۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

اعدام با شمشیر رافت اسلامی

و بنام خداوند بخشنده مهربان



خبر می رسد که پروردگاران رژیم جمهوری اسلامی فورا برای سر به نیست کردن مبارزین درون کشور به انواع حیل مسلح شده اند. سابق بر این در عهد عالیجناب خاکستری یعنی آقای آیت اﷲ سابق و شیخ کنونی رفسنجانی رسم بر این بود که گروه های آدمکشی را با نشانه کردن اپوزیسیون خارج از کشور به خارج اعزام می کردند تا آنها را سر به نیست کنند در داخل ایران حتی نیازی به این اعزام و تدارک آن چنانی نداشتند. قربانیان دم در خانه آنها بودند. این روش سلاخی بسیار مورد شماتت جهان، مورد انزجار مردم ایران قرار گرفت و به عنوان قتلهای زنجیره ای در تاریخ ایران بنام بدنام جمهوری اسلامی ثبت شد. این روش آدمکشی تاثیر ناگواری برای رژیم جمهوری اسلامی در سراسر جهان و ایران داشت. آبروئی برای این رژیم باقی نگذاشت. در ایران نیز مردم دیدند که این رژیم رژیم قصابی است و دستگاه دادگستری آن به پشیزی نمی ارزد.





فشارهای جهانی به رژیم ایران از طریق مراجع جهانی و محکومیتهای این رژیم و سبعیتی که در آدمکشی به کار می برد وی را در افکار عمومی جهان بسیار منزوی کرد. حتی امپریالیستها بر این بودند که با تکیه بر اجرای حقوق بشر تجاوز به ایران و کشتار صدها حضار مردم کشور ما را توجیه کنند. این روش جمهوری اسلامی در جبهه مبارزین خارج از کشور چه ایرانی و چه غیر ایرانی در حمایت از ایران در مقابل تجاوز امپریالیستها شکاف می انداخت و این جبهه را تضعیف می کرد.

این روشها مغزهای بیمار سران رژیم و گردانندگان آنرا به کار انداخت تا روشهای جدیدی برای سر به نیست کردن مخالفین بیابند تا هم مخالف را ازبین ببرند و هم چهره خویش را با نقاب رئوفت اسلامی بپوشانند.



اخیرا برخی از اسراء را که آزاد کرده اند پس از آزادی به زیر ماشین گرفته اند و یا مدعی شده اند که مرگ آنها بعد از آزادی در اثر تصادم با اتومبیل بوده و آنها به سرعت قربانیان را دفن کرده اند. از خانواده ها خواسته اند که مراسم سوگواری برای آنها نگیرند و یا محدود بگیرند و اگر صدایشان در آمد سایر اعضاء خانواده را نیز سر به نیست خواهند کرد. وضعیتی پدید آمده که همه مردم ایران فاقد امنیت بوده و مشتی پاسدار مافیائی بر جان و مال و ناموس مردم حاکم اند و به سبک قرون وسطائی حکومت می کنند.



حزب ما از مواردی مطلع است ولی خانواده ها آنها از وحشت رژیم حاضر نیستند خبر آنرا رسما منتشر کنند. باین ترتیب آمار اعدامها در ایران کم می شود و رژیم توانسته از همان ریاکاری که هم کسوتانشان در غرب در موارد ضروری استفاده می کنند تا مخالفین خطرناک را سر به نیست کنند استفاده بجوید. البته می شود اعدام را از مجازاتهای تعبیه در قانون حذف کرد و مدعی شد که در کشور ما اعدامی صورت نمی گیرد. ولی اعدام نکردن در چارچوب رژیم جمهوری اسلامی به مفهوم آدم نکشتن نیست بلکه آدم کشی با روش مدرنتر است. این است که خواستار حذف اعدام از صورت مجازاتهای رسمی شدن در جمهوری اسلامی به یک تاکتیک ماهرانه نیاز دارد.



اخیرا ممالک "دموکراسیهای" غربی، آمار اعدامهای رسمی را در دنیا منتشر کردند. از نظر قدر مطلق چین در رده اول و ایران در رده دوم و آمریکا در رده سوم قرار دارد. ولی واقعیت این است که ایران نسبت به قیاس جمعیتش با چین و آمریکا به مراتب در ردیف بالاتری از چین قرار می گیرد. این را ممالک امپریالیستی به خوبی می دانند ولی مبارزه آنها و تبلیغاتشان بر ضد چین مهم تر از تبلیغاتشان بر ضد ایران است زیرا چین یک قدرت جهانی است و ایران در بهترین حالتش یک قدرت منطقه ای است.



رژیم ایران بی محابا آدم می کشد ولی در عین حال از تاثیر روانی آن در جامعه بی خبر نیست. می داند که مردم بشدت از این سبک کار منزجرند و این رژیم را به عنوان یک رژیم بربرمنش بخوبی می شناسند. این فشار افکار عمومی در داخل، رژیم را وادار می کند که در تبلیغات خویش تغییراتی بوجود آورد. اگر تا دیروز با حربه محارب با خدا و مفسد فی الارض، افراد را رسما می کشتند و یا در ملاء عام برای ایجاد رعب و وحشت بدار می آویختند امروزه تلاش دارند از روشهای دیگر استفاده کنند به خصوص اینکه اتهامات “محارب با خدا“ و یا “مفسد فی الارض“ بیشتر موجب تمسخر مردم شده است. رژیم در این جنگ تبلیغاتی و بخیال خودش ایجاد رعب، قافیه را باخته است. وقتی جوانان ایرانی با سینه های سپر کرده به مصاف گلوله های اسلامی می روند دیگر چه جای توسل به اعدام در ملاء عام می ماند. در اینجا فقدان تاثیر این سیاست پس از سی سال، برر‍ژيم روشن است.



وقتی جنایات رژیم در کهریزک به علل اختلافات درونی فاش شد خامنه ای که در بادی امر دست پاچه شده بود امر به بستن زندان غیر قانونی و مخفی کهریزک کرد که گویا با استاندارهای جهانی مغایرت دارد. ولی زندان کهریزک با استانداردهای اسلامی کاملا جور در می آید. آنها مدعی شدند که قربانیان این زندان که در اثر تجاوز و شکنجه جان داده بودند در اثر بیماری مننژیت فوت کرده اند. قاضی مرتضوی که از جلادان رژیم بود بنا بر دستور رهبر، احکام این افتضاح را صادر کرده بود.



این بار به علت فشار افکار عمومی و اینکه پای یاران رژیم نیز در میان بود نمی توانستند به همان اتهامات متداول نظیر “محارب با خدا“ و یا “مفسد فی الارض“ استناد کنند و برای آدمکشی خویش از دین اسلام و فتوی روحانیت مدد بگیرند. این تناقض ایجاد شده در رفتار رژیم و اینکه برای تسکین وجدان عمومی مدعی شدند كه به این امر رسیدگی می نمایند حاکی از شکستهای سرکوبگرانه رژیم است. دستگاههای فعال مایشائی نظیر پاسداران و سایر گروههای سرکوب که با الهام از “رافت اسلامی“ مستقل عمل می کنند نمی توانند کاملا قابل کنترل باشند. با رشد مبارزه مردم و تحولاتی که بعد از 22 خرداد در حال شکلگیری است رژیم را وادار کرده است در شکل سرکوب و اعمال قهر تجدید نظر کند. این تجدید نظر بتدریج دارد به صورت یک سامان شکل یافته در می آید. این روش را ژنرالهای دیکتاتور آمریکای لاتین سالها آزمایش نمودند. هزاران نفر مفقود در شیلی و آرژانتین، آدمربائی دولتی و سر به نیست کردن بی سرو صدای آنها گواه روش آنها بود. آنها از برگزاری دادگاههای “مزاحم“ پرهیز می کردند و با حکم حکومت نظامی مبارزین را ربوده و به قتل می رساندند و بدریا می ریختند.

سیاست های اخیر رژیم که در ابعاد گسترده به علت گستردگی مبارزه مردم جریان دارد به علل فوق است. وظیفه نیروهای انقلابی از جمله طبیعتا کسب خبر و جمع آوری اطلاعات است. این اسناد باید روزی بر سیاهه جنایات رژیم جمهوری اسلامی افزوده شود. البته نمی توان روشی را اتخاذ کرد که بستگان این قربانیان را مستقیما مورد سرکوب قرار دهد. این کار از وجدان انقلابی بدور است و بی توجهی به وضعیت خانواده قربانیان را نشان می دهد. نیروهای انقلابی باید برای حفظ این خانواده ها احساس مسئولیت کنند تا اعتماد و اطمینان آنها را جلب نمایند. نیروهای انقلابی و دموکرات باید ابزار و وسایلی بیابند تا این تاکتیک رژیم را که به عنوان یک ابزار مهم سرکوب مورد استفاده قرار می گیرد خنثی کنند.

*****

نقل ازتوفان شماره 122 اردبهشت 1389 ارگان مرکزی حزب کارایران

www.toufan.org

toufan@toufan.org





هیچ نظری موجود نیست: