۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه

یک نشست موفقیت آمیز




در تاریخ 11 و 12 سپتامبر 2010 در شهر آمستردام در هلند به ابتکار "میز کتاب آمستردام" که یک تشکل دموکراتیک است، نشستی در بزرگداشت جانباختگان سال 67 برگزار شد. در این نشست تعدادی از تشکلهای سرنگونی طلب سیاسی ایران از جمله چریکهای فدائی خلق، اتحاد فدائیان کمونیست، سازمان کارگران انقلابی ایران(کمیته مرکزی)، شورای سوسیالیستهای مسلمان، حزب کار ایران(توفان) شرکت کردند و بیک تبادل نظر رفیقانه و آموزنده برای عموم پرداختند. در این نشست آنها توانستند با بیان نظریات خویش شرکت کنندگان را به مواضع تشکلهایشان بیشتر آشنا نمایند و با نظرات هم از نزدیک آشنا شوند.

مسلما چنین تماسهای حضوری و از نزدیک نقش مهمی در شناخت متقابل، آشنائی دقیقتر با نظریات، رفع سوء تفاهمات و یا ممانعت از بروز بدفهمی و حتی نزدیکی بهم دارد. حزب ما با نظر مثبت به این نشستها برخورد می کند به شرطی که حدود و ثغور برنامه و هدف از مذاکرات روشن باشد و نشستها به بحثهای بی سرانجام، بی سرو ته و تکراری بدل نشود که ما با نمونه های فراوان آن تا به امروز که تنها به تلف کردن وقت منجر شده است روبرو بوده ایم.

هدف ما در این گفتار مختصر تنها تعریف و تمجید برای خوش آمدن نیست اتفاقا برای ایجاد شفافیت کمونیستی است. تا معلوم شود که چه کسی چه می گوید و ماهیت مشاجرات چیست. آیا امکان نزدیکی وجود دارد یا نه؟ به چه مواردی باید تکیه کرد؟ چه موضوعی را باید شکافت؟ ریشه مشاجره در کجاست و راه حل آن چیست. در هر مبارزه ای باید نخست ماهیت اختلافات روشن شود تا بشود بر سر آن با بحث و تبادل نظر بر اساس پذیرش مارکسیسم لنینیسم به نتیجه رسید. مهم این نیست که این نتیجه به نزدیکی منجر شود که البته مثبت است مهم این است که معلوم شود هر جریان سیاسی صرف نظر از نوع نگارش دارای چه دیدگاهی بوده و از کدام زاویه طبقاتی به مسایل برخورد می کند و راه حل نشان می دهد. مهم این است که سرانجام معلوم شود جدا از نوع عبارت پردازی، تشکل مفروض مدافع لیبرالیسم است یا سوسیالیسم و از سوسیالیسم در شرایط مشخص امروز چه می فهمد. اگر بحث ریشه ای نشود عملا در اتخاذ موضعگیریهای سیاسی دیر یا زود کار به بن بست می رسد.

در همان گام نخست بنظر ما رسید که اکثریت سازمانهای شرکت کننده علیرغم اینکه همگی خود را هوادار طبقه کارگر معرفی می کنند ولی فرسنگها از یکدیگر از نظر اطلاعات و برداشتهای تاریخی و درک ایدئولوژیک فاصله دارند. این تفاوتها را در عین حال می شد در میان شرکت کنندگان در نشست نیز مشاهده کرد. نوع پرسشها و اظهار نظریات حاضرین در نشست بیانگر دوری نظریات از یکدیگر و عدم تفاهم بر سر مفاهیم مورد قبول مارکسیسم بود.

در این نشست همه بدور پرچم زنده باد سوسیالیسم گرد آمده بودند در حالیکه از نظر حزب ما این مقوله دیگر بازگو کننده ماهیت طبقاتی سازمانها نیست. باید روشن کرد که هواداری از سوسیالیسم بکدام مفهوم است. آیا سوسیالیسم همان مارکسیسم لنینیسم است و یا اینکه زنده باد از سوسیالیسم بیان پنهان مخالفت با لنینیسم است. این امر بروشنی معلوم نبود. طبیعتا شفافیت در این مسئله کلید حل بسیاری از بحثها و برخوردها خواهد بود. جمع کردن تشکلها به زیر پرچم کلیات و نزدیکی بر اساس کوچکترین مخرج مشترک نوزاد شکست را در بطن خود دارد.

در طی بحثها که اساسا دیدگاههای مشترکی در مورد علل سرکوبها در زمان خمینی و ماهیت جنبش دموکراتیک 22 خرداد و نقش رهبری این جنبش خودبخودی و لزوم سرنگونی آن وجود داشت، مسایلی نیز بطور ضمنی بیان می شد که ناشی از اختلافات عمیق میان نیروهای شرکت کننده در این نشست بود. آنچه بنظر ما کم و بیش امکان بروز پیدا کرد عبارت بود׃

مخالفت با حزبیت، تبلیغ لیبرالیسم تشکیلاتی و عدم تمکین به انضباط پرولتری و در یک کلام نفی نقش تاریخی و آزموده مرکزیت دموکراتیک و جایگزینی آن با مفاهیم لیبرالی و ضد تشکیلاتی و انحلال طلبانه.

درک نادرست از مفهوم کیش شخصیت و نقش شخصیت در تاریخ.

درک نادرست از مبارزه طبقاتی در برخورد به مذهب و مقوله اعدام و لیبرالی کردن این مفاهیم و تلاش برای اینکه مبارزه کمونیستها را در متن مبارزه علیه اسلام و نه علیه امپریالیسم و صهیونیسم بگنجانند. در این سخنان عدم درک روشن از شناخت دشمن طبقاتی مشهود بود. در این بیانات بیشتر صلح طبقاتی، دست کشیدن از قهر انقلابی و اقناع دشمن طبقاتی میدان پیدا می کرد که بنظر ما دامنه گسترده خطرات بیان این افکار و استنتاجات مربوط به آن بر خودِ گویندگان نیز روشن نبود.

جایگزینی تضادهای اساسی جهان، تضاد خلقها با امپریالیسم و تضاد بین کار و سرمایه، تضادهائی که عملا سیمای جهان کنونی را ترسیم می کنند و باید ابزار تحلیل ما باشند با تضاد مصنوعی، تضاد میان میلیتاریسم آمریکا و اسلام. البته در نوع استفاده از واژه ها تفاوتهائی وجود داشت ولی در واقعیت امر ریشه این تفکرات در همان عدم درک ماهیت امپریالیسم و صهیونیسم و تضادهای اساسی دوران کنونی نهفته است.

رفقائی رژیم جمهوری اسلامی را نوکر امپریالیست معرفی می کردند که از همان بدو پیدایشش مانند یک مهره با مهره دیگری که آنهم نوکر امپریالیست بوده است معاوضه شده است. این رفقا توجهی به عواقب متناقض تحلیلهای خویش نداشتند.

رفقائی تجاوز عراق به ایران را نوعی بررسی می کردند که تو گوئی جنگی امپریالیستی در ایران براه افتاده بوده است و باید کمونیستها برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی دست به اسلحه می بردند.

رفقائی حتی بر سر مقولات دموکراتیک اشکال داشتند. این رفقا حقی به عنوان حقوق دول و ملل برسمیت نمی شناسند. آنها که خیلی انقلابی اند مدعی اند که باید از حقوق دول انقلابی و یا ملل انقلابی حمایت کرد سایرین دارای حقوقی دموکراتیک نیستند. تو گوئی زنان با ایدئولوژی ارتجاعی حق تساوی حقوق با مردان، ارتجاعی و انقلابی ندارند. طبیعتا چنین درکی از حقوق دموکراتیک کار مبارزه دموکراتیک را نیز به بن بست می کشاند و این بویژه در حق ایران در غنی سازی اورانیوم بازتاب می یافت.

رفقائی بودند که بر سر مفهوم انقلاب درک دگماتیکی ارائه می دادند و انقلاب را صرفا تحولات بنیادی اقتصادی می دانستند و نه یک امر سیاسی و به این مفهوم عملا در ارزیابی انقلاب ایران و مالا انقلاب اکتبر و تحقق سوسیالیسم در شوروی دچار تناقض می شدند. این تفکر راه را بر ای اکونومیسم و رویزیونیسم باز می کند.

رفقائی بودند که از مفهوم چپ همان کمونیسم را افاده می کردند در حالیکه این واژه بیانگر اعتقاد به مارکسیسم لنینیسم نیست.

رفقائی کمونیستها را میهن پرست نمی دانند، میهن پرستی را نوعی عقبگرد و ناسیونالیسم جلوه می دهند. آنها کمونیستها را فقط انترناسیونالیست می دانند و مفاهیم میهن پرستی کمونیستی و ملی گرائی و برتری جوئی ملی را مخلوط می کردند.

رفقائی بودند که درک نادرستی از مبارزه علیه صهیونیسم ارائه می داند و تفاوت میان مبارزه ضد صهیونیستی و یهودی ستیزی را درک نمی کردند.

رفقائی بودند که با درک نادرست از مبارزه ملی خلقها بر ضد صهیونیسم و امپریالیسم راه را برای توجیه استعمار در جهان باز می گذاشتند و عملا تاریخ مبارزات آزادیبخش خلقهای جهان را با هر درجه معینی از تحول و تکامل که داشتند بزیر پرسش می بردند. درک آنها عملا توجیه استعمار بود که مدرنیسم را ابزار سرکوب ملتهائی می کرد که از زندگی سنتی برخوردار بودند.

رفقائی بودند که به تاکتیکهای دشمنان که برای ایجاد سردرگمی در میان نیروهای انقلابی به کار می رفتند و میروند توجه لازم نداشتند. تکیه به کشتار سال 67 بدون در نظر داشتن و پیوند آن با کشتار سالهای 60 که آغاز این کشتارها بود و هزاران نفر را بدون محاکمه و بدون روشن شدن جرم به سینه دیوار قرار دادند می تواند زمینه را برای تبرئه توده ای–اکثریتیها، اصلاح طلبان حکومتی که همدست خمینی بودند و از کشتار سالهای 60 حمایت می کردند فراهم آورد. تکیه به کشتار دانشجویان در 18 تیر و علم کردن آن از طرف سلطنت طلبان جنایتکار به عنوان روز دانشجو و تلاش بخاطر جایگزینی آن با روز تاریخی 16 آذر 1332 نشانه نفرت از جنایات رژیم جمهوری اسلامی نیست، نشانه استتار سیاست جنایتکارانه ایست که می خواهد از آب گل آلود ماهی گرفته و جنایات نظام پادشاهی را کتمان کند. آنها کاسبکارانه در پی نابودی سنتهای انقلابی خلق ما هستند و شهدا و جانباختگان را در بازار سیاست با یکدیگر تاخت می زنند.

ولی بهر صورت این نشست این امکان را فراهم نمود تا عمق دوری ها روشنتر شود و در طی آن معلوم شود که کلیه این نیروها می توانند در بسیاری عرصه های مبارزه دموکراتیک از جمله حمایت از مبارزات مردم در 22 خرداد زبان واحدی پیدا کنند و کار مشترک نمایند. اهمیت این کار در این است که دشمن با استفاده از پراکندگی نیروهای مترقی ایران زمینه را برای کسب رهبری جنبش اعتراضی در خارج از کشور با امکانات عظیمی که دارد در دست بگیرد. وظیفه ما برای پاکیزه نگهداشتن جنبش عمومی دموکراتیک و سمت و سو دادن به آن باید از طریق پیوند آن با مبارزه ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی صورت گیرد. در غیر این صورت خطوط تمایز ما با جریانهای مشکوک و سرنگونی طلب ارتجاعی نظیر سلطنت طلبان، امپریالیستها و صهیونیستها و محافل مشکوک داخل و خارج از کشور از بین می رود و مردم را به گمراهی می کشاند. بنظر ما توجه به این امر راه گشا است. طرح شعارهای کمونیستی در جنبش عمومی دموکراتیک که جنبه تبلیغی و تهیجی دارد چپروی غیر قابل بخشش است و به انزوای کمونیستها می کشد. در این مرحله از سطح جنبش تنها می توان به ترویج مارکسیسم لنینیسم پرداخت که کاری طولانی و با حوصله خواهد بود. استقرار نظام سوسیالیستی در ایران که شرط عمده اش استقرار دیکتاتوری پرولتاریائی است در شرایط تسلط استبداد کنونی تنها از راه تعمیق مبارزه دموکراتیک می گذرد. شعار پیوند مبارزه عمومی مردم ایران با طبقه کارگر و طرح خواستهای آنها در این حرکتها راهی است که ما را به دموکراسی پیگیر نزدیک می کند و رژیم استبدادی را به بن بست می کشاند. بسیج توده مردم و از جمله طبقه کارگر در این عرصه زمینه را برای ارتقاء سطح مبارزه فراهم آورده و منجر به آن می شود که با رهبری حزب طبقه کارگر شعارهای ترویجی ما به خواستهای تبلیغی و تهیجی و شعار روز بدل شوند.

*****

بر گرفته ازتوفان شماره 127 مهر ماه 1389 برابر اکتبر 2010 ارگان مرکزی حزب کارایران

www.toufan.org

toufan@toufan.org

هیچ نظری موجود نیست: