۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۸, یکشنبه


                          اطلاعیه حزب کارایران(توفان) وهمبستگی با کارگران ترکیه

 

دولت سرمایه داری ترکیه مسبب کشتار کارگران معدن است

 

 

در روز سه شنبه 13 ماه مه ، بیش از400 کارگر معدن زغال سنگ در شهر سوما ترکیه جان خود را در اثر انفجار معدن از دست دادند. کارگران معادن زغال سنگ و اتحادیه های کارگری ترکیه ماه ها قبل به مسئولین هشدار داده بودند که کاردر معادن ترکیه و بویژه این معدن ... بسیار خطرناک است ومسائل ایمنی کار مراعات نشده اند. اما دولت سرمایه داری اردوغان همه هشدارها را نادیده گرفت و کارگران را به حال خود رها کرد.


نماینده کارگران معدن زغال سنگ سوما درمصاحبه ای بیان داشته است که این حادثه نتیجه خصوصی سازی ، افزایش استخدام کارگران مقاطعه ای و کاهش نقش اتحادیه ها بوده است. این عوامل برای فشاربرروی
کارگران برای تولید بیشتربا هزینه کمتراعمال میشوند.


 بی تردید مسئول مرگ این کارگران دولت اردوغان و سرمایه داران زالو صفت اند که جان انسانها برایشان پشیزی ارزشی ندارد. در نظام سرمایه داری آنهم در شکل عریان نئولیبرالی ، انگیزه کسب حد اکثر سود وچاپیدن مطلق دسترنج کارگران و زحمتکشان معیار است ونه جان وسلامتی کارگران.

 

امروزپنج شنبه در سراسرترکیه ، اتحادیه های کارگری،دانشجویان وزنان و جوانان کشور به خیابانها ریختند و برعلیه دولت و صاحبان معادن دست به تظاهرات زدند. مردم چنان خشم و نفرت خود را از دولت فاسد ودزد وکلاهبرداراردوغان نشان دادند که رسانه های سرمایه داری غرب نتوانستند درمورد اعتراضات مردم ترکیه سکوت پیشه کنند.

 

سیستم سرمایه داری درقامت نئولیبرالیسم درهرگوشه ای از جغرافیای جهان که مستقر باشد جز غارت دسترنج کارگران و تضعیف محیط ایمنی و مرگ نان آوران خانواده  به چیز دیگری نمی اندیشد. حوادثی که در سالهای اخیردرآفریقای جنوبی، شیلی ، ترکیه ، برزیل، ایران وبولیوی و سایر کشورهای سرمایه داری رخ داده است  نمونه های روشنی از این دست هستند.کارگران همه کشورهای جهان تحت سلطه سرمایه داری دارای یک سرنوشتند وراهی جزمتشکل شدن درحزبشان وبرانداختن این نظام ضد بشری واستقرارسوسیالیسم ندارند.راهی جز این برای رهایی متصورنیست.

 

حزب کارایران(توفان) ضمن ابرازهمبستگی با خانواده های جانباختگان معدن زغال سنگ سوما وهمه کارگران و زحمتکشان ترکیه ، مسببین این فاجعه مصیبت باررا که جزدولت سرمایه داری اردوغان و سرمایه داران زالو صفت ترکیه نیستند، بشدت محکوم میکند وهمگان را به همبستگی با کارگران ترکیه فرامی خواند.

 

زنده باد همبستگی با کارگران ترکیه!

مرگ بر رژیم سرمایه داری ترکیه!

زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!  

حزب کارایران(توفان)

پنجشنبه بیست وپنجم اردیبهشت ۱۳۹۳

www.toufan.org
بیانیه وحدت
 
رفقا، کمونیستها، کارگران، زحمتکشان و هموطنان گرامی!
ما در طی بیانیه زیر وحدت "حزب کار ایران(توفان)" و "تشکل مارکسیستی لنینیستی توفان و راه آینده" را به اطلاع همه مارکسیست لنینیستها، طبقه کارگر و مردم ایران می رسانیم. هر دو تشکل بر سر نکات زیرین پس از بحث و تبادل نظر لازم، به توافق دست یافتند که آنرا برای تجربه اندوزی و بمنزله سرمشقِ مثبتی برای هواداران راه آزادی طبقه کارگر، برای همه کسانی که دل در گرو برافکندن ستم طبقاتی و بهره کشی انسان از انسان دارند، منتشر می کنند.
باشد که این اقدام مشترکِ ما الهام بخش کمونیستهائی باشد که به کمونیسم عشق می ورزند و آنرا آرمان رهائی بشریت می دانند.
 
"حزب کار ایران(توفان)" و "تشکل مارکسیستی لنینیستی توفان و راه آینده" توانستند در فعالیت و تحولات تاریخی خویش در طی بیش از سی و پنج سال، با طی راه های جداگانه مبارزه برای نیل به هدف واحد، به تجارب گوناگون مثبت و منفی دست یافته و سر انجام با آموزش از این تجارب، برای مبارزه مشترک در کنار هم قرار گیرند و بر اساس برنامه و اساسنامه حزب کار ایران(توفان)، به مثابه حزب واحد طبقه کارگر ایران به وحدت در عرصه های ایدئولوژیک، سیاسی و سازمانی نایل آیند.
 
هر دو تشکل در طی سالهای طولانی فعالیت، با مطالعه اسناد و ارگانهای سیاسی تشکل دیگر به این نتیجه رسیده اند، که درک هر دو تشکل و نگاهشان نسبت به رویدادها و پدیده های اطرافشان علی الاصول درک ماتریالیستی-دیالکتیکی بوده و در کلیه عرصه های ایدئولوژیک و سیاسی در جهان و ایران در کلیت خویش همخوانی غیرقابل انکار داشته اند. باین جهت جدائی آنها غیر طبیعی و ناموجه و غیر مسئولانه است. آنها مصمم شدند که به این وضعیت پراکندگی با احساس مسئولیت کمونیستی خاتمه دهند.
 
هر دو تشکل بر این نظرند که مبانی وحدت در حزب طبقه کارگر، توافق مو به مو بر سر همه مسایل روزمره و خرد و غیره عمده، که بر بروز و وقوع آنها نمی توان نقطه پایانی گذارد، نیست. مبانی وحدت در یک تشکل کمونیستی، بر اساس ایدئولوژی مارکسیستی لنینیستی، سیاست انقلابی به منظور رهائی طبقه کارگر از مناسبات حاکم سرمایه داری و اصول لنینی سازمانی استوار است.
 
وحدت باید بر اساس مسایل تعیین کننده، ماهوی و کلان که بیان ماهیت تشکلها هستند، صورت پذیرد، سایر مسایل، به منزله موارد اختلافات جزئی و غیر عمده باید در چارچوب حزب واحد طبقه کارگر مورد بررسی قرار گرفته و با احترام به اصول سازمانی حزبی و رعایت موازین لنینی سازمانی، در خدمت وحدت حزب واحد حل و فصل شوند. در حل این مسایل باید به اهمیت کلان و حل جز در خدمت کل، اصل "وحدت-انتقاد-وحدت"، یعنی مبارزه با انگیزه تقویتِ وحدت حزب توجه کرد. مبارزه سالم درون حزبی که بر اساس اصول فوق است، گویای زنده بودن حزب، احساس مسئولیت حزب و دموکراتیک بودن روابط درونی آن است. این مبارزه درونی دموکراتیک به تقویت حزب منجر می شود.
 
"حزب کار ایران(توفان)" و "تشکل مارکسیستی لنینیستی توفان و راه آینده" طبق سنت و همچنین اعتقاد همیشگی خویش، وفاداری عمیق خویش را نسبت به حزبیت اعلام داشته و بر این تجربه تاریخی تکیه می کنند، که همه م-ل ها، همه سازمانها و تشکلهایی که به م-ل و انقلاب کبیر اکتبر شوروی سوسیالیستی و ساختمان سوسیالیسم در شوروی، در دوران رفیق لنین و استالین اعتقاد دارند، باید و می توانند در تشکل واحد گرد آیند. حل اختلافات باید با دورنما و هدفمند بوده و در خدمت بنا و تقویت حزب طبقه کارگر صورت گیرد. حزب مظهر حافظه تاریخی طبقه کارگر، الهام بخش تداوم مبارزه این طبقه و به منزله عامل آگاه، شرط پایان دادن به پراکندگی است. حزب است که به مبارزه بی امان با تفکرات خرده بورژوائی و بورژوائی آنارکو سندیکالیستی، دنباله روی از "توده کارگر" و جنبش اکونومیستی دست می زند و نشان می دهد که نظریه تحریف شده "آزادی طبقه کارگر بدست خودش" و بدون نیاز به رهبری حزب و عامل آگاه، یکی از شگردهای ایدئولوژیک مبارزه بورژوازی بر ضد طبقه کارگر در قالب "کارگر پرستی" است. تنها این سیاست است که به پراکندگی و روحیات فرار از انضباط، مسحور منش فرد پرستی بودن، نقطه پایانی می گذارد. مبارزه با پراکندگی باید با برافراشتن پرچم حزبیت و نشان دادن راه وحدت از طریقِ عاملِ آگاهِ طبقه کارگر، برای نیل به وحدت و تقویت حزب طبقه کارگر صورت گیرد. تنها این مبارزه، یعنی مبارزه ای با برنامه، آگاهانه، روشن، سنجیده، هدفمند و با احساس مسئولیت کمونیستی راهِ درمانِ پایان بخشی به پراکندگی حاکم است.
 
حزب طبقه کارگر ایران نه تنها باید مظهر استحکام ایدئولوژیک و استقلال سیاسی این طبقه باشد، بلکه باید با مبارزه خویش بر ضد تفکرات تفرقه افکنانه خرده بورژوایی و بورژوایی، به وحدت سازمانی طبقه کارگر سر و سامان داده و نفس وجود و فعالیتش شرط ضروری برای پایان دادن به پراکندگی است و نه برعکس. حزب عامل آگاه و پرچمدار مبارزه با پراکندگی است و بهمین جهت نمی تواند تسلیم شرایط پراکندگی بوده و به این شرایط تشتت ایدئولوژیک، سیاسی و سازمانی تن در دهد. حزب باید به مثابه عامل آگاه، آگاهانه به مبارزه با این روحیه تشتت خرده بورژوائی و پراکنده طلبی بپاخیزد و مُهر خویش را به رفع پراکندگی و صدمات ناشی از آن در پس از بروز رویزوینیسم در جنبش کمونیستی ایران بزند.   
 
این است که دو تشکل فوق با احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت جنبش کمونیستی و کارگری ایران، بر اساس سه اصل ایدئولوژیک، سیاسی و سازمانی کمونیستی و بطور مشخص بر مبنای خط مشی، برنامه و اساسنامه حزب کار ایران(توفان) به وحدت سازمانی نایل آمدند و همه کسانی را که دل در گرو رهائی پرولتاریا دارند، فرا می خوانند به تردید خویش غلبه کرده و در این راه مشترک با احساس مسئولیت کمونیستی همراه با تجارب غنی مبارزاتی خود با ما همراه شوند.
 
زنده باد مارکسیسم لنینیسم
زنده باد آزادی، استقلال، دموکراسی، و سوسیالیسم
 
"حزب کار ایران(توفان)"
 و "تشکل مارکسیستی لنینیستی توفان و راه آینده"
 
به تاریخ 11 اردیبهشت 1393
مطابق اول ماه مه 2014
*****
بر گرفته از توفان شماره   170 اردیبهشت ماه 1393 مه سال 2014،  ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

نقض مستمر و تروریستی حقوق بین اللمل توسط امپریالیست آمریکا به بهانه مبارزه با "تروریسم"
 
انتخاب آقای حمید ابوطالبی از جانب دولت ایران به منزله نماینده ایران در سازمان ملل متحد، مورد بروز بحران میان ایران و دولت ایالات متحده آمریکا و نارضائی و هراس بسیاری از ممالک جهان شد.
آقای حمید ابوطالبی یکی از دانشجویان پیرو خط امام بود که در بدو انقلاب پس از تسخیر سفارت آمریکا در سال ۱۹۷۹،  ۵۲ آمریکایی را به مدت ۴۴۴ روز در گروگان نگاه داشت. دولت آمریکا آقای حمید ابوطالبی را که در گروگان گیری اعضاء سفارت آمریکا در ایران دست داشته است تروریست می داند. مطبوعات گزارش دادند که: مجلس نمایندگان آمریکا روز پنجشنبه به اتفاق آرا طرح قانونی ممنوعیت ورود نماینده جدید جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل را به آمریکا تصویب کرد. سه روز پیش تر،  ممنوعیت ورود حمید ابوطالبی به آمریکا در سنای این کشور به تصویب رسیده بود.
به موجب این قانون که برای اجرایی شدن به امضای رئیس جمهور آمریکا اقای اوباما نیاز دارد، کسانی که به عنوان نماینده کشورها در سازمان ملل تعیین می شوند در صورتی که در عملیات گروگان گیری علیه آمریکا شرکت داشته باشند از ورود به خاک آمریکا منع می شوند.
در توجیه این اقدام آمریکا، دویچه وله مربوط به خبرگزاری آلمان، اعلام کرد که: به نوشته روزنامه بریتانیایی تلگراف حمید ابوطالبی، نماینده ایران در سازمان ملل، سال ۱۹۹۳ به هنگام تصدی سفارت ایران در ایتالیا در ماجرای قتل یکی از مخالفان جمهوری اسلامی به نام محمدحسین نقدی نیز "نقشی کلیدی" داشته است.
سایت روزنامه بریتانیایی "تلگراف" در این باره می‌نویسد: "اسناد دادگاه از جمله رونوشت گفتگوهایی که پلیس ایتالیا در خلال تحقیقات خود درباره مرگ محمدحسین نقدی انجام داده است، اتهام وارده به ابوطالبی را اثبات می‌کنند."
در اینکه آقای حمید ابوطالبی می تواند تروریست باشد، جای تردید باقی نیست. کل رژیم جمهوری اسلامی بر اساس سرکوب و ترور بنا شده است و آقای ابوطالبی تنها پیچی از کل این ماشین است. مگر احمدی نژاد تروریست نیست و نبود؟ مگر روحانی و رفسنجانی تروریست نبوده و نیستند؟ وقتی کنگره آمریکا حمید ابوطالبی را تروریست می خواند، عملا سایر تروریستهای حاکم در قدرت، در ایران را تبرئه می کند. اعلام این نظر به نوعی حتی آب تطهیر ریختن بر سر جنایتهای جمهوری اسلامی است.
ولی ساده انگاری است اگر ارزیابی خویش را در همین حد محدود نگهداریم و متوجه نشویم که حمله به جمهوری اسلامی که مورد نفرت عمومی است، در واقع ابزاری شده است تا جنایتهای بزرگ دیگری را که امپریالیست آمریکا در دنیا انجام داده و یا در شرف انجام آن در آینده نزدیک است، توجیه شود و یا بر آن سرپوش گذارده گردد.
درباره حقانیت و قانونی بودن اقدام آمریکا برای استنکاف از اجازه ورود به حمید ابوطالبی به نیویورک، باید گفت که این تصمیم آمریکا در تضاد روشن با تعهدات بین‌المللی این کشور قرار دارد. آمریکا به عنوان میزبان سازمان ملل باید به تعهدات بین‌المللی خویش پایبند باشد و حق ندارد حساب نمایندگان کشورهای عضو سازمان ملل را با حساب دیپلمات‌های خارجی که قصد ورود به ایالات متحده آمریکا را دارند یک کیسه کند. آمریکا می تواند در مورد اعضاء کادر دیپلماتیکی که برای سفارت ایران در آمریکا در نظر گرفته می شوند، شرط و شروط قایل شود و آنها را عنصر نامطلوب دانسته، استوار نامه آنها را نپذیرد، ولی حق ندارد به بهانه "تروریست" خواندن و یا تروریست بودن نماینده رسمی یک کشور صرفنظر از اینکه چگونه حکومتی در این کشور بر مسند قدرت است از ورود نماینده رسمی آن کشور به مجمع عمومی سازمان ملل متحد که مرجعی بالاتر از کنگره آمریکا است ممانعت کند و حق ندارد به علت تعهداتش که شرط استقرار سازمان ملل متحد در نیویورک است اجازه ورود و یا خروج صادر کند و در تصمیمات مجمع عمومی با ایجاد یک اکثریت مصنوعی و مکانیکی مورد توافق آمریکا با گزینش ممالک خودی، اعمال نفوذ نماید. امپریالیسم آمریکا با این کارش در حقیقت سرنوشت مجمع عمومی سازمان ملل و ترکیب آراء آن را در دست خود گرفته و می تواند به این سازمان با تهدید و فشار کنگره ملی خود، امر و نهی کند. آمریکا در واقع مصوبات کنگره خود را به همه جهان تسری می دهد و می گوید همه ممالک دنیا باید تابع تصمیمات آمریکا باشند. آمریکا می گوید که تعهدات بین المللی آمریکا فاقد ارزش بوده و اعتبار آنها وابسته به ترکیب کنگره آمریکا در هر چند سال یکبار و یا به خلق و خوی ریاست جمهوری آمریکا بر اساس مصالح سیاسی روز آنها بستگی دارد.
تصمیم دولت آمریکا غیر قانونی و ضد تعهدات بین المللی است و نتایج ناگواری برای صلح جهان، تفاهم بین المللی و سرنوشت سازمان ملل متحد در آینده دارد. روزی که آمریکا از ورود نماینده چین و روسیه به بهانه تروریست بودن به نیویورک جلوگیری کند، دیر نخواهد بود. دولت آمریکا حق ندارد جلوی نماینده منتصب ممالک برای شرکت در نشستهای سازمان را بگیرد. در این صورت سنگ بر روی سنگ باقی نخواهد مانند. این بدان مفهوم است که آمریکا با زدن یک اتهام تروریست بدرستی و یا بدروغ می تواند از اِعمال حقوق سایر کشورها جلوگیری کند و ترکیب مجمع عمومی سازمان ملل را با رنگ آمریکائی مزین گرداند. باید پرسید مگر نتانیاهو و مناحم بگین تروریست نبودند و نیستند؟ مگر رژیم سوهارتو در اندونزی و یا پینوشه در شیلی و یا رژیم کودتائی نازی ها در اوکرائین تروریستی نیستند که حتی در کشتار مردم غیر نظامی در میدان "مایدان" دخالت داشته اند؟ مگر رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی تروریستی نبود؟ آمریکا خودش بزرگترین تروریست جهانی است و از همه این رژیمهای تروریستی دفاع کرده است. سازمان ملل به جای حمایت از پاتریس لومومبای آزادیخواه از موسی چومبه جنایتکار دفاع کرد و وی را به عنوان نماینده مردم کنگو به مجمع عمومی سازمان ملل راه داد. اگر قرار باشد حقوق و تعهدات جهانی را وابسته به ماهیت رژیمهای حاکم بنمائیم و تفسیر آنرا نیر بدست کنگره آمریکا و یا روح مک کارتیسم در آمریکا بسپاریم، آنوقت باید آلبرت اینشتین، برتولد برشت، همفری بوگارت، چارلی چاپلین، هوارد فاوست و.. را به زندان بیاندازیم و سگهای نازی را در خیابانها رها گردانیم. امپریالیست آمریکا در صدد آن است که قوانین آمریکائی را در همه جهان با زور به کرسی بنشاند و متاسفانه اپوزیسیون ایران نیز یا به علت خود فروختگی و یا به علت جهالت بر این تعدی و زورگوئی مهر تائید می زند. کسانی که با محاصره غیر قانونی ایران از طرف کنگره آمریکا و تصمیمات اتحادیه اروپا که همه آنها غیر قانونی هستند موافقت کردند و آنرا مورد تائید قرار دادند، همه آنها که دستورات و اوامر کنگره آمریکا را بالاتر از تعهدات جهانی می دانند و برای آمریکا حق ویژه قایلند و به وی نقش آقا بالا سر و پلیس و دادستان جهانی می دهند، حال باید بر این تصمیم جدید وغیر قانونی آمریکا نیز صحه بگذارند و قانون جنگل را بر جهان حاکم گردانند. تمام تروریستهای تبهکار و بیرحم جهانی جنایات جمهوری اسلامی را بهانه کرده اند تا جنایاتی بمراتب فجیع تر با دامنه وسیع تر و نتایج دهشتناکتر در آینده به بشریت تحمیل کنند. امپریالیسم و صهیونیسم همین روش را در مورد سفر احمدی نژاد به نیویورک بکار گرفتند و می خواستند زیر نقاب حمایت از "حقوق بشر" مانع ورود وی به سازمان ملل متحد شوند، آنها بیکباره مدعی شدند که احمدی نژاد جزءِ دانشجویان پیرو خط امام بوده و تصویری از وی را نیز در مطبوعات آمریکا منتشر کردند که بعدا آنرا به سکوت برگذار کردند. این سیاست در گذشته البته با شکست روبرو شد. ولی آنها اکنون خود را در شرایط می بینند که با قلدری، همه نظریات خویش را به جهان و سازمان ملل تحمیل کنند. اگر آمریکا موفق شود جلوی ورود حمید ابوطالبی مامور جمهوری اسلامی را، با هر ماهیتی که هست، به مقر سازمان ملل متحد در نیویورک با نقض تعهدات بین المللی بگیرد و مورد اعتراض کسی قرار نگیرد، آنوقت دیر نخواهد بود تا از ورود سایر نمایندگان دول مخالف با آمریکا نیز با یک برچسب ساختگی "تروریست" ممانعت به عمل آورد. این اقدام یک عمل جنگ طلبانه، غیر دموکراتیک، انحصارطلبانه و گویای استقرار دیکتاتوری و استبداد امپریالیستی در جهان خواهد بود. این اقدام تهدید کشورها، تحت فشار قرار دادن آنها، ایجاد تزلزل و آشوب در جهان و بر هم زدن ثبات جهانی و مسلط کردن رعب بر جهان است. مسئله ابوطالبی فرع بر آن نیات شومی است که امپریالیسم از نظر راهبردی در پیش دارد. حزب کار ایران(توفان) به این مسئله از جنبه راهبردی و نتایج فاجعه آور آن برای جهان و از جمله ایران برخورد می کند و نه از جنبه تنگ نظرانه تسویه حساب سیاسی در این زمینه با رژیم جمهوری اسلامی. رژیم جمهوری اسلامی که یک رژیم تروریستی است به حد کافی نقطه ضعف دارد که بتواند مستقلا مورد افشاء قرار گیرد، و نیازی به آن نباشد تا کسی برای افشاء این رژیم در پارکابی امپریالیسم آمریکا حرکت کند و کل را در پای جز قربانی نماید. آن بخش از اپوزیسیون جاهل ایران که در هنگام ورود احمدی نژاد به نیویورک در سالهای قبل به جای افشاء جنایات رژیم جمهوری اسلامی و ارائه هشیاری با مرز کشیدن روشن با امپریالیسم و بویژه صهیونیسم از آمریکا درخواست می کرد، احمدی نژاد را به مقر سازمان ملل متحد راه ندهد، و یا ایران را بر اساس خواست امپریالیستها از مجامع عمومی جهانی به صورت غیر قانونی اخراج کند، دارد هم اکنون از طریق وضعیت ابوطالبی به آرزوی خود می رسد. امپریالیست آمریکا این اپوزیسیون خودفروخته و یا جاهل را از همان روز نخست برای چنین روزهائی تقویت می کرد تا در صورت تجاوز به ایران در کنار آمریکا قرار داشته باشد. حزب ما همیشه از اصول دفاع کرده و این بار نیز اقدام امپریالیست آمریکا را محکوم می کند. سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی وظیفه مردم ایران است و نه دول استعماری و از طریق انقلابات مخملی با همکاری مشتی ایرانی خودفروخته.
*****
بر گرفته از توفان شماره   170 اردیبهشت ماه 1393 مه سال 2014،  ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

دخالت امپریالیستهای غرب در امور داخلی اوکراین عامل بی ثباتی در اروپاست
 
رویدادهای اوکراین هنوز داغ است و برای تجربه اندوزی بسیار با ارزش خواهد بود.
در میان اپوزیسیون ایران که به سبک ژورنالیستیِ اظهار نظر ، برای فرار ازموضعگیری مارکسیستی لنینیستی خو  گرفته است، رویدادهای اوکراین همان بازگوئی تبلیغاتی است که به ویژه ماشین عظیم تبلیغاتی غرب راه انداخته است. در این اظهار نظرات "علمی"، وابسته به اینکه سخنگویان این اپوزیسیون از کدام گوشه بیایند، یک کمی چاشنی "مارکسیسم ناب" نیز با ترشی ضد روسی و "حقوق بشر" آمریکا-اروپائی و سرانجام اظهار فضل "تاریخی" آمیخته شده است. برای اپوزیسیون دست راستی ایران، نمایندگان مافیای در خارج از قدرت، نظیر زندانی تبهکارِ فراری، خانم یولیا تیموشنکو(Julija Timoschenk)، مامور آلمانها آقای ویتالی کلیچکو(klitschko vitali) و دارو دسته های بزن بهادر نازی، نمایندگان دموکراسی و مباشران آزادی و صدای اپوزیسیون ناراضی از فساد الیگارشی اوکرائین هستند. بزعم آنها ولادیمیر یانوکوویچ(Wiktor Janukowitsch) فاسد و مستبد بوده و خانم مستبد و تبهکاری نظیر تیموشنکو دموکرات و پرچمدار مبارزه با فساد است. این تصویری است که غرب غارتگر برای انداختن یوغ اسارت بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به گردن مردم اوکراین ترسیم می کند.
 
سبک ژورنالیستی نگارش، در واقع تنها بیان رویدادها و بازگوئی موضعگیریهای علنی دو طرف دعوا و باقی ماندن در سطح برای پخش خبر است. در این سبک به عمق رویدادها نمی روند و رهنمودی هم برای جنبش کمونیستی و نیروهای مترقی ندارند. در این سبک ژورنالیستی که موذیانه با "بی طرفی" نوشته می شود، به اصل مهم نه سیخ بسوزد و نه کباب توجه کافی مبذول می شود تا "واقعبینی" تحلیگران مورد تردید قرار نگیرد و بازارشان گرم باشد.
اینکه روسیه امپریالیستی می خواهد به دوران اقتدار قبلی خویش برگردد و یا اینکه اروپا و آمریکا در اوکراین منافع دارند، "غیب گوئی" نیست، تکرار خسته کننده مکررات است. ایران هم در این میان منافع دارد. عربستان سعودی و قطر هم منافع دارند. یک مقاله را می شود با این پرگوئی های بی محتوی، برای آنکه چیزی نگفت پر کرد.
پرسش نخست این است که آیا ما در کشور اوکرائین با یک جنبش مردمی روبرو بوده ایم؟ آیا آقای کلیچکو و خانم تیموشنکو و نازی های شریک در قدرت مبارزان ضد فساد و ضد الیگارشی هستند؟ آیا این تبلیغات امپریالیستهای غربی از تصویری که داده می شود، حقیقت دارد؟  
بنظر حزب ما هرگز چنین نیست.
پس از فروپاشی شوروی و تلاشی این کشور و پراکنده شدن اقمار وی، امپریالیستهای غربی کوسه وار برای بلعیدن خون مردم این ممالک هجوم آوردند تا نیروی کار ارزان دست یافته، بازارهای فروش و مواد اولیه و ثروتهای این ممالک را به چنگ آورده و این سرزمین ها را به سکوی پرشی برای رقابت و ادامه توسعه دامنه مناطق نفوذ اقتصادی و نظامی و سیاسی و فرهنگی خویش به سمت شرق و دستیابی به تمام سرزمین بزرگ روسیه  ی زخم خورده و تهدید راهبردی رقیبشان چین امپریالیستی، در آتیه تبدیل کنند. ارمغان "دموکراسی و آزادی و مبارزه با فساد" ریاکاری امپریالیستی و از دروغهای روشن آنهاست. کسانی که فریب این تبلیغات را می خورند، نه فقط ساده لوحان سیاسی هستند که ایجاد طبقات غارتگر جدید را به حساب دموکراسی و آزادی می گذارند، بلکه برای رهبری سیاسی جامعه ایران نیز خطرناک اند.
امپریالیستهای غرب، گرجستان را بلعیدند، آذربایجان را به زیر سلطه خود درآوردند، ممالک بالتیک را به پایگاه نظامی و تبلیغاتی غرب بدل کردند و حتی نازی های فراری به آمریکا را در بخشی از آنها بر سر کار آوردند. مبارزه تحریک آمیز ضد روسی آنها در قالب موذیانه مبارزه با کمونیسم، چون سایه مخوفی بر این ممالک سایه افکنده است. آنها روسیه رویزیونیستی را مساوی شوروی سوسیالیستی دوران کبیر لنین و استالین قرار دادند تا خشک و تر را با هم بسوزانند. در حقیقت این ممالک نیمه مستعمره، اربابان جدیدی یافتند که تتمه امکانات رفاهی را نیز با نام نئولیبرالیسم از آنها گرفتند. در همه این ممالک مافیای قدیم بورژوازی نوخاسته شوروی، به مافیای کراواتی نوین بدل شد و استبداد بروکراتیک گذشته با رنگ و جلای جدید ادامه پیدا کرد. برای نمونه، در اوکراین هیچوقت یک رژیم دموکرات بر سر کار نبود. چه رژیم خانم یولیا تیموشنکو که تبهکاری تحت پیگرد پلیس است و چه آقای ولادیمیر یانوکوویچ، هیچکدام انقلابی و دموکرات نبودند. آن رجاله هائی که تجمع میدان "مایدان" را با یاری تدارکاتی و عظیم مالی امپریالیستهای غرب رهبری می کردند و با دوربینهای تبلیغاتی غرب بزرگنمائی می شدند، نماینده مردم اوکرائین نبودند که گویا مخالف حکومت استبدادی و استقرار حکومت دموکراتیک هستند. مگر در اوکرائینِ بعد از کودتای اخیر توسط نازی ها، حکومت ملی و دموکراتیک بر سر کار آمده است که باید مورد تائید قرار بگیرد؟ این رجاله ها که می خواستند از نارضائی مردم در اوکرائین استفاده کنند، پس از دست اندازی به اهرمهای قدرت، ماهیت فاشیستی و ضد بشری خویش را به بهترین وجهی در همین مدت کوتاه نشان داده اند. این عده حتی نمی توانند نمایندگان واقعی ناراضیان صمیمی باشند.
آقای یانوکوویچ که در رقابت با خانم تیموشنکو، نماینده انقلاب مخملی آمریکائی، یک بار بازنده شده بود، در یک انتخابات دموکراتیک به همان مفهوم تیموشنکوئی آن، در زمانی که هنوز خانم یولیا تیموشنکو بر سر کار بود و این انتخابات را برگزار کرده بود، با اکثریت آراء مردم اوکرائین انتخاب شد. آقای یانوکوویچ خوب یا بد، دموکرات یا مستبد، مافیا یا حاتم طائی، به اشتباه و یا بدرستی، نماینده منتخب اکثریت مردم اوکراین بود و هست. کسانی که در میدان "مایدان" تجمع کرده بودند، نمایندگان دموکراسی و مبارزان ضد مفاسد اجتماعی، هوادارن آزادی بیان و قلم، رفع سانسور و تامین حقوق بشر نبودند و نیستند، زیرا به عنوان اقلیتی مستبد و بازنده ای جِر زن در انتخابات، حاضر نیستند به رای اکثریت مردم اوکرائین گردن بنهند، تصمیمات پارلمان اوکرائین را که منتخب مردم اوکراین است، بپذیرند، آنها می خواستند آنچه را که در یک انتخابات دموکراتیک از دست داده اند، با زور تبلیغاتی و مالی امپریالیستهای غرب به کف آورند. وگرنه چه معنا دارد که عده ای با همه امکانات مالی و غذائی و داروئی و پوشاکی و بهداشتی، آنهم بدون مجوز قانونی، در طی ماهها، نمایشات اعتراضی خودسرانه و طولانی راه بیاندازند و آشوب و بی ثباتی ایجاد کنند و ساختمانهای دولتی را اشغال نموده و حتی در موقعی که دولت آقای یانوکوویچ خواستهای آنها را می پذیرد، خیابانها را ترک نکنند و به خانه های خود نروند و خواستهای جدید مطرح کنند و آنرا تا حد کسب قدرت سیاسی ارتقاء دهند و نامش را به جای کودتا و تهدید و ارعاب، پیروزی دموکراسی جا بزنند؟ و گرنه چه معنا دارد که آنها تک تیرانداز بسیج کنند و برای ایجاد بلوا و آشوب و تزلزل عمومی، مردم عادی را بکشند، تا آنچه را که در اثر تحریکات بدون خونریزی کسب نکرده اند، با جاری ساختن خون و تحریک اعصاب عمومی بدست آورند. رویدادهای اوکراین پیروزی مردم اوکراین نبود، کودتای امپریالیسم غرب بود تا از اوکرائین برای منافع راهبردی خویش استفاده کند. اوکراین انبار غله اروپاست. ابر شرکتهای شل و شورون می خواهند برای استخراج 20 میلیارد متر مکعب گاز از لایه های عمیق سنگیِ نفت در زیرِ زمینهایِ مزروعی اوکرائین، در آنجا فعال شوند تا گاز اروپا را با نابودی محیط زیست در اوکراین، با شیوه استخراج آمریکائی تامین کنند و تا به امروز 350 میلیون دلار در این عرصه سرمایه گذاری کرده اند. امپریالیستهای غرب می خواهند شیره جان مردم اوکراین را بمکند، تا آنها برای تامین ادامه بقاء و حفظ اقتصاد خویش وامدار بانک جهانی و صندوق بین المللی پول گردند و به سازمان تجارت جهانی پیوسته و سیاست اقتصادی نئولیبرالی را که در جهان فاجعه آفریده است در اوکرائین پیاده کنند. دولت نازی ها که با یک کودتا بر سر کار آمده است، ادعا می کند که کشور ما ورشکسته است و به 35 میلیارد دلار در طی دو سال آینده برای نجات اقتصاد نیاز دارد. ایجاد هراس و ترسِ از مرگ بر جامعه اوکراین حاکم می شود تا دولت جدید همانطور که اعلام کرده است، تمام خواستهای صندوق بین المللی پول را به بهانه نجات اقتصاد برآورده سازد. ولی این خواستها به معنای افزایش قیمت کالاها، پائین نگهداشتن سطح دستمزد کارگران، حذف خدمات رایگان و یا اساسا خدمات دولتی، افزایش بهای برق، گاز، آب و... می باشد تا برای سرمایه گذاری های خارجی بازار اوکراین به بازای سود آور بدل شود. صندوق بین المللی پول که تا دیروز حاضر نبود به دولت قانونی وقت اوکرائین کمک مالی کند، در 28 ماه مارس 2014 اعلام کرد که حاضر است برای ممانعت از ورشکستگی اوکراین 18 میلیارد دلار وام به حکومت فاشیستی کودتا که نه دموکرات است و نه منتخب مردم و نه مداقع حقوق بشر بپردازد. این وام البته چیزی جز وام اسارت آور نیست. فشار اروپا برای امضای قرار داد همکاری با اتحادیه اروپا به دولت یانوکوویچ، که زیر بار آن نرفت، برای تحقق سیاست اقتصادی نئو لیبرالی در اوکراین بود. حکومت جدید دست راستی فورا این قرارداد استعماری را برای فروش اوکراین امضاء کرد و نمی شود با زور دروغ و تبلیغات آنرا خواست مردم اوکرائین جا زد. همین کار را دارد دولت روحانی با مردم ایران می کند. دولت منتخب یانوکوویچ ترجیح می داد که به اتحادیه گمرکی روسیه بپیوندد که از جمله روسیه سفید، ارمنستان، قزاقستان عضو آن هستند. طبیعی است که این امر نیز منجر به افزایش نفوذ روسیه و هدایت سیاستهای اوکراین شده و استقلال آنرا تهدید خواهد کرد. ولی پیوستن به قرارداد همکاری با اتحادیه اروپا یعنی نابودی همه صنایع سنگین اوکرائین که در شرق این کشور مستقر است. یعنی مداخله آشکار در امور داخلی اوکراین، یعنی پیشروی ناتو تا مرز روسیه، یعنی تقویت نازیسم در اروپا، یعنی افزایش خطر جنگ و ادامه سیاست نقض حاکمیت کشورها در سراسر جهان، یعنی یوگسلاویزه کردن جهان.
در زمانی که آشوبگران به نام مردم اوکرائین با نقض همه مقررات و قوانین اوکراین در "مایدان" گرد آمده بودند، آلمانها قهرمان سنگین وزن و سبک مغز بکس جهان، آقای ویتالی کلیچکو را که دست پروده بنیاد استعماری "کنراد آدنائر" است، مورد حمایت قرار داده تا نخست وزیر دست نشانده اوکراین شود؟؟!! اکنون نامی هم از این دست نشانده سنگین وزن، بی شخصیت، بی اهمیت و بی سواد مطرح نیست. انسان بی اختیار یاد این شعر می افتد:
از روئیدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس، کس نمی گردد به این بالا نشستنها.
آنها در امور داخلی اوکرائین به مداخله آشکار پرداخته و مقامات رسمی شان در "مایدان" ظاهر شده و سخنرانی های تحریک آمیز می کردند که حتی خودشان حاضر نیستند به بروز یک نمونه مشابه آن، در کشور آلمان و یا جای دیگر در اروپا، اجازه تکرار دهند. آقای وستر وله(Westerwelle) وزیر امور خارجه آلمان در 5 دسامبر سال 2013 راهی اوکرائین شد و قبل از ملاقات با مقامات رسمی اوکرائین، در همراهی با عوامل آلمان در اوکراین، از فرودگاه عازم میدان "مایدان" گردید و در آنجا اعلام کرد: "ما به حضور اوکراین در اتحادیه اروپا خوش آمد می گوئیم". وی بعد از آن سنگ تمام گذارد و اضافه نمود: "ما در اوکرائین جانب هیچ حزبی نیستیم ما جانب ارزشهای اروپائی هستیم". ظاهرا برگزاری انتخابات آزاد و انتخاب دموکراتیک آقای یانوکوویچ یک ارزش اروپائی محسوب نمی شد. روسها طبیعتا نسبت به این دخالت آشکار در امور داخلی اوکرائین که جهت آشکار ضد روسی داشت، برآشفته شده و اعتراض کردند و آقای وستروله برای محکم کاری در پاسخ به اعتراض روسها اعلام کرد: "وقتی ما اروپائیها، با اروپائیهای دیگر نظیر اوکرائینی ها صحبت می کنیم، دخالت در امور داخلی نیست، بلکه از بدیهیات است". این اظهارات فاشیستی که حتی روسها را خارج از اروپا قرار می دهد و بوی هیتلریسم از آن به مشام می رسد، در وقاحت بی نظیر است و تنها بوی زبان زور را به مشام می رساند. آقای مک کین نامزد سابق ریاست جمهوری امریکا، از آمریکا با هواپیمای اختصاصی راه می افتد و چند هزار کیلومتر آنطرفتر با نقض حق حاکمیت ملی اوکراین، در میدان "مایدان" ظاهر می شود و در سخنرانی خود به صورت توهین آمیز، با پخش شیرینی میان حضارِ در "مایدان"، آنها را ترغیب به کسب قدرت سیاسی می کند.
دولت آقای یانوکوویچ حتی حاضر شد برای ممانعت از تجزیه اوکراین، برای رفع تشنج به عقب نشینی های خفت آوری که در  توافقنامه ای میان اپوزیسیون و دولت و تائید حضوری وزرای خارجه آلمان، فرانسه و لهستان و موافقت تلفنی وزیر خارجه روسیه، تدوین شده بود، تن در دهد. به موجب آن آقای یانوکوویچ آماده بود، انتخابات را به جلو بیاندازد، دولتی انتقالی بوجود آورد و در قانون اساسی اصلاحاتی مورد توافق اپوزیسیون به عمل آورد. این توافقنامه حتی مورد تحسین رسمی دول آلمان، فرانسه و لهستان قرار گرفت. طبیعی است که آقای یانوکوویچ می دانست که برنده انتخاباتِ آزادِ بعدی، خودِ اقای یانوکوویچ است و اپوزیسیون آلمانی-آمریکائی بختی ندارد. این حقیقت بر نماینده امپریالیستهای غرب نیز روشن بود. آنها بهیچوجه نمی توانستند به یک انتخابات آزاد تن در دهند، زیرا مردم اوکرائین که ماهیت سردمداران "مایدان" را شناخته بودند و مداخله امپریالیستها در امور داخلی کشورشان را می دیدند و بوی تعفن نازیسم را استشاق می کردند، حاضر نبودند خانم تیموشنکوی تبهکار و دست نشانده آلمانها را بر سر کار آورند. در این میان آمریکائی ها که با شعار "اروپا را بگائید"(fuck the EU) به میدان آمدند، زیر پای بکسور "مستقل، دموکرات" آلمانی را روبیدند و وی را مانند قابدستمال به زباله دان تاریخ افکندند و نامزدهای مورد علاقه خویش را با یاری نازی ها و تقویت آنها بر سر کار آوردند. کودتای اوکراین در حقیقت بدست آمریکائی ها و رو دست زدن به اتحایه اروپا  انجام شد و بویژه آلمانها را در مقابل روسها در موقعیت اقتصادی و سیاسی بسیاری بحرانی و خطرناکی قرار داد. آقای آرسنی یاتسنیوک(Arseniy Yatsenyuk) نخست وزیر کودتائی اوکرائین در حقیقت مرد مورد علاقه آمریکاست و باید سیاست نئولیبرالیسم آمریکائی ها را به بهترین وجه در اوکراین پیاده کند. روشن است که این آقای نخست وزیر قانونی نیست. مغایر قانون اساسی اوکرائین بر سر کار آمده است. از نظر قانون اساسی اوکرائین، خوب یا بد، هنوز آقای یانوکوویچ نخست وزیر رسمی و قانونی است. مضحک است که همین دشمنان قانون اساسی که در اوکرائین بر سر کار آمده اند و مورد تائید امپریالیستهای "دموکرات" هستند، جدائی شبه جزیره کریمه از اوکراین و پیوستن آن به روسیه را، ضد قانون اساسی اوکراین اعلام می کنند. البته این درست است که در قانون اساسی اوکرائین مبنای جدائی، تنها با رای همه مردم اوکرائین رسمیت دارد و هر منطقه و یا بخش از اوکراین نمی تواند و مجاز نیست با مراجعه به آراء مردمِ همان منطقه اعلام جدائی کند. ولی استناد به قانون اساسی زمانی مجاز است که این قانون در تمامیت خود مورد احترام و پذیرش همه مردم اوکراین باشد. نمی شود قانون اساسی را خودسرانه تغییرداد و یا تفسیر کرد. اگر قانون اساسی ملاک قضاوت است، نخست وزیر قانونی اوکرائین نامش یانوکوویچ است که در یک انتخابات دموکراتیک توسط مردم اوکرائین انتخاب شده است و هرگز نیز از مقام خود خلع نشده و استعفاء نیز نداده است. قانون اساسی اوکرائین حق اقلیت ملت روس را در استفاده از زبان رسمی روسی برسمیت شناخته است و نمی شود نازی ها یکشبه همه مواد قانون اساسی اوکرائین را لگدمال کنند و فقط موادی را به رسمیت بشناسند که می توان بر اساس شرایط روز آنرا به نفع خود مورد تفسیر قرار داد. قانون اساسی که یکبار به زیر پا برود، بدعتی را بنا می کند که همیشه مورد تعرض و تعدی قرار گیرد. رطب خوردگان منع رطب چون کنند.
پس محکوم کردن تصمیم جدائی مردمان شبه جزیره کریمه و یا حتی سایر مناطق اوکراین از نظر حقوقی، فقط یک ریاکاری صرف است. قانون اساسی اوکراین که باید مورد احترام مردم اوکرائین و همه همسایگان اوکراین باشد، میثاقی است میان همه مردم اوکراین که باید مورد احترام همه آنها در تمامیت خود باشد. قانون اساسی را نمی شود گزینشی پذیرفت. دولی که در امور داخلی اوکرائین دخالت کردند و در راسشان آلمان و آمریکا مسئول وضعیتی هستند که در اوکرائین پیدا شده است. آنها هم قانون اساسی اوکرائین را لگدمال کردند، هم به قانونِ احترام به حق حاکمیت کشورها، تف کردند و هم اعلام کردند که ناقض حقوق بین الملل و منشور ملل متحد هستند. در این میان آلمانها از همه بیشتر باخته اند. امپریالیسم گستاخ و توسعه طلب و وقیح آلمان چنان با اطمینان خاطر و خودخواهانه تاخت که سرش بر سنگ خورد و کار به جائی رسیده است که مقامات اسرائیلی به تحریفاتی که نازی های کودتاچیِ در قدرت در کیف، در تاریخ اوکراین می کنند و به تغییر محتوی کتب درسی پرداخته اند به اعتراض برخاسته اند. پیروزی نازی ها در اوکرائین حتی برای لهستانی ها و چکها نیز تولید نگرانی نموده است. رفتار نژادپرستانه آنها با مردمان روس آبستن تشنج در تمام مناطقی است که روسها در اروپا اقلیتی را در آنها تشکیل می دهند. راه در آمدن از بحران در اوکراین با زورگوئی و هَل من مبارز طلبیدن نیست. راه غلبه بر بحران احترام به قانون اساسی اوکراین، عدم دخالت در امور داخلی اوکراین از طرف قدرتهای بزرگ و بویژه اروپا و آمریکا و احترام به تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی مردم اوکرائین است. بحرانی که امروز در اوکراین بوجود آمده ریشه در توسعه نفوذ امپریالیسم غرب در جای پای ابرقدرت شوروی سابق دارد. آنها در پی محاصره روسیه از نظر نظامی و توسعه دامنه نفوذ پیمان تجاوزکارانه ناتو هستند و می خواهند با فشار اقتصادی و نظامی به منابع عظیم ثروت دست نخورده سرزمین روسیه و محاصره چین دست پیدا کنند. امپریالیسم روس نیز به این سادگی به زیر بار خطری که در آستانه مسکو قرار دارد نمی رود و با اتحادیه گمرکی خود در مقابل قرارداد مناطق آزاد تجاری غرب و سازمان تجارت جهانی ایستادگی می کند. امپریالیسم غرب در شرایط امروز جهانی امپریالیسم مهاجم و خطرناک برای تهدید صلح در جهان است. کمونیستها در شرایط کنونی نمی توانند نسبت به این خطر بالفعل تحت این عنوان که "همه امپریالیستند" بی تفاوت بمانند. کمونیستها باید در این شرایط خطرناک جهانی از حق حاکمیت کشورها، از تمامیت ارضی آنها، از عدم مداخله در امور داخلی کشورها که به بهانه های گوناگون صورت می پذیرد، دفاع کنند. کمونیستها باید ریاکاری امپریالیستها در دفاع از "حقوق دموکراتیک"، "انتخابات آزاد"، "مبارزه با فساد"، "تحقق حقوق بشر"، "آزادی بیان و قلم"، "آزادی تویتر و فیس بوک و شبکه مجازی" و... افشاء کنند و نشان دهند که حقوق دموکراتیک به مثابه مفاهیم اجتماعی طبقاتی اند و امپریالیستها گزینشی از آن برای نیات شوم خود استفاده می کنند. کمونیستها در شرایط کنونی باید از صلح جهانی و تقبیح جنگ حمایت کنند. حفظ صلح و رفع خطر جنگ به نفع خلقها و طبقه کارگر در جهان است.
در غیر این صورت امپریالیستها تبرئه می شوند، ریاکاری تبلیغاتی آنها برملا نمی شود و تجزیه اوکراین آغاز تجزیه سایر ممالک و افزایش خطر جنگ و فلاکت برای بشریت خواهد بود. کمونیستها واقعی در اوکراین باید برای تحقق این خواستها مبارزه کنند و مردم را بسیج نمایند. اوکراین برای مبارزه با هیتلر به استالین نیاز دارد.
 
حزب کارایران(توفان)
سه شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۳
www.toufan.org
سفری به کره شمالی(6)
 
در دفاتر سیاسی و امنیتی آمریکا سناریوهای گوناگونی برای نابودی کره شمالی نگارش یافته. تدارکات نظامی از یک سو، تدارکات تبلیغاتی از سوی دیگر در جریان است. به مغز مردم آمریکا، اروپا و کره جنوبی و ژاپن با میخ پولادین می کوبند که رهبران کره شمالی عقل باخته، می خواهند دنیایی را که "معقولین" هدایت می کنند به پرتگاه جنگ بکشانند و ویران سازند. اندوه فراوان از آنجا که بسیاری انسانها که سودی از جنگ و کشتار و ویرانی عایدشان نیست به این دروغ ها باور دارند. به خواب غفلتشان فرو کرده اند، هنگامی که بیدار شوند خیلی دیر است.
واقعیت این است که آمریکا، با دستیاری میلیتاریسم نوخاسته ژاپن و کره جنوبی در تکاپوی بلعیدن و هضم و جذب این، یکی از آخرین شیطان هاست. می خواهند این سنگلاخی که در مسیر جنگ با رقبای نوخاسته است، از میان بردارد.
از جانب ریاست جمهوری آمریکا، برنده جایزه صلح نوبل، خبر رسید که مرکز ثقل مانورهای سیاسی و نظامی آمریکا، از اروپا به آسیا انتقال یافته است.
صد سال است که کره را دچار جنگ و تنش ساخته اند. در مرز کشور دو پاره نگاه داشته شده بیش از شصت سال است که نه صلح، بلکه آتش بس برقرار است. آتش بس هم، همانطور که به یادآوردم، یعنی سکوت موقت سلاح جنگ، اما به نوعی ادامه جنگ، دست کم تدارک برای ادامه جنگ.
کره شمالی ده ها سال است که در محاصره اقتصادی، مالی، نظامی و فنی دنیای امپریالیستی است و ما از تجربه کوبا، عراق... و ایران می دانیم که این گونه تحریم ها که امکانات زیست و خوراک و دارو و درمان و حرکت شمار فراوانی انسانهای بی گناه، زن و مرد و کوچک و بزرگ و پیر و جوان را می رباید، جنایتی نابخشودنی علیه بشریت است.
حضرات محترمی که به این جنایات دست می برند دلشان برای انسان های بی گناه نمی سوزد. اما حضراتی هستند که فریاد دفاع از حقوق بشرشان گوش همه را ناشنوا می سازد. گرگانی هستند به رخت و چوب شبانی آراسته، انسان ها را فریب می دهند.
جای شگفتی است که چگونه کره شمالی و مردم آن، هنوز روی پای خود ایستاده، مقاومت می ورزند. اکنون بازهم محاصره نظامی را گسترش داده اند. در مانور نظامی امسال تمام ساز و برگ نظامی آمریکا و کره جنوبی دست به کار بود. زیر دریایی های اتمی، هواپیماهای جنگی B-12 و B-2A که سلاح اتمی نیز حمل می کنند به کار گرفته شد. در این مانورها ژاپن، استرالیا و نیوزلاند هم شرکت کردند. بیست هزار نیروی ارتش کره جنوبی، بیست و هفت هزار نیروی نظامی آمریکا تمرین کردند که چگونه کره شمالی را به زانو در آورند و اشغال کنند.
همان گونه که در صفحات پیشین به یاد آوردم، هنگام زمامداری کیم-دائه-چونگ و رو-مو-هیوم در کره جنوبی تنش زدائی به وقوع پیوست که می توانست به حل مسالمت آمیز مساله کره و اتخاد دوپاره کشور، تحت شرایطی که مورد توافق طرفین قرار گرفته بود، بیانجامد. اما رهبران بعدی کره جنوبی این توافق را زیر پا گذاشتند، آتش بحران را دوباره برافروختند. قرار بود که وحدت کره در سال 2012 تحقق یابد. کشوری واحد با دو سیستم مجزای اقتصادی تاسیس یابد که نسل های آینده سرنوشت نهایی آن را تعیین کنند. قرار بود که مرز آهنین میان دو کشور برچیده شود. نیروهای خارجی- آمریکا- سرزمین کره را ترک گویند. بدیهی است که آمریکا نمی خواست و نمی توانست به این قرارداد تن در دهد و در هیچ جای دیگر دنیا-داوطلبانه-بدان تن در نداده است. اما این قرارداد در آمریکا هوادارانی داشت و گرنه قطعا نمی توانست مطرح گردد. گمان می رفت که کره جنوبی با بنیه اقتصادی و مالی بسیار نیرومندتر، کره شمالی را در خود حل کند، ناگهان می رفت همان گونه که آلمان شرقی، پس از نزدیکی با آلمان غربی، از درون متلاشی و واژگون شد، کره شمالی هم تاب مقاومت نیاورد. اما کره شمالی برجای ماند و فرو نپاشید.
در جریان دوره کوتاه تنش زدایی، کره شمالی حاضر شد کارخانه های تولید اتمی خود را نابود کند، مشروط به این که برای نیاز داخلی انرژی، از آمریکا نفت دریافت کند و افزون بر آن آمریکا، پس از سه ماه خاک کره جنوبی را ترک کند. کره شمالی به تعهد خود وفا کرد، در حضور ناظرین بین المللی و رسانه های خارجی به تخریب کارخانه ها همت گماشت و گام غیر منتظره  و اساسی را در جهت وحدت برداشت. و این تلاش تنش زدایی کره شمالی برای اولین بار نبود. کره شمالی در این زمینه پیوسته به تعهد خود وفا کرده است. از همان سال 1954 پیشنهادهایی در امر وحدت داده و به آن پشت پا نزده است. در حالی که دشمنانش گاه گاهی برای وقت گذرانی-تعهداتی به عهده گرفته، زیرش امضاء کرده، طرف مقابل را به گذشت هایی وا داشته، هنوز جوهر توافق نامه خشک نشده، آن را زیر پا گذاشته، لگدمالی کرده اند. اما تنها رذیلت زورمندان عهدشکنی نیست. اگر تنها همین بود از آن به آسانی می گذشتیم.
حقیقت این است که آمریکا برنامه فروپاشاندن کره شمالی و بلعیدن آن را در پیش دارد. رسانه های عمده جهانی را وادار کرده چنین وانمود کنند که در کره شمالی از "حقوق بشر" خبری نیست. نه تنها در کره شمالی، که در هر جا که با آمریکا سرسازگاری نیست، حقوق بشر نیست. حقوق بشر را یک سره برای دنیای غرب و دست بسینه ایستادگانشان آفریده اند. کره شمالی نه تنهاحقوق بشر نمی فهمد، صلح هم سرش نمی شود. رهبرانش دیوانه و کله شق هستند، دنیا را با تهدیدهای توخالی به پرتگاه جنگ می کشانند. از تهدید های غیرقانونی آمریکا و مانورهای خصمانه و کارشکنی و خرابکاری های ارباب چیزی نمی گویند.
آمریکا اما رسما اعلام کرده است که در مانورهای امسال سلاح اتمی، زیر دریایی های مسلح در آن شرکت دارند. پس چرا کره شمالی را متهم می کنند که دنیا را به پرتگاه جنگ اتمی می کشاند؟ کره شمالی پیوسته در تلاش حل مسالمت آمیز مساله دوگانگی کشور است. اما آمریکا حاضر به گفتگو در این زمینه نیست. به مغز ساده اندیشان جهان، که ماشاءﷲ، هزار ماشاءﷲ، تعدادشان اندک نیست فرو می کنند که اگر کره شمالی و سایر سرپیچان از فرمان را درب و داغون کنند صلح و صفا می آید، دنیا امن و امان خواهد شد. از وقتی بچه بودیم همین را می شنیدیم و پس از مرگمان هم چنین خواهند گفت. رقیبان را یکی پس از دیگری برانداختند و با وجود این کسی ندید دنیایمان بهتر شده باشد، سهل است، متشنج تر و خطرناک تر هم شده است.
کره شمالی با آزمون صد ساله، بیش از همه با این گرگ آشناست و مصمم است در برابرش موضع ضعف و تسلیم نگیرد. در پاسخ به مانورهای خصمانه دشمن اعلام کرده است:
-تکنیک فضائی و سفینه های فضائی را به کار اندازد و یا دوباره به کار اندازد و آن را گسترش دهد
-اگر مورد حمله قرارگیرد از مرزهایش دفاع خواهد کرد، ولو با بمب اتمی
-در عین حال خواهان همزیستی مسالمت آمیز است. عدم توسل به جنگ، تا آنجا که ممکن باشد از پرنسیپهای اوست.
-ارتش کره شمالی توده ای و دفاعی است، قصد حمله و جنگ با کشوری ندارد.
در برابر مانور خصمانه آمریکا و کره، برای اثبات قاطعیت، کلیه روابط با کره جنوبی را قطع کرد و تمام توافقات با آمریکا را ملغی ساخت و تمام تاسیسات صنعتی، از جمله نیروگاه اتمی را دوباره فعال کرد... اعلام کرد که اگر مورد حمله قرار گیرد، پایگاه های آمریکا را در ژاپن، کره جنوبی و جزایر گوام بمباران خواهد کرد.
بدین ترتیب آمریکا و گماشتگانش به شگفتی افتادند که این کشور ضعیف چگونه و با چه گستاخی مصمم است از استقلال خود دفاع کند. ... ادامه دارد
 
بر گرفته از توفان شماره   170 اردیبهشت ماه 1393 مه سال 2014،  ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی