۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه

هر آنکس که دندان دهد نان دهد


اقتصاد مال خر است از کلمات قصار آیت اﷲ خمینی

ثروت از آسمان نمی افتد. ثروت محصول کار انسان است. وقتی انسان برای تهیه خوراک و پوشاک و مسکن خود کار می کند و تولید می نماید به ثروت خویش و یا جامعه می افزاید. اگر با زبان عامیانه سخن برانیم می گویند با بیکاری و بیعاری کسی ثروتمند نمی شود(البته ما در این جا از مفتخوران اجتماعی نظیر آخوندهای خودمان سخن نمی رانیم).

شما وقتی به ممالک سرمایه داری پیشرفته نگاه می کنید می بینید که بر سر ساعت کار میان اتحادیه های کارگری و دولت و صاحبان وسایل تولید اختلاف است. اتحادیه های کارگری می خواهند از ساعت کار بکاهند تا کارکنان وقت و فرصتهای تفریحی و استراحت بیشتر داشته باشند و کارفرمایان برعکس طالب آن هستند که بر ساعت کار کارگران بیفزایند. زیرا این افزایش ساعت کار یعنی کسب ارزش اضافی بیشتر و ثروتمندتر شدن جامعه در مجموع خود. البته این ثروت بطور عادلانه تقسیم نمی شود و بر اساس مناسبات تولیدی حاکم در آن جامعه به جیب صاحبان وسایل تولید می رود.

در ممالک صنعتی حتی بر سر افزایش سن بازنشستگی نیز اختلاف وجود دارد. در بسیاری از این ممالک سن بازنشستگی را از 65 سال به 67 سال رسانده اند. در پاره ای از ممالک که هنوز سن بازنشستگی 60 سال است می خواهند آنرا به 65 سال برسانند. در ممالک پیشرفته صنعتی از روزهای تعطیلات مذهبی کاسته اند تا مردم بتوانند در آن روزها کار کنند و ثروت بیافرینند. حتی در این زمینه بحث می شود تا از تعداد روزهای مرخصی کاسته شود تا مردم با کار خویش تولید ثروت کنند.

در این بحث ما قصد نداریم به مباحث اقتصاد مارکسیستی و مسئله ارزش اضافی و درجه استثمار و غیره نزدیک شویم زیرا ما را از موضوع مورد نظرمان دور می کند. قصد ما این است که نشان دهیم کار کردن و تعداد ساعت کار در روز، هفته، ماه و سال تا به چه حد برای پیشرفت یک مملکت مهم است. در شوروی سوسیالیستی لنینی-استالینی برای پیشرفت جامعه از رقابت سوسیالیستی و کار داوطلبانه کمونیستی بهره می بردند. نهضت استاخانف و شنبه های کمونیستی روزهائی بودند که زحمتکشان بدون دریافت دستمزد و با انگیزه سوسیالیستی برای پیشرفت جامعه شان کار داوطلبانه می کردند.

در ایران ما٬ از زمانیکه خمینی اعلام کرد اقتصاد مال خر است همه مقولات اقتصادی نیز مال خر شد. کار و ارزشِ کار نیز مال خر شد. هر کس کار کند خر است٬ این به شعار ملاها بدل شد. این است که ملاها کار نمی کنند می خورند و می خوابند به شکم و زیر شکمشان خویش می رسند. پیشرفت جامعه برای آنها اهمیت ندارد. نمی فهمند که برای پیشرفت باید کار و تلاش کرد، هیچ چیز خودبخود بوجود نمی آید. آنها برای ثروتمند شدن مال دیگری را غصب می کنند و خیال خود را راحت می کنند. ولی همه جامعه که نمی تواند برای ثروتمند شدن مال سایرین را غصب کند. کدام سایرین؟ دیگر سایرینی باقی نمانده است.

از روزی که ملاها بر سر کارند روزهای غیر کاری افزایش یافته است. ما چهارده معصوم داریم که صرفنظر از امام دوازدهم که فقط تاریخ تولد دارد سایرین هم تاریخ تولد و هم تاریخ مرگ دارند. تازه روزهای تاسوعا و عید مبعث٬ عید قربان٬ عید فطر٬ درگذشت امام راحل٬ روز انقلاب بهمن٬ تعطیلات نوروز و… نیز به آنها افزوده می شود. در زمان نگارش مقاله حتی می خواهند تعطیلات عید فطر را از یکروز به سه روز برسانند. در واقع مملکت از نظر اقتصادی تعطیل است. با یک فرمان دولتی تمام قوانین اقتصادی را با خریت به قوانین حمار بدل می کنند و جامعه را به سقوط می کشانند. آخوندها نمی فهمند که تعطیل یک روز کاری عقبگرد است٬ جامعه درجا می زند٬ صرفنظر از نتایج فاجعه بار اقتصادی نتایج فاجعه بار اجتماعی دارد. فرهنگی ناسالم را در جامعه در برخورد به کار٬ کار کردن٬ در تولید ثروت سهیم بودن٬ در پیشرفت جامعه نقش داشتن و… ایجاد می کند. چنین جامعه ای بیمار است و مبنای آن برباد بنا می شود. ما نمونه این جوامع را در امارات متحده عربی و کویت می بینیم که مردم را به مفتخوری عادت داده اند و کارگران در این ممالک از خارج وارد می شوند و دارای کمترین حقوق به عنوان انسانند. دولت از مردم مالیات نمی گیرد و به جیب همه پول سرازیر می کند. بحران کنونی مالی نشان داد که اقتصاد این کشورها نظیر دوبی که در بیابان کاخ می سازد بر باد بنا شده زیرا خود این کشور توانائی ایجاد و تولید ثروت را ندارد. تنها درآمد نفت است که به حلقوم مردم ریخته می شود تا تمام شود. در خارج به عربها در دل با بی احترامی و در ظاهر با احترام و چاکرمنشی برخورد می کنند زیرا آنها پولدارند. وقتی این پولها تمام شود آنها را به کشورهای اروپائی راه هم نخواهند داد. دول و شیوخ این ممالک به آینده نمی اندیشند و تنها در فکر حال اند. مردم کشورشان را با روحیه عادت به کار و تولید ثروت و آموزش در این زمینه بار نمی آورند و این خطری است که آینده آنها را تهدید می کند و آخوندهای ما که نه پول آنها را دارند و نه درآمد نفت آنها را صاحبند مانند کلاغ می خواهند راه رفتن کبک را یاد بگیرند. همان فرهنگ نادرست را عملا در جامعه پیاده می کنند بدون اینکه به مردم پولی بدهند. آینده نگران و غمخوران در ایران از این سیاست بشدت خشمگین اند و می دانند که آینده ایران را برباد می دهد ولی هستند کسانیکه تا سر دماغ خود را می بینند و خوشحالند که در ازاء مزدی که می گیرند کار نمی کنند و تعطیل رسمی دارند.

البته در ایران در روزهای کاری نیز سطح بهره دهی کار بسیار پائین است. حضور در اداره برای انجام کارهای شخصی است. رشوه خواری که همان سهم امامهای کوچک و بدون عمامه است سراپای جامعه را در برگرفته است ولی بهر صورت تعطیل رسمی روزهای کاری به بهانه های پوچ و غیر اقتصادی برای کشور ما فاجعه آمیز است. شگفت انگیز اینکه نمایندگان مجلس فرمایشی به این تصمیمات استبدادی دولت اعتراضی نمی کنند. اعتراض به چنین تصمیمات غیر عقلائی دولت حتی در کادر نظام استبدای ولایت فقیه نیز خطرناک و نادرست نیست. ولی می بینیم که همه حاکمیت سر و ته یک کرباسند و اقتصاد را مال خر می دانند. آنها به مصداق هر آنکس که دندان دهد نان دهد زندگی می کنند. با این تفاوت که این توصیه را برای مردم می خواهند و خودشان درآمد نفت را بالا می کشند. آن بخشی از آنها نیز که دندان ندارند و یا خدا دندانهای تیزشان را از آنها گرفته است از دندان عاریه برای خوردن مال مردم استفاده می کنند. آنها بیشتر دراکولاهای اسلامی بومی هستند و از خون مردم ایران تغذیه می کنند. باید منتظر بود که روزهای تعطیل جمعه برای احترام به یهودیها و مسیحی ها به شنبه و یکشنبه نیز گسترش یابد.

*****

بر گرفته ازتوفان شماره 127 مهر ماه 1389 برابر اکتبر 2010 ارگان مرکزی حزب کارایران

www.toufan.org

toufan@toufan.org

هیچ نظری موجود نیست: