیز و رفراندم و یا تظاهراتﻫﺎﯼ خیابانی دست از قدرت نمی کشد، همان طور که رژیم شاه نکشید و تا آخرین روزهای حیات ننگین خویش از گشودن گلوله به سوی مردم دریغ ننمود.از این رو باید حقیقت را به مردم گفت و آنها را برای روز قطعی جدال یعنی قهر انقلابی علیۀ رژیم آماده کرد. تاریخ ایران در این جهت پیش می رود و ما مارکسیست ــ لنینیستﻫﺎ باید این ناقوس تاریخ را که به ما گوشزد می کند، بشنویم و خود را برای رهبری امواجی که در راهند آماده گردانیم. هر روز صف بندیﻫﺎ روشن تر می گردد و آنها که منافع خود را در چهارچوب نظام سرمایهﺪاری ولایت فقیه و یا بدون ولایت فقیه می بینند و در لباس پیغمبران جدید ظاهرگشتهﺍند و عدم توسل به قهر را برای مردم موعظه می کنند، دشمنان مردم ایرانند و درعمل سیاست اعمال قهر حاکمیت و انحصار آن را در دست رژیم نظامی ــ امنیتی جمهوری اسلامی به رسمیت می شناسند. این جریانات ضد انقلاب و طرفداران تقلبی اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، از یاد بردهﺍند و یا خود را به نفهمی می زنند که در بیانیۀ جهانی حقوق بشر اصل توسل به قهر در دفاع از خود به عنوان آخرین وسیلۀ ممکن به رسمیت شناخته شده است و محافلی که چنین اصلی را نادیده می گیرند مدافع قهر و خشونت ضد انقلابی جمهوری اسلامیﺍند و جز این نیز نمی باشد. تازه اگر سید علی هم برود اما رژیمش باقی بماند باز آش همان آش و کاسه همان کاسه.

عدهﺍﯼ که خود را این روزها اصلاح طلب جا می زنند به اصلاحات در درون رژیم و حفظ نظام جمهوری اسلامی تأکید دارند نه نفی کامل نظام و قانون اساسی ارتجاعی اسلامیﺍش، شورای نگهبان قرون وسطائیﺍش و مجلس خبرگان کپک زدهﺍش و نفی تمام امتیازات مذهبیﺍش. چنین اندیشهﺍﯼ هدفی جز منع پیشروی مردم در برانداختن نظام جمهوری اسلامی ندارد. اینان در مبارزات مردم اخلال می کنند و به عنوان رهبران جنبش اما با گذشتهﺍﯼ آلوده به کشتار و سرکوب خونین انقلابیون و نیروهای مترقی سعی دارند کشتی به گل نشستۀ جمهوری اسلامی را از سقوط نجات دهند. باید هوشیارانه عمل کرد. ضمن تمرکز مبارزه علیۀ حاکمیت مافیائی و آدمخوار خامنهﺍﯼ و احمدی نژاد به افشای منادیان دروغین آزادی و عدالت اجتماعی نیز پرداخت و مردم را درمسیر صحیح مبارزه هدایت نمود. این امر وظیفۀ تعطیل نشدنی همۀ نیروهای انقلابی به وِیژه مارکسیست ــ لنینیستﻫﺎﯼ ایران است.





* * * * * * * * * * *



طنز تاریخ، دو انقلاب در 22 بهمن، انقلاب ایران و انقلاب مصر



طنز تاریخ بسیار آموزنده است. در روز 22 بهمن 1357 انقلاب شکوهمند بهمن تومار رژیم سلطنت را درهم نوردید و یک رژیم دزد، غارتگر، مستبد و نوکر امپریالیسم و صهیونیسم را از ایران اخراج کرد. انقلاب ایران سلطنت را در تاریخ ایران برای همیشه منقرض نمود و دست امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ را از تعیین سرنوشت سیاسی مردم ایران کوتاه کرد. در ایران روز فرار شاه را میلیونﻫﺎ مردم ایران با پایکوبی جشن گرفتند و این روز روز همه پرسی از مردم ایران برای انقراض سلطنت بود. این روز روزی است که ضد انقلاب مغلوب در ایران آن را به رسمیت نمی شناسد. این روز روز بیان قاطع نظر اکثریت شکنندۀ مردم ایران است که ضد انقلاب ایران حاضر نیست نظر اکثریت مردم ایران را بپذیرد و به آن احترام بگذارد. روزی که شاه رفت 30 میلیون در ایران جشن گرفتند ولی ضد انقلاب مغلوب با بی شرمی آن را نمی پذیرد و به رأی تاریخی مردم ایران گردن نمی نهد و مدعی است تنها تصمیمی را قبول دارد که منافع آنها را تامین کند. ضد انقلاب مغلوب ایران ضد دموکرات و مستبد و ریاکار باقی مانده است و فکر می کند با جعل تاریخ به مدد مشتی روشنفکر خود فروخته قادر است مسیر تاریخ ایران را عوض کند.

انقلاب ایران دستآوردهای فراوانی داشت علیرغم این که روحانیت به یاری تشکل مورد حمایت شاه، سنتﻫﺎﯼ مذهبی مورد حمایت شاه، توانائی مالی و روابط جهانی، همدستی رویزیونیستﻫﺎ با آنها و تسلیم ارتش در سر بزنگاه به دستور آمریکا به خمینی، موفق به کسب رهبری انقلاب شد و انقلاب را به کژراهه کشاند و با شکست روبرو ساخت، ولی همین انقلاب شکوهمند در ایران تأثیرات عظیمی از خود چه در داخل ایران و جهان و چه در منطقه باقی گذارد که تأثیرات آن تا به امروز نیز مشهود است. دسیسهﻫﺎﯼ امپریالیسم و صهیونیسم بر ضد ایران از جنگ تحمیلی گرفته تا تهدید به جنگ و محاصره اقتصادی و قلدری برای نقض حقوق مسلم مردم ایران تا به مردم منطقه درس عبرت دهند تا هرگز به انقلاب دست نزنند تا کنون با شکست مطلق روبرو شده است. آنچه را که امپریالیسم از خارج نتوانسته با موفقیت عملی کند ارتجاع در حکومت با سرکوب مردم و نقض حقوق انسانﻫﺎ و سرکوب خواستﻫﺎﯼ دموکراتیک آنها و نادیده گرفتن این واقعیت که حاکمیت ملی ناشی از نیروی ملت است و نه استبداد ولی فقیه، تمام عرصهﻫﺎﯼ لازم برای مثمر ثمر نمودن دسیسهﻫﺎﯼ امپریالیسم و صهیونیسم جهانی را فراهم می آورد. حکومتی که به مردمش متکی نباشد هرگز قادر نخواهد بود در مقابل دسیسهﻫﺎﯼ دشمنان مردم ما با موفقیت عمل کند. این است که بار دیگر این تجربۀ تاریخ ثابت می گردد که مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم بدون مبارزۀ پیگیر برای تحقق دموکراسی بی آینده و ناموفق است. بدون حضور مردم در صحنه و شرکت آنها در روند مبارزۀ اجتماعی که ناشی از وجود دموکراسی در کشور است امکان ندارد بتوان یک جبهۀ محکم در مقابل امپریالیستﻫﺎ بنا نهاد. درهم شکستن حاکمیت ایران به یک مسئلۀ زمانی تبدیل شده است.

انقلاب ایران شکست خورد ولی انقلاب ادامه دارد و هنوز طبقۀ مرتجع حاکم نتوانسته است حرکت انقلابی مردم ما را که به خاطر آرمانﻫﺎﯼ دموکراتیک و انسانی خویش به میدان آمدند و به تحقق آنها دست نیافتند مهار کند. روند انقلاب ایران که از زمان مشروطیت آغاز شده است تا دست یافتن مردم به خواستﻫﺎیشان ادامه خواهد یافت. انقلاب ایران شکست خورد زیرا نتوانست به همۀ خواستﻫﺎﯼ خود دست یابد ولی نیروهای مترقی و انقلابی ایران مهر خویش را بر انقلاب کوبیدند و مانع شدند که روحانیت ارتجاعی بتواند علیرغم همۀ سرکوبﻫﺎ و جنایاتش صدای بر حق مردم ایران را خفه کند. ایران بیش از سی سال است که در شرایط اضطراری زندگی می کند. ایران بیش از سی و دو سال است که حکومت نظامی مخفی را تحمل می کند ولی هرگز حاکمیت روحانیت و مافیای سرمایهﺪاری کنونی نتوانسته است آمال انقلابی مردم ایران را که آنها به خاطر آن در 22 بهمن 1357 به خیابان آمدند از آنها بگیرند. مبارزۀ مردم ایران منجر به تفرقه در درون حاکمیت سیاه ارتجاعی سرمایهﺪاری برای ادامۀ بقاء خودشان شده است. همین اصلاحگران کنونی نتیجۀ فرعی مبارزۀ انقلابی مردم ایران هستند. این تجربۀ انقلابی باز به اثبات رسید که اصلاحات همواره محصول فرعی انقلاب است. در روند مبارزۀ انقلابی است که بخشی از حاکمیت حاضر می شود به اصلاحات گردن نهد. از قدیم گفتهﺍند به مرگ بگیر تا به تب راضی شود. هیچ حاکمیتی با رضا و رغبت به اصلاحات تن در نمی دهد.

انقلاب 22 بهمن 1357 چهرۀ ایران و منطقه را دگرگون ساخت. امنیت اسرائیل و صدور بی مانع جریان نفت از عربستان سعودی به آمریکا را به خطر انداخت. به رشد جنبشﻫﺎﯼ ضد امپریالیستی و صهیونیستی در جهان منجر شد و کرسیﻫﺎﯼ مرتجعین را در منطقه لرزان ساخت. شکست انقلاب شکوهمند بهمن ایران مانند شکست انقلاب مشروطیت ایران پایان مبارزۀ مردم ایران نبود و نیست و این مبارزه برای تحقق خواستﻫﺎﯼ تاریخی مردم ما با نیرو و قدرت بیشتری به پیش می رود. انقلاب ایران تنها موقتاً شکست خورده است ولی انقلاب ادامه دارد.

در 22 بهمن 1389 یعنی 32 سال بعد از انقلاب ایران، فرعون مصر، حسنی مبارک با فرار مبارک خود، سنگینی وجود نامبارکش را از سر مردم مصر برداشت. در 32 سال بعد از انقلاب ایران هیات حاکمۀ مصر که به خاندان شاه فراری و مورد نفرت مردم ایران پناه داده بود و ضدیت خویش را با انقلاب مردم ایران به نمایش گذارد، حال خود آماج مبارزۀ انقلابی مردم مصر قرار گرفته و فراری شد. انقلاب مردم مصر هنوز سرکوب نشده است و ادامه دارد ولی هر چه بر آن بگذرد یک چیز روشن است که استبداد حسنی مبارک این فرعون مصر این نوکر امپریالیسم و صهیونیسم به پایان رسید و مردم مصر این وجود منفور را که در منطقه منافع اقلیتی ثروتمند و صهیونیستﻫﺎ و امپریالیستﻫﺎ را تأمین می کرد اخراج کردند به طوری که ارتجاع مصر و جهان وحشت دارند بیان کنند که این عنصر منفور به کجا پناه برده است و در خدمت کدام امیر مرتجع عرب است. آیا وی در امارات متحده عربی است و یا در عربستان سعودی هنوز بر افکار عمومی روشن نیست.

جنبش مردم مصر به قدرت جنبش مردم ایران نبود. ریشۀ آن را باید در ضعف سنتﻫﺎﯼ مبارزۀ دموکراتیک و مبارزۀ کمونیستﻫﺎﯼ مصر در گذشته و ترکیب طبقاتی جامعۀ مصر جستجو کرد. کمونیستﻫﺎﯼ مصر که به رویزیونیسم روی آورده و خود را به توصیۀ روسﻫﺎ در جنبش سوسیالیستی ناصری منحل کردند کوچک ترین نقشی در مصر ندارند. در مصر جنبش نیروهای اپوزیسیون به عمق و گستردگی مبارزۀ اپوزیسیون ایران نبود. در مصر نیروهای مذهبی بیشتر مورد سرکوب قرار گرفته و از آن انسجامی که هواداران آیتﺍﷲ خمینی برخوردار بودند بهره نمی بردند. آنها دارای یک رهبری متمرکز و مقتدر و پرنفوذ با جذبه و جاذبهﺍﯼ نظیر آیتﺍﷲ خمینی نبودند که در مراحل قطعی جنبش حرف آخر را بر زبان آورد. پراکندگی اپوزیسیون، بی دورنمائی آنها، فقدان برنامۀ سیاسی و تنها بسنده کردن به این که مبارک باید برود و عدم تغییر به موقع شعارها کار آنها را برای راهنمائی مبارزۀ تودهﺍﯼ در مقابل مانور حاکمیت به بن بست می کشانید. فقدان حزب و حزبیت تأثیرات مرگبار خود را نمایان ساخت.

ارتش مصر با یاری اسرائیل و آمریکا به یک عقب نشینی منظم دست زد. در عین برداشتن شلاق شتر سواران و چاقوکشﻫﺎ، نان قندی بی طرفی ارتش را به دست گرفت تا در مردم ایجاد اعتماد نسبت به ارتش بنماید. موش و گربه بازی مبارک برای کسب فرصت و سوق دادن همۀ سیلاب انقلاب برای افتادن به مجرای سرنگونی شخص مبارک با موفقیت در جریان بود تا ارتش به عنوان ناجی به یک کودتای سرد دست زده و قدرت را همانگونه که بود بدون شکسته شدن ماشین دولتی حفظ کند و روند عقب نشینی منظم را در دست بگیرد. مبارک مانند شاه صدای انقلاب را با تأخیر شنید ولی تجربۀ شاه به وی و اربابانش یاد داده بود که این عقب نشینی منظم را برای فریب مردم و کاستن از فشار سیل انقلاب چگونه به پیش برد. حاکمیت با مانورهای خویش تمام هدف انقلاب را در برکناری شخص رئیس جمهور خلاصه کرد و آمرانه اعلام کرد که مردم! شما به خواستﻫﺎﯼ خود رسیدهﺍید، بقیۀ وظایف را ما به عهده می گیریم. پس به خانهﻫﺎﯼ خود برگردید. وعدهﻫﺎﯼ ارتش طبیعتاً قابل اعتماد نیست. وقتی ارتش در شرایطی که میلیونﻫﺎ انسان در خیابانند و هر لحظه خطر انفجار وجود دارد حاضر به تسلیم نشد، چگونه ممکن است وقتی آبها از آسیاب ریخت و مردم به خانهﻫﺎﯼ خود برگشتند و فضای انقلابی سرد شد ارتش به وعدهﻫﺎﯼ خود عمل کند و تسلیم خواست مردم شود. قدرت خیابان به بی قدرتی در خانهﻫﺎ بدل می شود. در ایران سپهبد نصیری خائن به هر صورت اعدام شد ولی در اینجا عمرسلیمان که در مصر موجودی به مراتب منفورتر از نصیری در ایران است هنوز بر سر کار باقی مانده است. وی مهرۀ مورد اعتماد اسرائیل و مسئول سرکوب و شکنجۀ همۀ مخالفین مبارک بوده است. در همکاری وی با آمریکا همین بس که "تروریستﻫﺎﯼ" گوانتانامو را به مصر می فرستادند تا آقای عمر سلیمان از آنها به نفع آمریکا با حضور مأمورین سیا اعتراف بگیرد زیرا شکنجه دادن در آمریکا قدغن است و به صلاح حقوق بشر نیست.

خوش خیالی و اعتماد بی حد و حصر به ارتش توسط مردم مصر را باید در بی تجربگی سیاسی و در فقدان رهبری با کیاست و متمرکز در جنبش انقلابی مردم مصر دانست. باید در آن دانست که آنها به درستی درک نکردهﺍند، پایان دیکتاتوری فردی حسنی مبارک پایان دیکتاتوری و سلطۀ طبقۀ حاکمه و امپریالیسم و صهیونیسم در مصر نیست. آنها هنوز درک نکردهﺍند که تا پیروزی نهائی و شکستن ماشین دولتی باید در خیابانﻫﺎ ماند و مردم را بسیج کرد و سطح آگاهی آنها را افزایش داد و حتی با سازماندهی به فکر تسلیح مردم بر آمد و آماده شد تا قهر ضد انقلابی را با قهر انقلابی پاسخ داد. دقیقاً آن کاری که مردم ایران در روز 22 بهمن انجام دادند و خمینی مخالف آن بود. همۀ این مشکلات ناشی از فقدان سازمانﻫﺎﯼ سیاسی با تجربه و کارآمد و به ویژه حزب طبقۀ کارگر است که با دانش سیاسی و اجتماعی خویش و با استفاده از تجربۀ مبارزات انقلابی سایر خلقﻫﺎ دستِ مانورهای طبقۀ حاکمه را بخواند و خویش را با طرح شعارهای نادرست و یا عدم تغییر به موقع آنها و ارتقاء آنها به بن بست نکشاند.

در حالی که در آغاز انقلاب در مصر، در سفارت اسرائیل بسته شد و کارگران کانال سوئز به میدان آمدند و کمر ارتجاع حاکم را شکاندند و خط انتقال گاز به اسرائیل را در صحرای سینا منفجر کردند، پس از نخستین پیروزی مردم و عقب نشینی موذیانه و تاکتیکی هیئت حاکمه، سخن از حفظ قرار داد صلح با اسرائیل و به رسمیت شناختن قراردادهای جهانی می رود.به یاد بیاوریم که هرگز پیمان صلحی میان مردم مصر و دولت اسرائیل بسته نشده است. هرگز مجلس منتخب مردم در مصر حتی مجلسﻫﺎﯼ فرمایشی مصر به زیر پای این پیمان امضاء نگذارده است. این پیمان، پیمان انور سادات با مناحم بگین تروریست معروف است. تکیۀ تبلیغاتی بر پیمانی که هرگز پیمانی نبوده است بخشی از تبلیغات ایدئولوژیک ارتجاع جهانی برای فریب ملت قهرمان مصر است.

انقلاب مصر در حالت برزخ به سر می برد. اقلیتی که دست ارتجاع را خوانده است حاضر نیست میدان آزادی را تا تحقق همۀ خواستﻫﺎﯼ مردم مصر ترک کند. آنها خواهان آنند که با حضور خود در میدان مشعل این مبارزه را روشن نگاه دارند و به مردم مصر هشدار دهند که همیشه ناظر صحنه باشند و به اظهار نظر مردم در میدان توجه کنند. ارتجاع در مصر توانسته است با توجه به واقعیتﻫﺎﯼ عینی جامعۀ مصر و توازن قوای طبقاتی از حالت تدافعی به در آمده و به یک خیز ضد انقلابی دست زند. آنها از ترس و به "موقع" در آستانه اعتصابات کارگران و کارمندان و امکان سرایت اعتصاب به همۀ عرصهﻫﺎﯼ زندگی اقتصادی و اداری، برگ استعفای مبارک را رو کردند تا انگیزۀ اصلی انقلاب تحتﺍلشعاع شور و شوق انقلابی قرار گرفته و در فریادهای آن گم شود. ولی هنوز حرف آخر زده نشده است. ارتش هم مجبور است دست به عصا راه رود. آتشفشان انقلاب هنوز می خروشد و ظرفیتش به انتها نرسیده است.انقلاب مردم مصر آن زور و شتابی را ندارد که انقلاب ایران داشت. تعداد جانباختگان انقلاب صدها نفر است و تعداد واقعی آنها را دولت پنهان می کند. هزاران نفر تظاهرکنندگان در زندانﻫﺎ به سر می برند و تکلیف آنها روشن نیست. دستگاه ارتش و سازمان امنیت و پلیس و لباس شخصیﻫﺎﯼ شعبان بی مخی هنوز برپا هستند و صدمهﺍﯼ به آنها نخورده است. انقلاب مصر قادر نشده است مانند انقلاب ایران ماشین دولتی هیئت حاکمه را درهم بشکند.

تبلیغات امپریالیستﻫﺎ در مورد فیس بوک نویسان که ماهیت طبقاتیشان هنوز به روشنی معلوم نیست و جایگاه اجتماعی خویش را نیافتهﺍند و می توانند مخلوطی از خوب و بد باشند، بیشتر به آن خاطر است که از طریق ابزارهائی که خودشان در دست دارند با امکانات وسیعشان در جنبش تأثیر گذارده و در آن اخلال کنند و افکار عمومی باب طبع خویش را در آن به وجود آورده و یا جنبش را در شرایطی که برای آنها نامناسب است به تفرقه بکشانند. جنبش فیس بوک یک جنبش برای غلبه برمغزها و ساختن افکار عمومی است. این عرصه نیز عرصه یک مبارزۀ ایدئولوژیک است. فیس بوک نباید جای سازماندهی حزبی را بگیرد. طبیعتاً فیس بوکﻫﺎئی که از مبارزه علیۀ امپریالیسم و صهیونیسم طفره می روند و فقط بر ضد حسنی مبارک لشگرکشی می کنند در واقع در همان مسیری سیر می کنند که در سناریوی تنظیم شده از طرف ارتش، جایگاه خاصی برای آنها در نظر گرفته شده است. مسلماً از هم اکنون صدها فیس بوک با نام مستعار که اسرائیلیﻫﺎ با زبان عربی می گردانند برای تأثیر در جنبش مصر به وجود خواهد آمد. تا به بهانۀ مبارزه علیۀ اسلام سیاسی و بسیج مردم برای مبارزه با اخوانﺍلمسلمین جهت اصلی مبارزه را علیۀ رژیم وابسته به امپریالیسم و صهیونیسم منحرف کنند.

ولی علیرغم این وضعیت ناپایدار انقلاب مردم مصر دستآوردهای مهمی داشته است. سرنگونی مبارک با 70 میلیارد دلار پول دزدی، یک دستآورد بزرگ مردم مصر است. آنها حال یک زمینۀ مبارزۀ افشاء گرانه برای بازپس گرفتن این ثروتﻫﺎ را خواهند داشت که البته هرگز پرداخت نخواهد شد. مگر دزدیﻫﺎﯼ شاه بازپرداخت شد که مال مبارک و یا بن علی پرداخت شود؟ ولی همین مبارزۀ افشاءگرانۀ مردم، هیئت حاکمۀ مصر و ممالک امپریالیستی را به شدت تحت فشار گذارده و اعمال متناقض و ریاکارانۀ آنها به ارتقاء سطح آگاهی تودهﻫﺎﯼ مصری منجر می شود. آنها می بینند که امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع بومی با یکدیگر همدستند.

مردم مصر یک زمینۀ بزرگ مبارزۀ افشاءگرانۀ دیگری نیزصاحب شدهﺍند. خبرگزاریﻫﺎ اعلام کردهﺍند که دولت مصر در پی غنی سازی اورانیوم بوده و این اقدام مورد تائید آمریکا و اسرائیل قرار داشته است. حال با حقوقی که مردم مصر کسب کردهﺍند زمزمهﻫﺎﯼ مخالفت امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ با این حق مسلم مردم مصر آغاز شده است. اسرائیل به صراحت نگرانی خویش را از دستیابی مصریﻫﺎ به این فن آوری اعلام کرد و ارتش خویش را در بخش جنوبی اسرائیل تقویت نمود. بزودی ممالک غیر متعهد جهان مجبور می شوند جبهﺁ محکمی در مقابل این زورگوئیﻫﺎﯼ امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ تشکیل دهند و اسناد ریاکاری امپریالیستﻫﺎ را بر صحنه بریزند.مردم مصر در جریان هفتهﻫﺎ مبارزۀ خیابانی موفق شدهﺍند که قسماً آزادیﻫﺎﯼ دموکراتیک را به ارتجاع مصر تحمیل کنند. مجلس دست نشانده که مورد حمایت مبارک و همۀ کشورهای غربی بود منحل اعلام شد، دیوار سانسور شکسته می شود. آزادی فعالیت سیاسی و انتخابات آزاد باید تضمین شود. اتحادیهﻫﺎﯼ کارگری باید آزادانه به فعالیت بپردازند. مردم مصر قادر خواهند شد حمایت خویش را از مبارزۀ مردم فلسطین ابراز دارند و خواهان قطع رابطه با اسرائیل و شکستن دیوار نوار غزه گردند.مردم مصر می بینند که دنیای غرب که دم از دموکراسی و حقوق بشر می زد تا چه حد ریاکار است و از دیکتاتور خون آشامی نظیر مبارک با چنگ و دندان تا به امروز حمایت می کرده است. آنها می فهمند که حقوق بشر تنها یک ابزار سیاسی ریاکارانه در دست امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎست تا با آن مقاصد شوم خویش را به پیش برند. آنها که رژیم مبارک و سرکوبﻫﺎﯼ ضد بشری وی را تائید می کردند و برکشتار قومی فلسطینیﻫﺎ صحه می گذارند، نمی توانند یکشبه دوستان مردم مصر باشند. آنها می فهمند که غرب هنوز هم در پی منافع خویش است و می خواهد سلطۀ خود را از راهﻫﺎﯼ دیگر ادامه دهد. امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ خواهان کنترل کانال سوئز و امنیت اسرائیل به عنوان سرپل امپریالیسم در منطقه هستند. این دستآوردها را به سرعت نمی توان از مردم مصر باز پس گرفت. این دستآوردها برای نسل کنونی و بعدی مصر باقی می ماند. عرصۀ جدید پیکار مردم تأسیس احزاب سیاسی، اتحادیهﻫﺎﯼ کارگری، رفع سانسور، کسب آزادی برقراری نمایشات و اعتصابات و... است. ایجاد یک جبهه برای دموکراسی و تعمیق آن همراه با یک سیاست خارجی مستقل ابزاری برای ادامۀ انقلاب است. انقلاب مصر ممکن است ناکام شود ولی تأثیراتش در منطقه قابل برگشت نیست. کشورهای عربی بعد از انقلاب تونس و مصر همان کشورهای قبلی نیستند. میلیونﻫﺎ نفر در اردن، یمن، الجزیره به حمایت از مردم مصر و تغییرات اساسی در کشورشان بپا خواستهﺍند. میلیونﻫﺎ نفر سیاسی شدهﺍند و به نیروی لایزال خویش پی بردهﺍند. میلیونﻫﺎ نفر دانستهﺍند که ما بی شماریم و رمز پیروزی را باید در اتحاد نیروهای مترقی و تودهﻫﺎﯼ خلق بجویند. این تجارب با بحث به وجود نمی آید، نتیجۀ شرکت در روند انقلاب است و به نیروی مادی در جامعه بدل می شود و نسل به نسل منتقل می گردد. فرار مبارک موجی از همبستگی و جشن و سرور در سوریه، لبنان، فلسطین، اردن و یمن، بحرین و ایران ایجاد کرد. مردم ایران نیز ضمن ابراز همبستگی و حمایت از انقلاب مردم تونس و مصر روز دوشنبه 25 بهمن در تهران و اصفهان علیۀ رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی دست به تظاهرات زدند و با فریاد زندانی سیاسی آزاد باید گردد و خامنهﺍﯼ حیا کن، مبارکو نگاه کن، چه تهران چه قاهره دیکتاتور باید بره، چه قاهره چه تهران مرگ بر ظالمان، سید علی بیچاره جنبش هنوز بیداره و.. دهﻫﺎ شعار دیگر چماقداران و اوباشان پاسدار و بسیجی و لباس شخصی را به چالش گرفتند. سلطۀ قدافی و سلطان مراکش نیزمتزلزل است. عربستان سعودی و امارات باید در روشﻫﺎﯼ اعمال دیکتاتوری خویش تجدید نظر کنند. اسرائیل و امریکا دیگر نمی توانند مانند سابق با سیاست قلدرمنشانه و ضد بشری خویش در سرکوب جنبش فلسطین و تکیه به جاسوسی به نام محمود عباس یکه تازی کنند. منطقۀ خاورمیانه بعد از انقلاب خلقﻫﺎﯼ تونس و مصر و جنبشﻫﺎﯼ ضد ارتجاعی و ضد استعماری که در دیگر کشورهای منطقه بپا شده است دیگر خاورمیانۀ سابق نخواهد بود. نسیم آزادی وزیدن گرفت توفان است که بناهای ظلم را خراب می کند.







دست امپریالیستﻫﺎ از ایران و منطقه کوتاه باد!



دیگ به دیگ میگه.....سیاه است!

پند محمود به معمر





محمود احمدی نژاد روز چهارشنبه چهارم اسفند بار دیگر به میدان آمد و با ابراز نظری حیرت آور در مورد محکومیت کشتار و فجایع لیبی و سایر کشورهای عربی مورد تمسخر مردم ایران و جهان قرارگرفت. وی که به ترویج خرافات، شعبده بازی، دروغگوئی، لاف زنی و خالی بندی، بازیگری و پرگوئی و آن هم در حالتی که ترس برش داشته و به دلداری دادن خود و یارانش مشغول است با انتقاد شدید به برخورد نیروهای نظامی و امنیتی در لیبی و محکوم کردن رژیم معمر قذافی چنین پند و اندرز داد:

» آنها باید اجازه دهند ملتﻫﺎ ارادۀ خود را اعمال کنند و حق حاکمیت ملی و برخورداری از کرامت را برای مردم خود قائل باشند. انسانﻫﺎ نگاهﻫﺎیشان جهانی شده و نیازمند ارتباطات جهانی هستند. چگونه کسی پیدا می شود که مردم خود را می کشد و برسرشان بمب می ریزد؟. احمدی نژاد اکیداً توصیه کرده است تا اجازه دهند ملتﻫﺎ بتوانند حرف خودشان را بزنند و با مردم همراهی کنند. چرا باید طوری رفتار کنند که مردم به آنها فشار بیاورند و خواهان اصلاح شوند. اگر در خدمت مردم باشید و به آنها احترام بگذارید و به خواستهﻫﺎیشان توجه کنیم دیگر طوری نمی شود که مردم قیام کنند».

این توصیه و پند و اندرز از دهان کسی بیرون می خزد که همین چند روز پیش در 25 بهمن، تظاهرات آرام مردم ایران که در همبستگی با مردم تونس و مصر و بحرین و دیگر کشورهای عربی انجام شد، توسط باندهای آدمکش او، سپاه و بسیج و لباس شخصیﻫﺎ مورد یورش وحشیانه قرار گرفت که در اثر آن صدها نفر بازداشت، دهﻫﺎ نفر مجروح و حداقل دو نفر جان باختند. در تظاهرات 1 اسفند نیز جوانی دیگر از این مرز و بوم در شیراز کشته شد و صدها تن به زندان افتادند. احمدی نژاد که خودرا شایستۀدریافت جایزۀ اسکار در ریاکاری و دروغگوئی و لافزنی و مردم فریبی می داند چون کپکی سر در برف فروکرده و به خیالش کسی او را نمی بینید و یا نمی شناسد که دارو دستۀ اراذل و اوباش او در، 25 و 30 خرداد 88 با مردم چه کردند.شلیک از بالای بام به سوی تظاهرات میلیونی،تجاوز جنسی به پسران و دختران، شکنجهﻫﺎﯼ وحشیانه در کهریزک و اوین، تجاوز و قتل ترانه موسوی و به قتل رساندن صدها نفر به جرم آزادیخواهی و اعتراض به نتیجۀ انتخابات قلابی از جمله اقدامات فاشیستی و ضد بشری بود که توسط باند مافیائی ــ امنیتی احمدی نژاد و خامنهﺍﯼ انجام گرفت و هم چنان ادامه دارد. وی از احترام به حقوق مردم سخن می گوید و توصیه می کند که راه مدارا با مردم پیش گیرند، درغیر این صورت مردم دست به طغیان و قیام خواهند زد.وی نیزهمانند معمر قذافی که مردم لیبی را فاقد عقل و شعور و آنها را مشتی معتاد و فریب خورده می داند، مردم ایران را نیز فریب خورده، غرب زده و به عنوان عامل دست اجنبی محسوب می کند و بیرحمانه به سرکوب آنها می پردازد. احمدی نژاد همانند معمر قذافی جنایتکار تنها راه بقا حکومت انگلیﺍش را اعدام در ملاء عام و ایجاد فضای رعب ووحشت و شکنجه و اعتراف گیری بی شرمانه و ضد انسانی می بیند. توصیۀ محمود به معمر و سایر سران کشورهای دیکتاتوری عربی با این ضربﺍلمثل مصداق دارد: دیگ به دیگ میگه.... سیاه است.





مرگ بر رژیم فاشیستی معمر قذافی!

مرگ بر رژیم فاشیستی مذهبی جمهوری اسلامی !

زنده باد همبستگی بینﺍلمللی!



سخن هفته

نقل از فیس بوک توفان

6 اسفند 1389



توفان شمارۀ 132 اسفند ماه 1389

ارگان مرکزی

حزب کار ایران منتشر شد.



رفقا، دوستان و یاران مبارز!



برای پیشبرد نبردعلیه رژیم سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی، علیه امپریالیسم جهانی،علیه رویزیونیسم وضد انقلاب ترتسکیسم و شبه ترتسکیسم و تقویت جنبش کمونیستی ایران به حزب کارایران (توفان) کمک مالی کنید!





پارهﺍﻯ از انتشارات جدید توفان از سایت اینترنتی:



* برعلیه عامیانه کردن شعار انتقاد از خود ــ استالین

* گزارش سیاسی کمیتۀ مرکزی به کنگرۀ چهاردهم حزب کمونیست (ب) اتحاد شوروی

* گزارش سیاسی کمیتۀ مرکزی به کنگرۀ پانزدهم حزب کمونیست (ب) اتحاد شوروی

* جنبۀ بین المللی انقلاب اکتبر ــ استالین

* مارکسیسم و مسئلۀ ملی ــ استالین

* ترتسکیسم، ضدانقلاب در پوشش ــ م. ج. اولژین

* سخنرانی و نطق استالین به مناسبت شروع جنگ کبیر میهنی

* مانیفست حزب کمونیست ــ مارکس و انگلس

* امپریالیسم به مثابۀ بالاترین مرحلۀ سرمایهﺪاری ــ لنین

* توطئۀ بزرگ کتاب سوم

* توطئۀ بزرگ کتاب چهارم

آدرس اینترنتی: www.toufan.org

آدرس تماس: toufan@toufan.org

ازسایتها ووبلاگهای مرتبط با حزب کارایران(توفان) دیدن کنید!

http://kanonezi.blogspot.com/

http://rahetoufan67.blogspot.com/

http://www.rahe.toufan.org/

http://www.kargareagah.blogspot.com



از صفحه فیس بوک و توییتر توفان دیدن کنید

وتازه ترین اخبار و اطلاعات ایران و جهان را

دریافت نمائید!









سر

اطلاعیه


بارش خون از آسمان یا جریان خون در خیابان

پیرامون دستگیری موسوی و کروبی

می گویند زمانیکه هلاکوخان مغول بغداد را فتح کرد اعراب شایع ساختند که اگر المعتصم بالله آخرین خلیفه عباسی را که نماینده خدا بر روی زمین است به قتل برسانی از آسمان خون می بارد. هلاکوخان در تصمیم خود دچار تردید شد. خواجه نصیرالدین طوسی وزیر با کیاست هلاکوخان توصیه کرد که خلیفه را در لای نمدی بپیچند بر بام برند و آنقدر مشت و مال دهند تا له شود و بمیرد. چون مرگ تدریجی است به محض اینکه نشانه هائی از ریزش خون در آسمان پدید آید از کشتن وی دست بردارند. این حیله موثر افتاد و خلیفه مسلمین جانش را داد به آیت ﷲ خامنه ای.


حال تاریخ به صورت مسخره تکرار می شود و این بار در ایران است. سخن بر سر رهبران فتنه است. قایم با شک رهبران جمهوری اسلامی در برخورد به رهبران اصلاح طلب از همین جا سرچشمه می گیرد. آنها استخاره می کنند که بزنیم یا نزنیم و منتظرند که پاسخ مثبت باشد و از آسمان خون نبارد. ولی چه کسی تضمین می کند که از آسمان خون نبارد و مردم به خیابانها نریزند و در دیوارهای دژ حاکمیت رخنه ای پدید نیاید؟


آنها نخست به فتنه گری متهم شدند که باید قوه قضائیه آنها را دستگیر محاکمه کرده و به سزای اعمالشان برساند. سپس تقاضای اعدام آنها مطرح شد و حال آخوند جنتی در نماز جمعه خواسته است که آنها را مانند آیت ﷲ منتظری به حصر خانگی بدون تماس با کسی مجبور کنند تا بمیرند و خیال آنها راحت شود. در این نمد مالی اگر دیدند از آسمان خونی نبارید حکم اعدام را نیز برایشان صادر می کنند.


چقدر شرم آور است که مشتی اوباش که در مجلس ایران لانه کرده اند در جلوی دوربین تلویزیون به عنوان نمایندگان منتخب مردم ایران حکم اعدام صادر کنند بدون اینکه دادگاهی در کار بوده باشد و به جرم متهمان رسیدگی کرده باشد. رئیس قوه قضائیه خفقان گرفته است ولی رئیس قوه مقننه کار قضائی را پیش می برد و قطعنامه در مجلس صادر می کند. این نمایندگان با عربده های چندش آور و قیافه جلادان و دلقکهای مسخره با شلنگ تخته و جفتک زدن در صحن بهارستان در حالیکه دور تریبون جمع شده اند دستها را به هوا برده و می گویند: "مرگ بر کروبی و موسوی و خاتمی"، "موسوی کروبی اعدام باید گردد". چقدر شرم آور است که مشتی خونخوار و چاقوکش در صحن مجلس حکم اعدام صادر کنند و خود را مدافع قانون و قانونگزار جا بزنند. این کار تف سر بالا روی خود آنهاست. نشانه آن است که این اوباشان به قوانین خود ساخته خویش نیز احترام نمی گذارند و ایران برایشان وطنشان نیست ملک شخصی آنهاست. آنها برای هیچکس حقوقی قایل نیستند. چنین ننگی را در تاریخ کمتر ملتی بتوان یافت.


خبرگزاریها از دستگیری آقایان موسوی و کروبی همراه با همسرانشان و انتقال آنها به مکانی نا معلوم خبر دادند و این سناریوی آخوند جنتی و شاه خامنه ای است تا نمد مالی آغاز شود. یکی از مطلعین نزدیک به رهبران منتسب به اصلاح طلبی نام این مکان نامعلوم را زندان حشمتیه نا میده است. البته همانطور که در همه استبدادهای خودکامه مرسوم است کوچکترین تشریفات قانونی برای دستگیری مخالفین صورت نگرفته است. ولی فقیه با قلدر منشی اعلام کرده که آنها فتنه گرند و همین ادعای رهبر کافیست که بدون اثبات جرم و تنها بر اساس منویات ذات ملوکانه کسی را دستگیر کرده به زندان انداخته مورد ضرب و شتم قرار داده و سرانجام در زیر شکنجه به قتل برسانند و آنها را فتنه گر بدانند. یک فرد مستبد با تاج ولایت فقیه دارای این اختیار تام است که بر جان و مال و ناموس 73 میلیون جمعیت ایران حاکم باشد.


موسوی و کروبی خودشان از نزدیکان رهبر بودند و سالها با همین ماشین آدمخواری کار کردند و صدای مخالفین را خفه نمودند. حزب ما در اینجا قصد ندارد سوء سابقه این رهبرانی را که فعلا اصلاح طلب شده اند مورد بررسی قرار دهد. حتی اصلاح طلبی آنها نیز همراه با هزار اما و اگر است. اگر کسی از گذشته خود اظهار ندامت کند باید در عمل نشان دهد که اعمال نادرست گذشته مورد تائیدش نیست و از این ببعد حداقل بر اساس تجربه اندوزی آموخته است که دموکراسی را نمی توان به صورت ناپیگیر مطرح و مورد حمایت قرار داد. کسی که از گذشته آموخته است از حقوق دموکراتیک همه مردم حمایت می کند، هوادار تساوی حقوق زن و مرد در تمام عرصه های اجتماعی است. هوادار آزادی احزاب و سازمانهای صنفی و سیاسی است. هوادار آزادی رسانه های گروهی است. مخالف سانسور است و از آزادی همه زندانیان سیاسی دفاع می کند...


ولی رهبران باصطلاح اصلاح طلب می خواهند بر متن قانون اساسی ارتجاعی کنونی مبارزه کنند که طبیعتا جائی برای مبارزه آنها باقی نمی گذارد. این قانون اساسی همانگونه که بارها در این باره نوشته ایم دارای یک متن مکتوب و یک متن نانوشته است که در عبارات "منافع اسلام" تلخیص می شود. وظیفه تفسیر آن نیز بعهده کسی است که ولی فقیه است و قدرت سیاسی و سرکوب را مشترکا در دست دارد. چماق اقناعش بسیار درد آور است.


بهر صورت این رهبران در گذشته هرگز از حقوق بشر و نقض حقوق دموکراتیک حمایت نکردند و براحتی نمی توانند این بی اعتمادی مردم را بر طرف کرده و لکه ای را که بر دامانشان چسبیده است پاک نمایند. جریانهائی نظیر سازمان انقلاب اسلامی یک جریان آدمخوار و ارتجاعی در بدو انقلاب بود و در تمام سرکوب مخالفین دست بالا را داشت و در تحکیم این دستگاه فاشیستی پیشقدم بود.


مشکل از زمانی شروع شده که بخشی از حاکمیت در مورد این اصلاح طلبان که مصلحت نظام را در پاره ای تغییرات می بینند همان روشهائی را بکار گرفته است که در مورد سایر مخالفان اعمال می کرد. خامنه ای رهبر مستکبر با تاج پادشاهی اش یکباره از سران فتنه سخن می راند و غلامان حلقه بگوش وی نیز سر می جنبانند. در کشوریکه تا کنون مرجع رسیدگی وجود نداشته و در گذشته نیز دست مردم برای شکایت بهیچ جا نمی رسید نباید تعجب کرد که آقایان کروبی و موسوی دستشان برای شکایت از ظلمی که به آنها می شود به جائی برسد. آنها خودشان هرگز به چنین مراجعی برای تظلم خواهی اعتقادی نداشتند که امروز ثمره مثبت آنرا در زمانیکه حق خود آنها ضایع می شود ببینند. وقتی کسی حقوق دیگران را برسمیت می شناسد در حقیقت حقوق خودش را برسمیت شناخته است. آن کس که با نقض حقوق دیگران سرپا می ایستد وقتی نوبت نقض حقوقش می رسد دیگر نمی تواند روی پای خود بایستد و تازه به اهمیت حمایت از دموکراسی پی می برد.


جنبشی که در ایران بنام جنبش سبز شهرت یافته هوادارانی دارد که با اشاره و یا حتی بی اشاره رهبرانشان برای مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی به میدان می آیند و شعارهای خویش را در عمل اصلاح کرده و راس رژیم و جمهوری اسلامی را مورد هدف قرار می دهند. نمایشات اعتراضی در ماه اسفند و همزمان با آن تحولات عمیق دموکراتیک در منطقه خاور میانه به این جنبش جان تازه ای داده است و می خواهند با آموزش از جنبش خلقهای عرب به صورت بی گسست به خیابانها آمده و حضور فعال و روحیه قوی خویش را به حاکمیت نشان دهند و بگویند که تهدیدات آنها کارساز نیستند. این حضور مردم در خیابانها بی اعتنائی به دستگاههای سرکوب رژیم و بیان این واقعیت است که ترس و درد به جائی در حد خود می رسد که دیگر بالاتر از سیاهی رنگی نمی ماند. پیشنهاد برای حضور مرتب نمایشات اعتراضی در روز سه شنبه که همزمان با شب چهارشنبه سوری در ایران است بشدت رژیم جمهوری اسلامی را نگران کرده است. به گروگان گرفتن رهبران اصلاح طلب از جانبی و ایجاد یک وحدت ظاهری میان رئیس قوه قضائیه، مجریه و مقننه در کنار حمایت شهردار تهران از دستگاه سرکوب رهبری و تحت فشار قرار دادن رفسنجانی و خاتمی و همدستی مصلحتی با رفسنجانی همه برای آنست که ضربه قطعی را وارد کنند. آنها چشمشان به آسمان نیست به خیابان است که تا کجای آنرا خون می گیرد.


تمام این تدارکات و بسیج نمودنها پس از طغیان توده های عرب که در اسلامی بودن کشورشان کسی شک ندارد از این جهت صورت می گیرد تا از رشد مبارزه مردم جلوگیری کند. گروگان گیری رهبران جنبش سبز یک اقدام غیرقانونی خودسرانه و ضد بشری است که هدفش سر به نیست کردن آنها و نشان دادن به اپوزیسیون ایران است که رژیم جمهوری اسلامی نظریاتی مانند افکار این رهبران را نیز بر نمی تابد چه برسد به سایرین. سایرین باید ماستهای خویش را کیسه کنند و صدایشان در نیاید.


حزب ما حصر خانگی موسوی و کروبی و زندانی کردن آنها را که نشانه عجز و درماندگی رژیم مافیائی سرمایه داری جمهوری اسلامی است شدیدا محکوم میکند و خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط آنهاست. رژیمی که سراپا در فساد و خودسری و ترور و نقض قانون غرق است مشروعیت آنرا ندارد که موسوی و کروبی را محاکمه کند. حمایت از حقوق انسانی و قانونی کروبیها و موسویها حمایت از یک اصل بدیهی در بنای هر نظام دموکراتیک است. مبارزه با نظریات نادرست آنها یک مبارزه نظری است که به کمک شمشیر ذوالفقار حل نمی شود. این حرکت قلدرمنشانه، غیر قانونی و ضد بشری ولی فقیه نشانه ترس وی از مردم است. آنها احساس می کنند که توفان برچیده شدن آنها در راه است و با چسبیدن به خس و خاشاک می خواهند خودشان را نجات دهند. آنها باید بیاموزند که راه فرار ندارند و اموال دزدیشان را امپریالیستها ضبط می کنند. آنها باید در ایران بمانند و حساب پس دهند. خلق ایران مانع از آن می شود که مانند شاه فرار کنند.






سرنگون باد رژیم فاشیستی سرمایه داری جمهوری اسلامی!


زنده باد پیکار قهرمانانه مردم ایران برای آزادی و عدالت اجتماعی!


زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهائی بشریت!


حزب کارایران(توفان)


سه شنبه دهم اسفند 1389


www.toufan.org


toufan@toufan.org