۱۳۹۱ شهریور ۱۲, یکشنبه

ورزش و سیاست

ورزش نیز بخشی از سیاست است و بورژواها هر روز بر اساس منافع سیاسی خویش آنرا طور دیگری تعبیر و تفسیر می کنند.

آلمانها در زمان حضور دیکتاتوری آرژانتینی در آن کشور، تیم فوتبال خویش را به آرژانتین اعزام داشتند تا در سر و صدای تبلیغاتی آن، ناله شکنجه شدگان در اسارتگاههای مخفی در نزدیکی استادیوم ورزشی بوئرس آیرس بگوش کسی نرسد. 30 هزار نفر در آرژانتین در فاصله سالهای 1976- 1983 مفقود شده و به قتل رسیدند. مسابقات جهانی نمایشی فوتبال در سال 1978 که با نطق افتتاحیه ژنرال جانی و قاتل آرژانتین، ژنرال ویدلا افتتاح شد، همراه با ژست دموکراتیک و تظاهر به گشاده روئی آرایش شده بود. در آن سال تیم فوتبال پرو را خریدند، تا آرژانتین قهرمان جهان شود.

امروز اسرای آن شکنجه گاههای مخوف در نزدیکی ورزشگاه بوئرس آیرس از آن روزگار یاد می کنند که چگونه فریادهای شوق مردم را در استادیوم می شنیده اند. مستبدان آدمکش آرژانتینی که ده ها تبعه آلمانی را نیز کشته بودند، به این تبلیغات برای سرپوش گذاردن بر جنایاتشان و منحرف کردن افکار عمومی از آرژانتین مستبد و آدمکش نیاز داشتند. همه رسانه های غرب با آنها هماهنگی لازم را می کردند.

این وضعیت تا به امروز نیز ادامه دارد و خواهد داشت.

مسئولان برگذاری جشن المپیک 2012 در لندن، از صدور روادید ورود به انگلستان برای رئیس جمهور روسیه سفید خودداری کردند، با این استدلال که وی مستبد است، تو گوئی سایر حاضرین در این مراسم همه دموکراتند. آنها پای سیاست را در این جا که منافعشان برای تقویت اپوزیسیون هوادار غرب در روسیه سفید و انجام انقلاب مخملی ایجاب می کند، به میان کشیدند و به ناگهان احساسات ضد استبدادیشان گل کرد، ولی همین "حامیان دموکراسی و حقوق بشر" حاضر نیستند از دعوت مهمانان مستبد "عالیقدری" نظیر مقامات جنایتکار بحرین و عربستان سعودی و ازبکستان و آذربایجان و گرجستان و... صرفنظر کنند.

مسئولان ورزشی مسابقات جهانی فوتبال را به قطر که متحد متجاوز و دسیسه گر امپریالیستها و عربستان سعودی در منطقه است منتقل کردند. کشور قطر که یک سرزمین مصنوعی است، نه سنت فوتبال دارد و نه بازیگران مشهور و محبوبی دارد و نه شرایط طبیعی و اقلیمی جغرافیائی اش اجازه می دهد که بشود در آنجا به راحتی به انجام مسابقات فوتبال جهانی مبادرت ورزید. مسابقات باید در سالنهای سرپوشیده و با تهویه مصنوعی مطبوع انجام شود. این بذل و بخشش مسئولان ورزشی فقط محصول رشوه های کلانی نیست که آنها گرفته اند، محصول فشارهای سیاسی نیز هست که باید از قطر چهره یک کشور مستقل و قدرتمند و دموکرات در منطقه بسازد و چهره کثیف مداخله گرانه این عامل امپریالیسم در منطقه را که با مداخله گری در لیبی و سوریه و توطئه علیه جنبشهای مترقی در منطقه و خرابکاری علیه ایران نامی برای خودش آفریده، مستور دارد.

حتی مطبوعات که پس از اعلام نتیجه مسخره آراء در روزهای نخست به انتقاد برخاستند و پرداخت رشوه های کلان را بر ملا ساختند، بتدریج ماستها را کیسه کردند و زبان در قفا کشیدند زیرا که در اینجا پای ایران و منافع ارتجاع عرب و امپریالیستها مطرح است. از هم اکنون تغییر نام "خلیج فارس" به "خلیج عربی" و تجاوز به جزایر سه گانه ایران در دستور کار آنها قرار دارد. آنها سراسر قطر را با نام "خلیج عربی" پر می کنند، هتلها و نمایشات و بروشورها و متون گوناگون در این زمینه در سراسر جهان به همه زبانها منتشر می کنند. هواپیماها و بلیطها را با رنگ "عربی" مزین می گردانند تا حقوق قانونی ایران پایمال شود. این کارزار تبلیغاتی که در پیش است با دزدیدن سهم گاز ایران از منابع مشترک تامین می شود. قطر هرگز موافق نیست که وضعیت خلیج فارس به حالت عادی برگردد. تضعیف ایران و خرابکاری در امر توسعه صنایع نفت و استخراج آنها برای قطر و عربستان سعودی سرشار از سودهای هنگفت است. ضمنی بگوئیم که بخشی از اپوزیسیون خودفروخته ایران که نقاب "چپ" به چهره می زند نیز با رضایت به این تحریکات و نقض منافع دراز مدت ایران می نگرد.

در لندن مسئولان در عرصه اختلافات میان کره شمالی و کره جنوبی جانب حکومت کره جنوبی را می گیرند که محل استقرار نیروهای اشغالگر آمریکائی است. حال که آتش اختلافات تند شده است و آنها واقفند که پخش برنامه المپیک مستقیما در کره شمالی و جنوبی دریافت می شود، موقعیت را مناسب دانسته بجای به احتزاز در آوردن پرچم کره شمالی از پرچم کره جنوبی استفاده می کنند تا به مردمان این ممالک پیام خاص خود را بفرستند.

تیم کره‌شمالی پس از این بروز "اشتباه" به نشانه اعتراض زمین مسابقه را ترک کرد و تا زمانی که برگزار کنندگان یک بار دیگر چهره بازیکنان را با پرچم کره‌شمالی معرفی نکردند به زمین مسابقه بازنگشتند.

البته بعد از "رفع اشتباه" آنرا با پوزشکی که دیگر نوش داروی بعد از مرگ سهراب است و تاثیر خودش را ندارد، همراه می کنند. آیا می توان تصور کرد که وزارت امور خارجه استعمار کهن انگلستان هنوز نمی داند پرچم کره شمالی به چه شکل است؟ اگر به آرم کنونی المپیک لندن توجه کنید که با عدد 2012به صورت شکسته نوشته شده است، خواهید دید که پرچم همه کشورهای بر روی این عدد حک شده است، بجز پرچم ایران و پرچم عربستان سعودی. به این علت ساده که نه علامت خرچنگ بر روی پرچم ایران را که گویا به مفهوم "ﷲ" است می شود نصف کرد و آنرا شکاند و نه نوشته "لا اله الا الله، محمّد رسول‌الله" را بر روی پرچم عربستان سعودی می توان تقسیم کرد. کسانی که تا به این حد در مورد استفاده از پرچمها و توجه به احساسات مذهبی مردم و دولتها دقت دارند، چگونه است که بیکباره افتخارات کره شمالی را به پای کره جنوبی می نویسند؟

صهیونیستهای اسرائیلی می خواستند با بی شرمی به کمیته المپیک تحمیل کنند، تا به انجام یک دقیقه سکوت برای قربانیان ورزشکار اسرائیلی در سال 1972 در مونیخ اقدام کرده و این اصل را برای تمام دوره های آتی بازی های المپیک در زمان اجرای مراسم افتتاحیه به عنوان یک سنت دائمی بپذیرند. این درخواست را اسرائیلیها در زمانی می دهند که روزنامه صهیونیستی "یودیعوت آحرونوت" در شماره جدید خود گزارشی مفصل از "ایتان هابر" مدیر دفتر نخست ‌وزیری این رژیم در زمان "اسحاق رابین" منتشر كرد كه در آن آمده بود: «در سال 1972 زمانی كه تروریستهای فلسطینی ورزشكاران اسراییلی را گروگان گرفته بودند، آلمانها با فشار اسراییل، تمایلی به آزاد كردن گروگانها نشان ندادند و این فشارها تا آنجا ادامه یافت كه پلیس آلمان ورزشكاران را به گلوله بست.» هابر در گزارش خود می‌افزاید: «نیروهای پلیس آلمان در فرودگاهی كه هواپیمای به گروگان گرفته شده فرود آمد، منتظر بودند و همه گروگانها و گروگانگیرها را به گلوله بستند كه به جز برخی گروگانگیرها همه آنها كشته شدند.» بنابر این گزارش، پس از گذشت دو سال، روشن شد همه گروگانها و گروگانگیرها به دست نیروهای آلمان و نظارت اسرائیل كشته شده‌اند، اما خانم "گولدا مایر" نخست‌وزیر وقت اسراییل با سوء استفاده از فرصت به دست آمده، دستور داد عملیاتی گسترده ای برای ترور فلسطینیان و عربها به عنوان گروگانگیر آغاز شود. حال آقای نتانیاهو با این سیاست تحریک آمیز به المپیک می آید تا با اجرایِ تحمیلیِ یک دقیقه سکوت به همه کشورهای عرب و مسلمان اعلام جنگ دهد و آنها را بر ضد فلسطینیها بشوراند و کل مراسم المپیک را به خطر اندازد. اسرائیل هرگز از بازیهای المپیک ترویج دوستی میان خلقها را درک نکرده است. یک کشور فاشیستی که مردم بومی سرزمینهای فلسطین را قتل عام می کند، نمی تواند دوست ملتهای جهان باشد. بازیهای المپیک برای آنها بازیهای سیاسی است و بس.

صهیونیستها در زمان المپیک چین، فورا از توجه افکار عمومی و دقیق شدن آنها بر بازیهای پکن سوء استفاده کرده و به نوار غزه حمله کردند تا بیشتر آدم بکشند. المپیک برای صهیونیستها فرصت مناسب برای اقدامات تروریستی است. حال نیز باید منتظر ترورهای بعدی آنها بود.

همین دولت صهیونیستی که با الهام از "روح المپیک" خواهان یک دقیقه سکوت برای اتباع کشورش است که سرزمینهای دیگران را با ترور تسخیر کرده اند، از حضور بازیکنان و ورزشکاران فلسطینی به میدانهای جهانی ورزش جلوگیری می کند. این اقدام فاشیستی آنها یادآور سیاست تبعیض نژادی نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی است که به سیاهان حق شرکت در بازیهای المپیک را نمی داد.

مربی تیم دو و میدانی فلسطین با اشاره به کارشکنی رژیم اشغالگر صهیونیستی برای شرکت ورزشکاران فلسطینی در بازیهای المپیک ۲۰۱۲ لندن، بدرستی تاکید کرد:"شرکت در بازیهای المپیک حق طبیعی ما است."

رژیم اشغالگر صهیونیستی با شرکت ورزشکاران فلسطینی در بازیهای المپیک ۲۰۱۲ لندن به این بهانه که کمیته بین المللی المپیک، شهر بیت المقدس را به عنوان پایتخت فلسطین به رسمیت شناخته است، مخالفت کرد.

رژیم نژادپرست اسرائیل ورزشکاران فلسطینی را به زندان می اندازد تا آنها نتوانند در میدانهای ورزشی با هویت فلسطینی و با پرچم فلسطین ظاهر شوند. از جمله این اسراء یکی «سرسک» فوتبالیست فلسطینی است. بازداشت وی موجی از اعتراض در سراسر جهان تولید کرده است.

"اریک کانتونا" ستاره پیشین فوتبال فرانسه و منچستر یونایتد، برخورد رژیم صهیونیستی با ورزشکاران فلسطینی را مورد انتقاد قرار داده و خواستار آزادی فوری "محمود سرسک" فوتبالیست اسیر فلسطینی در زندان های اسرائیل شد. وی به کارزار آزادی بازیکن مظلوم فلسطین پیوست که در زندان رژیم اسرائیل دست به اعتصاب غذا زده است. به نقل از فرانس‌پرس، روز سه‌شنبه "اریک کانتونا" مهاجم منچستر یونایتد، یکی از امضاء کنندگان نامه‌های ارسالی برای هوگ رابرتسون، وزیر ورزش بریتانیا و میشل پلاتینی، رئیس یوفا بود. وی خواهان آن است که "محمود سرسک" فوتبالیست فلسطینی فورا آزاد شود. وی با شرکت در این کارزار، خواهان توجه و تلاش مقام‌های مذکور جهت آزادی زندانی فلسطینی شد. وی همانند دیگر امضا‌ء کنندگان، خواستار همان اهمیتی در قبال ستاره ی در بند شد، که این مقام‌ها به برگزاری مسابقات فوتبال اروپا ۲۰۱۲ در اوکراین و لهستان می‌دهند. این جنبش در حالی شکل گرفت که شخصیت‌هایی همچون نوام چامسکی، منتقد چپ‌گرا و کن‌ لوچ، فیلمساز مطرح از جمله امضاکنندگان در کنار ستاره مطرح اسبق تیم منچستریونایتد بودند. "سرسک" ۲۵ ساله در سال ۲۰۰۹ پس از خروج از غزه برای امضای قرارداد با تیمی از کرانه باختری به جرم فلسطینی بودن زندانی شد.

در اثر فشار اسرائیل به مسئولین المپیک لندن، شهر بیت‌المقدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی اسرائیل در سایت این مسابقات درج شد. این در حالی بود که بیت‌المقدس در ابتدا در سایت المپیک لندن به عنوان پایتخت فلسطین معرفی شده بود، فشار صهیونیست‌ها موجب شد تا مسئولین این مسابقات در اقدامی سیاسی سایت مسابقات را تغییر داده و نام بیت‌المقدس(اورشلیم) را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی ثبت کنند.

ولی علیرغم این فشارهای صهیونیستی بر ضد همه ملل، دولت فلسطین در سازمان ملل متحد توانست موجودیت خویش را به کرسی بنشاند و حتی به عضویت یونسکو در آید. ممانعت از حضور ورزشکاران فلسطینی در المپیک لندن غیر ممکن بود. پنج ورزشكار فلسطینی برای نخستین بار در تاریخ ورزش این كشور جواز حضور در المپیك 2012 را بدست آورند.

دولتهای غربی در زمان تجاوز روسها به افغانستان و اشغال این کشور، آنرا بهانه ای کرده و المپیک مسکو را تحریم کردند. همین کار را اقمار شوروی و روسها در مورد المپیک لوس آنجلس بکار گرفتند.

در حالی که نمایندگان ورزش سوریه در میدانهای نبرد المپیک شرکت دارند و این باید بیان تبلیغ دوستی میان ملل باشد، امپریالیستها با یاری عربستان سعودی و قطر، مزورانه، تروریستهای القاعده را به سوریه اعزام می کنند تا با دخالت در امور داخلی این ممالک حکومتهای باب میل خود را در آن کشورها بر سر کار آورند.

طبیعتا در چنین وضعیتی کشورهائی نظیر ایران و یا ممالکی که اسرائیل را برسمیت نمی شناسند حاضر نیستند بر موجودیت یک رژیم صهیونیستی و نژادپرست در منطقه در عرصه ورزشی صحه بگذارند. مسئوولان امور المپیک همواره برنامه ریزی را بنحوی می کنند که ایران و اسرائیل را مقابل هم قرار دهند، حال آنکه ورزشکاران عربستان سعودی و یا سایر ممالک اسلامی که اسرائیل را به رسمیت نمی شناسند در مقابل هم قرار نمی گیرند. هم اکنون با فشار عربستان سعودی می خواهند حمل حجاب اسلامی را برای زنان به رسمیت بشناسند، ولی در مورد همین خواست عقب مانده رژیم جمهوری اسلامی بوق تبلیغاتی رسانه های گروهی غرب گوش فلک را کر می کرد. و از بازی تیم فوتبال زنان ایران جلو گرفتند. حجاب اسلامی ظاهرا فقط در نوع ایرانی خود نادرست است، ولی در نوع سعودی آن قابل پذیرش.

دستهای غیبی بیک باره اسرائیل را که در قلب خاورمیانه مانند تیری حضور دارد، تنها بر اساس مصالح سیاسی، یک کشور اروپائی اعلام می کنند تا مجبور نباشد در بازیهای فوتبال آسیا به مصاف ممالک اسلامی خاورمیانه و آسیا برود. دست اندر کاران ورزشی، حتی جغرافیای جهان را در خدمت منافع اسرائیل تغییر می دهند تا مشکلات ورزشی برای آنها پیدا نشود. حضور سیاست در ورزش، مانند روز نمایان است و نمی شود آنرا انکار کرد و باید هم به امر ورزش سیاسی برخورد کرد و ممالک اشغالگر را از بازیهای المپیک که باید نماد دوستی میان خلقها باشد بیرون کرد. اشغالگران لبنان و سوریه و فلسطین، اشغالگران افغانستان و عراق و.. نمی توانند دوستان مردم این ممالک باشند. کسانی که به تنبیه و محاصره مردم ایران رای داده اند نمایندگان دوستی میان ملل نیستند. دشمنان بشریت اند. حزب کار ایران(توفان) همواره مسئله ورزش را یک امر سیاسی دیده است. اینکه در هر شرایط مشخص چه سیاستی باید اتخاذ کرد، مربوط به تحلیل مشخص از شرایط مشخص می شود. حزب ما از ریاکاری حمایت نمی کند. ریاکاران کسانی هستند که برخوردشان در مورد اوکرائین و روسیه سفید، برخوردشان به خانم تیموشنکوی مافیائی، با برخوردشان به اسرائیل و عربستان سعودی و قطر و بحرین و ... از زمین تا آسمان فرق دارد و توجیه پذیر نیست. حزب ما بر آن است که دولت صهیونیستی اسرائیل را که مانند رژیم نژاد پرست آفریقای جنوبی همان سیاست را بر ضد فلسطینیها اعمال می کند باید از بازیهای المپیک به عنوان رژیم نژادپرست و تروریستی اخراج کرد.

فراموش نکنیم که وقتی خلق چین از زیر سلطه استعمار در سال 1949 به رهبری حزب کمونیست چین آزاد شد، هرگز توسط امپریالیستها و در راسشان ایالات متحده آمریکا و ھم پیمانانش به رسمیت شناخته نشد. آنها حدود بیش از سی سال از حضور ورزشکاران چینی در بازیهای المپیک که باید مظهر دوستی باشد، جلوگیری کردند و دارو دسته های چانکایچک در جزیره فرمز را به عنوان "چین ملی" به المپیک آوردند. آنها حقوق بیش از نیم میلیارد انسان کره زمین را نادیده گرفتند. تنها بعد از سال 1984 که همه دسیسه های امپریالیستها برای محاصره چین توده ای با شکست روبرو شد و چین در عرصه دیپلماتیک به پیروزی بزرگی دست پیدا کرد، ناچار شدند به حضور ورزشکاران چین در بازیهای المپیک تن در دهند. اکنون هم با روشی نژادپرستانه ورزشکاران پیروزمند رقبای خود را روبوتر، ماشینهای کوکی و غولهای دست پرورده داروهای شیمیائی توان افزا و ... می نامند. بیاد آوریم که در دانشگاه فرایبورگ آلمان بخشی با نظارت دولت آلمان و کارشناسان و اساتید دانشگاه و کارشناسان شیمی، برای اختراع داروهای توان آفزا و روشهای استتار آن در خون بوجود آمده بود که پس از افتضاح مسابقات دوچرخه سواری دور فرانسه ناچار شدند اشکال موجودیت کنونی اش را تغییر داده و آنرا ظاهرا تعطیل نمایند. هنوز آرمسترانگ دوچرخه سوار آمریکائی که چندین بار در مسابقات دور فرانسه نفر نخست گردید از اتهام استفاده از این مواد تبرئه نشده است، بلکه برعکس هر روز بیشتر اسناد جدیدی در استفاده سازمانیافته این داروها در نزد بسیاری قهرمانان و از جمله آرمسترانگ برملا می شود. قانون زورش نمی رسد که آرمسترانگ را محاکمه کند. تا ورزش در خدمت تجارت و کسب سود حداکثر است با تمام کثافت سرمایه داری عجین می شود.

در کنار برخورد سیاسی-طبقاتی امپریالیستها و رژیمهای ارتجاعی جهان پاره ای انقلابی نماهای مسخره نیز مانند رژیم جمهوری اسلامی به تکفیر ورزشکاران ایران در میدانهای ورزشی در جهان پرداخته اند و به افتخاراتی که آنها برای وطنشان خلق کرده اند، توهین و تحقیر روا می دارند. این بیچاره های شبه انقلابی پیروزی های ایران در مسابقات جهانی را نه پیروزی مردم ایران بر ضد رژیم جمهوری اسلامی و دسیسه های جهانی، بلکه پیروزی های رژیم جمهوری اسلامی به حساب می آورند. آنها که دستی در آتش دارند و از روند مبارزات انقلابی بیرون آمده اند و تاریخ مبارزات مردم ایران را می شناسند، می دانند که رژیم آخوندها از همان روز نخست به مخالفت با ورزش برخاستند و فوتبال را نخست به علت اینکه "پرو پاچه" مردان بیرون است، تکفیر کردند و در کار مسابقات جهانی فوتبال و آسیا با شرکت تیم ملی ایران اخلال نمودند و از برگزاری بازیها جلو گرفتند. از حضور زنان به ورزشگاهها و سالنهای ورزشی مختلط ممانعت کردند و تنها رشته های معینی از ورزش را "اسلامی" تشخیص دادند. آنها از همان روز نخست می خواستند کشتی و فوتبال و وزنه برداری را از بین ببرند و به جایش با الهام از غزوات پیامبر اسلام اسب سواری و شمشیربازی را مرسوم دارند و برسمیت بشناسند. اینکه امروز جوانان میهن ما در میدانهای جهانی افتخار آفرینند و از احساس غرور ملی سرشارند، ناشی از رضایت جمهوری اسلامی و تلاشهای آنها نیست، بلکه علیرغم میل آنها و دسیسه ها و خرابکاری آنهاست. این افتخارات، افتخارات مردم میهن ماست و به مردم ما نیرو می دهد تا هویت خویش را حفظ کرده در مقابل دشمنان مردم و کشورشان ایستادگی کنند. نمی شود دستآوردهای مردم را که محصول سالها مبارزه آنها، حتی علیه رژیم جمهوری اسلامی بوده است، به حساب جمهوری اسلامی گذارد و آنها را تخطئه کرد. برعکس حزب ما بر این باور است که مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی در این عرصه نیز یک مبارزه موثر و مورد حمایت اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران و بویژه زنان ایران است. ما باید رژیم جمهوری اسلامی را در عرصه ورزشی شکست دهیم و بخواهیم که مردم ما اعم از زن و مرد در تمام عرصه های ورزشی فعال بوده و در مسابقات شرکت کنند و خواستهای خویش را برای شرکت در تمام رشته های ورزشی در برابری کامل زن و مرد افزایش دهند. ما باید زنان را بسیج کنیم که از روح کنونی المپیک الهام بگیرند و خواستار آن شوند که رژیم جمهوری اسلامی به خواستهای آنها تن در دهد. مسخره است که به این بهانه که اگر زنان در رشته های ورزشی برای ایران افتخار بیافرینند به نفع رژیم جمهوری اسلامی است به مواضع سراپا ارتجاعی و تهوع آور در غلتیم. خنده آور است که ما تمام افتخارات ورزشی ایران در گذشته را، به بهانه مستقر بودن رژیم شاهنشاهی در ایران مطرود بدانیم. کسانی که با لاطائات "انقلابی" در پی آنند که رفتار ضد ورزشی رژیم جمهوری اسلامی را تائید کنند، برخلاف مصالح ملت ایران عمل می کنند. این عده همان خرده بورژاهای خطرناکی هستند که با شعار "هر چه بدتر، بهتر" و با شعار دشمنی با مردم به میدان می آیند و بیهوده می خواهند این شعارهای ضد انقلابی را بخورد جامعه دهند. این ضد انقلاب "انقلابی"، این بی وطن ضد کمونیست با هر چه رنگ و بوی ایرانی دارد به مبارزه برخاسته است. این هم سیاست امپریالیستی بر ضد ورزش ایران است که در حقیقت مکمل سیاست رژیم جمهوری اسلامی است. حزب ما بارها بیان کرده است که رژیم جمهوری اسلامی صاحب ایران نیست، صاحبان ایران مردم ایران هستند. این رژیم میرنده و رفتنی است، حال آنکه ایران بالنده و پاینده است. پس می بینیم سیاست ورزشی نیز ابزاری برای دفاع از مردم میهن و یا همدستی با امپریالیستها شده است، راه دیگری نیز نمی ماند. به تدریج خط تمایز میان نیروهای انقلابی و ضد انقلابی و نوکران امپریالیست و صهیونیست در ایران در عرصه ورزشی نیز نمایان می گردد. این دستها را بشناسد که در پی استقرار رکوردهای ارتجاعی جدیدترند.

*****

بر گرفته ازتوفان شماره 150 شهریورماه 1391 سپتامبر 2012، ارگان مرکزی حزب کارایران

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت. www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل). toufan@toufan.org

هیچ نظری موجود نیست: